تبیین ابعاد امنیتی سیاست اسکان عشایر؛

یک نکته مهم درباره تخته‌قاپو کردن عشایر

درباره موضوع اسکان اجباری عشایر تاکنون مطالب بسیاری نگاشته شده، اما با وجود آنها، هنوز بسیاری از زوایای این موضوع به‌خوبی واکاوی نشده است. بسیاری از تحلیلگران در تشریح این سیاست، بر موضوعاتی چون خلع سلاح عشایر و نیز خدمت سربازی تأکید می‌کنند؛ درحالی‌که بخشی از این موضوع با مسائل امنیتی و نظامی در ارتباط بود
یک نکته مهم درباره تخته‌قاپو کردن عشایر
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ اسکان اجباری عشایر از جمله موضوعاتی که تاکنون درباره آن مطالب بسیاری نگاشته شده، اما به‌رغم تمام کارهای انجام‌شده، هنوز هم بسیاری از زوایای آن به‌خوبی واکاوی نشده است؛ چنان‌که بسیاری از تحلیلگران در تشریح این سیاست، بر موضوعاتی چون خلع سلاح عشایر و نیز موضوع خدمت سربازی تأکید می‌کنند؛ درحالی‌که بخشی از این موضوع با مسائل امنیتی و نظامی در ارتباط است؛ بدین معنا که رضاشاه از این سیاست برای تقویت ساخت قدرت مطلقه استفاده کرد و از این طریق خطر تهدید عشایر برای مرکز سیاسی را از بین برد. با این توضیح کوتاه در ادامه به تشریح بیشتر این موضوع پرداخته می‌شود.  
 
اهداف کلی رضاشاه از اسکان اجباری عشایر
رضاشاه بعد از روی کار آمدن رژیم پهلوی، سیاست اسکان اجباری عشایر را به اجرا گذاشت. این سیاست با اهداف گوناگونی همچون خلع سلاح عشایر، به‌کارگیری نیروی عشایر در امور نظامی، دور کردن عوامل تهدیدزا از حکومت و... آغاز شد. البته رضاشاه خود معتقد بود که هدف اصلی او از اجرای این سیاست ایجاد وحدت ملی است، اما در ادامه مشخص شد که اهداف واقعی او از اجرای این سیاست مسائل دیگری بوده است.
 
امام‌قلی رستم بختیاری، کلانتر ایل رستم بختیاری، به اتفاق عده‌ای از سران ایل
شماره آرشیو: 1278-1ع
 
آرتور میلسپو، مستشار مالی آمریکا، دراین‌باره آورده است: «او به نحوی عاقلانه مسئله عشایر و ارتباط آن با وحدت ملی را درک کرد، ولی به نحوی غیرعاقلانه رفاه عشایر را نادیده گرفت؛ کوشید شیوه زندگی آنان را عوض کند؛ رؤسای آنها را زندانی کرد یا کشت و به جای ایجاد وحدت، عملا تفرقه را در کشور تشدید کرد. مصادره املاک نیز به مقدار زیادی به بی‌اعتبار شدن اسناد زمین‌ها کمک کرد».1 البته تغییر شیوه زندگی عشایر نیز در اولویت اهداف رضاشاه قرار داشت، اما به نظر می‌رسد مسائلی چون برطرف کردن خطر عشایر برای قدرت مرکزی در راستای ایجاد ساخت سیاسی مطلقه از ارجحیت بیشتری برخوردار بود.  
 
<سرکوب عشایر گامی در جهت ایجاد ساخت مطلقه
عشایر از نظر اقتصادی و نظامی نیرویی کارآمد به‌شمار می‌آمدند. گرچه عشایر فاقد هر گونه آموزش نظامی بودند، اما به دلیل ساختار فرهنگی و محیطی خود، جنگجویانی دلیر و شجاع به‌شمار می‌آمدند؛ همچنین آنها به‌رغم عدم بهره‌مندی از سواد و امکانات آموزشی ـ فرهنگی در بسیاری از مسائل سیاسی نقش پررنگی داشتند. چنان‌که در انقلاب مشروطه، بسیاری از عشایر به صف مشروطه‌طلبان پیوستند. رضاشاه از این موضوع به‌خوبی آگاه بود و می‌دانست عشایر به‌طور بالقوه خطری جدی برای قدرت او هستند.
 
 به عبارتی در اندیشه تمامیت‌خواه دولت پهلوی اول، که میل شدیدی به تمرکزگرایی داشت، هر نوع تحرک ایلات، خودسری و برپایی بساط ملوک‌الطوایفی تعبیر می‌شد و محکوم به شکست بود.2 بر این اساس رضاشاه عشایر را موجودیتی همگن تصور می‌کرد که همیشه با هرگونه حکومت مرکزی در مبارزه بوده‌اند و خواهد بود. به‌زعم رضاشاه، اسکان عشایر لازمه تکوین دولت مطلقه بود و لزوم حذف تکثرگرایی و پراکندگی قدرت‌‌ها و گروه‌‌ها و منابع قدرت محلی و نیمه‌مستقل را ایجاب می‌کرد.3 بنابراین شاهد هستیم که بسیاری از سران و ایلات و عشایر به منزله مخالفانی در نظر گرفته شدند که از نظر رضاشاه نسبت به حکومت سوءظن داشتند.
 
رضاشاه خود معتقد بود که هدف اصلی او از اجرای این سیاست [: تخته‌قاپو کردن عشایر] ایجاد وحدت ملی است، اما در ادامه مشخص شد که اهداف واقعی او از اجرای این سیاست مسائل دیگری بوده است  
ازهمین‌رو، سران عشایر در همان زمانی قلع و قمع شدند که بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت نیز در شرف حذف شدن بودند. بر این اساس در سال 1307، وقتی افرادی که بیم دشمنی آنها با رژیم می‌رفت، زندانی شدند، مخالفت آشکار عشایر هم در هم شکسته شد و تعداد زیادی از سران آنها کشته یا اعدام شدند. جالب آن است که حتی ژنرال حبیب‌الله شیبانی، افسری که در سرکوب شورش‌های کردستان و فارس نقش عمده‌ای داشت، و نیز همچنین رئیس پلیس تهران نیز از زندان و توهین و رسوایی جان سالم به‌در نبردند.4
 
سرلشکر احمد امیراحمدی و سرتیپ حبیب‌الله شیبانی در بندرگلمانخانه آذربایجان
سرلشکر احمد امیراحمدی و سرتیپ حبیب‌الله شیبانی
در بندرگلمانخانه آذربایجان
شماره آرشیو: 1-849-1ع
 
درکل رضاشاه ترس زیادی از مخالفان سیاسی خود داشت. در قاموس سیاسی او، مخالفان سیاسی تنها شامل افراد قدرت‌طلب نبودند، بلکه بسیاری از گروه‌ها همچون عشایر نیز به چشم مخالفان سیاسی نگریسته می‌شدند؛ به همین دلیل هم سرکوب آنها در دوره پهلوی با حساسیت خاصی دنبال شد؛ چنان‌که سیاست اسکان عشایر دقیقا زمانی آغاز شد که هیچ‌گونه تهدید و خطری از سوی آنها احساس نمی‌شد.  
 
به عبارتی در اواخر دهه اول 1300 نشانه‌ای از شورش ایلی و راهزنی دیده نمی‌شد و عشایر نیز خلع سلاح شده بودند و فضایی آرام در میان ایلات و عشایر برقرار شده بود، اما درست در همین زمان بود که از سوی قدرت مرکزی نیرویی چشمگیر برای درهم شکستن آنها فراهم شد. ایلات مجبور شده بودند در محیط‌‌های ناآشنا ساکن شوند و به همین دلیل مرگ و میر‌‌های گسترده در میان آنها رخ داد. مسئولان این کار به عشایر به گونه‌ای نگاه می‌کردند که سفیدپوستان آمریکایی به سرخ‌پوستان قرن نوزدهم. صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، در زندان مرد و یا کشته شد. چند تن از رهبران بختیاری و بزرگان ایل خمسه و رهبران ایل‌ها از دیگر مناطق ایران کشته شدند یا به زندان افتادند.5
 
اسماعیل صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، به اتفاق عده‌ای سواران مسلح تحت فرمان خود
اسماعیل صولت‌الدوله، رئیس ایل قشقایی، به اتفاق عده‌ای سواران مسلح تحت فرمان خود
شماره آرشیو: 364-2ع
 
البته ناگفته نماند که انگلیس نیز نقش مهمی در سرکوب عشایر و تلقی اندیشه تهدیدزا بودن عشایر برای حکومت مرکزی داشت. سرریدر بولارد دراین‌باره آورده است: «برای آنکه خط مشی دولت انگلیس در قبال مسئله عشایر ایران روشن شود، ما از فرصتی که به علت دیدار دو تن از فرماندهان عالی ارتش انگلیس از تهران، یعنی ژنرال کینانه (فرمانده نیروهای انگلیسی در عراق و ایران) و ژنرال ویوله (فرمانده کل قوای هندوستان) به‌دست آمده بود استفاده کردیم و جلساتی را با حضور آنان و چند تن از اعضای سفارتخانه، که تجربیات و مطالعات فراوانی در امور ایران داشتند، بر پا نمودیم. طی این مذاکرات معلوم شد که صلاح انگلیس در آن است که به عشایر متمرد روی خوش نشان ندهد».6
 
این در حالی بود که سیاست انگلیس پیش از رضاشاه حمایت از آنها به منظور حفظ منافع نفتی خود در جنوب ایران بود؛ چنان‌که یکی از حامیان مهم شیخ خزعل در دوره قاجار، انگلیسی‌ها بودند و خود آنها بارها اعتراف کرده بودند که اگر خزعل از چاه‌های نفتی محافظت نمی‌کرد، روند استخراج نفت با مشکلات جدی مواجه می‌شد. این در حالی است که بعد از روی کار آمدن رضاشاه، سیاست انگلیس در قبال او به‌کلی تغییر کرد.
 
تغییر از استراتژی تجزیه کشور به استراتژی یکپارچگی ایران
مردی که حتی جنازه‌اش رخصت خروج از تهران را نداشت
  در نهایت رضاشاه با سیاست اسکان عشایر، هدف خود در زمینه حذف تهدیدات داخلی و جلب رضایت حامیان خارجی خود همچون انگلیس را به اجرا گذارد.
 
اعدام در دوره رضاشاه
 
سخن نهایی
رضاشاه درصدد بود با اجرای سیاست اسکان اجباری عشایر، تهدید بالقوه آنها علیه حکومت مرکزی را از بین ببرد. او در نهایت توانست با سرکوب‌های پی‌درپی و وحشیانه خود، بسیاری از عشایر را جابه‌جا و عده‌ای زیادی از آنها را نیز قلع و قمع کند، اما این اقدامات به معنای پایان واقعی و موردانتظار این سیاست نبود. به عبارتی گرچه رضاشاه ظاهرا توانست عشایر را در دوره خود ساکت کند، اما به محض سقوط او، بسیاری از عشایر به محل قبلی سکونت خود بازگشتند و زندگی قبلی خود را از سر گرفتند. البته سیاست اسکان عشایر با هدف دفع تهدید آنها تا حدودی موفق‌آمیز بود و همان‌گونه که رضاشاه انتظار داشت پیش رفت. او با کمک انگلیس در تحقق این هدف موفق عمل کرد؛ هرچند در نهایت خود توسط انگلیس از قدرت برکنار شد؛ موضوعی که نشان می‌دهد رضاشاه در تکوین ساخت سیاسی مطلقه، هیچ‌گاه تهدید اصلی، یعنی کشورهای بیگانه، را جدی نگرفت و به‌اشتباه قدرت خود را صرف سرکوب کسانی کرد که می‌توانستند حامی او باشند.
 
پی نوشت:
 
1. آرتور میلسپو، آمریکائی‌ها در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1370، ص 50.
2. نفیسه واعظ، سیاست عشایری دولت پهلوی اول، تهران، نشر تاریخ ایران، ص 549.
3. حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، چ پنجم، 1384، ص 71.
4. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی 1309-1298 بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1389، ص 31.
5. محمدعلی همایون کاتوزیان، «مشروعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی رضاشاه»، ترجمه حمید احمدی، فصلنامه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 204-203 (1383)، صص 106-107.
6. سرریدر بولارد و سرکلارمونت اسکراین‌، شترها باید بروند، تهران، انتشارات البرز، چ چهارم، 1374، صص 66- 67.
7. همان‌جا.
 
https://iichs.ir/vdciqvaz.t1a3w2bcct.html
iichs.ir/vdciqvaz.t1a3w2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما