واکنش کشورهای عربی دربرابر شناسایی اسرائیل توسط پهلوی؛

دو جبهه متفاوت عربی در برابر شاه

ایران زمان پهلوی دوم یکی از کشورهایی بود که خیلی سریع رژیم غاصب اسرائیل را به صورت دوفاکتو مورد شناسایی کامل قرار داد و روابط خود را با این رژیم در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی آغاز کرد، اما این موضوعی نبود که جهان عرب به‌راحتی از آن چشم پوشد؛ ازهمین‌رو در میان کشورهای عربی دو گونه موضع‌گیری نسبت به این اقدام حکومت پهلوی شکل گرفت
دو جبهه متفاوت عربی در برابر شاه

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بیش از یک سده است که جهان سیاست در خاورمیانه درگیر یکی از مهم‌ترین مسائل و چالش‌های بین‌المللی است. آغازگر این چالش نیز فروپاشی امپراتوری عثمانی، ایجاد یک خلأ قدرت در برخی نقاط این امپراتوری و در نهایت شکل‌گیری رژیم اسرائیل در بخش‌هایی از سواحل مدیترانه است. در حقیقت منازعه اسرائیل ـ فلسطین یا منازعه اعراب و اسرائیل یکی از محوری‌‌ترین چالش‌های خاورمیانه در طول بیش از یک سده اخیر بوده است.
 
در همین حال، آنچه به لحاظ تاریخی و حقوقی اهمیت دارد واکنش کشورهای مختلف به شکل‌گیری این رژیم در دل سرزمین‌های فلسطینی و اسلامی است. در واقع یک از موضوعاتی که به یک کشور کمک می‌کند در عرصه بین‌المللی دارای شخصیت حقوقی شود و به عنوان یک دولت ـ ملت مورد پذیرش قرار گیرد موضوع شناسایی توسط دیگر دولت‌هاست. به تعبیری، هر چه کشوری تازه‌تأسیس‌شده بیشتر مورد شناسایی قرار گیرد و شناسایی‌اش کامل‌تر باشد، کمتر در معرض تنش و تخاصم خواهد بود.
 
البته این مسئله در مورد اسرائیل تا حدودی متفاوت بود؛ چرا که رژیمی در دل سرزمین‌های فلسطینی شکل گرفت که زاییده انتخاب مردم بومی این سرزمین‌ها اعم از مسلمانان و یهودی‌ها نبود و بیشتر با کمک قدرت‌های بین‌المللی و از خارج پا به عرصه وجود گذاشت. دقیقا به همین دلیل نیز بود که موجودیت یافتنش با واکنش بسیاری از کشورهای خاورمیانه و به‌ویژه جهان عرب روبه‌رو شد و حتی چندین جنگ میان اعراب و اسرائیل را رقم زد. در این میان، ایران یکی از کشورهایی بود که خیلی سریع اسرائیل را به صورت دوفاکتو مورد شناسایی کامل قرار داد و روابط خود را با این رژیم در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی آغاز کرد. اینکه جهان عرب در برابر این اقدام رژیم سابق ایران چه واکنشی نشان دادند موضوع مقاله پیش روست.
 
تأسیس اسرائیل
در 8 آذرماه سال 1326ش بود که مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح پیشنهادی کمیسیونی را متشکل از یازده عضو سازمان ملل، که از قضا ایران نیز جزء آن بود، مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقه عرب و یهودی به تصویب رساند. البته ایران، هند و یوگسلاوی از طرح دیگری حمایت می‌کردند، اما این طرح با توجه به در اقلیت بودن این سه کشور به تصویب نرسید. این تصویب، که در پرتو حمایت قدرت‌های بزرگ بین‌المللی به‌ویژه حمایت چشمگیر آمریکا حاصل شد، سازمان‌های یهودی و صهیونیستی را بر آن داشت تا در اردیبهشت‌ماه سال 1327ش در پی عقب‌نشینی نیروهای انگلیسی از فلسطین و با استفاده از ضعف دولت‌های عربی اسرائیل را تأسیس کنند.[1]
 
به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران
موشه شرتوک، که به اصطلاح وزیر امور خارجه دولت موقت اسرائیل بود، خطاب به وزیر امور خارجه ایران، ضمن اعلام استقرار یک دولت یهود مستقل در سرزمین‌ها و اراضی فلسطینی ضمن یادآوری یک واقعه تاریخی، یعنی نجات قوم یهود به وسیله کوروش، از شاه ایران درخواست کرد با به رسمیت شناختن اسرائیل، بزرگ‌منشی دوران کوروش را تکرار کند. دولت ایران نیز بعد از مدتی عباس صیقل را به بهانه سرکشی و نظارت بر املاک اتباع ایرانی روانه اسرائیل کرد و بدین‌ترتیب اولین گام را در مسیر به رسمیت شناختن اسرائیل برداشت. صیقل نیز در گزارشی که پس از بازگشت از سرزمین‌های اشغالی به دولت داد با تجمید فراوان از رفتار اسرائیل بر به رسمیت شناختن این رژیم از سوی دولت ایران تأکید ‌کرد.[2]
  
دولت ایران نیز که روابط چندانی با برخی از کشورهای عربی تندرو همچون عراق و مصر نداشت و خود را در نظام دو قطبی در مدار آمریکا تعریف می‌کرد به صورت رسمی در اسفندماه سال 1328ش بود که فرصت را برای به رسمیت شناختن دولت اسرائیل مناسب یافت. دولت محمد ساعد مراغه‌ای در هنگام فترت مجلس در اسفندماه 1328، اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و عباس صیقل را به عنوان نماینده ایران به فلسطین فرستاد. تهران در بیت‌المقدس سرکنسولگری دایر کرد و مناسبات ایران با جهان عرب تیره و تار شد.  در واقع این رویکرد دولت ایران با واکنش تند کشورهای عربی روبه‌رو شد و آنها این کار را خیانت به جهان اسلام و کشورهای عربی قلمداد کردند. ساعد مراغه‌ای نیز چند روز بعد از نخست‌وزیری برکنار و بلافاصله به عضویت مجلس سنا منصوب شد.[3]
 
محمد ساعد مراغه‌ای نخست‌وزیر ایران (18 مرداد 1329)
محمد ساعد مراغه‌ای (18 مرداد 1329)
 شماره آرشیو: 1924-11ع
 
پس گرفتن شناسایی توسط محمد مصدق
تقریبا 27 سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود که دکتر محمد مصدق در جریان مبارزات منتهی به ملی شدن صنعت نفت چرخشی اساسی در سیاست خارجی ایران در منطقه ایجاد کرد. وی در 16 تیرماه 1330 با فراخواندن نمایندگان ایران از تل‌آویو، روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را با رژیم غاصب اسرائیل قطع کرد و موشید تا با بهبود رابطه با کشورهای عربی موازنه
سیاسی را در منطقه خاورمیانه تغییر دهد. این اقدام دولت مصدق بازتاب گسترده‌ای داشت و افکار عمومی جهان عرب را به نفع نهضت ملی ایران دگرگون کرد. روزنامه‌های عربی مصدق را زعیم شرق نامیدند و عبدالرحمن عزام پاشا، دبیرکل اتحادیه عرب، در اظهاراتی گفت: کلیه دولت‌های عربی، روشی را که دولت ایران در روابط خود با دولت اسرائیل در پیش گرفته است با تمجید و تحسین می‌نگرند.[4]
 
اما مانند همیشه این اقدام به صورت یکجانبه انجام شد و دولت‌های عربی به استثنای مصر تغییری در موضع بی‌تفاوت و حتی خصمانه خود نسبت به نهضت ملی شدن نفت ندادند و حتی برخی از آنها مانند عراق با دشمنان نهضت همکاری کردند.[5] بااین‌حال این پایان کار نبود و با کودتای 28 مرداد سال 1332ش بود که رویکرد ایران به مسائل منطقه و جهان عرب و به‌ویژه مسئله منازعه اعراب و اسرائیل تغییر کرد.
 
تغییر رویکرد پس از کودتای سال 1332ش
این بار قرعه به نام منوچهر اقبال افتاد و وی به عنوان نخست‌وزیر وقت به مذاکره با اسرائیل مشغول شد. البته منوچهر اقبال خود مخالف شناسایی کامل اسرائیل از سوی ایران بود، اما نتوانست در برابر خواست محمدرضا پهلوی ایستادگی کند. درحالی‌که تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه، مصر و سوریه را به اتحاد جماهیر شوروی نزدیک کرده بود، شاه تصمیم گرفت هر چه بیشتر به اسرائیل نزدیک شود. به خصوص که اسرائیل با در پیش گرفتن «دکترین پیرامونی» بن گوریون قصد داشت از طریق اتحاد با کشورهای غیرعربی پیرامون جهان عرب، از انزوای سیاسی و بن‌بست محاصره جهان عرب خارج شود. سرانجام رابطه میان دولت ایران و رژیم غاصب اسرائیل دوباره برقرار شد و ایران به صورت دوفاکتو تل‌آویو را به رسمیت شناخت.[6]
 
در ظاهر، سفیری میان دو کشور مبادله نشد، اما همیشه یکی از مأموران وزارت خارجه به عنوان کاردار در اسرائیل اقامت داشت و نماینده دولت اسرائیل در ایران به عنوان وابسته اقتصادی، وظایف نماینده سیاسی را تمام و کمال انجام می‌داد. در واقع شاه که می‌دانست چنین سیاستی با واکنش کشورهای عربی روبه‌رو خواهد شد می‌کوشید پیامدهای این رویکرد را کمتر کند؛ چون او کاملا از این مسئله آگاه بود که همکاری آشکارش با اسرائیل مانع از آن خواهد شد که عربستان سعودی، اردن و سایر شیخ‌نشین‌های عربی با او متحد شوند.[7] با وجود این تلاش‌ها، با برقراری رابطه مجدد میان تهران و رژیم صهیونیستی، جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور وقت مصر، سخنرانی ‌تندی علیه محمدرضا پهلوی کرد و به دلیل اقدام شاه ایران در به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسرائیل، به او دشنام داد. صحبت‌های جمال عبدالناصر با توجه به نقشش در جهان عرب با حمایت بسیاری به‌ویژه عراق و سوریه همراه شد؛ در نتیجه دولت ایران هدف حملات شدید کشورهای اسلامی قرار گرفت. شدت این حملات به‌قدری بود که محمدرضا پهلوی ناچار شد به شیخ شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر در قاهره، تلگرافی ارسال کند و در آن توضیح دهد که تهران رژیم صهیونیستی را در سال 1330ش به صورت محدود به رسمیت شناخت و اقدام ایران موضوع جدیدی نیست. اما این اقدامات چندان مؤثر نبود و دولت مصر در نهایت روابط دیپلماتیک و سیاسی خود را با ایران قطع و دیپلمات‌های ایران را از مصر اخراج کرد.[8]
 
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت غاصب اسرائیل به ایران (دهه 1340)
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت غاصب اسرائیل به ایران (دهه 1340)
شماره آرشیو: 722-121پ
 
البته واکنش‌ها به سیاست محمدرضا پهلوی در جهان عرب به دو بخش تقسیم می‌شد؛ زیرا کشورهایی مانند پادشاهی اردن و عربستان و حتی لیبی واکنش چندان تندی نسبت به رویکرد شاه در قبال رژیم غاصب اسرائیل نداشتند و همین مسئله حتی خشم جمال عبدالناصر و عبدالکریم قاسم را دو چندان کرد و آنها از هواداران خود خواستند که پادشاهی این کشورها را به زیر کشانند. در پی این موضع‌گیری‌ها بود که در اوت 1960م نخست‌وزیر اردن و نه عضو کابینه‌اش بر اثر انفجار یک بمب به قتل رسیدند و ضربه‌ای جدی به حیثیت ملک حسین، پادشاه اردن، وارد شد. در پی این حادثه ملک حسین تصمیم گرفت به سوریه حمله کند که با وساطت کشورهای غربی و اسرائیل از این کار منصرف شد.[9]
 
جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهوری مصر، همراه محمد انورالسادات، معاون خود، و حاکم یکی از کشورهای عربی
جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهوری مصر، همراه محمد انورالسادات، معاون خود، و حاکم یکی از کشورهای عربی
شماره آرشیو: 5505-۱۱ع
 
آنچه در مجموع می‌توان گفت این است که سیاست محمدرضا پهلوی در قبال اسرائیل و به رسمیت شناختن حقوقی و سیاسی آن با واکنش متفاوت کشورهای عربی مواجه شد. کشورهایی مانند مصر و عراق، که روابط نزدیکی با اتحاد جماهیر شوروی داشتند، مواضع تندی علیه سیاست شاه اتخاذ کردند، اما کشورهای عربی محافظه‌کاری همانند عربستان یا اردن، که همراه و متحد آمریکا بودند، مواضع ملایم‌تری در قبال آن در پیش گرفتند.
 
چند تن از سران کشورهای عربی در جریان شرکت در کنفرانس قاهره (جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، ملک حسین پادشاه اردن، شکری القوتلی رئیس‌جمهور روسیه، ملک سعود پادشاه عربستان سعودی)
چند تن از سران کشورهای عربی در جریان شرکت در کنفرانس قاهره (جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، ملک حسین پادشاه اردن، شکری القوتلی رئیس‌جمهور روسیه، ملک سعود پادشاه عربستان سعودی)
شماره آرشیو: ۱-2574-۴ع

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . علیرضا ازغندی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1376، ص 409.
[2] . مرضیه یزدانی، اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1374، صص 121-122.
[3] . ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1369، ص 93.
[4] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران (1357-1300)، تهران، انتشارات البرز، 1373، صص 156-157.
[5] . همان‌جا.
[6] . علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 111.
[7] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 290.
[8] . همان، ص 288.
[9] . همان‌جا.
https://iichs.ir/vdcjooe8.uqexozsffu.html
iichs.ir/vdcjooe8.uqexozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما