نگاهی به عملکرد حزب ایران نوین؛

نگهبان انقلاب سفید

این حزب باشگاه گروه بسیاری از منتظرالوکاله‌ها به‌شمار می‌آمد و این گروه هنگام نیاز، در خدمت به حزب از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند
نگهبان انقلاب سفید

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ چگونگی پدید آمدن و کارکردهای احزاب سیاسی می‌تواند نمایانگر دیدگاه نظام سیاسی به توسعه سیاسی و مشارکت احزاب در سیاست باشد. بررسی موردی احزاب راهی است که به آشکارسازی نسبت نظام سیاسی با توسعه سیاسی یاری می‌رساند. این نوشتار به بررسی بستر تأسیس و کارکردهای حزب ایران نوین در دوره محمدرضا پهلوی اختصاص یافته است.
 
ایران نوین؛ پیوند با اصلاحات
پس از کودتای 28 مرداد 1332 اهمیت استراتژیک ایران برای آمریکا به حدی بود که نمی‌توانست ایران را در وضعیتی رها کند که احتمالا منجر به یک قیام و نهضت عمومی یا کودتای نظامی یا حداقل بی‌ثباتی شود و رقیبِ قدرتمند و در کمین نشسته آن، یعنی اتحاد شورویف از آن بهره ببرد.[1] در مقطع مورد بحث و به‌ویژه با روی کار آمدن دموکرات‌ها، آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که پیشبرد نوعی اصلاحات بدون دموکراسی، که با حداقلی از دموکراسی درون‌حزبی و درون‌حاکمیتی می‌توانست تلفیق شود، می‌تواند کارآمدی رژیم‌های وابسته را در مقابل شوروی و مطالبات سوسیالیستی مخالفان تضمین کند. آنان می‌پنداشتند با انجام اصلاحات در چنین چهارچوبی خواهند توانست به بحران‌های حاکمیت متزلزل پهلوی پایان دهند و موقعیت امیدوارکننده‌تری برای تداوم حضور بدون دغدغه خود در ایران فراهم کنند. در آن مقطع شخص شاه نیز بسیار ناتوان و موقعیتش آسیب‌پذیرتر از آن بود که بخواهد در برابر خواسته‌ای آمریکاییان احیانا مقاومت یا مخالفتی بکند. حرف‌شنوی بی‌قیدوشرط محمدرضا پهلوی و طرح‌هایی که آمریکایی‌ها برای انجام اصلاحات فوری و ضروری در ایران ارائه داده بودند، می‌توانست دامنه نگرانی‌های آمریکایی‌ها را کاهش دهد. رسیدن علی امینی به نخست‌وزیری در آستانه دهه 1340 در این چشم‌انداز بود.[2]
 
آمریکایی‌ها ساختار سیاسی حاکمیت در ایران را نیز نیازمند تحول و نوسازی جدی‌تری می‌دانستند؛ چرا که نظام دوحزبی ملّیون و مردم ــ ظاهرا موجود ولی به‌واقع ناکارآمد ــ توان تأمین این مقصود را نداشت. به عبارت دیگر آمریکایی‌ها در تلاش بودند طیف گسترده و جدیدی از نخبگان سیاسی اقتصادی و اجتماعی را به حاکمیت وقت تزریق کنند که علاوه بر اعتماد متقابل قادر به ارائه تصویر جدیدی از ایران باشند و همان تصویری را که آمریکایی‌ها از آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در ذهن داشتند، محقق سازند.[3] بدین ترتیب و در مسیر فراهم کردن تمهیدات لازم برای تحقق این اهداف زمینه‌های تکوین و شکل‌گیری هسته‌های اولیه «کانون مترقی» در سال 1339 چیده شد. تشکیل این کانون سرآغاز عملیاتی ساختن ایده محمدرضا پهلوی مبنی بر حذف سیاستمداران قدیمی و سالخورده بود که نمی‌توانستند با انقلاب سفید همراهی لازم را داشته باشند. مقتضیات ایجاب می‌کرد که جای آنها را گروهی گوش‌به‌فرمان بگیرند. این جمعیت به ریاست و مدیریت حسنعلی منصور گروه پیشرو نامیده می‌شد و از همان آغاز تحت حمایت و هدایت ضمنی یا مستقیم محافل آمریکایی و طرفداران سیاست آن کشور در ایران قرار داشت. در فروردین ۱۳۴۰ گروه پیشرو رسما نام «کانون مترقی» را بر خود نهاد. هرچند کانون مترقی به‌ظاهر مقاصدی غیرسیاسی و عمدتا فنی، اقتصادی و اجتماعی را در اساسنامه خود گنجانیده بود، با‌این‌حال در زمانی نه‌چندان طولانی در رأس تشکل‌های سیاست‌پیشه آن روزگار قرار گرفت. بسیاری از اعضای مؤسس و اولیه آن گرایش عمده‌ای به آمریکا و سیاست‌های آن در ایران داشتند.[4]
 
حسنعلی منصور و عده‌ای از اعضای مؤسس حزب ایران نوین
حسنعلی منصور و عده‌ای از اعضای مؤسس حزب ایران نوین
شماره آرشیو: 5857-11ع
  
کادر حزبی یا یاران شاه
مسئله مهم در بررسی کارکرد حزب ایران نوین، کادربندی و ساختار آن بود. خبر تشکیل قریب‌الوقوع حزب جدید با محوریت اعضای کانون مترقی حداقل از اول مهر 1342 و در آستانه افتتاح دوره بیست‌ویکم مجلس شورای ملی بر سر زبان‌ها افتاد. حسنعلی منصور در روز چهارشنبه 29 آبان 1342 به اتفاق هیئتی مرکب از نمایندگان فراکسیون ائتلافی نهضت، به منظور به استحضار رساندن تشکیل این حزب با محمدرضا پهلوی ملاقات کرد. پس از دیدار شاه، در همان روز تشکیل حزب ایران نوین در صحن علنی مجلس بیست‌ویکم اعلام شد. روز یکشنبه 24 آذر 1342 فرا رسید و حزب ایران نوین رسما اعلام موجودیت کرد و حسنعلی منصور، رئیس کانون مترقی، به عنوان نخستین دبیر کل این حزب تازه‌تأسیس انتخاب شد.[5] از همان آغاز تأسیس حزب مشخص بود که این نهاد تنها در خدمت شاه است؛ چرا که فعالیت برجسته سیاسی حسنعلی منصور در برپایی هســته اولیه کانون مترقی و به دنبال آن تأســیس حزب ایران نوین، او را تا بالاترین مقام اجرایی کشــور و نخست‌وزیری بالا برد. بدین ترتیب حزب
ایران نویــن، که از تغییر نام کانون مترقی در آذرماه پدید آمد، بزرگ‌ترین و ماندگارترین حزب دولتی اکثریت بود که بیش از یک دهه در فضای بی‌رقیب کشور حاکمیت کرد.[6]
 
بنابراین حزب ایران نوین را باید ساختاری خدمت‌گذار نامید که برای خدمت به برنامه نوسازی و اصلاحات تحت حمایت دولت موسوم به انقلاب سفید یا «انقلاب شاه و مردم» تأسیس شد. این خدمت شامل کمک به محمدرضا پهلوی جهت اصلاحات ارضی، فروش کارخانه‌های دولتی به منظور اجرای اصلاحات ارضی، مشارکت زنان، ملی شدن جنگل‌ها و مراتع، تشکیل سپاه سوادآموزی و اجرای تقسیم سود می‌شد. ارگان رسمی حزب ایران نوین روزنامه «ندای ایران نوین» با تیراژ تقریبی پنج‌هزار بود که در این زمینه خدمت می‌کرد.
 
حزبی در خدمت حاکمیت
یکی از اهداف دولت در ایجاد حزب ایران نوین، جلب عده کثیری از جوانان دانشگاه‌دیده برای خدمت به نظام سیاسی و دستیابی به اهداف خود بود. اجرای این طرح در انتخابات دوره بیست‌ویکم مجلس شــورای ملی با نامزد کردن عده قابل‌توجهی از تحصیل‌کردگان آغاز شــد. مهم‌ترین شرط عضویت در حزب ایران نوین اثبات وفاداری به شاه و تعلق خاطر به سیستم حکومت او بود. این شرطی بود که محمدرضا پهلوی در سال‌های منتهی به تأسیس حزب ایران نوین در پیش گرفته بود. این گونه بود که عده زیادی با سوابق تحصیلی عالی و تخصص‌های گوناگون برای دستیابی به کار و حرفه مناســب به خدمت دستگاه درآمدند. اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به مقامات بالای سیاســی رسیدند آنهایی بودند که با ساواک ارتباط و همبستگی تنگاتنگ داشتند. اینان که به غایت جاه‌طلب بودند برای کسب شهرت و مقام روح خود را به خدمت شاه و رژیم او درآوردند.[7]
 
حزب ایران نوین خود را حزبی پیشرو معرفی کرد و از برنامه اصلاحاتی انقلاب سفید محمدرضا پهلوی استقبال کرد. این حزب به‌سرعت به صورت پاره‌ای از دستگاه حکومت درآمد و از ساواک و دفتر نخست‌وزیری کمک‌های مالی دریافت می‌کرد؛[8] همچنین بسیاری از وظایفی را که پیش‌تر سازمان‌های حکومتی انجام می‌دادند به‌سرعت بر عهده گرفت. تا سال 1352 حزب ایران نوین به صورت شبکه‌ای پیشرفته برای تسخیر نهادها درآمد و تقریبا 90 درصد اتحادیه‌های کارگری و تعاونی‌های روستایی را کنترل می‌کرد. علاوه بر این با بسیاری از صنف­های بازاری و نیز سازمان‌های بهداشتی، سوادآموزی و توسعه، که بر اثر انقلاب سفید پدید آمده بودند، ارتباط داشت. حزب 67 روزنامه و مجله منتشر می‌کرد و شبکه‌ای از کانون‌های جوانان را در سراسر کشور به گردش در‌آورد و حتی به تأسیس یک دانشکده برای آموزش مدیران سیاسی اقدام کرد.[9] حزب ایران نوین تا سال 1352 دارای دویست‌هزار عضو بود که حق عضویت می‌پرداختند و ۲۲۹ کرسی مجلس را در دست داشت. در مجالس دوره‌های بیســت‌‎ودوم و بیست‌وســوم و در سال‌های ۱۳۴۶ و 1350 نیز به ترتیب با کسب ۱۸۰ و ۲۲۱ کرسی اکثریت را در اختیار داشت. عمدتا به خاطر قدرت حزب ایران نوین در جابه‌جایی داوطلبان نمایندگی مجلسین شورای ملی و سنا و نیز سایر انتخابات، اغلب کسانی که تمایل داشتند در این‌گونه انتخابات موفقیتی به‌دست آورند به عضویت این حزب درمی‌آمدند. بنابراین، حزب ایران نوین باشگاه گروه بسیاری از منتظرالوکاله‌ها به‌شمار می‌آمد و این گروه هنگام نیاز، در خدمت به این حزبِ پاسدار انقلاب از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند.[10] به‌هرحال این حزب نیز مانند احزاب پیش‌تر از خود، یعنی مردم و ملّیون، از مشروعیت همگانی برخوردار نبود و نهادی مردمی به‌شمار نمی‌آمد. بنابراین در اسفند ۱۳۵۳ هم‌زمان با تشکیل حزب فراگیر رستاخیز چونان دیگر احزاب دولتی منحل و در این حزب ادغام شد.
 
امیرعباس هویدا و عطاءالله خسروانی در حزب ایران نوین
امیرعباس هویدا و عطاءالله خسروانی در حزب ایران نوین
شماره آرشیو: 217-۱۵۱خ
 
فشرده سخن
حزب ایران نوین غیرقابل تشخیص از دولت، حزب قدرت، بدون ایدئولوژی یا برنامه منسجم بود و در اختیار سیاست‌های دولت قرار داشت. دلیل اصلی چنین ویژگی‌هایی انکار مشارکت مردمی در سیاست و عمل‌گرایی احزاب در مسیر خدمت به منافع نظام سیاسی و جذب نیروهای وفادار به شاه و دربار بود. در حقیقت این سازمان متشکل از تکنوکرات‌ها و کارمندان دولت بود که می‌بایست از دربار حمایت می‌کردند. آنان می‌بایست با سیاست‌های پهلوی دوم هم‌ذات پنداری می‌کردند و حزب به‌ نوعی نقش نگهبان انقلاب سفید (پاسدار انقلاب) را بر عهده گرفته بود.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 12، لندن، پکا، 1371، صص 462-463.
[2]. خاویر گررو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، پارسه، 1397، صص 40-45.
[3]. علیرضا رحیمی، کشاکش دموکراسی و امنیت ملی در ایران (1285 تا 1392ش)، تهران، جامعه‌شناسان، 1396، صص 164-167.
[4]. مظفر شاهدی، «فرازوفرود کانون مترقی: 1345 – 1340»، مطالعات تاریخی، ش 54 (پاییز 1395)، صص 18-22.
[5]. مظفر شاهدی، سه حزب: حزب مردم، حزب ملیون، حزب ایران نوین، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، صص 467-470.
[6]. مظفر شاهدی، «فرازوفرود کانون مترقی: 1345 – 1340»، همان، صص 19-30.
[7]. خاویر گررو، همان، صص 145-176.
[8]. مظفر شاهدی، سه حزب: حزب مردم، حزب ملیون، حزب ایران نوین، همان، صص 517-519.
[9]. مظفر شاهدی، حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، ج 1: خودکامگی در ایران عصر پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1382، صص 95-100.
[10]. اصغر صارمی شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص 101-102.
https://iichs.ir/vdchiwni.23nkzdftt2.html
iichs.ir/vdchiwni.23nkzdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما