حزب ایران نو در پاندول انضباط سیاسی و قدرت‌طلبی؛

سوغات تیمورتاش از ممالک غیردموکرات غرب

تیمورتاش با توجه به الگوی احزاب توتالیتر اروپایی و نیز با نظر به اوضاع آشفته ایران کوشید به هدف «تشکیل فراکسیون اکثریت پایدار و منضبط در مجلس» دست یابد تا بتواند قانون‌گذاری و مجلس را روی ریل تجدد قرار دهد، اما این طرح بر اثر نقشه‌های پشت پرده و به‌ویژه فعالیت‌های حزب ضداجنبی اهدافی جز آنچه گفته شد را تحقق بخشید
سوغات تیمورتاش از ممالک غیردموکرات غرب

به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ظهور و ایجاد احزاب در سیستم سیاسی و اجتماعی ایران، رهاورد فروپاشی نظام سلطانی و برقراری نظام مشروطه است. حزب تجددگرای سکولار دموکرات عامیون به رهبری حسن تقی‌زاده، در شمار اولینِ این احزاب بود که قرار بود جایگزین نهادهای سنتی قدرت شود.[1] مسئله حائز اهمیت درباره فعالیت این احزاب و حضور آنها در مجلس، از فردایِ پس از انقلاب مشروطه و برگزاری انتخابات، این است که اکثر جناح‌های موجود در مجلس، نه نماینده گروه‌های اجتماعیِ قابل تشخیص با خط مشیِ سیاسیِ روشن، که بیشتر معرف پیروان شخصی افراد یا ائتلاف‌های موقتی افراد ذی‌نفع بودند؛ ازاین‌رو، هیچ کدام از احزاب سیاسی این دوره، حزبی اصیل و ملی با اعضای زیاد و مبارزه انتخاباتیِ مبتنی بر تعهدات اعلام‌شده جدی نبودند.[2]
 
فقدان سیستم و سیاست حزبی مشخص در ساختار سیاسی کشور و متعاقب آن، تجربه‌هایِ ناموفق حکومت‌های پارلمانی در میان سال‌های ۱۲۸۵ (پیروزی مشروطه) تا ۱۲۹۹ش (کودتای رضاخان) روشنفکران اصلاح‌طلب را به سوی راه‌حل «دیکتاتوری منوّر» سوق داد تا بدین طریق بتوانند با همکاری مجلس و سیاستمداران بنام فرایند اصلاحات را کلید بزنند. روشنفکران غرب‌گرا و منادیان دیکتاتوری منور، با برکشیدن رضاخان میرپنج به مقام شاهی، درصدد ساختن ایران متجدد زیر چک و چکمه یک فرمانده قزاق برآمدند. حزب ایران نو، در بستر این گونه تلاش‌ها تشکیل شد. عبدالحسین‌خان تیمورتاش (وزیر دربار)، فیروزمیرزا فیروز (وزیر مالیه)، میرزا علی‌اکبر داور (وزیر عدلیه)، فرج‌الله‌خان بهرامی (رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی)، از جمله چهره‌های شاخص این حزب بودند.
 
علی دشتی و فرج‌الله بهرامیعلی دشتی و فرج‌الله بهرامی
شماره آرشیو: 175-4ع
 
سوغات تیمورتاش از ممالک غیردموکرات غرب!
ایده تشکیل حزب ایران نو محصول سفر عبدالحسین تیمورتاش به کشورهایی همچون شوروی، ایتالیا، آلمان و ترکیه در سال ۱۳۰۵ بود.[3] به عبارت دقیق‌تر، حزب کمونیسم شوروی، حزب فاشیست ایتالیا، حزب ناسیونال‌سوسیالیست آلمان و حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه، احزاب الگو در ذهن تیمورتاش در طراحی حزب ایران نو بودند.
 
عبدالحسین تیمورتاش در مدرسه نظامی نیکلای پطرزبورگ
عبدالحسین تیمورتاش در مدرسه نظامی نیکلای پطرزبورگ
 
تیمورتاش با توجه به الگوی احزاب توتالیتر اروپایی و نیز با نظر به اوضاع آشفته ایران کوشید به هدف «تشکیل فراکسیون اکثریت پایدار و منضبط در مجلس»[4] دست یابد تا بتواند قانون‌گذاری و مجلس را روی ریل تجدد قرار دهد. در واقع، حزب ایران نو جانشینی برای احزابِ بدون برنامه و مبتنی بر منافع شخصیِ موجود بود و قرار بود انتخابات را در مسیر مطالبات متجددانه کانالیزه کند، با نظم و انضباط همراه با اکثریت متعهد به خط‌مشی‌ها در مجلس به استقبال لوایح دولت برود و در نهایت اتمامی بر تمامیِ «لم‌دادگی‌ها و بی‌عرضگی نمایندگان مجلس» باشد.
 
چنان‌که گفته شد، چنددستگی‌هایِ مبتنی بر منافع شخصی در درون مجلس و سپس انعکاس و تداوم این چنددستگی‌ها در دولت، تشکیل این حزب را در ذهن تیمورتاش ضرورت بخشید. در همین باره، وی در گفت‌وگو با گادفری هاوارد، دبیر اداره شرقی سفارت انگلیس، گفت: «ایران بعد از بیست سال تجربه حکومت مشروطه، پیشرفت قابل توجهی در عرصه سیاست کشور نداشته و همه چیز باید از اول شروع شود».[5] تیمورتاش در ادامه صحبتش با هاوارد اظهار کرد: «فضای سیاسی کشور انضباط ندارد و این را می‌توان در نحوه برگزاری انتخابات مجلس یا اوضاع ناامیدکننده نمایندگان دید. تنها راه‌حل ایجاد یک حزب همگن و منضبط پیرامون یک شخصیت است و حزب ایران نو در همین راستا حرکت می‌کند».
 
هم‌گرایی متجددان در لوای سلطنت پهلوی
انتظار و طرح ذهنیِ تیمورتاش از حزب مورد نظرش، به تصویب مرام‌نامه‌ای منجر شد که مضمون مفادش خدمت به عظمت و استقلال مملکت در لوای سلطنت پهلوی، وظیفه‌شناس بودن نسبت به وطن و اعلیحضرت شاهنشاهی، استفاده از قدرت معظم‌له در اجرای اصلاحات اساسی در ایران و سوق دادن مملکت به طرف ترقی و تجدد و در نهایت مبارزه با عواملی که مخالف و مانع پیشرفت اصلاحات اساسی و ترقی و تجدد مملکت هستند، بود.[6]
 
تیمورتاش، در کسوت وزیر دربار و مؤسس حزب ایران نو، شروع به عضوگیری برای حزب نوپایش کرد تا بتواند فرایند مدرنیزاسیون و نوسازی را تحت لوای سلطنت رضاشاه در دودمان پهلوی به اجرا بگذارد. او کوشید این موضوع را با اجماع همه نخبگان سیاسی و با عضویت آنان در حزب به سرانجام برساند؛ بنابراین عضوگیری را از طبقات درباریان، دیوانیان، مقامات عالی‌رتبه دولتی و نیز افرادی که قابلیت داشتند روزی این مشاغل را تصدی کنند، آغاز کرد. این عضوگیری و رساندن اجماع جمعیتی به بالاترین میزان خودش به حدی بود که به حزب ایران جوان فشار آورند تا در حزب ایران نو ادغام گردند. دراین‌باره ارگان رسمی جمعیت ایران جوان، با عضویت افراد بنامی همچون علی‌اکبر سیاسی، علیقلی‌خان مهندس‌الدوله، حسن‌خان شقاقی، محمود افشار و میرزا محمدخان
تنکابنی، نوشته است: «تقریبا در دو ماه قبل [تیر ۱۳۰۶] به ایران جوان رسما اطلاع رسید که جمعیتی به نام ایران نو تشکیل شده و ... از همان وقت به ایران جوان مصرا تکلیف شد با حزب جدید تشریک مساعی نماید تا هر دو دسته پروگرام واحدی را به موقع اجرا گذارند. عنوان پیشنهاد این بود که چون هر دو جمعیت، انجام مرام واحدی را بر عهده گرفته‌اند، وجود تشکیلات متفاوت لزومی ندارد».[7]
 
تیمورتاش در جلسه‌ای که با اعضای حزب ایران جوان تدارک دیده بود، بیان کرده است که «امروز [که] در تحت لوای سلطنت تجددپرور اعلیحضرت شاهنشاهی زمینه مساعدی برای پیشرفت عقاید تجددخواهانه فراهم شده، لازم است عموم عناصر متجدد دست اتحاد و برادری به یکدیگر بدهند».[8] تیمورتاش با اشاره به مرام‌نامه حزب ایران نو، مبارزه با مرتجعان و ایجاد جبهه واحد متجددان در برابر مرتجعین را متذکر شد و با بیان اینکه «ایران نو باید جوان، و ایران جوان، باید نو باشد»، درصدد ادغام آن در حزب ایران نو برآمد.[9] بنابراین این حزب درصدد بود در وهله اول حزبی نیرومند به‌وجود آورد تا بتواند اکثریت مجلس را به نظم درآورد و به صورت یک‌صدا و یکپارچه طرح‌های اصلاحی رادیکال را تصویب کند و در وهله دوم درصدد این بود که افسران ارتش، کارگزاران و درکل حجم عظیمی از جمعیت جامعه را به حمایت سازمانی از رضاشاه بکشاند.
 
ایران نو؛ در چنبره رقابت‌های سیاسی و مخالفت‌های دینی
همان‌گونه که در مسئله و جریان ادغام حزب ایران جوان آمد، تیمورتاش به عنوان رهبر حزب ایران نو، در مسیر تحقق آرمان‌هایش، وجود هیچ تشکیلاتی را تحمل نمی‌کرد و وجود آن را لازم نمی‌دانست. این تمامیت‌خواهی کلید یکی از مخالفت‌ها را در میان گروه‌ها و گرایش‌های سیاسی روشن کرد؛ چراکه الزام روشنفکران و سیاستمداران مستقل به پیوستن به حزب ایران نو، نهادهای مشروطیت را از انبوه نهان‌هایش همچون آزاداندیشی و آزادی‌خواهی خالی می‌کرد و مشروطه‌طلبان را به مخالفت وامی‌داشت. تدین، وزیر معارف، و حزب تجدد تحت رهبری وی نیز از جمله دیگر مخالفان این حزب بودند که در کار حزب وقفه ایجاد می‌کردند.
 
سیدمحمد تدین نماینده مجلس شورای ملی در ادوار مختلف
سیدمحمد تدین نماینده مجلس شورای ملی در ادوار مختلف
شماره آرشیو: 650-4ع
 
از سوی دیگر، مطابق مرام‌نامه تدوین‌شده، حزب «شمشیر از رو بسته» تجددخواهان برای اسلام‌گرایان بود و مبارزه با اضداد هر آن چیزی که متجددان می‌خواستند، به وظیفه اعضای حزب و رسالت حزب تبدیل شده بود.[10] علاوه بر این، تأکید حزب بر لزوم استفاده اعضا از کلاه پهلوی، عملا حضور روحانیت و مذهبی‌ها را در حزب منتفی ساخته بود؛ اگرچه روحانیان نیز هرگز در پی همراهی با چنین نهادی نبودند که از اساس با ارزش‌های سنتی سر ستیز داشت.
 
در این میان، حزب «ضد اجنبی»، که در جناح دیگری از دولت ایجاد شد، مخالف قدرقدرت این حزب به‌شمار می‌آمد. ماژور ویلیام فریزر، مشاور نظامی انگلستان در تهران، در گزارشی برای لندن نوشته است: «به تازگی جریانی در مخالفت با حزب ایران نو برخاسته و به‌سرعت در حال تقویت و عضوگیری است».[11] سرهنگ محمدخان درگاهی، رئیس تشکیلات نظمیه، و سرهنگ کریم‌خان بوذرجمهری، رئیس بلدیه، رهبری این جریان مخالف را بر عهده داشتند. سرانجام با بالا گرفتن درگیری دو حزب ایران نو و حزب ضد اجنبی و نیز گزارش‌های افرادی همچون تدین به شاه درباره حزب و در نهایت تلگراف‌های اعتراض‌آمیز علما و روحانیان، هر دو حزب به دستور رضاشاه با فاصله اندکی از هم منحل شدند.
 
سرهنگ کریم بوذرجمهری، شهردار تهران، در دفتر کار خودسرهنگ کریم بوذرجمهری، شهردار تهران، در دفتر کار خود
شماره آرشیو: 4387-4ع
 
شکست نردبان تجددخواهان و سقوط در ورطه قدرت‌طلبی رضاشاه
به پایان رسیدن عمر سیاسی حزب ایران نو اگرچه در بستر رقابت‌های جناحی و سیاسی و نیز مخالفت‌های مذهبی اتفاق افتاد، این بستر به تنهایی قادر نخواهد بود پازل ایجاد و انحلال حزب ایران نو را تکمیل کند؛ چرا که حتی اگر بتوان حکم انحلال آن را ناشی از ابراز مخالفت‌ها دانست، نمی‌توان ایجاد حزب ضداجنبی به ریاست رئیس پلیسِ حلقه به گوشِ رضاشاه را توجیه منطقی کرد. به عبارت بهتر، وجود وزیر دربار و رئیس پلیس در دو سوی حزب متضاد و مخالف با هم، نمایانگر امری ورای وقایع عینی در تحلیل انحلال حزب ایران نو است. در توضیح باید گفت که با توجه به رابطه نزدیک رئیس پلیس با شاه و نوکرمآبی وی و نیز با توجه به اینکه تیمورتاش بر خلاف میل رضاخان هیچ‌گاه اقدامی نمی‌کرد، به نظر می‌رسد که همه این حزب‌بازی‌ها، نوعی میدان بازی رضاشاه در عرصه سیاست بوده است تا بدین طریق بتواند رقبای احتمالی‌اش را بی‌اعتبار کند.[12] او از یک‌سو، با تشکیل حزب ضداجنبی غیرمستقیم بر مخالفانش نظارت کرد و از سوی دیگر، با انحلال هر دو حزب، نوعی همکاری با احساسات عمومی و روحانیان را به نمایش گذاشت؛ بنابراین ناکامی در ایجاد یک حزب ملی حاکم را باید با ارجاع به تمایلات استبدادی رضاشاه و نگرانی و هراس وی برای حفظ جایگاه خویش تبیین کرد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. جلال‌الدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، ج ۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۲۰۷.
[2] . تورج اتابکی، تجدد آمرانه، جامعه و دولت در عصر رضاشاه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، ۱۳۸۵، تهران، انتشارات ققنوس، ص ۹۴.
[3] . وزارت امور خارجه انگلستان، ۳۴/ ۵۲۰/ ۳۹۰۹.
[4] . وزارت امور خارجه انگلستان، ۳۴/ ۳۴/ ۳۹۱۴.
[5] . وزارت امور خارجه انگلستان، ۳۴/ ۵۲۰/ ۳۹۰۹.
[6] . علیرضا اسماعیلی، اسنادی از مطبوعات و احزاب دوره رضاشاه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰، صص ۲۹۵- ۲۹۶.
[7] . روزنامه ایران جوان، سال اول، ش ۳۰ (۱۳۰۶)، ص ۱.
[8] . روزنامه ایران جوان، سال اول، ش ۲۸ (۱۳۰۶)، صص ۱۰-۱۱.
[9].  همان‌جا.
[10] . وزارت امور خارجه انگلستان: ۳۴/ ۳۴/ ۴۱۰۹.
[11] . همان‌جا.
[12] . تورج اتابکی، همان، ص ۱۱۰.
https://iichs.ir/vdce7w8w.jh8npi9bbj.html
iichs.ir/vdce7w8w.jh8npi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما