بررسی رویکرد و مواضع امام خمینی(ره) نسبت به حزب بعث عراق؛

چرا امام مخالف بعثیسم بود؟

رویارویی امام خمینی با حزب بعث صرفا به دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ محدود نیست، بلکه ایشان از دوره پیش از انقلاب اسلامی به ماهیت این حزب و رهبر آن صدام حسین پی بردند و بنابراین از نخستین روزهای کودتای بعثی در عراق در سال 1968م/ 1347‌ش مخالفت خویش با آن را آشکارا ابزار کردند
چرا امام مخالف بعثیسم بود؟

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق مهم‌ترین رویداد در تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران در پایان قرن بیستم بود. با آغاز تجاوز عراق به ایران و به موازات درگیری‌ها در حوزه نظامی، عرصه دیپلماسی و سیاسی کشور دچار جنگی تمام‌عیار شد و دستگاه دیپلماسی در ایران در مقابله با حزب بعث و صدام حسین، خود را با مواضع و انگاره‌های امام خمینی، رهبری انقلاب، هماهنگ کرد یا به عبارت دیگر، جهان‌بینی و دیدگاه‌های امام خمینی نسبت به حزب بعث و عملکرد آن بود که بر ارکان سیاست خارجی ایران تأثیر گذاشت؛ ازاین‌رو، بررسی مواضع و دیدگاه‌های امام درباره حزب بعث و رهبران آن اهمیت به‌سزایی دارد. بر همین اساس، این نوشتار به بررسی مواضع، رویکرد و عملکرد امام خمینی درباره حزب بعث عراق اختصاص یافته است.
 
شکل‌گیری گفتمان بعثیسم در عراق
پس از جنگ جهانی دوم و هم‌زمان با اوج‌گیری تفکرات مربوط به ناسیونالیسم عربی در جهان عرب برای مقابله با اسرائیل، حزب بعث در سال 1940م (1319ش) در سوریه پا به عرصه حیات سیاسی گذاشت. بنیان‌گذاران این حزب میشل عفلق مسیحی و صلاح‌الدین بیطار مسلمان بودند. سه اصل ناسیونالیسم و وحدت عربی، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم محور ایدئولوژی بعث بود. پایه‌گذاران حزب بعث ریشه فرهنگ اقوام عرب را نه به دین اسلام، بلکه به تمدن‌های باستانی بین‌النهرین و دوران سومر و آشور و بابل نسبت می‌دادند.[1] همچنین، حزب بعث بر اساس این ایدئولوژی که اعراب به‌رغم تقسیم شدن به کشورهای مختلف، همیشه ملت واحدی بوده‌اند درصدد بود مرزهای بین کشورهای عربی را از میان بردارد.[2] همچنین، در گفتمان بعثیسم، اسلام امتیاز اعراب بر غیرعرب تلقی می‌شد. عفلق معتقد بود که اسلام منحصرا بر اعراب نازل شده است و غیرعرب مسلمان نیست. بااین‌همه عفلق تأکید می‌کرد که نه اسلام و نه کمونیسم و نه ادیان دیگر هیچ یک قادر نیستند مشکلات فعلی جهان عرب را حل کنند و فقط ایدئولوژی بعث است که توانایی حل کلیه‌ مشکلات جامعه عرب را دارد.[3]
 
چند سال پس از تأسیس حزب بعث، اعضای آن دچار اختلاف شدند و پس از تشدید اختلاف بین دو شاخه حزب بعث در سوریه و عراق، میشل عفلق به عراق فرار کرد. به دنبال این رویداد، حزب بعث شاخه عراق ــ که در آغاز، جریان کوچکی بود ــ در سال 1952م تأسیس شد. این حزب تا سال 1957م در سراسر عراق حداکثر هزار نفر عضو داشت؛ بنابراین برای جبران ضعف نیروی خود به اجرای عملیات‌های ضربتی و شیوه‌های توطئه‌آمیز گرایش پیدا کرد. با توجه به این ویژگی، حزب بعث بستر مناسبی برای افراد ناآرام و جاه‌طلبانی مانند صدام حسین بود.
 
صدام در سال 1957م به حزب پیوست و آهسته‌آهسته به یکی از عوامل مؤثر حزب و از عوامل عملیات مخفیانه بر ضد مخالفان حزب تبدیل شد. با روی کار آمدن حسن البکر، صدام مرد اول دستگاه امنیتی وی شد. از این زمان عملا دوره حاکمیت صدام آغاز شد. هرچند وی نفر دوم حزب پس از حسن البکر بود، ازآنجاکه وی بنیان‌گذار سازمان امنیت عراق بود، قدرت زیادی در کشور داشت.[4]
 
صدام حسین
 
زیرساخت اندیشه حزب بعث عراق را تفکرات میشل عفلق ــ یعنی متحد کردن امت عرب ــ شکل می‌داد؛ به طوری که عفلق پدر معنوی صدام نیز تلقی می‌شد. سرویس‌های امنیتی صدام در عراق برای پیشگیری از قیام احتمالی مردم و ارتش، به هیچ فرد نظامی یا غیرنظامی اجازه قدرت نمی‌دادند. هیچ‌کس اجازه مخالفت با این حزب و حکومت بعث را نداشت و سرویس‌های امنیتی از شیوه‌های مختلف ترور مخالفان استفاده می‌کردند.[5]
 
در 1979م (تیر 1358ش)، صدام با اقدامی آرام و کودتای درون‌حزبی و به بهانه ناتوانی جسمی حسن البکر، وی را محترمانه برکنار کرد و خود جای او نشست. از این دوره به بعد فقط حزب بعث اجازه فعالیت داشت و بقیه احزاب سیاسی به‌شدت محدود و سپس از صحنه حذف شدند.[6] 
 
حزب بعث و صدام؛ مواضع و کنش‌های امام خمینی
مواضع و رویکردهای امام خمینی نسبت به حزب بعث چیزی جدا از هستی‌شناسی اسلامی ایشان نبود و نگاه و عملکرد (انتقادات و حملات) امام نسبت به این حزب و رهبران آن، به‌ویژه صدام، نیز در چهارچوب جهان‌بینی اسلامی ایشان قرار داشت. از منظر تاریخی، رویارویی امام خمینی با حزب بعث صرفا به دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ محدود نیست، بلکه ایشان از دوره پیش از انقلاب اسلامی به ماهیت این حزب و رهبر آن صدام حسین پی بردند. امام خمینی از «نخستین روزهای کودتای بعثی در عراق در سال 1968م/ 1347‌ش به نقشه‌ها و توطئه‌های ضد اسلامی آنان پی برد و به دلیل رسالتی که در برابر جهان اسلام بر دوش داشت بر آن شد که به مبارزه و رویارویی با آنان برخیزد و پیش از آنکه بتوانند توطئه‌های خود را پیاده کنند دست آنان را از سرنوشت ملت عراق و دیگر ملت‌های اسلامی کوتاه کند».[7] 
 
 
امام خمینی بر آن بودند که بر ضد رژیم بعثی عراق، نهضتی گسترده و کوبنده و با ریشه‌های مستحکم پدید آورند و ملت عراق را به خیزش و جنبش دعوت کنند؛ ازاین‌رو، از نخستین روزهای کودتای بعثی‌ها در عراق و در سال‌های پس از آن، در سخنرانی‌های خویش برای روحانیان و دانشجویان در برهه‌ها و مناسبت‌های مختلف، خطرهای آن برای حوزه نجف و کشور
عراق را گوشزد می‌کردند و فردایی طوفانی را به آنان یادآور می‌شدند.[8] 
 
اما برهه بعد از انقلاب اسلامی و قبل از جنگ را می‌توان نقطه آغاز مواضع تند امام خمینی علیه حزب بعث و رهبر آن، یعنی صدام، دانست. مهم‌ترین عواملی که مواضع شدید امام خمینی در برابر حزب بعث و صدام را می‌توان بر مبنای آنها تحلیل کرد عبارت‌اند از:
 
الف) اسلام‌ستیزی:
تسلط اندیشه‌های میشل عفلق، که یک مسیحی ارتدوکس بود، و رواج ناسیونالیسم و سوسیالیسم به عنوان «ایدئولوژی زمان» مانع از آن شد که اسلام به‌عنوان نقطه‌ مرکزی بعثیسم مطرح شود. دیدگاه بعثیسم نسبت به حکومت به طور کلی دیدگاهی سکولار بود و استفاده افرادی چون صدام حسین از امتیاز اسلام بیشتر ابزاری و به منظور همراه کردن بیشتر اعراب در حمایت از رژیم خود در جنگ با ایران بود. ازهمین‌رو، امام خمینی داعیه‌های دینی و اظهار پایبندی حزب بعث و صدام به اسلام را هیچ‌گاه، چه قبل و چه در دوره انقلاب و جنگ تحمیلی به رسمیت نشناخت.
 
در برهه بعد از انقلاب اسلامی مواضع شدید امام نسبت به سیاست‌های حزب بعث را به خوبی می‌توان درک کرد. در این دوره حزب بعث با علمای شیعه، به‌ویژه آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر ــ که در 19فروردین 1359ش همراه خواهرش بنت‌الهدی صدر زیر شکنجه حزب بعث به شهادت رسیدند ــ رفتار نامناسبی داشت. امام در واکنش به این حادثه چنین فرمودند: «صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره غیراسلامی و انسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته... باید بداند که با این اعمال ضد اسلامی، گور خودش... را با دست خود می‌کند».[9] 
 
تشکیک امام خمینی در پایبندی حزب بعث و صدام به اسلام، با آغاز جنگ تحمیلی به تکفیر و اطمینان از الحاد حزب بعث انجامید؛ زیرا از منظر ایشان حمله به جمهوری اسلامی، که در پی اجرای احکام الهی است، خاستگاهی جز کفر و نفاق نمی‌تواند داشته باشد. امام خمینی تا آنجا پیش رفتند که ارتش عراق را از همراهی با حزب بعث برای مقابله با اسلام برحذر داشتند و فرمودند: «ارتش عراق باید بداند که این جنگ، جنگ با اسلام است...».[10] 
 
امام خمینی
 
ب) پان‌عربیسم:
در گفتمان بعثیسم هدف اصلی این بود که وحدت هویتی اعراب به وحدت سیاسی و وحدت در دولت و حاکمیت منتهی شود؛ بنابراین دال مرکزی گفتمان بعثیسم را می‌توان «ایجاد یک دولت پان‌عربی سکولار مستقل تحت رهبری حزب بعث به منظور احیای گذشته‌ شکوهمند عرب» توصیف کرد. بر همین اساس نیز تبلیغات درباره تجزیه بخش عرب‌نشین سرزمین ایران و کمک به گروه‌هایی که در این راه گام برمی‌داشتند، تبدیل جنگ عراق علیه ایران به جنگ عرب و عجم و تبلیغ انگاره برتری عرب بر ایرانی، همواره از محورهای اصلی سیاست خارجی حزب بعث عراق در برابر ایران بود. امام خمینی در واکنش به پان‌عربیسمی که حزب بعث عراق به ترویج آن مشغول بود، اولا، آن را خلاف آموزه‌های اصلی اسلام به‌ویژه اصل برابری همه انسان‌ها اعلام کردند؛ و ثانیا ادعای عربی حزب بعث و صدام را نوعی اندیشه نژادی بی‌اساس خواندند و آن را با فاشیسم ایتالیا و نازیسم در آلمان مشابه دانستند و محکوم ساختند.[11] 
 
ج) مشروعیت (استبداد):
در کشورهای مسلمان، دین عامل مهمی در مشروع یا نامشروع بودن حکومت به‌شمار می‌آید. امام خمینی نیز با استفاده از این عامل، حزب بعث را فاقد مشروعیت می‌دانستند و از این مجرا ارتش، ملت عراق و کشورهای مسلمان را به قیام علیه صدام و حزب بعث فرامی‌خواندند و خطاب به ملت و ارتش عراق چنین می‌فرمودند: «این آدمی که برخلاف اسلام، و برخلاف مصالح اسلام مشغول مفسده شده است، این فاسد را از بین ببرید...».[12]  همچنین، ایشان در دیدار با هیئت کنفرانس اسلامی همین عامل مشروعیت را هدف گرفتند و فرمودند: «برای اینکه این آتش جنگ را خاموش کنید، باید به حکمیت بنشینید و باید ملت‌ها را ملاحظه کنید؛ ملت عراق را ببینید که آیا ملت عراق این حکومت را قبول دارد یا نه؟...».[13] 
 
افزون بر موارد یادشده، امام خمینی با تحلیل‌های روان‌شناختی از شخصیت صدام حسین (امام خمینی، صدام را شخصیتی روان‌پریش، جاه‌طلب، قدرت‌طلب و جنایتکار می‌دانستند)، اشاره به جنایات حزب بعث و صدام در مناطق عرب‌نشین ایران، محکوم ساختن بمباران‌های شیمیایی مناطق غیرنظامی ایران و نقض حقوق بشر و...، چهره متجاوز حزب بعث را بیش از پیش آشکار کردند و ماهیت این حزب را زیر سؤال بردند.
 
فرجام سخن
تناقضات گفتمان بعثیسم هم در عرصه‌ نظر و هم در عرصه‌ عمل ــ از جمله انشقاق عربی به جای وحدت عربی، تشکیل حکومت اقتدارگرای استبدادی بر خلاف شعارهای آزادی‌خواهانه و استفاده ابزاری از دین اسلام، به‌تدریج ماهیت مغشوش و سردرگم آن را به‌ویژه در شاخه حزب بعث عراق به نمایش گذاشت. در این میان، امام خمینی با شناخت عمیق از مختصات فرهنگی جامعه عراق، حزب بعث و عملکرد رهبران آن را نه تنها مخالف قرآن و احکام اسلامی بلکه معارض با عربیت دانستند و بر همین اساس در مواقع مختلف مواضع ضد بعثی خویش را اعلام و ارتش و ملت عراق را به قیام علیه این حزب فرا می‌خواندند.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران، وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1376، صص 328-330.
[2] . حسین علایی، روند جنگ ایران و عراق، ج 1، تهران، مرزوبوم، 1391، ص 91.
[3] . محمدعلی امامی، «بعث و انقلاب»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 47 و 48 (مرداد و شهریور 1370)، ص 38.
[4] . حسین علایی، همان، ص 97.
[5] . عبدالله رفیعی، صدام، ابن‌غریقه عرب (بچه‌ ولگرد شنزارها)، تهران، امیرمحمد، 1382، ص 83.
[6] . حسین علایی، همان، ص 102.
[7] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، ص 467.
[8] . همان‌جا.
[9] . سیدروح‌الله خمینی، صحیفه امام، ج 12، تهران، مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 233.
[10]. همان، ج 13، ص 224.
[11] . همان، ج 14، ص 85.
[12] . همان، ج 13، ص 226.
[13] . همان، ج 14، ص 166.
https://iichs.ir/vdciruar.t1awu2bcct.html
iichs.ir/vdciruar.t1awu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما