«با شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی در حزب جمهوری اسلامی» در گفت‌وشنود با دکتر سیدمحمود کاشانی

سیاست‌های خارجی در پی حذف او بودند!

دکتر سیدمحمود کاشانی از بدو تأسیس حزب جمهوری اسلامی، با مؤسسان اولیه آن، از جمله شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، از نزدیک تعامل داشته و از نقش این تشکل در سامان دادن به شرایط کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خاطراتی شنیدنی دارد. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، به نقل پاره‌ای از این یادمان‌ها پرداخته است.
سیاست‌های خارجی در پی حذف او بودند!
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
آشنایی شما با شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی از چه مقطعی و چگونه روی داد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی من با مرحوم دکتر بهشتی، به زمانی برمی‌گردد که ایشان از هامبورگ آلمان برگشت و در حسینیه ارشاد سخنرانی کرد. من برای اولین‌بار، ایشان را در آنجا دیدم. اما برخورد مستقیم من با دکتر بهشتی، به تشکیل حزب جمهوری باز می‌گردد. خود من شخصا، با تجربیات تلخی که از آغاز و انجام نهضت ملی ایران داشتم، معتقد بودم که باید حزبی به دور از گرایش‌های چپ و راست به‌وجود بیاید تا بتواند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مملکت را اداره کند و به طور مشخص از شهریور 1357 به بعد، در فکر تشکیل یک حزب بودم و از نظر من، مهم‌ترین کاری بود که باید انجام می‌شد. در پاریس با بعضی از افراد، این فکر را در میان گذاشتم، اما متأسفانه دغدغه کسی نبود!
 
سیدمحمود کاشانی
 
چگونه با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن، از نزدیک آشنا شدید؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از دوستان از من خواست با آیت‌الله خامنه‌ای دیداری داشته باشم. من هم به محل فرهنگستان، پشت مدرسه سپهسالار رفتم و ایشان با من، موضوع تأسیس حزب جمهوری اسلامی را مطرح کردند و من هم از آن استقبال کردم. بعد اساسنامه این حزب را به من دادند و خواستند که با بررسی دقیق، اشکالاتش را گوشزد کنم. من هم این کار را کردم و ایراداتی را که داشت، در جمعی متشکل از: آقای بهشتی، آقای خامنه‌ای، آقای باهنر، آقای موسوی اردبیلی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای آیت مطرح کردم.
 
نهایتا در آن جلسه، چه تصمیمی اتخاذ شد؟
در آن جلسه قرار شد فعلا با همان اساسنامه عضوگیری را شروع کنیم. من و مرحوم بهشتی و یکی دو نفر دیگر، زمینه عضوگیری را در کانون توحید ایجاد کردیم. تعداد مراجعین برای عضویت در حزب، به قدری زیاد بود که نمی‌دانستیم چگونه باید آن را سازماندهی کنیم! به‌هرحال ما در محل سابق دانشکده الهیات (دفتر حزب در سرچشمه) بایگانی بزرگی را تشکیل دادیم و برای افراد، کارت صادر کردیم. قرار بود شورای مرکزی حزب، گسترش پیدا کند. شورای اولیه، موقتی بود و قرار شد در آینده، کنگره‌ حزب تشکیل شود و امور آن، به شکل متعارف انجام شود.
 
در آغاز کار، امام خمینی با تشکیل حزب جمهوری اسلامی موافق بودند؟
بله؛ در آن روزها، امام اصرار هم داشتند که چنین حزبی تشکیل شود، مخصوصا که به هسته اولیه حزب، اطمینان داشتند. من این نکته را از زبان مرحوم بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای شنیده بودم.
 
برای حزب جمهوری اسلامی، در سامان دادن به شرایط کشور در دوران پس از پیروزی انقلاب و شکل گرفتن نهادهای نظام جدید، چه سهمی قائل هستید؟
به نظر من در آن شرایط دشوار، حزب جمهوری اسلامی توانست در تصویب قانون اساسی، تشکیل نهادهایی چون مجلس و ریاست‌جمهوری و...، نقش بسیار تعیین‌کننده و ویژه‌ای ایفا کند. شرایط کشور بحرانی بود و دولت موقت هم، وزرای بالیاقتی نداشت! مهندس بازرگان هم، مدیر شرایط بحرانی نبود و لذا واقعا همه کارها را حزب انجام می‌داد! به‌خصوص که شخص دکتر بهشتی، مدیر بسیار بادرایت و قدرتمندی بود و بر اوضاع، تسلط خوبی داشت. نقش ایشان در تشکیل و اداره حزب هم، محوری بود و همه رهبری ایشان را قبول داشتند. انسان بسیار برنامه‌ریز و دقیقی بود و نظم آهنینی داشت که من در کمتر کسی دیده‌ام.
 
با وجود نکاتی که به آن اشاره کردید، چرا حزب نتوانست در نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری، آن‌گونه که باید و شاید، نقش خود را ایفا کند؟
دکتر بهشتی در تمام عرصه‌ها، نقش بارز و تعیین‌کننده‌ای داشت؛ به همین دلیل سیاست‌های خارجی و گروهک‌های داخلی، حمله سنگینی را علیه شخصیت ایشان شروع کردند تا چنین شخصیت مقتدر و کاردانی نتواند مدیریت کشور را به عهده بگیرد. قضیه وقتی حاد شد که عده‌ای در درون حزب، به مخالفان دکتر بهشتی پیوستند! از جمله طیف مربوط به مجاهدین انقلاب اسلامی ــ که هنوز هم ماهیت اصلی‌ آنها در پرده ابهام است ــ نهایت تلاش خود را کردند که دکتر بهشتی نامزد این انتخابات نشود! دکتر بهشتی انسان مسئولیت‌پذیری بود و همه هم مدیریت وی را قبل داشتند، اما مخالفان و دشمنان او، خیلی خوب می‌دانستند که اگر اداره امور را در دست بگیرد، به دلیل شناخت دقیقی که از سابقه و ماهیت آنان دارد، دیگر جایی برای تاخت‌وتاز آنها باقی نمی‌ماند! به نظر من در این قضایا، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بیش از همه نقش داشت. آنها بودند که در داخل شورای مرکزی حزب، برداشت‌های منفی در مورد شخصیت و عملکرد دکتر بهشتی را مطرح کردند و آن‌قدر آن را بسط دادند تا به هر نحو ممکن، ایشان به عنوان کاندید حزب معرفی نشود! من شخصا طرفدار نامزدی دکتر بهشتی بودم، اما گروه‌های مخالف، فضای کشور را به نحوی مسموم کردند که آدم بی‌لیاقتی چون بنی‌صدر پیش افتاد و آن صدمات جبران‌ناپذیر را به جمهوری اسلامی زد!
 
یکی از فرازهای مهم زندگی سیاسی شهید بهشتی، مدیریت مجلس خبرگان قانون اساسی بود. ارزیابی شما از عملکرد ایشان در این مسند چیست؟
به نظر من، اداره آن مجلس ابدا کار ساده‌ای نبود و دکتر بهشتی، انصافا از پس کار برآمد و توانست به کاری به این بزرگی، سروسامان بدهد. تدوین قانون اساسی در آن مدت کوتاه، کار نسبتا بی‌سابقه‌ای بود. هرچند قانون اساسی نقص‌هایی دارد و بعضی از مسائل، تحت‌تأثیر فضای بعد از پیروزی انقلاب در آن مطرح شده‌اند، ولی انجام این کار با آن سرعت، حقیقتا قابل تقدیر است، که بدون مدیریت دکتر بهشتی میسر نمی‌شد.
 
به عنوان یک حقوقدان، ارزیابی شما از کارنامه شهید بهشتی، در دوران تصدی ریاست دیوان عالی کشور چیست؟
من اطلاع دارم که خود ایشان، هیچ تمایلی به پذیرش این سمت نداشت و بااکراه قبول کرد! انصافا هم در آن شرایط، برای پذیرش این سمت، کسی لایق‌تر از ایشان نبود. در آن روزها، هر لحظه از جایی، فتنه‌ای برمی‌خاست و کار دیوان عالی کشور را سخت‌تر می‌کرد. ایشان با توجه به شرایط موجود، به‌خوبی از عهده انجام وظایف خود برآمد.
 
ظاهرا شهید بهشتی در همان دوره، به شما تصدی وزارت دادگستری را پیشنهاد کرده بودند. به چه دلیل این سمت را نپذیرفتید؟
برای من کار کردن با روش‌های گذشته، ممکن نبود! وقتی هم که دکتر بهشتی وزارت دادگستری را به من پیشنهاد کرد، هنوز قانون اساسی تصویب نشده بود و دیدگاه‌های مختلفی مطرح می‌شدند که با نظرات من در مورد استقلال وزیر دادگستری، جور درنمی‌آمدند! از دکتر بهشتی خواستم تا امکانی فراهم کند که من نظراتم را با شخص امام مطرح کنم، که به دلایلی میسر نشد. اما پس از اینکه ایشان به ریاست دیوان عالی کشور منصوب شد، در جلسات دیوان ــ که قرار بود در آنها، بحث قوانین تازه و کمیسیون‌های مربوطه مورد بررسی قرار گیرد ــ شرکت می‌کردم. آخرین بار هم به اصرار ایشان، مسئولیت هیئت ایران در دیوان داوری لاهه، برای رسیدگی به پرونده ایران و آمریکا را قبول کردم.
 
به نظر شما علت ترور شخصیت دکتر بهشتی چه بود و چه عناصر و جریاناتی آن را هدایت می‌کردند؟
سیاست‌های خارجی همواره در پی حذف او بودند؛ چون از میزان تأثیرگذاری او به‌خوبی آگاهی داشتند. مجاهدین خلق، نهضت آزادی و مجاهدین انقلاب اسلامی هم به عنوان بازوهای آن سیاست‌ها، هر کاری که از دستشان برآمد کردند و نهایتا هم مجاهدین خلق به ترور فیزیکی او دست زدند و انقلاب را از یکی از مؤثرترین چهره‌های آن، محروم کردند. با اینکه ما بارها چوب فضاسازی‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها را خورده و اشخاص کارآمد و مؤثری را از دست داده‌ایم، به نظر می‌رسد که هنوز هم عبرت‌های لازم را نگرفته‌ایم و هنوز تسلیم فضاسازی‌های رسانه‌ای می‌شویم!
 
https://iichs.ir/vdcgtz9x.ak9zq4prra.html
iichs.ir/vdcgtz9x.ak9zq4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما