"زند‌ه‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی"، در آیینه روایت محافظ خویش

رفتار او، جلوه‌ای از حالات و مقامات بزرگان دین بود

آنچه در پی می‌آید، خاطرات علی فولادی، سرتیم حفاظت زند‌ه‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است، که به دوران هفت‌ساله اُنس وی با آن بزرگ باز می‌گردد. راوی در منقولات خویش، به نکات مهمی اشاره دارد، که هریک می‌تواند مدخلی به شخصیت آن فقید سعید باشد. امید آنکه علاقه‌مندان را، مفید و مقبول آید
رفتار او، جلوه‌ای از حالات و مقامات بزرگان دین بود
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب، اینجانب علی فولادی، سرتیم حفاظت مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی (رضوان‌الله علیه)، در حدود هفت سال، توفیق خدمت به آن عالم مردمی و متواضع را داشتم.
 
علی فولادی و آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی
 
حقیر و همکارانم در طول خدمت، که در محضر بزرگان دیگری نیز بوده‌ایم، همگی به این حقیقت اعتراف داشته و داریم که هیچ کدام از شخصیت‌هایی که در خدمت آنها بودیم، همچون ایشان خوش‌اخلاق و بنده‌نواز نبودند! بنده در محضر ایشان، هیچ زمان احساس خستگی، کوچکی و پایین بودن نمی‌کردم! مکرر اتفاق افتاد که از من و همکارانم سؤال می‌کردند: «شما از من راضی هستید؟...». ما در پاسخ می‌گفتیم: این چه حرفی است؟ ما باید از شما این سؤال را بپرسیم، شما باید از ما راضی باشید، ما از شما هیچ گله‌ای نداریم... . واقعا تمام رفتار ایشان، با تأسی به آقا رسول‌الله و ائمه اطهار(ع) بود و در تمامی زندگی ایشان، پستی و بلندی‌ها، سختی‌ها و مشکلات و حتی توهین‌ها و فشارها، در منش والای آن بزرگوار هضم می‌شد و همواره برای ما، تکیه‌گاه و سنگ صبور بودند. همیشه محافظان شخصیت‌های دیگر، که به دفتر مراجعه می‌کردند، به ما می‌گفتند: خوش به حال شما که چنین توفیق بزرگی نصیب شما شده است، که در خدمت آیت‌الله العظمی علوی گرگانی باشید. در زمانی که این مسئولیت مهم به این بنده حقیر سپرده شد، هر جا که برای امور اداریِ تیم حفاظت می‌رفتم، افراد به محض شنیدن سمت بنده و همکاران، به حال ما غبطه می‌خوردند و به دلیل ارادت به آن مرجع والامقام، هر کاری که از دستشان برمی‌آمد، برای ما انجام می‌دادند.
یکی از ویژگی‌های مرحوم آقا، ساده‌زیستی و مردمی بودن ایشان بود. همیشه در قسمت پایین دفتر ــ در صحن حیات دفترشان ــ بدون هیچ تشریفاتی می‌نشستند و اصرار داشتند که مردم بدون هیچ حائل و حجابی، به خود ایشان مراجعه کنند. به همین جهت از ابتدای حضور تیم حفاظت، آقا سیدمحسن (فرزند آقا) تأکیدات فراوانی بابت این موضوع به ما داشتند و ما هم برنامه حفاظتی خود را، بر اساس این مهم و به صورت‌های دیگری انجام می‌دادیم. در خصوص ساده‌زیستی و مردمی بودن ایشان، نکات بسیاری برای بیان وجود دارند، ولی به‌اختصار نکاتی را برای مخاطبان ارجمند ذکر می‌کنم. همیشه افرادی که به دفتر مراجعه می‌کردند، سراغ آقا را می‌گرفتند و می‌پرسیدند: آیا دیدار با ایشان امکان دارد؟ مراجعه‌کننده‌ها از شهرستان‌های دور و نزدیک می‌آمدند و وقتی آقا را در حیات دفتر به آنان نشان می‌دادیم، باور نمی‌کردند و چند بار سؤال می‌کردند: ایشان خودِ حضرت آیت‌الله هستند؟! می‌گفتم: بله. آنان اکثرا گریان می‌شدند و حالت طبیعی خود را از دست می‌دادند! افراد بعد از برگشت از محضر ایشان، احساس سبک شدن و برخورداری از روح عرفانی و معنوی زیادی می‌کردند.
 
مرحوم آقا همیشه روی زمین می‌نشستند و هر کسی هم که با ایشان دیدار داشت، روی زمین می‌نشست. یک‌مرتبه یکی از بالاترین مسئولان سیاسی کشور، قصد دیدار با ایشان را داشتند که در ابتدا تیم تشریفات وی مراجعه و مقدمات کار را بررسی ‌کردند و بعد از حضور اظهار داشتند که این شخصیت بر روی زمین نمی‌نشیند و قصد آوردن صندلی به دفتر داشتند! بنده به علت حساسیت موضوع، به محضر معظم له رفته و مسئله را با ایشان مطرح کردم. آقا فرمودند: «آیا ایشان مشکل پا یا نشستن دارند؟»، گفتم: خیر، آقا فرمودند: «پس برنامه ما به همان روال قبل می‌باشد، در صورتی که به این امر مایل نیستند، می‌توانند دیدار را کنسل کنند!...». وقتی بنده خدمت مسئول تشریفات آن شخصیت رفتم و مطلب را گفتم، ایشان بسیار ناراحت و کلافه شد و مطلب را با بقیه در میان گذاشت و آنها با سختی موضوع را قبول کردند و آن دیدار نیز، بازتاب بسیار زیادی داشت. داستان‌ها و نکات بسیاری، از روح تواضع، انسانیت، خاکی بودن و ساده‌زیستی ایشان به ذهن بنده می‌آید. مرحوم آقا سعی داشتند تا زندگی شخصی‌شان، کاملا با مردم عادی و جامعه یکی باشد، حتی وسیله ایاب و ذهاب ایشان در قم، ماشینی کاملا ساده (یک آردی مدل پایین) بود. در سفرهای مشهد و گرگان نیز، مقیّد بودند که با ماشین به مسافرت و تبلیغ بروند و یک بار هم ــ که آخرین سفرشان به مشهد بود ــ با قطار به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شدند. وقتی پیشنهاد مسافرت با هواپیما به آقا داده می‌شد، می‌گفتند: «آقای فولادی! وقتی مردم با این وسیله‌ها جابه‌جا می‌شوند، چرا ما باید با هواپیما یا ماشین‌های آن‌چنانی این کار را بکنیم؟! دل امام زمان به درد خواهد آمد!...».
 
دیگر از ویژگی‌های مرحوم آقا، توجه به مسئله تبلیغ بود. ایشان به‌رغم جایگاه و کسوت مرجعیت، در ماه‌های رمضان و محرم، مانند یک طلبه عادی به تبلیغ می‌رفتند و منبر و روضه امام حسین(ع) را، ترک نمی‌کردند. در این ایام اهالی استان گلستان و دارالمومنین گرگان ــ که مردمی ولایتی و دست به خیر هستند ــ همیشه معظم له را دعوت می‌کردند و ایشان نیز، دل همه را به‌دست می‌آوردند و به منزل اغلب آنان می‌رفتند. با این روش، خیلی از افراد را به دین و اخلاق دعوت می‌کردند و با رفتار خودشان، مردم را هدایت می‌نمودند. از ویژگی‌های آقا، عمل به تمامی گفته‌های بالای منبر و ارشاداتشان بود. به قول معروف: «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند». وقتی مردم می‌دیدند که ایشان به گفته‌های خودش عمل می‌کند، به صداقت ایشان و در نگاهی کلان‌تر، به معارف اسلامی دلگرم می‌شدند و رفتار خود را به این سمت سوق می‌دادند. از موضوعاتی که برای بنده حقیر، بسیار مهم و حائز اهمیت می‌نمود، توجه ایشان به نحوه مصرف وجوه شرعیه بود. ایشان همیشه به بنده می‌گفتند: «آقای فولادی! مردم این پول‌ها را به بنده سپرده‌اند؛ اگر در محل خود هزینه نشود، من جواب خدا و امام زمان(عج) را، چه باید بدهم؟...». در این میان نکته مهم این بود که مرحوم آقا، پیش از آنکه ما برای حفاظت از ایشان مأموریت پیدا کنیم، تیم حفاظتی نداشتند، اما با توجه به تهدیدات تروریستی و پافشاری سازمان حفاظت‌کننده ما، بنده و همکاران مأموریت پیدا کردیم و خدمت ایشان رفتیم. بااین‌حال همیشه ابراز می‌کردند: «آنچه نزد من وجود داد، پول بیت‌المال است و باید در مصرف آن دقت شود...» و اجازه آوردن نیروهای بیشتر را نمی‌دادند! ایشان تنها حضور دو نفر به عنوان محافظ را تأیید می‌کردند، درحالی‌که باید طبق قانون، تعداد نیروی بیشتری در تیم حفاظت از یک شخصیت باشد.
 
در دیدارها با مسئولین، تذکری که ایشان همواره می‌دادند این بود که «مردم را داشته باشید، برای آنها خدمت کنید و از هر کاری که دراین‌باره از دستتان می‌آید، کوتاهی نکنید...». همیشه با ذکر آیاتی از قرآن و روایات ائمه معصومین(ع)، مسئولین را به خدمتِ بیشتر تشویق و سفارش می‌کردند: «در همه حال خدا را فراموش نکنید و در همه کارها و رفتارهایتان، او را در نظر داشته باشید...».
 
در طول سال‌هایی که در محضر آقا بودم، کاملا جلوه‌هایی از حالات و رفتارهای منقول از بزرگان دین را، در وجود ایشان می‌دیدم و این برای خودم، همواره باعث آرامش بود. این بنده حقیر واقعا نور خدا و امام زمان(عج) را، در وجود ایشان حس می‌کردم و اعتقادم این بود، که در محضر نایب امام زمان(عج) خدمت می‌کنم و جلوه‌هایی از التفات آن حضرت، در شخص و دفتر ایشان وجود دارد. شواهد زیادی از این موضوع، برای بنده به وقوع پیوست. یک بار در منزل با مادرم، درباره موضوعی صحبت می‌کردم و زمانی که به محضر آقا رسیدم، ایشان کاملا سربسته، درباره بعضی از موضوعات از جمله همان مسئله، بنده را ارشاد نمودند! اول فکر کردم که مادرم با ایشان تماس گرفته‌اند و مطلبی گفته‌اند، که مادرم قسم خوردند و گفتند: من چیزی به ایشان نگفتم! یک بار هم از منطقه دماوند، دو نفر به محضر ایشان رسیدند و از کرامات آقا، برای من نقل کردند. من هم بسیار تعجب کرده و حیرت‌زده شده بودم و آنها خیلی سفارش کردند که قدر بودن در محضر ایشان را بدانم و استفاده کنم.
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی
 
خلاصه سخن اینکه حضرت آیت‌الله العظمی علوی گرگانی، همه زندگی خود را وقف هدایت مردم و اجرای فرامین الهی و ائمه معصومین(ع) کرده بودند و جالب این است که اگر مطالعه‌ای در زندگی ایشان، از تولد تا وفات داشته باشید، نوید به دنیا آمدن ایشان توسط آقا امیرالمومنین(ع)، تأیید مرجعیت ایشان توسط امام رضا(ع)، (طبق جریانی که حاج آقا سیدمحمد، فرزند ارشد آقا نقل می‌کنند) و وفات و تدفین ایشان هم، در روز تولد امام زمان(عج) بوده است. لحظه به لحظه زندگی ایشان، درس اخلاق، صبر، حضور خدا در زندگی و تواضع بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد https://iichs.ir/vdcc44qi.2bqs08laa2.html
iichs.ir/vdcc44qi.2bqs08laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما