فاطمه پهلوی چه مسیری را پیمود؟؛

از تبعید به موریس تا فساد مالی

دختری که در دوازده‌سالگی تبعید شد، بعدها با ازدواج‌های پرماجرا و نفوذ در ساختار قدرت، به یکی از چهره‌های پرنفوذ خاندان پهلوی گردید، اما زندگی او چه رمزی در خود دارد که هم سقوط شخصی و هم زوال یک سلسله را بازتاب می‌دهد؟
از تبعید به موریس تا فساد مالی
 
تولد و تحصیلات
فاطمه پهلوی تنها دختر رضاشاه از عصمت‌الملوک دولتشاهی، دختر مجلل‌الدوله، نواده فتحعلی‌شاه قاجار است. رضاشاه و عصمت‌الملوک علاوه بر فاطمه، چهار پسر دیگر به نام‌های عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا و حمیدرضا داشتند. وی در 8 آبان‌ماه 1307ش، در تهران به دنیا آمد.[1] تحصیلات مقدماتی و متوسط را در دبیرستان انوشیروان در ایران گذراند. دست‌اندرکاران این مدرسه، که زرتشتیان بر آنها نفوذ داشتند، استقبال گرمی از ورود فاطمه انجام دادند و کلاس ویژه‌ای برای او دایر کردند؛ البته او مدرسه را نیمه‌تمام رها کرد.
 
هنگامی که نیروهای متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران و با استناد به ماده 6 قرارداد سال 1921م بین ایران و روسیه، که به روسیه اجازه حضور و دخالت نظامی در ایران داده بود، ایران را اشغال کردند؛ رضاشاه تسلیم شد و در 25 شهریور به نفع ولیعهد 21ساله از سلطنت کناره‌گیری کرد و در معیّت کلارمونت اسکراین، کنسول‌یار انگلیس در کرمان و مأمور بدرقه رضاشاه، به جزیره موریس تبعید شد. در لیست همراهان رضاشاه نام بیست نفر وجود داشت که از این عده هفت نفرشان جزء خدمه و بقیه از اعضای خانواده سلطنتی بودند. در میان خانواده سلطنتی نام شش نفر از پسران و دو نفر از دختران شاه به چشم می‌خورد که در سن 12 تا 25 سال قرار داشتند. از میان آنها دختر دوازده‌ساله شاه، فاطمه، جزء مسافران بود.[2]
 
وی بعد از یک اقامت هفت‌ماهه در موریس به ایران بازگشت و سه سال بعد همراه برادران برای تحصیل به بیروت اعزام شد.[3]
فاطمه هنوز چندماهی از اقامت و تحصیلش در دانشگاه نگذشته بود که با شنیدن خبر درگذشت پدر، که در 4 مرداد 1323 در ژوهانسبورک آفریقای جنوبی اتفاق افتاد، خود را به تهران رساند. وی پس از چند روز همراه برادرانش عازم آمریکا شد[4] و در یکی از دبیرستان‌های واشنگتن به‌مدت دو سال تحصیل کرد و زبان انگلیسی را به‌خوبی فرا گرفت. او سپس به دانشگاه خصوصی «کانورس کالج»، در اسپارتانبورگ واقع در ایالت کارولینای جنوبی رفت و ادامه تحصیل داد.[5]
 
ازدواج بر خلاف نظر دربار؛ محروم از امتیازات سلطنتی
پس از اتمام تحصیل فاطمه پهلوی و بازگشت او به ایران شایعاتی درباره خواستگاری عبدالحسین هژیر، نخست‌وزیر 47ساله مورد حمایت اشرف پهلوی، در جراید به چاپ رسید که مورد قبول فاطمه پهلوی قرار نگرفت. بعد از ترور هژیر توسط فدائیان اسلام، فاطمه برای دیدار برادر خود محمودرضا، مسافرتی به آمریکا کرد. در همین مسافرت بود که با یک آمریکایی به نام وینسنت هیلر آشنا شد و این آشنایی به ازدواج آن دو انجامید، ولی ازآنجاکه در شرع اسلام ازدواج یک زن مسلمان با مرد غیرمسلمان محل اشکال است، بر اثر فشار افکار عمومی جامعه، محمدرضا پهلوی با این ازدواج مخالفت کرد و دربار طی اطلاعیه‌ای که از رادیو پخش شد، اعلام کرد که فاطمه پهلوی بدون اجازه دربار شوهر کرده است و برحسب شاه تمام امتیازات خاندان سلطنت از او سلب می‌شود،[6] اما با‌این‌حال، بر اثر پافشاری او و کارگشایی آقاخان محلاتی، رهبر فرقه اسماعیلیه، آن دو بنا بر رسم و سنّت اسلامی در سفارت ایران در پاریس در روز جمعه 20 اردیبهشت‌ماه 1329، با یکدیگر ازدواج کردند.[7] هیلر، که مسیحی بود، به‌خاطر ازدواج با فاطمه، به دین اسلام تشرف حاصل کرد و نام خود را به «علی» تغییر داد.
 
اما این ازدواج بر اثر اخلاقیات نامناسب هیلر به سرانجام نرسید و رابطه میان آنها به هم خورد. یکی از ویژگی‌های هیلر مصرف بیش از اندازه نوشیدنی‌های الکلی و پرخاش‌های مکرر بود. هیلر هر وقت الکل می‌نوشید، برای نشان دادن محبت به فرزندانش آنها را گرفته و به بالا پرتاپ می‌کرد. در پاسخ به درخواست فاطمه که این عمل آسیب جدی به ستون فقرات طفل وارد می‌کند، این‌بار فرزندش را به بالا پرتاپ کرد و قهقهه‌زنان از اتاق بیرون رفت. آرزو [فرزند آنان] بر زمین افتاد و درگذشت. دو شب بعد در حال مستی پشت فرمان نشست و در راه طفلی را زیر گرفت و زندانی شد.
 
هیلر، که برای طلاق دادن فاطمه یک‌میلیون دلار می‌خواست، در ازای طلاق فاطمه آزاد شد و به آمریکا رفت.[8] حاصل این ازدواج دو پسر (کیوان و داریوش) و یک دختر (رعنا) بود. فاطمه، بعد از این طلاق، که در سال 1338 اتفاق افتاد، در آبان همان سال با ارتشبد محمد خاتمی، فرمانده نیروهی هوایی، ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نام‌های پری،
کامبیز و رامین بود.
 
مراسم ازدواج محمد خاتمی و فاطمه پهلوی (سال 1338)
مراسم ازدواج محمد خاتمی و فاطمه پهلوی (سال 1338)
شماره آرشیو: 1271-8625 پ
 
بنا بر خاطرات حسین فردوست، خاتمی بسیار زود خود را به شاه نزدیک کرد، به‌ویژه اینکه ورزشکار نیز بود و با محمدرضا وجه اشتراک داشت. خاتمی در وقایع 25 مرداد 1332 و فرار محمدرضا، خلبان او بود. وی بدین ترتیب به دربار راه یافت و ازدواج او با فاطمه وی را عضو مؤثر خانواده پهلوی کرد.[9] از این مرحله به بعد، ترکیب قدرت و سیاست فاطمه را از جایگاه یک عضو ساده به یک فرد مؤثر تبدیل کرد؛ تا جایی که در عزل و نصب سیاستمداران دخالت می‌کرد.
 
کامبیز خاتمی، فاطمه پهلوی و رامتین خاتمی
کامبیز خاتمی، فاطمه پهلوی و رامتین خاتمی
شماره آرشیو: 1191-8625 پ
 
مداخله در سیاست و فساد در منابع
با افزایش قدرت، که بر مدار حامی‌پروری شکل یافته بود، نوع چینش‌ها و عزل و نصب‌ها افزایش پیدا کرد. اسدالله علم در همین باره از توصیه‌های فاطمه و دیگران به امیرعباس هویدا، در رابطه با به‌کارگیری افراد سخن می‌گوید. وی در خاطرات روزانه خود نوشته است: «هویدا، که همیشه حاضر است به هر طرف که بادش می‌دهند متمایل شود، پیشنهاد کرده چندین نفر را به توصیه شهبانو، والا‌حضرت فاطمه و سایر یار غارهایش به عضویت کابینه منصوب کند. شاه اصلا خوشش نیامد و هرگونه انتصاب جدید وزارتی را ممنوع کرد».[10] هوشنگ نهاوندی، که از یاران علم بود، درباره هویدا گفته استد: «هویدا به ما گفته بود که همه خرده‌فرمایشات اعضای خاندان سلطنت را به دفتر او ارجاع کنیم. وقتی چنین می‌کردیم در اغلب موارد دیگر هیچ چیز در مورد این خرده‌فرمایشات نمی‌شنیدیم، چون هویدا مسئله را زیر سبیلی رد کرده بود».[11]
 
اساسا، هویدا سعی می‌کرد برای اشرف، فاطمه، عبدالرضا، غلامرضا و محمودرضا حق دلالی دست‌وپا کند. می‌خواست آنها به‌عنوان واسطه معامله، درآمدی جور کنند؛ بنابراین، آشکار است تا چه حد از اقدامات غیر قانونی خاندان سلطنت را تأیید و تشویق می‌کرد؛ ازاین‌رو، هویدا نه تنها این فساد را تحمل می‌کرد، بلکه درگیری‌های مالی خاندان سلطنتی و تلاش‌هایشان در جهت دلالی و به‌دست آوردن قراردادهای دولتی را حتی تشویق می‌کرد.[12]
 
فاطمه پهلوی بخشی از فساد مالی‌اش را از شوهرش ارتشبد خاتمی به ارث برده بود و یک قلم پول نقد او را که در بانک‌های اروپایی بود به دویست میلیون پوند انگلیسی برآورد می‌کردند و این همه را از راه دریافت پورسانتاژ خرید اسلحه برای نیروی هوایی به‌دست آورده بود.[13] به‌علاوه، فاطمه مالک شرکت سهای خاص تهیه و تولید پنبه آریان در گرگان (با پنج‌میلیون ریال سرمایه)، سهامدار عمده شرکت‌هایی همچون شرکت ساختمانی نشیران، شرکت صنایع روغن‌نباتی شکوفه آریا، شرکت سی.آر.سی، و ساختمان بولینگ بود.[14] گذشته از این، استفاده از منابع دولتی برای سفرهای شخصی یکی دیگر از اقداماتی است که فاطمه و سایر خاندان سلطنتی از آن بهره می‌بردند. اسدالله علم دراین‌باره گفته است: «فاطمه استدعا کرده بودند که یک جت بوئینگ 707 ارتشی، ایشان و فریده دیبا را با هفتاد، هشتاد نفر خانم به مشهد ببرد که در غباررویی ضریح مطهر شرکت بکنند. شاهنشاه عصبانی شدند و فرمودند: مگر هواپیماهای ارتش بی‌کار هستند که باید ... [جای نقطه‌چین کلمات ناهنجار است] های بازنشسته را برای استغفار به مشهد ببرند».[15]وی علاوه بر دخل و تصرف در منابع دولتی علاقه زیادی به دانشگاه و عضویت در هیئت امنای دانشگاه آریامهر [: صنعتی شریف] داشت که سرانجام با فرمان شاه حکم آن صادر شد.[16]
 



ریال‌هایی که دلار شد!

 
 
فرار و مرگ در تبعید
پا پیروزی انقلاب اسلامی وی به فرانسه رفت و ساکن پاریس شد. پس از مدتی او در تاریخ 12 خرداد 1366، در 58 سالگی در لندن بر اثر بیماری درگذشت.
 
 
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. قاسم غنی، یادداشت‌های دکتر قاسم غنی، ج 3، به کوشش سیروس غنی، تهران، زوار، 1367، ص 50.
[2]. سر ریدر بولارد و سر کلارمونت اسکراین، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، 1362، صص 142-143.
[3]. پهلوی‌ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج 2: فرزندان رضاشاه، به کوشش جلال‌الدین اندرمانی‌زاده و مختار حدیدی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و بنیاد مستضعفان و جانبازان، 1378، ص 350.
[4]. نجفقلی پسیان، ناگفته‌های دو عصر پهلوی، تهران، ثالث، 1380، ص 263.
[5]. قاسم غنی، همان، ص 50.
[6]. محمدناصر صولت قشقایی، سال‌های بحران؛ خاطرات روزانه محمدناصر صولت قشقایی از فروردین 1329 تا آذر 1332، به تصحیح نصرالله حدادی، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1366، ص 52.
[7]. نجفقلی پسیان، همان، صص 256-257.
[8]. همان، ص 297.
[9]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، گردآورنده مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ویراسته عبدالله شهبازی، تهران، اطلاعات، چ بیست‌و‌یکم، 1386، ص 243.
[10]. اسدالله علم، یادداشت‌های امیر اسدالله علم، ج 5 (سال 1354)، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، معین، چ هفدهم، 1398، ص 259.
[11]. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر آتیه و نشر اختران، چ ششم، 1380، ص 346.
[12]. همان‌جا.
[13]. احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط؛ سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1371، ص 173.
[14]. شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 68.
[15]. اسدالله علم، همان، ج 6 (سال 1355-1356)، ص 306.
[16]. همان، ج 5، ص 368.
 
https://iichs.ir/vdcdjz0x.yt09j6a22y.html
iichs.ir/vdcdjz0x.yt09j6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما