روابط ایران و اسرائیل، پیش از آنکه در دهه‌های پایانی حکومت پهلوی علنی شود، سال‌ها در سایه شکل گرفت؛ در راهروهای وزارت خارجه، در میهمانی‌های خصوصی و در ذهن سیاستمدارانی که آینده خاورمیانه را جور دیگری می‌دیدند. در میان آنان، نام امیرعباس هویدا بیش از دیگران به چشم می‌آید؛ نخست‌وزیری که پیوندش با اسرائیل، نه از کاخ نخست‌وزیری که از سال‌های دورِ تحصیل آغاز شده بود
رد پای هویدا در پیوند پنهان تهران و تل‌آویو
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از اینکه اسرائیل در سال 1948م به کمک کشورهای غربی تأسیس شد دولت وقت ایران آن را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. این موضع دولت ایران در دوره نخست‌وزیری ساعد مراغه‌ای و با حمایت کامل محمدرضا پهلوی اتخاذ شد. این روند با به قدرت رسیدن محمد مصدق تغییر کرد و ایران شناسایی خود را از اسرائیل پس گرفت. بااین‌حال، با کودتا علیه محمد مصدق و قدرت گرفتن دوباره محمدرضا پهلوی روابط ایران و اسرائیل دوباره برقرار و حتی گسترش پیدا کرد. این روابط هرچند ابتدا تا حدودی مکتوم و پوشیده بود، به‌تدریج با گسترش مناسبات دوجانبه به حالت آشکار درآمد و شاهد همکاری دو کشور در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی بودیم.
 
هرچند بخش قابل توجهی از این وضعیت، ناشی از قدرت روزافزون شاه در معادلات پیچیده قدرت در ایران بود، از سهم نخست‌وزیران وقت نیز نباید غافل شد. این امر به‌ویژه در مورد امیرعباس هویدا مصداق پیدا می‌کند که از سال 1343 تا 1356ش نخست‌وزیر بود. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر سهم امیرعباس هویدا در توسعه روابط ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم را بررسی و رویکرد او را در این زمینه ارزیابی کنیم.
 
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (دهه 1340)
شماره آرشیو: 722-121پ
 
تحصیل در مدرسه یهودیان
مدرسه‌ای که امیرعباس هویدا در آن خواندن و نوشتن را آموخت شاخه‌ای از اتحاد جهانی اسرائیل بود که در سال 1860م در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به مشکلاتشان در سراسر جهان برپا شد. مرکز این انجمن در پاریس بود و بنیان‌گذاران آن چند تن یهودی بودند. هویدا تحت تأثیر افکار و اندیشه‌های همین مدرسه به گروه تمپلرها پیوست؛ گروهی که عباس میلانی درباره آنها نوشته است: آنها خود را نخبگان روشنفکری مدرسه می‌دانستند و به همین جهت نام خود را تمپلرها گذاشته بودند. انتخابشان خیلی عجیب و غریب بود؛ چون تمپلرهای سده دوازدهم جنگاورانی سلحشور بودند که با مسلمانان می‌جنگیدند. برخی بر این باورند همین تمپلرها را باید هسته اولیه فراماسونری قلمداد کرد. این گروه گهگاه در منزل مسکونی هویدا گرد هم می‌آمدند و درباره مسائل جهانی صحبت می‌کردند. یکی از موارد مورد بحث تشکیل دولت یهود بود که در افکار عمومی در مورد آن بسیار صحبت می‌شد. هویدا از جمله کسانی بود که با تشکیل چنین دولتی به‌شدت موافق بود و آن را به نوعی تنها پادزهر سامی‌ستیزی تاریخ می‌دانست.[1]
 
حضور هویدا در وزارت امور خارجه
هویدا بعد از تحصیل توانست به وزارت امور خارجه راه پیدا کند؛ به خصوص که چند زبان را بلد بود و در بلژیک تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی به پایان رسانده بود؛ البته پدر او نیز سابقه کار در وزارت امور خارجه را داشت و همین شاید باعث شده بود او به کار در وزارت امور خارجه و مسائل بین‌المللی علاقه‌مند باشد. اولین مأموریت او لبنان بود. با پایان مأموریت به ایران بازگشت، اما او که دلبسته حضور در اروپا بود با پایان یافتن جنگ جهانی دوم به فرانسه رفت و بعد از آن راهی آلمان شد. چند ماه بعد هویدا به دعوت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، مأمور خدمت در این سازمان شد و مدت پنج سال در ژنو ماند و به فعالیت در این زمینه مشغول شد. وی سپس به ایران بازگشت و از پلکان ترقی در ساختار قدرت ایران بالا رفت و اواخر دوره نخست‌وزیری علاء معاون اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه شد. در تمام این دوران او از ایجاد یک دولت یهود که به یهودی‌ستیزی پایان دهد دفاع کرد، اما روند پیشرفت او در ساختار قدرت در ایران ادامه پیدا کرد تا اینکه با ترور حسنعلی منصور به نخست‌وزیری رسید و ریاست هیئت دولت را برعهده گرفت.[2]
 
البته نزدیکی هویدا به اسرائیل ریشه خانوادگی نیز داشت و برخی از اعضای خانواده او روابط نزدیکی با یهودیان اروپا داشتند؛ برای مثال، می‌توان به عبدالحسین سرداری، یعنی دایی امیرعباس، اشاره کرد که در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در میانه جنگ جهانی دوم، امور کنسولی سفارت ایران در پاریس را برعهده داشت. او که فردی رفیق‌باز بود، با سران اشغالگر نازی از در دوستی وارد شده بود و برای آنها میهمانی ترتیب می‌داد. دایی امیرعباس خاویار و شامپاین مجانی در اختیارشان قرار می‌داد و برای تفریحشان دختران زیبا تدارک می‌دید. همین روابط نزدیک با آلمانی‌ها باعث شد او بتواند جان بسیاری از خانواده‌های
یهودی ایرانی مقیم فرانسه را نجات دهد. او مقامات آلمانی را متقاعد کرده بود که هرکس گذرنامه ایرانی دارد به‌رغم وابستگی‌های مذهبی‌اش، شهروند ایرانی و لاجرم از حقوق این شهروندان برخوردار است و باید جانش در امان باشد؛ البته یهودیان نیز بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم از خجالت دایی هویدا درآمدند و اعضای جامعه یهودیان ایرانی مقیم پاریس، سینی‌ نقره‌ای که امضای رؤسای جامعه یهودیان بر آن نقش شده بود به پاس خدماتش به او هدیه دادند.[3]
 
نخست‌وزیری هویدا و رویکرد او در قبال اسرائیل    
همان گونه که گفته شد، روابط ایران و اسرائیل در دهه 1330ش و بعد از کودتا علیه دولت مصدق دوباره جان گرفت. در واقع هنگامی که هویدا به نخست‌وزیری برگزیده شد روابط دو کشور احیا شده بود و روند رو به پیشرفتی را نشان می‌داد؛ به‌خصوص که شاه با حوادث خونین خرداد سال 1342ش قدرت را در دستان خود قبضه کرده و بنا را بر این گذاشته بود که روابط خود را با اسرائیل بیش از پیش گسترش دهد. هویدا نیز در این مسیر مشتاق بود و در پی توسعه مناسبات میان دو کشور برآمد؛ برای مثال، هنوز چیزی از نخست‌وزیری هویدا نگذشته بود که صحبت از معامله نفت میان ایران و اسرائیل به میان آمد. هویدا در به نتیجه رسیدن این معامله مؤثر بود و به همین دلیل عنوان شد که دولت اسرائیل در ازای خدمت هویدا، زمینی را در فلسطین به او واگذار خواهد کرد.[4]
 
البته این روابط همان گونه که گفته شد به صورت پنهانی و پوشیده بود و طرفین تمام تلاش خود را به خرج می‌دادند تا مسائل فی مابینشان رسانه‌ای نشود. بااین‌حال، در برخی مواقع نشریات خارجی از این ارتباط پرده برمی‌داشتند؛ برای مثال، مجله آلمانی «هوبی» در یک مصاحبه با هویدا از او سؤال کرد که در صورت بروز منازعه جدید میان اعراب و اسرائیل، آیا ایران نیز به تحریم نفتی اعراب می‌پیوندد یا اینکه قصد دارد راه خود را از کشورهای عربی جدا کند. هویدا در پاسخ گفت: ما در تحریم نفتی گذشته اعراب هیچ دخالتی نداشتیم و در آن شرکت نکردیم و رویکردمان در آینده نیز به همین شکل خواهد بود. او در ادامه استدلال کرد که نفت یک کالاهای اقتصادی است و نباید از آن به صورت یک حربه سیاسی استفاده کرد. او با قاطعیت گفت که در صورت بروز بحران جدید در خاورمیانه، صادرات نفت ایران بی‌وقفه ادامه پیدا خواهد کرد و در این مسیر خللی وارد نخواهد شد.[5]
 
امیرعباس هویدا
امیرعباس هویدا
شماره آرشیو: 8-131گ
 
هویدا با عوامل اسرائیل در ایران نیز نزدیکی بسیاری داشت؛ برای مثال، او از دوستان نزدیک و صمیمی یوری لوبرانی، رئیس دفتر اسرائیل در ایران که در عمل، سفیر این کشور در ایران به‌شماز می‌آمد، بود. عباس میلانی در همین باره گفته است: هویدا روابط بسیار حسنه‌ای با لوبرانی داشت؛ به‌گونه‌ای که در بیشتر میهمانی‌های هویدا یک پای صابت آن لوبرانی بود. علاوه بر این، او مرتب با این عامل اسرائیلی در ایران دیدار و گفت‌وگو می‌کرد. روابط این دو آن‌قدر نزدیک بود که هویدا بدون داشتن منشی و به‌تنهایی با او دیدار می‌کرد. این در حالی بود که هر وقت سفیری از کشورهای خارجی قصد داشت با هویدا دیدار کند او تأکید داشت یکی از منشی‌هایش در جلسه حضور داشته باشد.[6]
 
روابط ایران و اسرائیل در دهه 1350ش گسترش پیدا کرد و در مواردی آشکار شد. بااین‌حال، در اواخر دهه ۱۳۵۰، با افزایش فشارهای کشورهای عربی و برخی تغییرات جزئی در سیاست‌های منطقه‌ای، ایران تلاش کرد مواضع خود را متعادل‌تر کند. در سال ۱۹۷۷م، هویدا به برخی از کشورهای عربی سفر کرد و در بیانیه‌های مشترک با رهبران این کشورها از حقوق فلسطینیان حمایت و سیاست‌های اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی را محکوم کرد. این اقدامات نشان‌دهنده تلاش ایران برای بهبود روابط با کشورهای عربی بود، اما روابط با اسرائیل همچنان ادامه داشت.
 
در مجموع باید گفت که رویکرد امیرعباس هویدا به اسرائیل از دوران تحصیل تا نخست‌وزیری تغییری نکرد و او از حامیان پرو پا قرص این کشور بود. امیرعباس هویدا پیش از آنکه به نخست‌وزیری برسد و به‌خصوص در دوران تحصیل، از هواداران تشکیل کشور اسرائیل بود و این را چاره کار مبارزه با یهودستیزی قلمداد می‌کرد. در ادامه، او هنگامی که از پلکان ترقی بالا رفت و به نخست‌وزیری رسید، روابط ایران و اسرائیل گرم شده بود. بااین‌حال، این مناسبات هنوز مخفیانه بود و صورتی غیررسمی داشت. او در همراهی با محمدرضا پهلوی، روابط دو جانبه را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی گسترش داد و این روند تا انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد؛ البته روابط دو کشور از دهه 1350ش به بعد از حالت مخفیانه و غیررسمی حالتی آشکار یافت.        

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. هما ناطق، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری انتشاراتی معاصرپژوهان، 1380، ص 126.
[2]. مسعود بهنود، کشته‌شدگان بر سر قدرت، تهران، نشر علم، 1378، صص 489-495.
[3]. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، 1380، صص 89-91.
[4]. ابراهیم ذولفقاری، قصه‌ی هویدا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1360، صص 100-123.
[5]. همان‌جا.
[6]. عباس میلانی، همان، ص 407.
 
https://iichs.ir/vdceox8w.jh8pni9bbj.html
iichs.ir/vdceox8w.jh8pni9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما