«نظری به ارتباطات فراملی شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین هادی غفاری؛

او با اندیشمندان جهان اسلام، در تبادل نظر بود

حجت‌الاسلام والمسلمین هادی غفاری، فرزند شهید آیت‌الله حسین غفاری، از فعالان شناخته‌شده انقلاب اسلامی است. وی به لحاظ حضورش در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی در دوران مبارزه، با شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح آشنایی و ارتباط یافت. آنچه در پی می‌آید، روایت‌های او از تلاش‌های فرهنگی آن اندیشمند شهید است
او با اندیشمندان جهان اسلام، در تبادل نظر بود

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
در کدامین مقطع و چگونه با شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در سال‌های 1346-1347، هم در حوزه و هم در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تحصیل می‌کردم؛ منتها چون تقریبا دروس دانشکده را قبلا در حوزه خوانده بودم، حضور در کلاس‌هایش چندان برایم جذاب نبود. شهید آیت‌الله مفتح هفته‌ای یک بار، برای شرکت در انجمن دین و دانش به قم می‌آمدند. علاوه بر این و در روزهای پنجشنبه، در منزل مرحوم علامه طباطبائی جلساتی برگزار می‌شد و ایشان هم در آن شرکت می‌کردند. ایشان هم‌زمان، در نشریه «مکتب تشیع» نیز مقاله می‌نوشتند و به من که نوجوان بودم، توصیه می‌کردند که مجله را مطالعه کنم و اگر برایم سؤالی پیش آمد، بپرسم. حضور در مجموعه این کانون‌ها، موجب آشنایی و ارتباط من با شهید مفتح شد.
 
ایشان به چه دلایلی تصمیم گرفتند که از قم به تهران مهاجرت کنند؟
این بزرگان به فکر بودند که به‌نوعی در دانشگاه‌ها ــ که به‌شدت تحت تأثیر القائات جریان چپ بودند ــ نفوذ و مساجد را نیز، به مراکز آموزش معارف اسلامی و مبارزاتی تبدیل کنند. شهید آیت‌الله مطهری و شهید آیت‌الله بهشتی، از بسیاری از مراجع قوی‌تر بودند و اگر در قم می‌ماندند، بی‌تردید در جایگاه افتاء قرار می‎گرفتند، اما ترجیح دادند به تهران بیایند و نسل جوان و انقلابی را پرورش
بدهند. رژیم هم بدش نمی‌آمد که حوزه علمیه قم از صاحبان اندیشه‌های عمیق و روزآمد خالی شود و تصور نمی‌کرد که این بزرگان بیایند و یک جریان قویِ دینی را در تهران و دانشگاه‌های آن به راه بیندازند. ساواک به‌محض اینکه متوجه شد، برای شهید مطهری و شهید مفتح محدودیت‌ها و مزاحمت‌های زیادی ایجاد کرد؛ البته شهید مفتح فراملیتی عمل کرد و ارتباطاتی با دانشگاه الازهر مصر برقرار کرد و نیز مذاکراتی را با آقای عبدالفتاح عبدالمقصود انجام داد. عبدالمقصود به‌رغم اینکه از اهل سنت بود، اثر بسیار درخشانی را درباره امیرالمؤمنین(ع) نوشت و توسط شهید مفتح و اطرافیان ایشان، به ایران دعوت شد. آن شهید بزرگوار با اینکه از لحاظ وجهه اجتماعی و علمی بسیار بالاتر از عبدالمقصود بود، کفش‌های او را جلوی پایش جفت می‌کرد و هرگز جلوتر از او وارد مسجد نمی‌شد! ایشان در ایجاد ارتباط با آقای کفتارو، روحانی نامدار اهل سنت در سوریه، و آقای طنطاوی در الازهر هم، تلاش‌هایی انجام داد. حتی با مجموعه اخوان‌المسلمین و علاقه‌مندان به سید قطب هم رابطه داشت؛ البته نه با بخش سیاسی آن، وگرنه مسجد قبا را می‌بستند! البته شاه هم بی‌میل نبود که اخوان‌المسلمین را در ایران (علیه جمال عبدالناصر که با او دشمن بود) تقویت کند، ولی شهید مفتح و شهید مطهری این هوشیاری را داشتند که در این دام نیفتند و کارِ خود را انجام دهند!
 
از ارتباطات شهید آیت‌الله مفتح با شهید آیت‌الله مطهری، خاطرات خود را بیان کنید.
شهید مفتح همواره سعی می‌کرد در بحث‌های شهید مطهری با مخالفان اندیشه اسلامی در دانشکده الهیات، جلوداری ایشان حفظ شود و هیچ‌گاه در هیچ زمینه‌ای، جلوتر از ایشان حرکت نمی‌کرد. تقریبا همه روحانیون انقلابی سعی می‌کردند از جنبه نظری شهید مطهری جلودار باشند و شهید مفتح هم از این قاعده مستثنا نبود. البته اقلیتی هم بودند که چنین چیزی را نمی‌پذیرفتند، اما در حدی قدرت نداشتند که بتوانند این روند را تحت تأثیر قرار دهند. البته و به طور خاص، آقای مفتح با آقای مطهری نوعی صمیمیت و تعاملِ نزدیک داشت.
 
 شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح در حال سخنرانی برای کارکنان روزنامه اطلاعات (سال 1358)
شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح در حال سخنرانی برای کارکنان روزنامه اطلاعات (سال 1358)
 
در شخصیت آیت‌الله مفتح، وجود چه خصالی موجب جذب جوانان می‌شد؟
در آن ایام، برخی از مباحث روز در حوزه‌های علمیه مطرح نبودند. آیت‌الله مفتح به مسائل مبتلابه جوانان توجه و برای سؤالات آنها، پاسخ‌های
مناسب پیدا می‌کردند. ایشان آموزش‌های دوره پهلوی را عامل مهمی برای انحراف و بی‌دین کردن جوانان می‌دانستند، که البته دیدگاه درستی هم بود. خیلی‌ها این اعتقاد را داشتند، ولی برای مقابله با این انحرافات راه حل عملی و کاربردی ارائه نمی‌دادند. شهیدان مطهری، بهشتی و مفتح در مقابله با افکار التقاطی و انحرافی، بیش از دیگران اهتمام به خرج می‌دادند و به همین دلیل هم محل توجه بودند.
 
ایشان را از جنبه زهد و ساده‌زیستی چگونه دیدید؟
هر کسی که وارد منزل ایشان یا شهید مطهری می‌شد، می‌دید که وسایل کهنه، اما بسیار تمیزی دارند. اتومبیل قدیمی، وسایل قدیمی و در مواردی البسه قدیمی، همه حاکی از ساده‌زیستی و قناعت این بزرگواران بود. کوچک‌ترین نشانه‌ای از میل به تجمل، در زیست آنها دیده نمی‌شد. همین امر نیز، موجب اعتماد مردم به این‌گونه چهره‌ها می‌شد.
 
تحلیل شما از شهادت آیت‌الله مفتح به دست گروه موسوم به فرقان چیست؟
بچه‌های گروه فرقان بی‌دین نبودند، اما به‌شدت کج‌فهم بودند. آیت‌الله مفتح معتقد بود که اگر بتوانیم در شرایطی مناسب با آنان گفت‌وگو کنیم، اغلبشان از رویّه خود دست برمی‌دارند، اما متأسفانه آنها اهل گفت‌و‌گو نبودند. شهید مفتح به‌شدت تلاش می‌کردند که گروه‌های موجود به هم نزدیک شوند و زمینه تضادهای سیاسی و اجتماعی از بین برود؛ مرحوم آقای مهدوی کنی هم خیلی از این تفکر دفاع می‌کردند، ولی من معتقد بودم که اینها جز با زبان شمشیر با ما حرف نخواهند زد؛ چون اساسا اعتقادی به نگاهِ دینی ما ندارند.
به‌هرحال در صبح روز شهادت ایشان، قرار بود که به دانشکده الهیات بروم؛ که قدری برایم کار پیش آمد و دیرتر رفتم. متأسفانه وقتی رسیدم، دیدم که ایشان ترور شده‌اند. در آن لحظه مثل کسی بودم که پدر یا برادرِ بزرگ‌تر یا دوست سالیان سالِ خود را از دست داده است. متأسفانه انقلاب با خیانت و کج‌فهمی‌های گروه‌های معاند، شخصیت‌های بزرگی را از دست داد که جای آنها هرگز پُر نشد.
 


پرونده شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح
 
  https://iichs.ir/vdccm1qi.2bqep8laa2.html
iichs.ir/vdccm1qi.2bqep8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما