«شهید سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد و مشارکت اجتماعی بانوان» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد فاطمه سیدخاموشی(طاهایی)؛

او زنان را به مشارکت سازنده اجتماعی تشویق می‌کرد

زنده‌یاد فاطمه سیدخاموشی (طاهایی)، مؤسس و مدیرِ فقید مدرسه علمیه «مکتب نرجس» در مشهد، از دیربار و به دلیل مراوده خانواده‌اش با شهید حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، با ایشان آشنا شد و این معارفه، به همکاری در حوزه‌ های مختلف توسعه یافت. آن مرحومه در گفت‌وشنود پیش روی، شمه‌ای از خاطرات خویش از شهید را واگویه کرده است
او زنان را به مشارکت سازنده اجتماعی تشویق می‌کرد
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
با شهید حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد از چه دوره‌ای آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. پیش و بیش از هر چیز، درود و رحمت خدا بر روح مطهرِ شهید هاشمی‌نژاد. آن روحانی بزرگوار، واقعا بر گردن من حق دارند. آشنایی‌ام با ایشان، به روزگار کودکی‌ام برمی‌گردد. زمانی که هنوز درکی از فعالیت‌های سیاسی و مذهبی نداشتم، ولی حضور ایشان در خانه ما امری عادی و مداوم بود. شهید هاشمی‌نژاد با برادرانم به‌ویژه آقای حاج‌آقا تقی خاموشی، دوستی بسیار نزدیک داشت. ایشان در بیشتر اوقات و همراه با آقای سیدحسن ابطحی ــ که با هم نسبت فامیلی داشتند ــ به خانه ما می‌آمدند. این رفت‌وآمدها فقط دیدارهای دوستانه نبود، بلکه جلسات گرم و پرشور خانوادگی را شکل می‌داد. از احوال‌پرسی‌های طولانی گرفته تا بحث‌های مذهبی، که البته منِ کودک، فقط نظاره‌گر بودم و گوش می‌دادم. آقایان هاشمی‌نژاد و ابطحی، در سفرهای متعدد به قم، تهران و مشهد، غالبا با هم بودند، هرچند بعدها میانشان جدایی افتاد!
 
از کدامین مقطع، این رابطه به شکل جدی‌تر ادامه یافت؟
وقتی پدرم به مشهد رفت، من هم به آنجا رفتم و از همان زمان، ارتباط جدی‌تری با شهید برقرار شد. ایشان در مشهد و همراه آقای ابطحی، در «کانون بحث و انتقاد دینی» فعالیت داشتند. خیلی زود به من پیغام دادند که ضبط‌صوت و نوار برای کانون بفرستم تا بتوانم مطالب جلسات را پیگیری کنم. این پیغامِ ساده، آغاز یک همکاری عمیق بود. همسرم سیدجلال‌الدین طاهائی، هر جمعه ضبط و نوار را به جلسات کانون می‌برد و همه صحبت‌ها را ضبط می‌کرد. این نوارها برای من منبع ارزشمندی شدند، چه با گوش دادن به آنها، بسیاری از پرسش‌ها و شبهاتم ــ چه درباره دین و چه مسائل روز ــ پاسخ گرفتند. همین تجربه باعث شد درک کنم که شهید چقدر می‌تواند در هدایت فکری‌ام نقش داشته باشد.
 
فاطمه سیدخاموشی (طاهایی)
 
اشاره کردید که ارتباطتان با شهید هاشمی‌نژاد، به چیزی فراتر از یک رفت‌وآمد خانوادگی مبدل شد. لطفا دراین‌باره بیشتر توضیح دهید.
بله؛ قطعا همین‌طور بود. علاوه بر روابط صمیمی خانوادگی، در فعالیت‌های اجتماعی و حتی سیاسی نیز با ایشان همکاری داشتم. بارها ایشان را به مدرسه نرجس دعوت کردم تا برای طلاب سخنرانی کنند. شهید هاشمی‌نژاد نه‌تنها دعوت مرا می‌پذیرفت، که با علاقه و جدیت در جلسات حاضر می‌شد. سخنرانی‌هایشان، ترکیبی از مباحث اعتقادی، اجتماعی و پاسخ به سؤالات روز بود، که در ارتقای فکر و بینش مخاطب تأثیر زیادی داشت.
 
ایشان در جلسات پرسش و پاسخ، چه شیوه‌ای داشتند؟
در جلسات عمومی مدرسه نرجس و حتی نشست‌های خصوصی منزل ما، به پرسش‌ها با حوصله و تحلیل دقیق پاسخ می‌دادند. موضوعات متنوع بودند، از مسائل جاری گرفته تا مباحث پیچیده پیش از انقلاب، مانند نقد مارکسیسم. ایشان برای هر سؤال، استدلال‌های روشن و مثال‌های تاریخی ارائه می‌کردند، که شنوندگان را قانع می‌کرد. قدرت بیانشان هم، دراین‌باره بسیار مؤثر بود.
 
نگاه ایشان به برخی مخالفت‌ها با حضور زنان در جامعه، چگونه بود؟
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و با تبلیغات رسمی، حضور اجتماعی زنان در قالبی غیر اسلامی تعریف و تبلیغ می‌شد. حضور این قشر ملازم بود با بی‌حجابی یا پوشش‌های نامناسب و نیز در موقعیت‌هایی هم با انحرافات اخلاقی همراه می‌شد. طبیعی بود که علما از جمله شهید هاشمی‌نژاد، با چنین حضوری مخالف باشند، اما پس از سرنگونی رژیم گذشته، وقتی پوشش اسلامی و در نگاهِ کلی‌تر شأن دینی در اجتماع گسترش یافت، نگاه ایشان به این مسئله کاملا مثبت شد. حتی در سال اول برقراری جمهوری اسلامی، ایشان با من تماس گرفت و گفت که مرا به‌عنوان نامزد نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب کرده‌اند! هرچند نگران بودند که برخی هم‌قطاران و مردم، مزاحم این روند شوند. این نشان می‌دهد که ایشان، اساسا با مشارکت اجتماعی زنان در چهارچوب صحیحِ آن موافق بودند.
 
آیا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در عمل، شما را به فعالیت علمی و اجتماعی تشویق می‌کردند؟
هرگز به ما نگفتند که صرفا در خانه بمانیم و کارهای منزل را انجام دهیم. حتی در حزب جمهوری اسلامی، که من مسئول بخش زنانِ آن بودم، دستورالعمل‌های کاری ما از جانب ایشان صادر می‌شد. این نشان می‌دهد که به توان و نقش اجتماعی زنان کاملا باور داشتند.
 
در شرایط پس از پیروزی انقلاب، ارتباط شهید هاشمی‌نژاد با مکتب نرجس به چه شکل تداوم یافت؟
ایشان همچنان و مرتب به مدرسه تشریف می‌آوردند و برای طلاب سخنرانی می‌کردند. همسر دوم شهید هم، همراه با فرزندانش به منزل ما رفت‌وآمد داشت تا از من زبان عربی یاد بگیرد. بعدها و پس از شهادت ایشان، از او دعوت کردم تا در مدرسه تدریس کند و پذیرفت. فکر می‌کنم که تاریخ اسلام درس می‌داد؛ البته پس از تغییر گرایشات فکری‌اش، دیگر به مدرسه نیامد!
 
و به عنوان سؤال آخر، همسرتان نیز تجربه هم‌زندانی بودن با شهید را داشتند. آیا دراین‌باره خاطره‌ای دارید؟
بله؛ همسرم همراه چهره‌هایی مانند: شهید هاشمی‌نژاد، آقای طبسی، آقای عسگراولادی، آقای حاج حیدری و دیگران، در زندان وکیل‌آباد بودند. من برای ملاقات می‌رفتم و خانواده شهید را هم در آنجا می‌دیدم. برخوردها محترمانه بودند و گفت‌وگوها، معمولا کوتاه و در حد احوال‌پرسی. درباره فشار منافقین بر مذهبی‌ها در زندان، همسرم پس از آزادی نکلاتی را بیان می‌کرد، ولی اکنون جزئیاتش را به خاطر ندارم!
  https://iichs.ir/vdcbw8b5.rhb0spiuur.html
iichs.ir/vdcbw8b5.rhb0spiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما