«شهید سیدحسن نصرالله، در قامت فرماندهی توانا» در گفت‌وشنود با سردار سرتیپ محمدجعفر اسدی؛  

اخلاص، شجاعت و تدبیر، او را در میدان‌ها پیروز می‌کرد

سردار سرتیپ محمدجعفر اسدی در زمره چهره‌هایی است که در مقطعی با حزب‌الله لبنان و مجاهد کبیر شهید سیدحسن نصرالله همکاری نزدیک داشته است. او در شیوه فرماندهی آن بزرگ، نکاتی مهم و اثربخش دیده و آنها را در گفت‌وشنود پی‌آمده، تببین نموده است. بر این همه بیفزاییم که در تمامی عبارات این مصاحبه، محبت درونی او به «سید مقاومت» موج می‌زند
اخلاص، شجاعت و تدبیر، او را در میدان‌ها پیروز می‌کرد
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شما از چه مقطعی، با پدیده‌ای که امروز «محور مقاومت» نامیده شده، آشنا شدید و با آن به همکاری پرداختید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. داستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد؛ زمانی که شوق دفاع از کشور و ارزش‌هایمان، بنده را به جبهه‌های جنگ تحمیلی سوق داد. سال‌ها در دوران دفاع مقدس، شاهد شجاعت و ایثار همرزمان بودم. بعد از پایان جنگ، حوادث منطقه و محاصره و آزار مردم فلسطین و لبنان، بار دیگر احساس تکلیف را در من زنده کرد. دیدم که رژیم صهیونیستی، با حملات مکرر به مردم بی‌دفاع، نظم و امنیتِ این مناطق را هدف گرفته است. همان حس و ایمان قدیمی به من گفت که این‌بار هم باید در صحنه باشم. چه در ایران و چه در لبنان، هدفم دفاع از حقیقت و ایستادگی در برابر ظلم باقی ماند و خدای را بر این نعمت شاکرم.
 
طبعا در این فرآیند نیز با شهید سیدحسن نصرالله آشنا شدید. این‌طور نیست؟
بله؛ دیداری پر از صمیمیت و بدون تشریفات، آغازی بر این آشنایی بود. «سید» نگاهی نافذ داشت که ترکیبی از آرامش و اطمینان را به مخاطب منتقل می‌کرد. کاملا به مسائل لبنان و تحولات منطقه مسلط بود و این تسلط را با دیدگاه‌های راهبردی و حتی فلسفی همراه می‌کرد. از همان روز نخست، اعتماد و احترام متقابلی بین ما شکل گرفت. احساس کردم که این مرد هم فرمانده است و هم پناهگاه امنِ نیروهایش.
 
اکنون و پس از سپری شدن یک سال از شهادت دبیرکل فقید حزب الله لبنان، او را با چه خصال و ویژگی‌هایی به خاطر می‌آورید؟
به عقیده بنده، سه خصلت را باید در کنار هم گذارد: اخلاص، شجاعت و تدبیر. اخلاصش باعث می‌شد که همه تصمیماتش رنگ خدمت و ایمان داشته باشد. شجاعتش در میدان، به نیروها جرئت مبارزه می‌داد و تدبیرش، اختلاف‌ها را به گفت‌وگو و نهایتا اتحاد تبدیل می‌کرد. هیچ‌گاه از نیروهایش اطاعت کورکورانه نمی‌خواست، بلکه با توضیح و اقناع، همه را همراه می‌کرد. نیروها با این رویکرد، به جبهه‌ای یکپارچه تبدیل می‌شدند. حتی کسانی که با او مخالف و حتی دشمن هم بودند، به صداقتش شک نداشتند و می‌دانستند به حرفی که می‌زند، حتما عمل خواهد کرد. در رسانه‌های دشمن خبیثی مثل صهیونیست‌ها، درباره او می‌نوشتند: «عدو صادق»؛ یعنی دشمن راستگو! تا این حد، به حرف‌هایش اطمینان داشتند. بدیهی است که انسان جذب چنین فردی می‌شود. این فضایل اخلاقی برجسته، در کمتر سیاستمدار و فرماندهی وجود داشت. سید، انصافا مجموعه‌ای از صفات یک شیعه واقعی بود.
 
درباره خصالی که بدان اشارت بردید، چه خاطراتی دارید؟
به یک مورد اشاره می‌کنم. در بحرانی سنگین، طرحی نظامی آماده کرده بودم، که البته خطری بالا نیز داشت. وقتی از ریسک و احتمالاتش گفتم، نگاهش پر از آرامش بود. در نهایت گفت: «اگر نتیجه‌اش عزت اسلام و سربلندی مردم باشد، انجام بده!». این جمله برایم، هم افتخار بود و هم بار مسئولیت. فهمیدم که برایش هدف و ارزش، مقدم بر آمار و محاسبات دمِ دستی است. همین نگاه نیز باعث می‌شد که سخت‌ترین مأموریت‌ها از جانب او، با امید و آرامش خاطر پذیرفته و انجام شوند.
 
محمدجعفر اسدی
 
در تعامل با حزب‌الله و دبیرکل شهید آن، چه چالش‌هایی را پیش روی داشتید؟
کمبود مهمات و تجهیزات، فشارهای سیاسی داخلی و خارجی و تلاش دشمن برای ایجاد تفرقه، از اصلی‌ترین مشکلات ما بود. گاه حتی تهیه آذوقه ساده نیز، دشوار می‌شد. علاوه بر این، انتقادات و جنگ روانی دشمن برای سست کردن روحیه نیروها هم بدان اضافه می‌شد، اما رهبری هوشمند و ایمان جمعی، ما را از راه باز نمی‌گرداند؛ به همین دلیل هم با حداقل امکانات، بهترین نتایج را کسب می‌کردیم.
 
شهید نصرالله به عنوان راهبردی دائمی و دارای شمول، معمولا به چه نکته‌ای اشاره می‌کرد؟
همیشه می‌گفت: «به مردم تکیه کنید، اگر مردم باشند، دشمن حتی با هزاران سلاح هم شکست خواهد خورد». ارتباط با مردم و خدمت به آنها را اساس کار می‌دانست و این دیدگاه، به مقاومت مشروعیت و قدرت می‌بخشید.
 
تفاوت «سید» با دیگر رهبران منطقه‌ای و حتی مدعی مبارزه را در چه می‌بینید؟
ترکیب نادرِ تدبیر استراتژیک، با حضور در میدان. بسیاری به اتاق فرمان محدودند یا صرفا میدانی‌اند، اما او هر دو بُعد را به شکلِ هم‌زمان داشت. هم تصمیمات دقیق و هوشمندانه‌ای می‌گرفت و هم در لحظات سخت، کنار نیروهایش در خط مقدم می‌ایستاد. این حضور، به او آگاهی عینی و به نیروها انگیزه مضاعف می‌داد.
 
شهید در قامت یک فرمانده و البته در روزهای دشوار، چگونه به نیروهایش روحیه می‌بخشید؟
با لبخند و رفتار پدرانه، حتی در سخت‌ترین شرایط. سخنانی کوتاه، اما پرانرژی می‌گفت و از مشکلات شخصی نیروها، بی‌تفاوت عبور نمی‌کرد. برای هرکس زمان می‌گذاشت و نشان می‌داد که ارزش نیروهایش فراتر از نقش نظامی آنان است. این امر به بدنه حزب‌الله، انگیزه و قدرتی فراوان منتقل می‌کرد.
 
نگاهش به بُعد بین‌المللی مقاومت چگونه بود؟
طبیعتا مقاومت را محدود به جغرافیای لبنان نمی‌دید، بلکه آن را بخشی از مبارزه جهانی علیه استکبار می‌دانست. تعاملاتش با کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی، از موضع عزت بود، نه ذلت و تسلیم. روایت مقاومت را به جهان منتقل می‌کرد، تا حمایت آزادی‌خواهان را جلب کند. او در این کار، تا حدود زیادی توفیق یافت.
 
مهم‌ترین درس همکاری با شهید نصرالله، برای شما چیست؟
پیروزی پایدار، بدون ایمان، اتحاد و آگاهی ممکن نیست. رهبری واقعی، یعنی توانایی متحد کردن دل‌ها، برای هدفی مشترک. از او آموختم که مقاومت فقط یک رویداد نیست، بلکه شیوه‌ای از زندگی است، یا انتخابی دائمی برای ایستادگی. او به تمامی، با عقیده‌اش زیست و شهید شد.
 
وقتی خبر شهادت «سید» را شنیدید، چه احساسی داشتید؟
اندوهی عمیق و افتخاری بزرگ! اندوهِ از دست دادنِ فرمانده‌ای بی‌همتا و افتخار به اینکه او به آرزویش رسید. خون او نه‌تنها ما را متوقف نکرد، بلکه عزم‌مان را راسخ‌تر کرد و ان‌شاءالله خداوند نیز به برکت آن خواهد افزود.
 
و کلام آخر؟
شهید سیدحسن نصرالله، مردی از جنس ایمان و عمل بود. فرماندهی که هم بر قلب‌ها حکومت می‌کرد و هم بر میدان نبرد. او جاودانه است.
  https://iichs.ir/vdcdof0x.yt09f6a22y.html
iichs.ir/vdcdof0x.yt09f6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما