حسینعلی نوذری
 
اسنادی که ارائه می گردد، چند فقره مکاتباتی است که در سال 1932م (1311ش.) بین علامه محمد اقبال لاهوری و غلامعباس آرام صورت گرفته است. در این مجموعه، نامه أی از گ. ک. نریمان، دانشمند پارسی هند، نیز وجود دارد. از آنجا که این مکاتبات حاوی برخی نکات مهم فرهنگی و سیاسی و بیانگر جریانات فکری معین در آن برهه از تاریخ ایران و حاکی از ایمان اسلامی و عشق به ایران در وجود اقبال است، به چا پ آن مبادرت می ورزیم. 
 
علامه محمد اقبال لاهوری متولد 22 فوریه 1873 (به روایاتی 1875، 1894) در شهر سیالکوت از ایالت پنجاب هند و متوفی به سال 1317 هـ . ش (20 صفر 1357، 21 آوریل 1938)، تحصیلات خود را ابتدا، به رسم معمول زمان، با آموختن قرآن کریم در مکتبخانه شروع کرد. پس از اتمام دورة مکتبخانه وارد کالج آسیایی اسکاچ شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آنجا گذرانید. در همین ایام سرودن شعر را آغاز کرد. بعد از پایان این دوره، در رشتة فلسفه در دانشگاه لاهور ثبت‏نام کرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد.  دورة فوق‏لیسانس این رشته را با احراز رتبة اول در دانشگاه پنجاب به پایان رساند، موفق به دریافت یک قطعه مدال علمی گردید، و در رشته‏های تاریخ، فلسفه، و علوم به استادی برگزیده شد. در همین حال، فراگیری زبان فارسی و عربی را نیز وجهة همت خویش قرار داد. اقبال، که در عرصة شعر و ادب در شبه قاره از نوادر به شمار می‏رود، سروده‏های خود را در خدمت بیداری و آگاهی توده‏ها و دمیدن روح آزادی در ملل اسلامی و بیدار ساختن آنان از خواب گران قرار داد. نالة یتیم اولین اثر وی بود که آن را در سال 1899 در جلسة سالیانه انجمن حمایت‏الاسلام در لاهور خواند. سال بعد در همین انجمن منظومة دیگری را با عنوان خطاب یتیم به هلال عید فطر قرائت کرد که باعث شهرت وی شد. علاوه بر این در 1901 نخستین کتاب خود را در زمینة اقتصاد به زبان اردو تالیف کرد. سپس به توصیة سر تامس آرنولد برای ادامة تحصیلات عازم اروپا شد، و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصیل پرداخت. در دانشگاه کمبریج در رشتة فلسفه پذیرفته شد و در آنجا با پروفسور مک تیگارت، از هگل‏گرایان سرشناس، پروفسور ادوارد براون و پروفسور رینولد نیکلسون، از مسترشقان به نام، آشنا شد.
 
پس از اخذ درجة فلسفة اخلاق از کمبریج وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رسالة دکترای خود را با عنوان “سیر فلسفه در ایران“ تدوین نمود، و مدتی نیز به جای پروفسور آرنولد در دانشگاه لندن به تدریس زبان و ادبیات عربی پرداخت. اقبال از میان متفکران غرب به آثار لاک، کانت، هگل، گوته، تولستوی، و از شرقیان به اشعار مولوی دلبستگی خاصی داشت. در ایام تحصیل در اروپا تحولات عمده‏أی در وی پدیدلر شد؛ قبل از هر چیز، علاقه‏مندی بیش از حدش به زبان و ادبیات فارسی بود به گونه‏أی که بعدها زبان فارسی را برای بیان آراء و افکار خود برگزید.  دیوان شعر وی به طور عمده به این زبان تدوین گشته است. پس از آن، اقبال به تدریج از یک شاعر وطنی به شاعری اسلامی ـ جهانی تحول یافت، تا جایی که به اعتقاد بسیاری از متفکران وی یکی از نخستین منادیان انترناسیونالیسم اسلامی به شمار می‏رود. درخصوص آگاهی از روند تحولات فکری وی مطالعة کتاب بانگ درآ مفید تواند بود. در اوت 1908 به وطن بازگشت و ریاست بخش فلسفة دانشکدة دولتی لاهور را عهده‏دار شد و در عین حال به امر وکالت نیز می‏پرداخت. وی با توجه به آشنایی عمیقی که از مفاسد جوامع غربی پیدا کرده بود به انتقاد شدید از شرقیان فرنگ رفته‏أی می‏پرداخت که خود را در برابر غرب باخته، دچار از خودبیگانگی گشته، “خویشتن خویش“ را فراموش کرده، دچار “بی‏خودی“ شده، شیفته و مجذوب جلوه‏های ظاهر تمدن غرب گردیده‏اند، بی انکه در تبعات و عوارض آن اندیشه نمایند.  اقبال در سالهای نخست بازگشت به هند، اسرار خودی و رموز بی‏خودی را منتشر کرد. این منظومه‏ها را به دست رینولد نیکلسون، استاد فلسفة وی، رسید. نیکلسون که از قبل استعداد وی را می‏شناخت با دقت به بررسی و مطالعة آنها پرداخت و سپس به ترجمة این منظومه به زبان انگلیسی اقدام نمود. بدین ترتیب اقبال پیش از آنکه درهندوستان شناخته شود، در انگلستان به شهرت و اعتبار رسید.
 
دربارة شخصیت و عظمت اندیشه‏های اقبال سخن بسیار می‏توان گفت که نه در حوصلة این گفتار و نه در توان این قلم می‏گنجد؛ تنها به بیتی از محمود شبستری به عنوان صدق مدعا کفایت می‏شود:
 
 
 
 
معانی هرگز اندر حرف ناید
که بحربیکران در ظرف ناید
 
اقبال در 1926 به عضویت مجلس قانونگذاری پنجاب انتخاب شد. منازعات و کشمکشهای متعدد میان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادی وی را به شرکت در فعالیتهای سیاسی علاقمند کرد تا اینکه در 1930، در جلسه سالیانة حزب مسلم لیگ در احمدآباد، پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را مطرح نمود. در کتاب پیام مشرق شعری است که نحوة نگرش و برخورد اقبال را با مسائل اجتماعی و نفی مرزبندیهای صوری و استعماری رنگ، نژاد، قومیت و… را نشان می‏دهد:
 
نه افغانی و نه ترک و تتاریم   
چمن زادیم و از یک شاخساریم
تمیز رنگ و بو بر ما حرام است  
که ما پروردة یک نوبهاریم
 
عشق و علاقة وافر اقبال به سرزمین، تمدن و فرهنگ اسلامی ایران در تمامی آثار و سروده‏های وی هویداست، عشقی نشات گرفته از مایه‏های ایمان دینی؛ تا بدانجا که تهران را ام‏القرای دوم جهان اسلام می‏دانست.
 
علی‏محمد نقوی. نویسنده و متفکر معاصر شبه قاره، در کتاب ایدئولوژی انقلابی اقبال، اقبال را معمار تجدید بنای تفکر اسلامی و طراح نهضت ضد غربزدگی و منادی شعار بازگشت به قرآن و بازگشت به خویش در جهان اسلام می‏داند. وی می‏گوید: هدف اقبال با تکیه بر مذهب و به طور اخص اسلام، تبدیل آن از صورت یک عقیدة شخصی، انگیزة روحی، و نظام اخلاقی که تنها در قالب رابطة درونی فرد با خدا مطرح می‏گردد، به یک “ایدئولوژی“ است که تمامی ابعاد وجودی انسان، اجتماع، و حیات مادی و معنوی را در بر دارد. کنت کریگ متفکر و نویسندة معاصر غربی بر آن است که اندیشه اقبال تلاشی است برای بیان و تفسیر حقایق اصیل اسلامی در قالب تعبیرات و مقولات معاصر با در نظر گرفتن مسائل و دانش کنونی بشر. استاد مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صد سالة اخیر اقبال را از پیشگامان و قهرمان اصلاح‏طلبی در جهان اسلام می‏داند که اندیشه‏های اصلاحی وی ازمرزهای کشورش هم گذشته است. او عقیده دارد که اقبال فرهنگ غرب را به درستی می‏شناخت و با اندیشه‏های فلسفی و اجتماعی غرب آشنایی عمیق داشت تا آنجا که در خود غرب به عنوان یک متفکر و فیلسوف به شمار آمده است. براساس همین آشنایی با غرب بود که اقبال غرب را فاقد یک ایدئولوژی جامع انسانی می‏دانست و معتقد بود که تنها مسلمانان از چنین ایدئولوژی جامع و فراگیری برخوردارند. اقبال می‏‏گوید:
 
مثالیگری [ایده ‏آلیسم] اروپا هرگز به صورت عامل زنده‏أی درحیات آن درنیامده است و نتیجة آن پیدایش “من“ سرگردانی است که در میان دمکراسیهای ناسازگار با یکدیگر به جستجوی خود می‏پردازد که کارمنحصر آن بهره‏کشی از تهیدستان به سود توانگران است… اروپای امروز بزرگترین مانع درراه پیشرفت اخلاق بشریت است. از سوی دیگر مسلمانان صاحب اندیشه‏ها و آرمانهای نهایی مطلق مبتنی بر “وحی“ می‏باشند که چون از اعماق زندگی بیان می‏شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می‏دهند.
 
از ویژگیهای بارز اندیشة اقبال جستجو برای یافتن راه‏حلی است که مسلمانان بدون عدول از اصول اسلام بتوانند مشکلات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زمان خود را حل کنند. از این رو، اقبال دربارة مسائلی چون “اجتها“، “اجماع“ و “شوری“ زیاد می‏اندیشد. اقبال “اجتهاد“ را موتور حرکت اسلام می‏داند.
 
اقبال برخلاف بسیاریاز پرورش‏یافتگان فرهنگ غرب معنویت‏گرا است و از ابعاد روحی، عرفانی و اشراقی نیرومندی برخوردار است. وی صرفاً مرد اندیشه نبود؛ اهل مبارزه و عمل نیز بود و عملاً با استعمار درگیری و مبارزه داشت. اقبال فلسفه‏أی دارد که آن را “فلسفه خودی“ می‏نامد. به اعتقاد وی شرق اسلامی هویت واقعی خود را از دست داده و باید آن را بازیابد؛ همانگونه که فرد دچار تزلزل یا گم کردن شخصیت و خودباختگی در برابر دیگران می‏شود، جامعه نیز دچار تزلزل شخصیت و از دست دادن هویت می‏گردد، ایمان به خود و احترام به ذات و کرامت خویش را ازدست می‏دهد و یکسره سقوط می‏کند. به اعتقاد وی جامعه اسلامی در عصر حاضر در مواجهه با تمدن و فرهنگ غربی دچار گمگشتگی، تزلزل شخصیت و بی‏هویتی شده است. “خود“ حقیقی این جامعه و “خویشتن“ اصیل آن، اسلام و فرهنگ اسلامی است. لذا نخستین اقدام ضروری مصلحان بازگرداندن ایمان و اعتقاد این جامعه به “خود“ حقیقی او یعنی به فرهنگ و معنویت اسلامی است و این یعنی “فلسفة خودی“ (مطهری. صص 50-54). البته به تعبیر استاد مطهری نارساییها و کاستیهایی نیز در کار اقبال وجود دارد از جمله انیکه وی برخلاف سیدجمال به کشورهای اسلامی سفر نکرد و لذا از نزدیک شاهد اوضاع و احوال، جریانات، حرکتها و نهضتها نبود؛ از این رو در ارزیابی برخی شخصیتهای جهان اسلام و برخی حرکتهای استعماری در جوامع اسلامی دچار اشتباههای فاحشی شد. ازجمله در کتاب احیای فکری دینی در اسلام وهابیگری در حجاز، بهائیت در ایران، و قیام آتاتورک درترکیه را جریاناتی اصلاحی و اسلامی پنداشت و حتی در اشعار خود برخی از دیکتاتورهای کشورهای اسلامی را ستود.
 
به هر روی، مکاتبات مندرج در این مجموعه به نوبه خود گام مهمی است در نشات دادن میزان عشق و علاقة اقبال به تمدن و فرهنگ اسلامی در ایران و نیز تعهد، دلسوختگی و دغدغه‏أی که از این بابت هماره در جان و دل داشت.
 
در پایان باید به دشواریهای موجود در خواندن متن دستنوشته‏های اقبال اشاره کنم که وقت زیادی را به خود اختصاص داد. مترجم پس از غور و تامل فراوان موفق به خواندن و استنساخ متن انگلیسی دستنوشته‏های اقبال شد. با وجود این، در کل پنج فقره نامه تنها یک واژه با تردید خوانده شد. (ابتدای بند دوم نامة مورخ 27 ژوئن 1932 اقبال به آرام) کار ترجمة نامه‏ها به هیچ وجه دشواری خواندن متن را نداشت و بسیار راحت و سریع انجام شد.
 
» ترجمه نامه‌های اقبال لاهوری به غلامعباس آرام (فرمتPDF)

» ترجمه نامه گ. ک. نریمان به اقبال لاهوری (فرمتPDF)
 
https://iichs.ir/vdcd.s0s2yt0ssa26y.html
iichs.ir/vdcd.s0s2yt0ssa26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما