نگاهی به زندگی امیرحسین ربیعی؛

آخرین فرمانده نیروی هوایی ارتش

هنگامی که ژنرال هایزر در دی‌ماه سال 1357ش وارد ایران شد و برنامه یک عملیات کودتا در دست بررسی قرار گرفت، او از جمله موافقان آن بود و هنگامی که هایزر در یک جلسه با رهبران ارتش درباره اجرای کودتا مذاکره کرد از آن دسته فرماندهانی بود که بر ضرورت این اقدام برای حفظ رژیم پهلوی تأکید کرد
آخرین فرمانده نیروی هوایی ارتش

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ امیرحسین ربیعی، آخرین فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی، در 11 اسفندماه 1309ش در کرمانشاه متولد شد. او دوران تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در مدارس تهران گذراند. پس از آن و در سال 1329ش بود که وارد دانشکده خلبانی شد تا مراحل آموزشی خود را پشت سر گذارد. سال بعد یعنی در سال 1330ش، به پایگاه خلبانی ریسه ویلیامز نیروی هوایی ایالات متحده رفت تا مقدمات پرواز را فرا بگیرد. او در عرض چند سال پلکان پیشرفت را یکی پس از دیگری پیمود و در سال 1338ش بود که دوره استاد خلبانی در پایگاه هوایی فورستنفلدبروک آلمان غربی را سپری کرد. در همین کشور آلمان بود که با دختری به نام گرتا آشنا شد و با او ازدواج کرد. بعدها از این ازدواج صاحب دو فرزند پسر به نام آریان و آرمان شد.[1]
 
در سال بعد بود که راهی آمریکا و ایالت آلابامای این کشور شد تا در دوره عالی مدرسه افسران اسکادران پایگاه هوایی ماکسول شرکت کند و این دوره حرفه‌ای را طی کند. او سپس در سال 1343ش وارد مدرسه خلبانی اف-۵ پایگاه هوایی ویلیامز در آریزونا شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. در دهه بعد و در سال 1352ش بود که ربیعی دوره عالی مدیریت نظامی را در کالیفرنیا به پایان رساند و به ایران بازگشت. ربیعی به ورزش به‌ویژه تنیس و اسکی روی آب بسیار علاقه داشت؛ به زبان انگلیسی بسیار مسلط بود و در خلبانی بسیار خبره. او طرفدار سیاست آمریکا در ایران بود و برای مشاوران نظامی آمریکا در ایران کمک مهمی به‌شمار می‌آمد و آنها را در ادای وظایفشان یاری می‌رساند.[2] باید توجه کرد که این رویکرد در عمل بر استقلال سیاسی و نظامی ایران تأثیر می­گذاشت.
 
امیرحسین ربیعی
امیرحسین ربیعی
شماره آرشیو: 3647-5ع
 
نیروی هوایی در دوره فرماندهی ربیعی
پس از طی مراتب، ربیعی در 20 بهمن 1355ش به ریاست و فرماندهی نیروی هوایی ارتش منصوب شد. او در دوره کابینه امیرعباس هویدا و در پی تصادف منجر به فوت فضایل تدین، فرمانده وقت نیروی هوایی، به حکم محمدرضا پهلوی عهده‌دار این منصب شد. این وضعیت ادامه داشت تا آنکه نخست‌وزیر تغییر کرد. با تغییر نخست‌وزیر، مسئولیت ربیعی نیز بیشتر شد. در واقع با نخست‌وزیر شدن ارتشبد غلامرضا ازهاری، فرماندهان نیروهای سه‌گانه ارتش با حفظ سمت مسئولیت اداره یک وزارتخانه را نیز عهده‌دار بودند و سپهبد ربیعی علاوه بر فرماندهی نیروی هوایی ارتش، مسئولیت وزارت مسکن و شهرسازی را نیز بر عهده گرفت.[3]  
 
در مورد نیروی هوایی باید گفت که در دوره محمدرضا پهلوی، این نیرو از جایگاه خاصی برخوردار بود و هزینه بسیاری برای تجهیز آن می‌شد و همین امر باعث می‌شد فساد مالی نیز در آن بیداد کند. این وضعیت در دوره سپهبد ربیعی نیز تداوم پیدا کرد و علاقه شاه به خرید تجهیزات جنگی‌ گران‌قیمت موجب تداوم فساد شد. در واقع، شرایط نیروی هوایی پهلوی در زمان فرماندهی سپهبد ربیعی از بُعد فساد مالی بسیار بد بود و به دلیل گردش مالی بسیار وسیع برای خرید ادوات جنگی پرهزینه، ردپای سوءاستفاده‌های مالی، بسیار واضح و آشکار بود. ارتشبد قره‌باغی شرایط نیروی هوایی در دوره فرماندهی سپهبد ربیعی را این چنین توصیف کرده است:
«وقتی وضعیت نیرو و سوابق افسران را به‌دقت بررسی کردم دیدم که غالب رهبران نیروی هوایی که با امور مالی و شرکت‌های طرف قرارداد سروکار دارند حق و حساب می‌گیرند. در قراردادهای ساختمانی نیروی هوایی اوضاع عجیبی بود؛ مثلا مدیر شرکت تسا نزد من آمد و اظهار نمود که تیمسار مثل گذشته شما هم بیا 10 درصد بگیر و بگذار ما کارمان را بکنیم؛ مطمئن باش که همه‌جا در مملکت پشتیبان تو خواهیم بود».[4]
 
همان‌گونه که پیش‌تر مطرح شد ربیعی علاقه و وابستگی خاصی به آمریکا داشت و طرفدار سیاست این کشور در ایران بود. این را می‌شود از دفاتر وابسته دفاعی آمریکا دید که فهرستی از مدال‌ها، مناصب، درجات نظامی، تشویق‌نامه‌ها و مسئولیت‌های سپهبد ربیعی از دهه 13۳۰ش تا پیروزی انقلاب اسلامی در آن مشاهده می‌شود. ربیعی در دو سالی که مسئولیت فرماندهی نیروی هوایی ارتش را بر عهده داشت تمام تلاش خود را برای تحکیم و توسعه روابط ایران و آمریکا به‌کار بست. او به واسطه اینکه در دانشکده‌های نظامی مختلف آمریکا تحصیل کرده بود بسیار علاقه داشت که نیروی هوایی ایران هر چه بیشتر شبیه به نیروی هوایی آمریکا شود. در همین زمینه در یکی از اسناد لانه جاسوسی، سپهبد ربیعی از همتای آمریکایی خود، یعنی ژنرال آلن، خواهش کرده است که سیستم ماهواره‌ای نیروی هوایی ایران را به سطح مشابه آمریکایی آن برساند و تکنولوژی لازم را در اختیار ایران قرار دهد.[5] 
 
موافق کودتا
در بحبوحه حرکت انقلابی مردم ایران در سال 1357ش، در
میان رهبران ارتش شاهنشاهی نوعی دو دستگی به‌وجود آمد: یک دسته از این رهبران استفاده از نیروی نظامی در قالب یک کودتا را راه‌حل حفظ سلطنت می‌دانستند؛ دسته دیگر اجرای چنین عملیاتی را غیر واقع‌بینانه و بدون در نظر گرفتن شرایط انقلابی ایران تصور می‌کردند. در این میان، هنگامی که ژنرال هایزر در دی‌ماه سال 1357ش وارد ایران شد و برنامه یک عملیات کودتا در دست بررسی قرار گرفت، امیرحسین ربیعی از جمله موافقان آن بود. در واقع هنگامی که هایزر در یک جلسه با رهبران ارتش درباره اجرای کودتا مذاکره و مشورت کرد ربیعی از آن دسته فرماندهانی بود که بر ضرورت این اقدام برای حفظ رژیم پهلوی تأکید کرد. او خود به هایزر گفته بود که رهبران ارتش چاره‌ای جز اجرای کودتا ندارند و برای حفظ وضعیت موجود بی‌شک باید از قدرت نظامی استفاده کرد. ربیعی بازگشت امام خمینی به کشور را فاجعه می‌دانست و معتقد بود که بختیار نیز کاری از پیش نخواهد برد و زمان برای انجام کودتا از بین خواهد رفت.[6]
 
اسناد تاریخی در این زمینه به‌خوبی گواه این ماجراست. در یکی از اسناد که به قلم سایروس ونس برای وزارت امور خارجه آمریکا نوشته شده بر سهم امیرحسین ربیعی در طراحی کودتا تأکید شده است. در این سند با عنوان گزارش مجدد ریچارد کاتم چنین می‌خوانیم: «در روزهای 2 و 3 ژانویه (۱۲ و ۱۳ دی ۱۳۵۷) شش ژنرال ارتش از جمله اویسی، ربیعی و خسرو داد نقشه کودتا را در ساختمانی در خیابان شاه عباس (خیابان قائم‌مقام فعلی) کشیدند. آنها تهران را به شش منطقه تقسیم کردند و هر منطقه را به یک ژنرال واگذار نمودند. قرار بود اعمال قوانین شدید نظامی و دستگیری‌ها با یک اشاره و علامت شروع شود. خیلی از مخالفین رژیم می‌ترسیدند که آمریکایی‌ها از چنین کودتایی پشتیبانی کنند».[7]
 
سالیوان در سند دیگری نظر ربیعی درباره کودتا را چنین بیان کرده است: افسران بلندپایه ارتش با بی‌صبری بر برقراری نظم تأکید می‌کنند. در این میان، ژنرال نیروی هوایی، یعنی سپهبد ربیعی، از همه بی‌پرده‌تر و صریح‌تر است؛ البته دیگران همچون دریادار حبیب‌الهی و ژنرال اویسی نیز بر این باورند که باید ناآرامی‌های کشور هر چه سریع‌تر متوقف شود بااین‌حال همچون ربیعی چنین مصر و بی‌پروا نیستند. در مجموع همه آنها خود را به شاه وفادار می‌دانند و معتقد هستند که یک دولت نظامی بدون تأیید شاه مشروعیت خود را از دست خواهد داد.[8]
 
دادگاه انقلاب و ربیعی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی امیرحسین ربیعی نیز مانند بسیاری از همقطارانش دستگیر شد و پرونده او را دادگاه انقلاب بررسی کرد. خود ربیعی در جلسه دادگاه که بعد از انقلاب برای او تشکیل شد حضور هایزر در ایران را این گونه روایت کرده است: وقتی که ژنرال هایزر آمریکایی گفت که شاه باید برود این برای من مانند یک شوک بزرگ بود. مگر یک ژنرال آمریکایی می‌تواند به شاه ایران بگوید که باید کشورش را ترک کند! به مقدسات قسم می‌خورم که این بزرگ‌ترین ضربه بود که به من در زندگی وارد شد. اینکه تازه فهمیدم که شاه مانند یک ساختمانی است که به یک چوب پوسیده لغزان استوار است و به‌راحتی می‌توان آن را فرو ریخت. درست مانند اینکه دم موش را بگیرند و بیندازند بیرون... . واقعا نمی‌دانستم شاه این‌قدر فاقد قدرت است و به این شکل از بیرون خط می‌گیرد.[9]
 
علاوه بر اظهارات خود او یکی از فرماندهان نیروی زمینی ارتش در دادگاه انقلاب نیز از فعالیت امیرحسین ربیعی علیه مردم در سال 1357ش حکایت کرده است. سپهبد فیروزمند، معاون دوم سابق ارتش، گفته است: «در روزهای آخر عمر رژیم گذشته، مجموعه‌ای به نام کمیته بحران تشکیل شد تا یک استراتژی نظامی بر ضد مردم تدوین کند. کمیته مزبور، متشکل از وزیر کشور وقت قره‌باغی، فرمانده نیروی هوایی سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی دریایی رحیمی و یک مستشار آمریکایی هر روز برای توطئه بر ضد ملت جلسه داشتند».[10]
 
امیرحسین ربیعی، مهدی رحیمی و رضا ناجی پس از دستگیری و تحویل به دادگاه انقلاب، درحال انجام گفت‌وگوی مطبوعاتی (بهمن 1357)
امیرحسین ربیعی، مهدی رحیمی و رضا ناجی پس از دستگیری و تحویل به دادگاه انقلاب،
درحال انجام گفت‌وگوی مطبوعاتی (بهمن 1357)
 
دستگیری و اعدام
جالب اینجاست که با وجود اینکه در ابتدا سپهبد ربیعی به کودتا علیه انقلاب ایران باور داشت، اما هنگامی که مشاهده کرد در برابر انقلاب مردم ایران نمی‌توان مقاومت کرد تغییر موضع داد و به بی‌طرفی ارتش رأی داد. در واقع او جزء فرماندهانی بود که در جلسه شورای عالی نیروهای مسلح به ریاست عباس قره‌باغی، که در 22 بهمن 1357ش برگزار شد، نامه اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی در برابر انقلاب به رهبری امام خمینی را امضا کرد. بااین‌حال، این تغییر موضع دیگر اثرگذار نبود و آنها از سر ناچاری اعلام بی‌طرفی کرده بودند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی به دست عوامل انقلاب دستگیر و به دادگاه انقلاب تحویل داده شد. در نهایت دادگاه انقلاب او را مفسد فی الارض شناخت و در 21 فروردین 1358ش در زندان قصر به حکم آیت‌الله خلخالی تیرباران شد.[11]

پی‌نوشت‌ها:
 
 
[1] . گزارش ویژه درباره تیمسار ربیعی، کیهان، ش 19483 (18 مهر 1388).
[2] . همان.
[3] . اسناد لانه جاسوسی، زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب نهم، ص 267.
[4] . عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، نشر نی، 1365، ص 94.
[5] . اسناد لانه جاسوسی، همان، کتاب هشتم، ص 534.
[6]. وحید سینائی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران از 1299 تا 1357، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1396، صص 496-497.
[7] . اسناد لانه جاسوسی، همان، کتاب اول، ص 494.
[8] . همان، کتاب دوم، ص 13.
[9]. شاداب عسکری، «بررسی اعدام امرای ارتش شاهنشاهی در آغاز انقلاب اسلامی»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 75 (زمستان 1400)، ص 61.
[10].  اسناد لانه جاسوسی، همان، کتاب دهم، ص 640.
[11].  احمد ساجدی، سپهبد ربیعی، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری، 29 مهر 1402.
https://iichs.ir/vdcftmd0.w6dtyagiiw.html
iichs.ir/vdcftmd0.w6dtyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما