گذری بر ادوار گوناگون حیات سیاسی زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدنورالدین حسینی هاشمی

عمری جهاد مبتنی بر بصیرت و مقاومت!

آنچه پیش روی دارید، گذری است اجمالی بر اداوار گوناگون حیات سیاسی عالم مجاهد، زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدنورالدین حسینی هاشمی، که به قلم فرزند ارجمندش آیت‌الله سیدمعزالدین حسینی هاشمی، به نگارش در آمده است. اطلاعات دقیق نگارنده از ابعاد و جوانب موضوع مطروحه، موجب شده است که این سرگذشت‌نامه نسبت به دیگر شرح احوالاتی که از آن بزرگ نشر یافته است، از استناد و وثاقتی دوچندان برخوردار باشد.
عمری جهاد مبتنی بر بصیرت و مقاومت!
آیت‌الله سیدمعزالدین حسینی هاشمی
 
تبار و تحصیلات
«آیت‌الله العظمی حاج سیدنورالدین حسینی الهاشمی شیرازی» فرزند «آیت‌الله سیدابوطالب حسینی شیرازی» (مؤلف کتاب اسرار العقائد) می‌باشند و سیدهاشم بحرانی، صاحب تفسیر البرهان و تألیفات متعدد دیگر هم ــ که هم‌اکنون آرامگاهشان در جزیره بحرین زیارتگاه مردم آن سامان است و کتب او مورد استفاده فضلا و طلاب علوم دینی است ــ حلقه‌ای از زنجیره نیاکان ایشان می‌باشد. سلسله نسب آن بزرگوار، نهایتا به امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) می‌رسد و علت شهرت این خاندان به «سادات حسینی»، اصرار مرحوم علامه سیدهاشم بحرانی به تأکید و تکرار کلمه «حسینی» در تمام آثار و نوشته‌های اوست. آن چهره برجسته علمی، که همواره پایان کتب خود را با امضای «سیدهاشم حسینی البحرانی» آراسته است، علت طرح و تأکید او بر حسینی بودن را رساندن معنای تسلیم‌ناپذیری و مصرّ بر حقانیت تشیع و مذهب حقّه جعفری در عصر خود قلمداد می‌کرد، که به‌خصوص از قرن نهم تا یازدهم در جهان عرب، کلمه «حسینی» دربردارنده این مفهوم بوده است.
 
آیت‌الله سیدمعزالدین حسینی هاشمی
 
آیت‌الله حاج سیدنورالدین حسینی در زمان صباوت، آموختن را آغاز کرد و پس از طی مقدمات و تسلط بر ادبیات، با استفاده از درس پدر دانشور خویش، تا پایان سطوح عالیه را به‌سرعت پیموده و سپس با بهره‌جویی از تدریس اساتید توانایی چون آیت‌الله شیخ محمدرضا ثامنی و آیت‌الله حاج شیخ علی ابیوردی و مرحوم حکیم الهی، آمادگی بهره‌مندی از مجالس درس آیات عظام، آیت‌الله میرزا ابراهیم محلاتی و آیت‌الله سیدعلی کازرونی را یافته و پس از اخذ سه فقره تصدیق اجتهاد، با سیلی زدن بر چهره عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما، والی مستبد فارس، که در امور شرعی، مداخلات ناروا می‌نمود، عازم نجف اشرف شده و از چشمه جوشان آن حوزه پربرکت سیراب گردید.
استوانه‌های استوار علم و فقاهت شیعه در آن زمان همچون آیات عظام: آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، آیت‌الله آقاضیاءالدین عراقی، آیت‌الله میرزا حسین نائینی، آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله شیخ محمدکاظم شیرازی، آیت‌الله شیخ محمدتقی حائری شیرازی (معروف به میرزای دوم) و آیت‌الله شیخ فتح‌الله نمازی شیرازی (معروف به شریعت اصفهانی)، مراتب اجتهاد و مقام افتای ایشان را با عباراتی که حاکی از جایگاه رفیع آن عالم روشن‌ضمیر، در میان دست‌پروردگان آن دوره حوزه عظیم‌القدر نجف می‌باشد، تأیید و تصدیق نموده‌اند و پس از طی مدارج عالی علم و اجتهاد، در اوایل سلطنت رضاخان به شیراز مراجعت نموده و مورد مراجعه خاص و عام قرار گرفتند.
اندیشه و اعتقاد به ضرورت و وجوب هدایت مردم در طریق تحقّق اسلام و مقاصد عالی آیین الهی، همواره سیره و سنت عموم علمای مکتب اهل بیت (علیه‌السلام) بوده و هست. آیت‌الله شیرازی نیز که ورود به میدان مجاهده و مبارزه را از دوران شباب و با حضور در میدان «انقلاب مشروطیت» تحت نظر و ارشاد پدر خویش آیت‌الله سیدابوطالب حسینی آغاز نموده بود، تا پایان عمر پربرکت خویش، هرگز از جهاد و فداکاری و سعی و کوشش در راه محقق ساختن مقاصد اسلام و دفاع از استقلال مملکت اسلامی و احقاق حقوق مردم، لحظه‌ای باز نایستاد، به گونه‌ای که می‌توان گفت مهم‌ترین ویژگی شخصیتی آیت‌الله شیرازی، اعتقاد ایشان به لزوم حضور روحانیت در صحنه اداره اجتماع، برای هدایت مردم بر اساس مبانی دینی و عمل به این اعتقاد در تمامی دوران زندگی خویش بوده است؛ لذا کمتر حادثه مهمی را در آن دوره زمانی در جامعه مسلمین یا در کشور ایران و در منطقه فارس می‌توان یافت که نسبت به آن حادثه، عکس‌العمل و موضع‌گیری قوی و مؤثر نداشته و به عنوان یک روحانی، برای مردم روشنگری ننموده و یا در مشکلات، به یاری‌شان نشتافته باشد! ایشان از سنین جوانی در انقلاب مشروطه ایران و سپس هنگام تحصیل در نجف اشرف در انقلاب 1920م مردم عراق علیه استیلای عمّال انگلیس، که آن نهضت عظیم روحانیت شیعه در عراق را «ثوره‌العشرین» یا «جنگ استقلال» عراق می‌نامند، حضور جدی داشتند.
 
برخی تربیت‌یافتگان محضر آیت‌الله شیرازی
تقلید از ایشان، از همان ابتدای ورود آن بزرگوار از نجف اشرف به شیراز شروع شد و اینک سزاوار است بعضی از شناساترین شاگردان آن مرحوم را به اختصار معرفی نماییم:
1. مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی: که مهم‌ترین حلقه اتصال «نهضت نور» با «انقلاب امام خمینی(ره)» شمرده می‌شوند؛
2. مرحوم آیت‌الله حام سیدعبدالعلی موسوی لاری(آیت‌اللهی): امام‌جمعه فقید لار و نماینده ولی فقیه در لارستان؛
3. مرحوم آیت‌الله حاج شیخ یحیی انصاری: که از مبرزترین شاگردان آیت‌الله سیدمحمدحسین طباطبائی، آیت‌الله بروجردی و امام خمینی به‌شمار آمده و سال‌ها در حوزه علمیه قم از اساتید ممتاز و از اسوه‌های مجاهد و مبارز حوزه علمیه قم شناخته می‌شوند؛
4. آیت‌الله حاج شیخ حسین شب زنده‌دار: ایشان قریب به چهل سال از اساتید حوزه علمیه قم محسوب می‌شدند؛
5. آیت‌الله حاج شیخ ابوالقاسم محجوب: از اساتید حوزه علمیه قم؛
6. آیت‌الله دکتر احمد بهشتی: از اعضای مجلس محترم خبرگان و نیز از برجسته‌ترین اساتید حوزه علمیه و دانشگاه؛
7. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد خادم الحسینی: هم‌دوره و همدرس با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی؛
8. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدشمس‌الدین آیت‌اللهی؛
9. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی‌اکبر طوبایی؛
10. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدحسین ساجدی؛
11. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدامرالله هاشمی؛
12. مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی‌اصغر سمتی؛
13. جناب حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدعلی توکلی؛
14. مرحوم حاج شیخ عسگر جنیدی: که از فدائیان اسلام و یاوران شهید نواب صفوی بوده است
و برخی از شاگردان آیت‌الله شیرازی که از چهره‌های برجسته علمی و دارای فضل حوزوی بوده، لیکن ملبّس به لباس روحانیت نشدند. در صدر آنها برادرزاده ایشان مرحوم حاج سیدمحمدرضا حسینی الهاشمی (مؤسس و صاحب امتیاز روزنامه «مهر ایزد» و نویسنده چهار کتاب ارزنده «علم و کلام جدید»، «از آغاز تا فرجام قرآن» و...)، مرحوم حاج شیخ محمدجواد دادخواه شیرازی (که در اکتساب علوم اهل بیت از آیت‌الله شیرازی زبانزد خاص و عام و دارای تألیفات گسترده است)، مرحوم دکتر محمدجواد نصیری (استاد فاضل دانشگاه تهران) و آقایان دکتر دلائلی و دکتر ابوالحسن محمدی، که هر دو از شخصیت‌های علمی و اساتید ممتاز دانشگاه تهران بوده‌اند.
 
گزارشی از یک حیات سیاسی پرتکاپوی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی
اینک با تنظیم فهرستی روشنگر، فرازهایی از زندگانی پرفراز و نشیب آن چهره کم‌نظیر عالم تشیع، به صورت پیوسته و پیگیر به خوانندگان عزیز تقدیم می‌شود تا میزان مساعی و مجاهدت آن آیت عظمای حق، در طول تاریخ معاصر برای اهل نظر روشن‌تر گردد؛ با این توضیح که هر فراز، دارای نوعی وحدت و پیوستگی درونی است و یک یا چند سال پیاپی، از عمر پربرکت آیت‌الله شیرازی را دربر می‌گیرد؛ به گونه‌ای که چون زنجیره‌ای منظم، نهایتا تمام زندگانی نورانی آن بزرگ‌مرد عالم تشیع را شامل شده و نقش تاریخی حضرت ایشان را مشخص‌تر می‌نماید. قابل تذکر آنکه ممکن است برخی از خوانندگان گرامی، در ضمن مطالعه فرازهای چهارده‌گانه به مطالبی برخورد نمایند که در بدو نظر، رابطه مستقیم آن موارد را با آیت‌الله شیرازی در نیابند، لیکن با کمی دقت متوجه خواهند شد که آن رویداد، در حقیقت زمینه‌ساز و بستر حضور آن شخصیت تاریخ‌ساز در میدان مبارزه بوده است و بدون ذکر آن، مسیر حوادث تاریخی دچار ابهام و احتمالا ازهم‌گسیختگی می‌شده است و چه بسا بعضی از حوادث چون «شهادت نواب صفوی»، مستقیما علت احساس در انجام وظیفه الهی آن بزرگوار بوده است.
 
  • فراز اول: تا پایان انقلاب مشروطه
1. شرکت فعال در انقلاب مشروطیت و عضویت در انجمن اسلامی شیراز. مهم‌ترین کانون انقلاب و محور اساسی حرکت مشروطه‌خواهی اصیل در استان پهناور فارس و جنوب کشور؛
2. حضور مؤثر در مجاهدات و مخاطرات فعالیت‌های انجمن اسلامی به‌ویژه در زمان شهادت مظلومانه آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر اصطهباناتی (شهید رابع) و حجت‌الاسلام سیداحمد دشتکی (معین‌الاسلام) به‌دست عمال استبداد؛
3. هم‌زمان با حضور در میدان سیاست، جدیت در تحصیل علوم اسلامی تا مرحله حضور در درس آیت‌الله ثامنی، آیت‌الله میرزا ابراهیم محلاتی، آیت‌الله سیدعلی کازرونی، برترین اساتید حوزه علمیه شیراز؛
4. کسب علوم حوزوی تا اخذ سه فقره تصدیق اجتهاد در عنفوان شباب و مجتهد شناخته شدن در حوزه علمیه شیراز؛
5. سیلی زدن بر چهره والی مستبد فارس، عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما به سبب مداخلات او در امور شرعی و سپس هجرت به سوی نجف اشرف جهت استفاده از اعاظم حوزه نجف.
 
  • فراز دوم: در کشور عراق و حوزه نجف
1. افزایش مساعی علمی و حضور در درس برجسته‌ترین اساتید و مراجع تقلید و تعالی و تثبیت قدرت علمی تا سر حد تصدیق حصول قطعی قوه استنباط و وصول به درجه اجتهاد، از سوی اعاظم حوزه نجف اشرف؛
2. حضور هم‌زمان در «ثوره‌العشرین» یا «جنگ استقلال عراق» تحت قیادت و رهبری آیت‌الله العظمی حاج شیخ محمدتقی حائری شیرازی (میرزای دوم) و کسب عمیق‌ترین و مؤثرترین تجارب سیاسی انقلابی، در خلال آن حرکت تاریخ‌ساز؛
3. آمادگی علمی قدرتمند و انکارناپذیر با اخذ شانزده فقره تصدیق اجتهاد و دو فقره اجازه روایت، عمدتا از اعاظم اساتید حوزه نجف اشرف و مهیا شدن برای بازگشت به ایران.
 
  • فراز سوم: باز آمدن به وطن در آغاز سلطنت رضاخان
1. بازگشت به شیراز همراه با استقبال پرشکوه مردم و آغاز تقلید از ایشان و حصول آمادگی مردم جهت انجام وظایف دینی همراه با ایشان؛
2. اجرای حد شرعی بر عامل کنسولگری انگلیس که در جوار حرم مطهر حضرت احمد بن موسی (شاه چراغ) ــ مهم‌ترین مرکز مذهبی شهر ــ بدمستی و حرمت‌شکنی و عربده‌کشی و اهانت به مقدسات می‌نمود و دستگیری و تبعید آیت‌الله شیرازی و شورش خونین مردم شیراز؛
3. همراهی با نهضت سراسری روحانیت در قیام حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، در مقابله با مفهوم نامشروع «اجباری» و با تأکید بر این مفهوم شرعی حقیقت متعالی که «در اسلام اجبار وجود ندارد»؛
4. قیام در برابر اولین صحنه‌های کشف حجاب و سخنرانی بی‌باکانه و پرشور که یک دست قرآن و دست دیگر شمشیر بود و اعلام آمادگی جهت قیام خونین؛
5. ادامه پیگیری حرکت‌های انقلابی سیاسی و مقابله جسورانه با عمّال رضاخان، با تأکید مدام بر اجرای احکام اسلام؛
6. دستگیری مجدد و تحمل زندان و تبعید، هم‌زمان با تعطیلی کامل شهر شیراز به حمایت از ایشان، به مدت سه ماه تمام!
 
  • فراز چهارم: شکستن حصر و تأسیس حزب برادران
1. تحمل بیش از یک سال «حبس نظر» به وسیله نظمیه (شهربانی پهلوی) و قطع هرگونه ارتباط با مردم و ایجاد رعب و هراس در جامعه پس از آزادی ایشان از زندان و نهایتا بازگشت از تبعید در سال‌های 1311 و 1312؛
2. آغاز رابطه با عناصر فداکار و بصیر و متعهد، بلافاصله پس از حبس نظر و تشکیل مخفیانه «عقد اول حزب برادران» در دوران اختناق با رعایت جهات امنیتی و سوگند عضویت به صورت «والله، بالله، تالله من در حفظ استقلال ایران در ظلّ لوای مذهب جعفری با شما همراهم» با دست گذاردن بر روی قرآن در برابر آیت‌الله شیرازی، به صورت انفرادی و سپس پیوند سازمانی با صلاحدید رهبر حزب (1312)؛
3. آغاز تدریس سطوح عالیه علوم اسلامی در محل تدریس پدر و حضور مجدد در فضای علمی و اجتماعی شیراز (1312)؛
4. ممنوعیت عزای حسینی به وسیله حکومت (در سال 1314) و عنوان حکم وجوب اقامه عزاداری جمله ایشان: «اقامه عزای اباعبدلله الحسین واجب شرعی است، ولو بَلَغَ مابَلَغ» و شروع برگزاری مجالس غیرعلنی به وسیله مقلدین و یاوران آیت‌الله شیرازی و ایجاد سه جریان اقامه عزای حسینی در سه نقطه حساس شیراز؛
5. انتقال محل زندگی به خارج از شهر و بهره‌مندی از فضای مناسب جدید جهت تقویت و گسترش مخفیانه حزب برادران و تحکیم و تسدید سازماندهی حزب به صورت زیرزمینی (سال 1316).
 
  • فراز پنجم: دوران اشغال ایران به وسیله بیگانگان
1. ادامه گسترش مخفیانه حزب و ورود آرام و بدون نام «حزب برادران» به میدان جامعه، با فعالیت‌های وسیع عام‌المنفعه یاران قسم‌خورده آیت‌الله شیرازی، به صورت سازمان‌دهی‌شده؛
2. دستور به شکستن قُرُق و ممنوعیت عزاداری و ایجاد حوادث برنامه‌ریزی‌شده در دهه عاشورا، برای حضور مجدد هیئات مذهبی؛
3. با توجه به نیازهای شدید مردم در شرایط بسیار سخت کشور در زمان اشغال، حضور در بحران‌های اجتماعی همانند: تشکیل ستاد تأمین سوخت مردم در زمستان 1323؛
4. ایجاد و سازمان‌دهی مؤسسه حمایت از بیماران فقیر و تدارک و هماهنگی میان پزشکان جدید و اطبّای قدیم، برای تأمین سلامت اقشار آسیب‌پذیر؛
5. حضور مستقیم آیت‌الله شیرازی به طور شبانه‌روزی در مرکزیت مؤسسه و حضور روزانه بر بالین بیماران و برنامه‌ریزی تغذیه و بهداشت و مداوای منظم هزاران نفر در دو مورد شیوع بیماری آنفولانزا و یک مورد فراگیری هلاکت‌بار بیماری حصبه و نجات جان هزاران نفر بیمار.
 
  • فراز ششم: علنی ساختن حزب برادران
1. اعلان موجودیت و گسترش «حزب برادران» و عضوگیری آشکار، همراه با موج گرایش جوانان مذهبی شیراز و فعالان در امور دینی استان فارس و برگزاری مراسم سوگند با واسطه اعضای قدیم به نیابت از آیت‌الله شیرازی برای اعضای جدید؛
2. مقابله علنی با شورش عشایر فارس تا پایان این غائله وحشت‌انگیز و خطرناک و اعلام آمادگی آیت‌الله شیرازی برای مرگ، به خاطر حفظ وحدت و تمامیت ارضی ایران؛
3. برافراشتن پرچم اتحاد روحانیت فارس و ایجاد ارتباط و هماهنگی با همه علمای شهر شیراز و علمای برجسته شهرستان‌ها؛
4. تأسیس و اعلام شعب «حزب برادران» در سراسر شهر و تبدیل تدریجی آنها به هیئت‌های مذهبی برادران، در ضمن تحولات یک‌ساله 1324 تا 1325؛
5. حضور فعالانه و قدرتمند «حزب برادران» در انتخابات مجلس شورای ملی، سپس انجمن شهر و موفقیت چشمگیر در این موارد.
 
  • فراز هفتم: نهضت فرهنگی آیت‌الله شیرازی:
1. اعلام آمادگی برای گفت‌وگوی مکاتبه‌ای و نشر و ثبت آن در روزنامه سراسری «کیهان»، برای مقابله با آشوبگری فرهنگی احمد کسروی و پیروزی آشکار و غیر قابل انکار بر او و چاپ و انتشار مجموعه گفت‌وگوها تحت عنوان «کسر کسروی یا شکست کسروی».
2. انتشار روزنامه «مهر ایزد» ناشر افکار آیت‌الله شیرازی و سپس روزنامه «آیین برادری» ارگان حزب برادران، برای آموزش دیدگاه‌ها و آموزه‌های آرمانی حزب و نشر و شرح مواضع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رهبر حزب در رویدادها؛
3. طراحی، برنامه‌ریزی و برگزاری نهضت سوادآموزی و رفع نقیصه بی‌سوادی عمومی؛
4. نهضت احیای مدارس علمیه شیراز، همراه با برنامه‌ریزی حضور پاره‌وقت و تمام‌وقت نوجوانان در آموختن علوم حوزوی و معارف اسلامی؛
5. تنظیم برنامه سخنرانی هفتگی رهبر حزب در پایگاه اصلی آیت‌الله شیرازی، یعنی مسجد سلطانی وکیل در هر شب هفته به طور منظم، برای بررسی یک موضوع مورد نیاز جامعه.
 
  • فراز هشتم: مروری بر یک حرکت تاریخی و بزرگ!
1. ارتباط متقابل با قوی‌ترین جریان‌های فرهنگی مذهبی در کشور، به‌ویژه انجمن تبلیغات اسلامی در تهران و کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد؛
2. تعیین آقای حبیب‌الله پرهیزگار به عنوان رابط کل برادران در سراسر کشور و ایجاد نمایندگی حزب برادران در تهران به سرپرستی سیدخلیل صفویان از شخصیت‌های مورد اعتماد آیت‌الله شیرازی و از اعضای عقد اول (قسم‌خوردگان دوره رضاخان)؛
3. برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی و آغاز سفر آیت‌الله شیرازی با همراهی عده کثیری از برادران به مقصد مشهد مقدس، با مقاصد فرهنگی سیاسی و ایجاد تحولات مذهبی در عمده شهرها و شهرستان‌های مهم در طول راه، به‌خصوص اصفهان، قم و تهران؛
4. حوادث حضور در قم تا دیدار با حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی در منزل آیت‌الله العظمی صدر و همفکری با ایشان؛
5. حوادث حضور در تهران، استقبال شهید سیدمجتبی نواب صفوی و فدائیان اسلام و سخنرانی ایشان در مسجد امام کنونی (شاه سابق)؛
6. تنظیم و تقدیم لایحه منع استعمال مسکرات و حمایت نمایندگان مجلس از آن؛
7. حوادث حضور در مشهد و طرح برنامه انتظام روحانیت.
 
  • فراز نهم: طوفان در راه است!
1. نشر سالنامه برادران در سرآغاز سال 1329، به عنوان سندی ارزنده از حیات تاریخی و برنامه و آرمان حزب برادران؛
2. اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت و موضع‌گیری بی‌ابهام و روشن آیت‌الله شیرازی در تأیید و موافقت با آن و حمایت وکلای برادران در مجلس شورای ملی از این حرکت؛
3. شروع طوفان پس از تشکیل جبهه ملی از احزاب به‌ظاهر طرفدارِ دکتر مصدق و ظهور امواج متلاطم سیاسی در کشور، با برنامه‌ریزی و میدان‌داری احزاب چپ و راست!
4. آغاز مقابله صریح روشنفکرنمایان غرب‌زده و شرق‌باور، با مقدسات و شخصیت‌های مذهبی کشور به‌ویژه آیت‌الله شیرازی در شیراز و حمایت و هماهنگی روزنامه‌های تندرو تهران از آنان؛
5. ناکام ماندن برنامه ترور آیت‌الله شیرازی به وسیله ناصر ایران‌نژاد (معروف به ناصر شیطون) مدیر روزنامه تندرو «شیطان» و دستگیری او.
 
  • فراز دهم: آغاز عصر مصدق
1. گزینش سپهبد رزم‌آرا به عنوان نخست‌وزیر نظامی از سوی شاه برای متوقف ساختن حرکت «نهضت ملی» و نقد شدید رزم‌آرا در روزنامه‌های حزب برادران و نهایتا در ارگان حزب یعنی «روزنامه آیین برادری»؛
2. اعدام انقلابی رزم‌آرا به وسیله فدائیان اسلام و تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت و آغاز نخست‌وزیری دکتر مصدق با حمایت بی‌دریغ آیت‌الله شیرازی؛
3. تأیید قوی و مؤثر آیت‌الله شیرازی در سخنرانی مسجد وکیل از دکتر مصدق در زمان ملی شدن صنعت نفت با جمله معروف «مصدِّق، مصدَّق است!».
4. پیروزی مصدق در دیوان بین‌المللی لاهه و تأیید مجدد آیت‌الله شیرازی از او، به خاطر دفاع از حقوق ملت ایران؛
5. ظهور مشکلات اقتصادی و اعلام قرضه ملی از طرف دولت مصدق و در حکم جهاد شمردن خرید اوراق قرضه از سوی آیت‌الله شیرازی و خرید اولین برگ از این اوراق به وسیله ایشان و سخنرانی در ضرورت حمایت مردم از دولت در آستانه بانک ملی شیراز.
 
  • فراز یازدهم: افلاطون کج رفتی!
1. سفر طولانی دکتر مصدق به آمریکا و ابراز علاقه و اعتماد به نظام استکباری غرب به‌ویژه آمریکا و ابراز نظر صریح و شجاعانه آیت‌الله شیرازی در مسجد وکیل درباره انحراف از مسیر استقلال با بیان جمله معروف «افلاطون کج رفتی، آمریکا و انگلیس ندارد، سگ زرد برادر شغال است!»
2. اوج‌گیری بی‌سابقه هجوم همه‌جانبه عناصر وابسته به چپ و راست، تحت عنوان دفاع از مصدق به شکل مطبوعاتی و غیرمطبوعاتی و اشعار و مطالب فکاهی و غیرفکاهی، علیه آیت‌الله شیرازی و عنوان شنیع‌ترین و زشت‌ترین توهین‌ها و تهمت‌های ناجوانمردانه و جوسازی‌های شگفت‌آور علیه ایشان در سراسر کشور؛
3. محدودسازی حزب برادران و هیئات مذهبی به وسیله عمّال حکومت و وزارت کشور، استانداری، فرمانداری و شهربانی بازسازی‌شده در شیراز؛
4. اعلامیه استاندار برای جلوگیری از حرکت هیئات مذهبی در شیراز در دهه عاشورا و متقابلا تعطیلی بازار و شهر و ابلاغ سخن آیت‌الله شیرازی به مردم به وسیله حجت‌الاسلام ساجدی ــ سخنگوی حزب برادران ــ که «همه چیز را تحمل کردم، تعطیلی عزای جدّم را تحمل نمی‌کنم!».
5. تظاهرات پیاپی نیروهای به‌هم‌پیوسته چپ و راست، تحت عنوان مصدقی‌ها در شیراز و آتش زدن ستاد مرکزی حزب برادران، دفاتر روزنامه‌ها و مراکز وابسته به حزب.
 
  • فراز دوازدهم: ایران در سراشیبی سقوط!
1. موضع‌گیری آمیخته با بصیرتِ آیت‌الله شیرازی در شب 30 تیر 1331، با این ابراز نظر شجاعانه که «قوام انگلیسی است و مصدق آمریکایی، آنچه دارد اتفاق می‌افتد این است که انگلیس می‌رود و آمریکا می‌آید!» و سپس دستور به حفظ آرامش در شهر!
2. آتش زدن مجدد ستاد مرکزی حزب برادران و ضرب و جرح و غارت، در هر جا که متعلق به حزب برادران و هر کس که معتقد به آیت‌الله شیرازی است! ( در 30 تیر 1331 در شیراز)؛
3. دستگیری و بازداشت فدائیان اسلام به بهانه‌های واهی، هم‌زمان با زندان بیست‌ماهه رهبر فدائیان شهید سیدمجتبی نواب صفوی؛
4. جدا شدن راه مصدق و مصدقیان از آیت‌الله کاشانی و آغاز توهین‌ها، حرمت‌شکنی‌ها و تهمت‌های مصدقی‌ها به آن مرد بزرگ؛
5. حمله و هجوم مصدقی‌ها به منزل و مجلس آیت‌الله کاشانی و ضرب و جرح علاقه‌مندان به ایشان و کشته شدن یک نفر و جراحت چندین نفر از یاران آیت‌الله؛
6. افزایش شگفت‌انگیز توهین به روحانیت و مرجعیت به‌خصوص آیت‌الله کاشانی، در مرکز کشور (تهران) و آیت‌الله شیرازی در استان فارس و جنوب کشور.
 
  • فراز سیزدهم: شورش در شیراز!
1. ممنوعیت انتشار روزنامه‌های حزب برادران، حتی روزنامه متین، آرام و مؤدب «آیین برادری» که ناشر سخنان و بیانگر مواضع آیت‌الله شیرازی بود و در حقیقت بی‌دفاع ساختن حزب و رهبر آن؛
2. انتشار مقاله روزنامه «باختر امروز» و پاسخ شهید نواب صفوی به یاوه‌گویی روزنامه نیمه‌دولتی مذکور و اعزام نماینده فدائیان اسلام حجت‌الله لواسانی و الزام روزنامه به چاپ پاسخ رهبر فدائیان اسلام؛
3. افزایش بی‌شرمی‌های روزنامه مصدقی «شورش» در توهین به برترین شخصیت‌های مذهبی حتی آیت‌الله بروجردی و فحاشی و وقاحت نسبت به آیت‌الله کاشانی در تهران و آیت‌الله شیرازی در شیراز، با حمایت مقامات رسمی کشور؛
4. اعزام کریم‌پور شیرازی به شیراز و سخنرانی هتاکانه او در ایوان استانداری و توهین و تهمت ناجوانمردانه به آیت‌الله شیرازی تحت حمایت مستقیم استانداری، فرمانداری و شهربانی شیراز؛
5. اطلاع آیت‌الله شیرازی از سخنان شرم‌آور کریم‌پور و نفرین آن بزرگوار در مجلس دعای مسجد وکیل که «شورش، خدا آتشت بزند که آتشم زدی!».
6. به هم ریختن سخنرانی کریم‌پور در میدان استانداری و استمرار چهار روز تمام «شورش همگانی» در شیراز همراه با توهین‌های زشت مصدقی‌ها به آیت‌الله شیرازی و دفاع و مقابله مردم متدیّن، و کشته شدن بیش از ده نفر و مجروح شدن ده‌ها نفر، در ضمن درگیری‌ها و زدوخوردهای در سطح شهر.
 
  • فراز چهاردهم: کودتا و پس از کودتا
1. آگاهی آیت‌الله کاشانی از مقدمات کودتا و تذکر خیرخواهانه به مصدق به‌ویژه درباره سرلشکر زاهدی و متین‌دفتری (داماد مصدق) و بی‌اعتنایی متکبرانه او به نصایح و تذکرات آیت‌الله کاشانی؛
2. وقوع کودتا و استیلای آمریکا به مقدّرات ایران در 28 مرداد 1332، پس از متلاشی شدن وحدت ملی و سکوت شگفت‎‌انگیز و مرموز دکتر مصدق در زمان کودتا و پیشگیری او از کمترین اقدام یاران نزدیک خود و دیگر مصدقی‌ها در برابر کودتا؛
3. فعال‌تر شدن ارتباط فدائیان اسلام با آیت‌الله شیرازی و پیام ویژه شهید نواب صفوی در بازگشت از قاهره: «اخوی به آیت‌الله شیرازی بگو که اگر اذن بفرمایند، چه در یک شب تاریک یا یک روز روشن، بساط این حکومت خودکامه را در هم خواهم ریخت!».
4. حرکت آرام و برنامه‌ریزی‌شده آمریکا پس از استقرار رژیم کودتا، در جهت رسمیت بخشیدن به بهائیت در ایران و مقابله و اعتراض مرحوم فلسفی (سخنگوی روحانیت وقت)، در سخنرانی‌های رادیو تهران در ماه رمضان به دستور آیت‌الله العظمی بروجردی و مهیا شدن شرایط حرکتی نوین برای مبارزه با عمّال استعمار؛
5. ورود آیت‌الله شیرازی به میدان مبارزه و تخریب «حظیره القدس» بهائیان در انتهای خیابان احمدی که بنا بود تبدیل به «مُشرِق‌الاذکار» در مقابل شاهچراغ شود، در زمان مسافرت شاه به شیراز در نیمه اردیبهشت سال 1334؛
6. شروع بازسازی معبد بهائیان با اقدام استاندار نظامی و بهائی استان فارس و دستور به تعطیلی شهر و تخریب همه اماکن فساد بهائیت شیراز، با حضور و دستور آیت‌الله شیرازی در 4 خرداد 1334؛
7. سفر پرماجرای آیت‌الله شیرازی به تهران و استقرار در منزل سردار فاخر حکمت و ملاقات با شهید نواب صفوی و سپس سفر رهبر فدائیان اسلام به شیراز جهت دیداری گسترده‌تر و همفکری بیشتر با اعضای حزب برادران؛
8. دستگیری، زندان و در پایان شهادت نواب صفوی و یاران او، در شرایط ارعاب و اختناق و سکوت سنگین و تلخ غالب شخصیت‌های مذهبی و عمومی مردم مسلمان به‌خصوص روحانیت، در پایان سال 1334؛
9. عکس‌العمل شدید و فراتر از انتظار آیت‌الله شیرازی به شهادت نواب صفوی و برگزاری بزرگ‌ترین مجلس برای او در اصلی‌ترین پایگاه حزب برادران ــ مسجد وکیل ــ و هجوم بی‌باکانه بر دادستان نظامی، و سپس اشاره أبلغُ مِنَ التَّصریح به شاه که «اُلُلَک (مترسک) تو در این مملکت چه کاره‌ای؟».
10. تهدید به مرگ آیت‌الله شیرازی از طرف عمّال رژیم و برملا ساختن موضوع در مسجد وکیل و در پایان، گفته مشهور ایشان که «مرا از مرگ می‌ترسانید؟ نورالدین در دوسالگی لولوی ترس را شکسته است!» و اعلام آمادگی برای استقبال از مرگ؛
11. رحلت بسیار مشکوک و غیرمنتظره آیت‌الله شیرازی، با قرائن بسیار در غیرعادی بودن و احتمال قوی در نوعی مسمومیت!
 
https://iichs.ir/vdcbz0b8.rhb99piuur.html
iichs.ir/vdcbz0b8.rhb99piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما