ماجرای صدور فتوای نجاست کفار در دهه 1350 چه بود؟

واقعیت‌هایی که در زندان رو شد

در اواسط دهه 1350 علمای اسیر زندان‌های رژیم پهلوی فتوایی صادر کردند که به فتوای نجاست کفار معروف شد. این فتوا، که مارکسیست‌ها را هدف قرار داده بود، از تحولات سیاسی آن دوره به‌ویژه تحولات مربوط به زندان ناشی می‌شد
واقعیت‌هایی که در زندان رو شد

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در اواسط دهه 1350 علمای اسیر زندان‌های رژیم پهلوی فتوایی صادر کردند که به فتوای نجاست کفار معروف شد. این فتوا، که مارکسیست‌ها را هدف قرار داده بود، از تحولات سیاسی آن دوره به‌ویژه تحولات مربوط به زندان ناشی می‌شد. تلاقی افراد و گروه‌های مذهبی و غیرمذهبی که باعث شده بود فرصت آشنایی علما با مارکسیست‌ها بیش از پیش فراهم شود، نیز در صدور این فتوا تأثیرگذار بود. فتوای نجاست کفار، فتوای تند و تیزی بود که خط سیاسی علما را از مارکسیست‌ها جدا کرد. با توجه به این مقدمه در ادامه متن این فتوا و عوامل تأثیرگذار در صدور آن بررسی شده است.
 
 
فتوای نجاست کفار چه بود؟
فتوای نجاست کفار، از نظر تعداد سطور، فتوای چندان بلندی نبود، اما دربردارنده نکات مهمی بود. این فتوا را چند تن از علما و روحانیان زندانی صادر کردند. متن فتوا بدین شرح است: «بسمه تعالی. با توجه به زیان‌های ناشی از زندگی جمعی مسلمانان با مارکسیست‌ها و اعتبار اجتماعی که بدین وسیله آنها به‌دست می‌آورند و با در نظر گرفتن همه جهات شرعی و سیاسی و با توجه به حکم قطعی نجاست کفار از جمله مارکسیست‌ها، جدایی مسلمان‌ها از مارکسیست‌ها در زندان لازم و هرگونه مسامحه در این امر موجب زیان‌های جبران‌ناپذیر خواهد شد (خرداد 13٥٥)». این «نقل فتوا» از طرف نه نفر از روحانیان و علما صادر گردید که عبارت بودند از: آقایان طالقانی، منتظری، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، انواری، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی، معادیخواه و گرامی.[1]
 
 
دلایل صدور فتوای نجاست کفار چه بود؟
فتوای نجاست کفار متأثر از اتفاقات درون زندان بود. هرچند نمی‌توان آن را فقط به مسائل زندان مرتبط دانست و از مسائل بیرون جدا کرد؛ بااین‌حال اولین موضوعی که باعث شد این فتوا از درون زندان صادر شود، هم‌سلولی بودن چپ‌ها و مسلمانان بود. زندان‌های رژیم پهلوی متشکل از واحدها و سلول‌های زیادی بود که در این بندها، مسلمان‌ها و مارکسیست‌ها، هر یک در طبقه خود، مخلوط زندگی می‌کردند و جمع واحدی داشتند، منتها نه به صورت قصر بلکه ــ اصطلاحا ــ هر اتاق یک «ارشد» داشت که مسئول روابط اتاق و زندانیان با رژیم بود و افراد هر اتاق او را انتخاب می‌کردند، و مقامات زندان نیز او را می‌پذیرفتند.[2]
 
هم‌سلولی بودن مارکسیست‌ها و گروه‌های مذهبی یکی از فرصت‌های خوب برای آشنا شدن گروه‌های مذهبی با مارکسیست‌ها بود. گرچه پیش از آن نیز بخش مهمی از ماهیت فکری مارکسیست‌ها برای مردم آشکار شده بود، هنوز بسیاری از عقاید آنها برای مردم و به‌ویژه قشر مذهبی مبهم بود. بااین‌حال قرار گرفتن برخی از روحانیان و افراد مذهبی در کنار چپ‌ها باعث شد ماهیت واقعی و اهداف سیاسی آنها آشکار شود؛ اهدافی که بر پایه منافع حزبی قرار داشت و مذهب را برنمی‌تابید. این واقعیت را می‌توان به نقل از سیدهادی خسروشاهی بهتر درک کرد.
 
خسروشاهی در بخشی از خاطرات مستند خویش چنین آورده است: «در واقع می‌شود گفت که آنها (گروه‌های چپ‌گرا) علما و روحانیت را تنها به عنوان وسیله‌ای در جهت تشویق مردم و جوانان برای پیوستن به سازمان و یا کمک مالی به آنها قبول داشتند و البته همه می‌دانیم که اوایل، تأمین مالی آنها عمدتا از سوی روحانیت بود که بسیاری از جمله: آیت‌الله منتظری، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و دیگران به اینها کمک می‌کردند و یا به خانواده‌هایشان و کسانی که در زندان بودند... و به همین دلیل هم هر دوی آنها به‌‎سختی شکنجه شدند. چپ‌ها از همان ابتدا به اینکه روحانیت در صحنه باشد و کارگردان، اعتقاد نداشتند و فقط می‌خواستند از طریق اینها به پست و مقام برسند و بعد‌ها هم مانند شاپور بختیار بگویند: آقایان بروند در قم و در آنجا واتیکان درست کنند و برای خود تشکیلاتی داشته باشند!...»[3]
 
همجواری مارکسیست‌ها و گروه‌های مذهبی از طرفی باعث شد بسیاری از ادعاهای دروغین مارکسیست‌ها آشکار شود و علما را به هم‌اندیشی و تفکر وادارد؛ برای نمونه یکی از ادعاهای دروغین مارکسیست‌ها یا گروه‌های چپ این بود که امام خمینی اندیشه‌های این گروه را تأیید کرده است. سازمان مجاهدین سابقا ــ به دروغ ــ امام خمینی را مؤید خویش معرفی و حتی از قول ایشان نقل می‌کرد که «ای کاش می‌توانستم به ایران بیایم و اسلحه‌به‌دوش، همراه
با برادران مجاهدم بجنگم» و در این مباحثه معلوم می‌شود که ایشان نه تأیید مجاهدین را کرده‌اند و نه تکذیب؛ ازهمین‌رو علما، چندین شب پس از ساعت 10 که چراغ‌های اتاق‌ها خاموش می‌شد و همه می‌بایست می‌خوابیدند، آهسته با یکدیگر مشورت کردند و بالاخره پس از همفکری و شور، اعلام کردند که مسلمان‌ها در زندان باید از کمونیست‌ها جدایی کامل داشته باشند و این موضوع باید به اطلاع سایر زندانی‌ها نیز برسد.[4]
 
نمایی از زندان جمعی کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
نمایی از زندان جمعی کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
 
یکی دیگر از ادعاهای دروغین چپ‌ها وجود اشتراکات فکری میان اسلام و مارکسیسم بود؛ البته همان‌طور که می‌دانید، اسلام یک دین کامل است که اصول متعددی در حوزه مسائل اخلاقی و سیاسی دارد؛ بنابراین طبیعی است که برخی از اندیشه‌های اسلام با اندیشه‌های سایر ایدئولوژی‌ها یکسان یا مشابه باشد، اما موضوع مهم، اختلافات است نه اشتراکات. این موضوع درباره دین اسلام و اندیشه‌های چپ‌گرایانه نیز صادق است؛ یعنی اشتراکاتی میان اسلام و اندیشه‌های چپ وجود دارد، اما اختلافات به‌قدری زیاد هستند که برای هیچ مسلمانی پذیرفتنی نیست؛ همچنین بسیاری از اختلافات که در اندیشه‌های چپ جایگاهی ندارد جزء خطوط قرمز دین اسلام است. برهمین اساس تلاش گروه‌های چپ برای پررنگ کردن نقاط مشترک طاقت بسیاری از علما و قشر‌های مذهبی را طاق کرد.
 
در یکی از منابع و به نقل از یکی از نزدیکان شهید مطهری درباره این تلاش‌ها آمده است: «سه چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود که یکی از افرادی که گرایشی به مجاهدین خلق و گروه‌های چپ و اینها داشت از زندان آزاد شده بود، ولی به‌هرحال گرایش مذهبی هم داشت. ایشان گفتند که خوب به‌هرحال خوبه که برویم به دیدنش و رفتیم به دیدنش. من هم همراه استاد بودم. در آنجا یک کسی بود به نام آشوری که از سران گروه فرقان بود. او در آنجا شروع کرد به صحبت که اسلام و مارکسیسم هر دو یک چیز می‌گویند، محتواها یکسان است و قالب‌ها مختلف است. آنها از کارگر صحبت می‌کنند، ما از مستضعفین. بنابراین، حرف ما یکی است. ما باید برای سرنگون شدن رژیم شاه با آنها متحد بشویم و اساسا اسلام و مارکسیسم با هم اختلافی ندارند و از این قبیل...».[5]
 
البته جا دارد به این نکته نیز اشاره شود که پیش از صدور فتوای نجاست کفار، برخی از علما همچون شهید مطهری به منظور مبارزه با انحرافات فکری گروه‌های چپ تلاش‌هایی کرده بودند، اما ظاهرا کمتر کسی به جدی بودن و حقانیت مبارزات شهید مطهری پی برده بود. در هر صورت ادامه تلاش‌های چپ‌گراها برای نزدیک شدن به گروه‌های مذهبی، زنگ خطر اصلی برای علما را به صدا درآورد.
 
جدا بودن اهداف مارکسیست‌ها و گروه‌های مسلمان
گرچه گروه‌های چپ تلاش می‌کردند بر اشتراکات فکری و سیاسی میان اسلام و مارکسیسم تأکید کنند، واقعیت آن بود که این دو جریان جدا از مسائل اخلاقی و سیاسی در اهداف نیز با یکدیگر تفاوت‌هایی داشتند. بر این اساس «مارکسیست‌ها حکومت سوسیالیستی می‌خواستند، اما مذهبی‌ها حکومت اسلامی و لازم بود تا از همان آغاز، خط مشی‌ها مشخص و راه‌ها از هم جدا شوند. در همان زمان بحث تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم نیز به‌وجود آمده بود. این سازمان بیشتر اعتبار سیاسی خود را ناشی از حمایت علمای مذهبی به خاطر وجهه مذهبی اولیه خود داشت، اما اکنون اسلام را مانع مبارزه می‌دانست و وقت آن بود تا این حمایت از آنها نیز گرفته شود؛ بنابراین علمای زندانی که مجتهد و یا در حد اجتهاد بودند فتوایی مبنی بر نجاست کفار صادر کردند».[6] با توجه به این شرایط فتوایی لازم بود تا بر این تفاوت‌ها به‌صراحت تأکید کند. بنابراین نتیجه نهایی صدور فتوای نجاست کفار بود که به طور کامل خط سیاسی و فکری مسلمانان را از چپ‌ها جدا کرد.
  
سخن نهایی
اعلام فتوای نجاست کفار را می‌توان تصمیم آگاهانه علما در برابر انحرافات مارکسیست‌ها و گروه‌های چپ دانست. این در حالی بود که گروه‌های چپ تلاش می‌کردند با اندیشه‌های التقاطی خود و با پشتوانه گروه‌های مذهبی طرفداران زیادی را به خود جلب کنند. در واقع مارکسیست‌ها در تلاش بودند با ظاهرسازی و پررنگ کردن برخی از نقاط مشترک میان اندیشه‌های چپ با اسلام، وانمود کنند که میان این دو شباهت‌هایی وجود دارد، اما علما هوشمندانه به این موضوع پی بردند و خط خود را از مارکسیسم و گروه‌های چپ جدا کردند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مهدی قیصری، یار امام، یاور امام، زندگی و مبارزات آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1395، صص 116-117.
[2]. به کوشش جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 2، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384- 1385، ص 241.
[3] . سیدهادی خسروشاهی، خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سازمان‌‌ها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، قم، کلبه شروق، 1396، ص 38.
[4] . به کوشش جمعی از پژوهشگران، همان، ص 242.
[5] . حسن ابراهیم‌زاده، از چشمه تا دریا، مجموعه خاطرات درباره استاد شهید مرتضی مطهری، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1385، صص 10-11.
[6] . مهدی قیصری، همان، صص 116- 117.
https://iichs.ir/vdcjhhe8.uqexmzsffu.html
iichs.ir/vdcjhhe8.uqexmzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما