یعقوب توکلی در گفت‌وگو با پژوهشکده تاریخ معاصر

تفاوت و شباهت آیت‌‎الله کاشانی و امام خمینی(ره)

تقابل استعمار با نظام اسلامی به اوج خود رسیده است و یکی از رهبران مبارزه با استعمار آیت‌الله کاشانی است؛ به همین دلیل با یعقوب توکلی، نویسنده و تاریخ‌پژوه، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ذیل می‌آید.
تفاوت و شباهت آیت‌‎الله کاشانی و امام خمینی(ره)
مصاحبه‌کننده: رحمت رمضانی
 
روحانیت بعد از جنبش مشروطیت کمتر وارد مبارزه سیاسی شد؛ چون احساس کردند در نهضت مشروطه توسط روشنفکران غرب‌گرا کنار گذاشته شدند. چرا روحانیون به خصوص آیت‌الله کاشانی در دوران ملی شدن صنعت نفت وارد عرصه مبارزه و فعالیت سیاسی شدند؟ مدل سیاست‌ورزی آیت‌الله کاشانی چه بود؟
متأسفانه در بررسی‌‎های تاریخی توسط مورخان، به برخی شخصیت‌ها در مورد وقوع رویدادی تا اندازه‌ای ضریب داده شده که آن شخصیت، به عنوان سنبل و نماد آن واقعه شناخته می‌شود و نقش دیگران در وقوع آن رویداد ناشناخته خواهد ماند. این مشکل تاریخ‌نگاری عمومیت دارد و در همه جریان‌های تاریخ‌نگاری ایران، اعم از تاریخ‌نگاری اسلام‌گرا، ملی‌گرا، سلطنت‌طلب، چپ‌گرا و تاریخ‌نگاری روشنفکری مشاهده می‌شود؛ به طور مثال در مورد رویداد کشف حجاب، بسیاری تنها عامل کشف حجاب را رضاخان می‌دانند، اما رویداد کشف حجاب جنبه‌های گوناگون دارد و چند جریان در این پروسه نقش داشتند. با تک‌عاملی دانستن کشف حجاب، جریان‌های دیگر از این جنایت بزرگ مبرا می‌شوند.
در تاریخ معاصر با روحانیتی مواجه‌ایم که از وضع موجود ناراضی است. عدم رضایت خود را به شکل‌های گوناگون مانند نپذیرفتن، صدور فتوا، قهر و امتناع، همکاری، مبارزه مسلحانه و....  نشان می‌دهد.
جریان مواجه روحانیت شیعه با سیاست‌های حکومت شکل‌های مختلف داشت. همکاری روحانیت با حکومت در دوره صفویه اوج گرفت؛ به‌خصوص در دوران شاه عباس، برخی از بزرگان مانند مقدس اردبیلی از شاه عباس به نام بانی «ملک عاریه» یاد می‌کردند.
تاریخ مواجهه و نارضایتی روحانیون با هیئت حاکمه را می‌توان بعد از جنگ ایران و روس دانست. این روند در جامعه روحانیت شدت و ضعف داشت.  در زمان ناصرالدین‌شاه ملا علی کنی با قرارداد رویتر به مخالفت برخواست. میرزای شیرازی مقابل قرارداد رژی ایستاد و توانست علیه این قرارداد مردم را با خود همراه کند و نیروی گسترده‌ای را در جهان تشیع فراهم کند. البته همراهی مردم با علما در مبارزه با استعمار فقط با فتوای میرزا نبود، بلکه فتوای میرزا نقطه اوج کار بود. میرزا توانست بین روحانیون شیعه مخالف قرارداد و نیز بدنه اجتماعی نیرومند مخالف قرارداد پیوند برقرار و مردم را بسیج کند.
بعد از جنبش تنباکو که توسط میرزای شیرازی رهبری شد، دو نگاه در بین روحانیت شیعه در مواجهه با جنبش مشروطه به وجود آمد: بخشی از روحانیت طرفدار حفظ وضع موجود و برخی دیگر به دنبال تغییر وضع وجود بودند. طرفداران وضعیت موجود در اکثریت قرار داشتند و طرفداران تغییر وضع موجود در اقلیت بودند.
طرفداران وضع موجود قائل بودند نمی‌توانند ساختار جدیدی خلق کنند. مخالفان وضع موجود با سیطره استعمار در کشورهای اسلامی مخالف بودند.
آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی از مخالفان سیطره استعمار در کشورهای اسلامی بود. او همراه بزرگان و مراجع نجف و پدرش، که مرجع صاحب فتوا در عراق بود، در سال 1920 علیه اشغالگران انگلستان در عراق جهاد کردند.
 
یعقوب توکلی
 
استعمارستیزی مؤلفه فکری آیت‌الله کاشانی بود؟
بله؛ استعمارستیزی مؤلفه اصلی تفکر آیت‌الله کاشانی بود. ایشان بعد از آنکه به ایران آمدند با اینکه استعمارستیز بودند، به فکر تغییر ساختار حکومت در ایران نبودند.
در آن زمان برخی از بزرگان هرگز باور نداشتند می‌توان نظام سیاسی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی تأسیس کرد؛ بنابراین در پی اجرای احکام اسلام با ساختار موجود بودند؛ مثلا مرحوم نائینی در کتاب «تنبیه الامه» با این استدلال که در زمان غیبت معصوم بهترین راه مبارزه با استبداد مشروط کردن حکومت به قانون است، به تأیید نهضت مشروطیت پرداخت. آیت‌الله کاشانی نیز به قانون مشروطه اعتماد داشت.
 
آیا نقطه افتراق آیت‌الله کاشانی با فدائیان اسلام همین نکته است که فدائیان در پی حکومت اسلامی بودند و آیت‌الله کاشانی معتقد به مشروطه سلطنتی بود؟
یک بخش افتراق همین نکته است که در پرسش شماست. بسیاری از علما با رژیم پهلوی موافق نبودند، اما تصوری از آلترناتیو و بدیل حکومت پهلوی نداشتند؛ به طور مثال اساتید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی و دانشگاه شهید بهشتی، که هر کدام نماینده فکری یک نظریه اقتصادی غربی هستند، با اینکه در مورد مسائل اقتصادی کشور اختلاف نظر دارند، قادر به ارائه راه حلی برای برون‌رفت از وضعیت فعلی اقتصاد کشور نیستند.
مخالفان سلطنت پهلوی منتقد ساختار سیاسی سلطنت بودند، اما برای تأسیس نظام سیاسی جدید راه حلی نداشتند. این مشکل در نظام فکری مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی هم وجود داشت که نسبت به وضع موجود ناراضی بودند، اما راه حل جدید نداشتند.
تغییر نظام سیاسی راه حل دارد؛ فقط با اعتراض نظام سیاسی مستقر تغییر پیدا نمی‌کند. بزرگ‌ترین اقدام مخالفان نظام سیاسی مستقر قهر بود.
زمانی که اعلام جمهوری‌خواهی رضاخان با مخالفت سیاسیون مواجه شد، او به صورت قهر تهران را ترک و به رودهن رفت. احمدشاه هم در اعتراض به رضاخان مملکت را رها کرد و به اروپا رفت. حتی وثوق‌الدوله که نتوانست قرارداد 1919 را ببندد، با قهر از کشور خارج شد. در بسیاری از مقاطع تاریخی قهر سیاسی تنها وسیله جدی و اعتراض سیاسیون در برابر نظام سیاسی حاکم بود؛ البته این قهر هم مجازات سختی در پی داشت.
عدم همکاری با نظام سیاسی مستقر، دردسرهای بزرگی برای سیاسیون ایجاد می‌کرد؛ به طور مثال مرحوم مدرس اواخر عمر با اینکه اقدامی علیه رضاخان انجام نداد و حتی در نظام سیاسی مشارکت نداشت به عقوبت سخت دچار شد.
حتی مرحوم میرزا کوچک‎‌خان با اینکه توانست به ساختار تشکیل حکومت نزدیک شود به خود اجازه نداد که این تغییر را اجرایی کند.
آیت‌الله کاشانی را باید با بقیه کسانی که در آن دوره بودند مقایسه کرد. علاوه بر اینکه ایشان نماینده مخالفان اقدامات رژیم پهلوی بود، بعد از ترور ناکام محمدرضا پهلوی در سال 1327 دستگیر و به لبنان تبعید شد. به دنبال آن محمدرضا پهلوی به تغییر قانون اساسی دست زد و اختیارات خود را افزایش داد. 53 تن از علما، مجتهدین تهران و قم از جمله محمدتقی آملی و قوام‌السلطنه به تغییر قانون اساسی اعتراض کردند. اعتراض آنها جدی‌تر از قوام‌السلطنه بود، اما مورخان اعتراض علما را ندیدند.
 
چرا در جامعه ما اعتراض مدنی که توسط روحانیون نسبت به تغییر قانون اساسی صورت گرفت دیده نشد و اعتراض یکی از رجال مشهوری مثل قوام دیده شد؟
متأسفانه تاریخ‌نگاری ما بیمار است. عینک تاری به چشم دارد؛ فقط اشراف و افراد خاص را می‌بیند. بعد از برگشت آیت‌الله کاشانی از تبعید، فضای جامعه به سمت ملی شدن صنعت نفت در حرکت بود تا نفت از دست انگلستان خارج شود. اولویت نخست مردم و مبارزان ملی شدن صنعت نفت بود و پس از آن در پی حل مسائل اقتصادی خود بودند. همه گروه‌های سیاسی از نمایندگان چپ‌ها تا ملی‌گراها و جریان مذهبی نسبت به ملی شدن صنعت نفت تفاهم داشتند. آیت‌الله طالقانی در جایی گفته بود در تمام مساجد تهران مردم برای ملی شدن صنعت نفت متحد شدند.
آیت‌الله کاشانی به پشتوانه مردمی و مقبولیت در بین مردم رهبری نهضت را به دست می‌گیرد.
 
آیت‌الله کاشانی و امام خمینی(ره) چه تفاوتی با هم داشتند؟
حضرت امام خمینی و آیت‌الله کاشانی با هم ارتباط داشتند؛ هرچند امام خمینی قائل به تغییر وضع موجود بود او کتبا و شفاها به آیت‌الله کاشانی اعلام کرد راهی که آیت‌الله کاشانی شروع کرده ممکن است در نهایت به نفع جریان اسلامی تمام نشود؛ چرا که آقای کاشانی قصد داشتند در داخل ساختار سلطنت اصلاحات انجام دهند که امام آن را بی‌اساس می‌دانست. اما امام نسبت به آیت‌الله کاشانی غیرتمند بود یکی از تلخ‎‌ترین خاطراتی که امام در جریان ملی شدن نفت مطرح می‌کنند ماجرای توهینی است که به آیت‌الله کاشانی شده و کشتن فردی که در منزل آیت‌الله کاشانی روی داد و مشهور است که داریوش فروهر آن فرد را کشته است.
 
آیا راهی که آیت‌الله کاشانی برمی‌گزیند به آیت‌الله بروجردی نزدیک است؟
علما در این دوره تاریخی از نظر سیاسی به هم نزدیک هستند. آقای کاشانی در عرصه سیاست ایران استعمارستیز است. اما حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی مرجع تقلید و صاحب درس در حوزه علمیه است و جایگاه رهبری دینی دارد. او در پی بهبود وضع تشیع است که البته به تغییر نظام سیاسی فکر نمی‌کند و اصلا باور ندارد که تغییر نظام سیاسی در ایران قابل انجام باشد، ولی با آقای کاشانی مخالفت ندارد و موافق ایشان است؛ از اقدامات آیت‌الله کاشانی و آقای خوانساری و بقیه علما حمایت می‌‎کند، اما مستقیما در امور سیاسی دخالت نمی‌کند. البته همکاری‌های در زمینه تغییر قانون اوقاف انجام داد. هرچند این ماجرا به دلیل نفودی سیستم در دستگاه آقای بروجردی به نتیجه نرسید.
 
آیت‌الله کاشانی به فدائیان اسلام اجازه داد سپهبد رزم‌آرا، بزرگ‌ترین مانع ملی شدن صنعت نفت، را از بین ببرند. در این رابطه بفرمایید.
همه مبارزان ملی شدن صنعت نفت ایران از دکتر مصدق تا آیت‌الله کاشانی رضایت داشتند سپهبد رزم‌آرا از میان برداشته شود؛ منتها آقای مصدق وکیل و حقوقدان بود و می‌دانست احتمال دارد تحولات سیاسی در آینده به گونه‌ای رقم بخورد که برای او مشکلاتی به‌وجود آورد.
دولت محمد مصدق بعد از قیام 30 تیر با همان مجلسی که خودشان انتخاب کردند مصوبه گذاشتند و در آن مصوبه اعلام کردند به دلیل واضح و مبرهن بودن خیانت رزم‌آرا، خلیل طهماسبی از مجازات معاف است.
در خاطرات شمس‌الدین امیرعلایی، وزیر اقتصاد ملی دکتر مصدق، آمده است امیر علایی به مصدق اعتراض کرد که چرا زیر بار مسئله مصوبه معافیت مجازات طهماسبی رفتی؟ که مصدق پاسخ داد: همه رضایت داده بودند.
همه وکلای جبهه ملی یک پای خود را به شانه سیدحسین امامی بعد از زدن عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، گذاشتند و پای دیگر خود را به شانه خلیل طهماسبی بعد از ترور رزم‌آرا گذاشتند و به مجلس رسیدند و کسی که غیر از این سخن بگوید در تاریخ دروغ می‌گوید.
 
در جلسه منزل مرحوم آقایی، اعضای جبهه ملی حضور داشتند و سیدحسین فاطمی به نمایندگی از محمد مصدق به آن جلسه آمدند و به ترور رزم‌آرا رضایت دادند.
حتی اگر جلسه‌ای در منزل آقایی برگزار نشده باشد دلیلی بر عدم رضایت اعضای جبهه ملی از ترور رزم‌آرا نیست. بعد از فرار محمدرضا پهلوی از ایران همه مردم ایران شادی کردند. نهضت آزادی در جریان اشغال سفارت آمریکا در حمایت از اشغال سفارت بیانیه صادر کرد، اما اکنون منتقد اشغال سفارت شده است؛ درحالی‎که بیانیه آنان هست. آن زمان منطق مواجهه با قدرت‌های برجسته و جهانی توسط کشورهایی که دستشان خالی بود غیر از گروگان‌گیری نبود.
https://iichs.ir/vdch-qnz.23nvkdftt2.html
iichs.ir/vdch-qnz.23nvkdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما