مروری بر زندگی آیت‌الله سیدمصطفی خمینی؛

حلقه وصل امام با مبارزان انقلابی

بعد از سرکوب خونین قیام 15 خرداد، آیت‌‌الله سیدمصطفی سه اصل مهم را برای ادامه مبارزه پیش گرفت: الف) باز بودن بیت رهبر نهضت انقلابی. ب) تلاش برای نگه‌داشتن مراجع و علما در صحنه‌‌ی مبارزه. ج) تلاش برای آزادی امام خمینی.
حلقه وصل امام با مبارزان انقلابی

تولد؛ حیات فردی و حیات علمی
سیدمصطفی، اولین فرزند امام خمینی(س)، در 21 آذر 1309ش مطابق با 21 رجب 1349ق در محله «عشقعلی» یکی از محلات قدیمی قم، که قبلا به آن «الوندیه» می‌‌گفتند، دیده به جهان گشود.[1] مصطفی نام پدربزرگش بود و مادرش خانم خدیجه ثقفی دوست داشت نام پدر امام را برای او انتخاب کند؛ بنابراین، اسمش را محمد، لقبش را مصطفی و کنیه‌‌اش را ابوالحسن گذاشتند.[2] از همان سنین کودکی تحت تأثیر محیط مذهبی و علمی خانوادگی، مراحل اولیه تحصیل را در مدارس دولتی شروع کرد و با ورود به حوزه علمیه قم به فراگیری علوم و تحصیلات حوزوی پرداخت و دوره‌‌های مقدماتی، سطح و خارج را در 27 سالگی، با درجه اجتهاد به پایان رساند. سیدمصطفی علاوه بر حضور در درس خارج آیت‌الله بروجردی و امام خمینی، از محضر درس آیت‌‌الله سیدمحمد داماد بهره گرفت. از هم‌دوره‌های ایشان در این مرحله می‌‌توان به آیت‌‌الله شهاب‌‌الدین اشراقی و آیت‌‌الله شیخ محمدفاضل لنکرانی اشاره کرد.[3]  او همانند پدر خود علاوه بر فقه و اصول، به تکمیل فلسفه پرداخت و «اسفار» را از علامه سیدابوالحسن قزوینی و علامه سیدمحمدحسین طباطبائی فراگرفت.
 
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار آیات: محمدفاضل لنکرانی و شهاب‌الدین اشراقی در حاشیه یکی از سفرها
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار آیات: محمدفاضل لنکرانی و شهاب‌الدین اشراقی در حاشیه یکی از سفرها
 
سیدمصطفی در 24سالگی با معصومه حائری، دختر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری، ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر به نام «حسین» است که معمم شد و یک دختر به نام «مریم» که تا دوره دکترا تحصیل کرده است. دو فرزند دیگر ایشان نیز بر اثر بیماری و حمله کماندوهای رژیم پهلوی در 13 آبان 1343 به خانه امام خمینی، پیش از تولد از بین رفتند.[4]
 
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار محمدحسین حائری یزدی (برادر همسر) و حجت‌الاسلام سیدمحمدجلال تهرانی
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار محمدحسین حائری یزدی (برادر همسر)
و حجت‌الاسلام سیدمحمدجلال تهرانی
 
حیات سیاسی
الف) حلقه وصل مبارزان و سیاسیون
پس از کودتای 1332 و اختناق به‌وجودآمده در فضای سیاسی، اعتراض و مخالفت‌‌هایی از سوی فعالان سیاسی، به‌ویژه از سوی امام خمینی(ره) صورت گرفت، که با محدودیت و دستگیری امام نقش آقا مصطفی به عنوان حلقه واسط و وصل مبارزان و سیاسیون برجسته می‌‌شود. مبارزان برای گرفتن رهنمود و سیاسیون برای مشاوره و رایزنی به خدمت امام می‌‌آمدند و عده‌‌ای هم از طرف رژیم برای وادار کردن امام به سکوت به خانه ایشان رهسپار می‌‌شدند. سیدمصطفی چون مراقبی هوشیار به رتق‌وفتق امور می‌‌پرداخت و رفت‌وآمدها را کنترل می‌‌کرد. او بعد از حادثه 15 خرداد 1342، هسته‌‌هایی را جهت تنظیم و تدوین سخنرانی‌‌های امام تشکیل داد. حجت‌الاسلام سیدتقی درچه‌‌ای یکی از اعضای این هسته‌‌ها بود که می‌‌گوید: «حاج‌آقا مصطفی چون یک مدیر مدبر و یا یک فرمانده عملیاتی، با راهنمایی، افراد را به شوق بیشتر در نهضت انقلابی وامی‌‌داشت و چون به اصل کار معتقد بود و آن را اسلامی محض می‌‌دانست با سخنان متناوب از احادیث ائمه اطهار، به افراد اعتقاد بیشتری می‌‌بخشید».[5]
  
ب) روحیه انقلابی و ضد شاهی
علاقه‌‌مندی ایشان به شخصیت و روحیه انقلابی حضرت امام که طرفدار عدالت و مبارزه با ظلم بود، او را به عرصه مبارزه با حکومت پهلوی وارد کرد و به یکی از بارزترین ویژگی‌‌هایش، یعنی روحیه ضد شاهی، تبدیل نمود. او همه مشکلات و بدبختی‌‌ها را از شاه، دولت و مجلس و نهادهای وابسته به حاکمیت را بازیچه او می‌‌دانست. با شروع نهضت انقلابی، قیام 15 خرداد و دستگیری امام، این دشمنی با شدت و حدت بیشتری ادامه یافت. او در غیاب رهبر نهضت مأموریت سنگین خود را شروع کرد. بنا به گفته آیت‌الله مؤمن، «امام را که دستگیر کردند،‌ ایشان کارگردان مبارزات شد. او در همان روز اول در حرم حضرت معصومه(س) به منبر رفت و جلسه‌‌ای را جهت مبارزه و تبیین مردم برگزار نمود».[6] جحت‌الاسلام محمدصادق خلخالی در همین باره می‌‌گوید: «منبر آن روز حاج‌آقا مصطفی مانند حضرت امام سجاد(ع) بود که حقایق را بی‌‌پرده بیان کرد و دستگاه رژیم را به واکنش و تیراندازی کشاند. این سخنرانی در تحریک مردم قم و شورش علیه کیان حکومت کفایت می‌‌کند»[7] تا خیابان‌‌ها را به نفع حضرت امام و مخالفت با حکومت پهلوی، تصاحب نمایند. این حرکت، موجب طغیان در تهران و سایر شهرستان‌‌ها می‌‌شود. با رضایت حاج‌آقا مصطفی، تدارک حرکت علمای قم و شهرستان‌‌ها به تهران با کمک حجت‌‌الاسلام آقای حاج مرتضی انصاری و حجت‌‌الاسلام حاج‌آقا مجتبی انصاری صورت می‌‌گیرد.
 
ج) آقا سیدمصطفی، به‌مثابه صدای امام
بعد از سرکوب خونین قیام 15 خرداد، آیت‌‌الله سیدمصطفی سه اصل مهم را برای
ادامه مبارزه پیش گرفت: الف) باز بودن بیت رهبر نهضت انقلابی؛ ب) تلاش برای نگه‌داشتن مراجع و علما در صحنه مبارزه؛ ج) تلاش برای آزادی امام خمینی. بعد از دستگیری امام و نطق رادیویی اسدالله علم، نخست‌‌وزیر شاه، مبنی بر محاکمه و اعدام دستگیرشدگان، عالمان بزرگ شهرهای مختلف ایران در تهران به مهاجرین پیوستند و حاج‌آقا مصطفی مصمم بود بیت رهبری بسته نشود و به‌عنوان سمبل مبارزه، مرکز آمدوشد یاران و هواداران رهبری باشد. ساواک قم با ارزیابی صحیح از عملکرد آقا مصطفی گزارش داد: «بعد از دستگیری و بازداشت آیت‌‌الله خمینی، پسر وی به نام سیدمصطفی که معمم نیز هست، امور جاریه را انجام می‌‌دهد و پول‌‌هایی که توسط بازاریان تهران جهت پرداخت شهریه طلاب تهیه شده است،‌ توسط ایشان پرداخت می‌‌گردد».[8]
 
او همچنین به‌مثابه صدای امام در هنگام غیبت رهبر نهضت عمل می‌‌کرد و تصمیمات رهبری را به امت انتقال می‌‌داد.[9] او مردم و علما را که بر اثر سرکوب 15 خرداد از ادامه مبارزه مأیوس شده بودند، امید و دلداری داد و بستر را برای مبارزه‌‌ای گسترده آماده کرد. به همین خاطر ساواک را به تنگ آورد و مورد تهدید قرار گرفت. تلاش‌‌های او سرانجام رژیم را ناگزیر کرد تا امام را در 15 فروردین 1343 آزاد کند، اما امام و سیدمصطفی سر سازش با حکومت نداشتند و با سخنرانی امام راجع به کاپیتولاسیون و آمریکائیان نقشه بازداشت و دستگیری آنها مهیا شد.
 
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار امام خمینی پس از آزادی ایشان از حبس و حصر (فروردین 1343)
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کنار امام خمینی پس از آزادی ایشان از حبس و حصر (فروردین 1343)
 
دوران دستگیری و تبعید
با دستگیری امام در 13 آبان 1343، ایشان نیز بازداشت و به زندان قزل‌‌قلعه جهت بازجویی فرستاده می‌‌شوند؛ چراکه ساواک او را پل ارتباطی امام و مبارزان و نیز سازمان‌‌دهنده نهضت تشخیص داده بود. او با اعتراض به اصل قرار و کیفیت بازداشت خود، تحمل زندان را به خود خرید و تا 8 دی‌‌ماه 1343 که از زندان آزاد شد، به کتابت، عبادت و ریاضت پرداخت. ساواک و حکومت پهلوی تصمیم گرفته بودند او را نیز همچون امام به تبعیدگاه منتقل کنند. به همین منظور سرهنگ مولوی، رئیس ساواک تهران، با اجبار و حمله نیروهای ساواک ایشان را در 13 دی‌‌ماه دستگیر و صبح روز بعد با یک فروند هواپیمای نظامی به استانبول منتقل می‌‌کنند. ایشان بلافاصله به «بورسا»، محل اقامت امام می‌‌روند و حدود نُه ماه را به حفاظت و مباحثه علمی با امام و تألیف کتاب می‌‌پردازند.[10] ترکیه نیز،‌ با نگرانی از عواقب احتمالی ناشی از حادثه طبیعی یا غیرطبیعی نسبت به جان امام، رژیم را تحت فشار قرار داد تا امام و حاج‌آقا مصطفی به‌جای دیگری منتقل شوند. عراق، تبعیدگاه بعدی بود.
 
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی پس از دستگیری توسط ساواک (سال 1343)
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی
پس از دستگیری توسط ساواک (سال 1343)
 
13 مهر 1344، به بغداد رسیدند و ورودشان به کاظمین، سامرا، کربلا و نجف با شور و شوق استقبال‌‌کنندگان مواجه شد. آقا مصطفی بعد از استقرار تصمیم گرفت ذهنیت نجف را با اشکالات پرمحتوای علمی در درس آیت‌الله خویی و آیت‌الله شاهرودی، تغییر دهد و ثابت کند که درس‌آموختگان حوزه علمیه قم بسیار عمیق‌‌تر از حوزه‌‌های دیگر رشد کرده‌‌اند.[11] او در سال 1346 بنا به درخواست بعضی از فضلای نجف تدریس خارج اصول را آغاز کرد و تحولی عمیق بر فقه و اصول برجای گذاشت. او علاوه بر یک مجتهد، مدرس برجسته، و ذخیره انقلاب، به عنوان یک مبارز مسئولیت ارتباطات خارج از عراق، از جمله لبنان را به عهده گرفت، اما سرنوشت به گونه‌‌ای دیگر رقم خورد.
 
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کتابخانه منزل شخصی خود در نجف
شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در کتابخانه منزل شخصی خود در نجف
 
درگذشت
سرانجام آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، که به تعبیری «خمینی دوم» بود، پس از یک عمر تلاش و مبارزه، در سحرگاه یکشنبه 1 آبان 1356 برابر با 9 ذی‌‌القعده 1397ق. در 47 سالگی به‌طور ناگهانی و مرموز در خانه خود در نجف درگذشت. سیدحسین، فرزند او می‌‌گوید: «هنگامی که خدمتکار و اهل خانه واقعه را دیدند سراسیمه به بیرون می‌‌روند و اتفاقا به آقای دعایی برخورد می‌‌کنند که ایشان با منزل امام تماس گرفته و به حاج احمدآقا خبر می‌‌دهد».[12] پزشک بیمارستان، دکتر ایاد علی البیر، علت مرگ را مشکوک اعلام و تقاضای کالبدشکافی می‌‌کند. همسر حاج‌آقا مصطفی، علت فوت را مسمومیت اعلام می‌‌کند که به تعبیری خبر از شهادت او می‌‌دهد.[13]
 
نمایی از مراسم تشییع پیکر شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در بازار حویش نجف (آبان 1356)
نمایی از مراسم تشییع پیکر شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در بازار حویش نجف (آبان 1356)
 

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. روح‌الله حسینیان، ستاره صبح انقلاب (آیت‌الله سیدمصطفی خمینی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ سوم، 1390، ص 19.
[2]. سجاد راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و موسسه چاپ و نشر عروج، 1384، ص 8.
[3]. عمادالدین باقی، «مروری بر زندگینامه آیت‌‌الله شهید حاج سیدمصطفی خمینی»، ویژه‌‌نامه اطلاعات، (1 آبان 1376)، ص 1.
[4]. یادها و یادمان‌‌ها از آیت‌‌الله سیدمصطفی خمینی(ره)، نشر و تدوین کمیته علمی کنگره شهید آیت‌‌الله مصطفی خمینی، ج 1، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1376، صص 31-32.
[5]. همان، ج 2، ص 221.
[6]. همان، ص 79.
[7]. همان، ص 114.
[8]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، در: صبح ستاره انقلاب، ص 57.
[9]. سجاد راعی گلوجه، بازتاب‌‌ها و پیامدهای رحلت اسرارآمیز آیت‌‌الله مصطفی خمینی به روایت اسناد، تهران، موسسه فرهنگی و هنری و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص 36.
[10]. سجاد راعی گلوجه، زندگینامه و مبارزات آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، همان، ص 74.
[11]. روح‌الله حسینیان، همان، ص 94.
[12]. یادها و یادمان‌‌ها، همان، ج 2، ص 92.
[13]. همان، ص 405.
https://iichs.ir/vdcfcvd0.w6djvagiiw.html
iichs.ir/vdcfcvd0.w6djvagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما