سیاست روس‌ها در قبال دولت ملی؛

دعوای طلا میان ایران و شوروی

دعوای طلا میان ایران و شوروی حاصل یک توافق بانکی میان این دو كشور در زمان اشغال ایران در بحبوحه جنگ جهانی دوم بود. طبق توافق، شوروی ملزم به پرداخت یازده تن طلا به ایران بود، اما این دولت به‌قدری بر سر تحویل آن بازی درآورد كه زمانی كه نباید، این طلا به دست ایران رسید
دعوای طلا میان ایران و شوروی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در زمان حضور قوای متفقین در ایران و اشغال این كشور، کشورهای درگیر جنگ با آلمان نازی برای تأمین هزینه‌های خود در ایران، به مبالغ هنگفتی ریال نیاز داشتند؛ بر همین اساس، در سال 1320، طبق قرارداد دوستی و همکاری بین ایران و قوای متفق، دولت ایران تعهد کرد که برای تأمین هزینه‌های ریالی قوای متفق، مقادیری اسکناس ریال به آنها تحویل دهد.[1] 
 
شوروی یكی از این قوا بود كه به ریال ایران نیاز داشت و توافق سال 1320 به او اجازه این درخواست را داده بود. با توجه به همین مسئله در اسفند 1321ش، بانک ملی ایران و نمایندگان شوروی توافق كردند که دولت شوروی در ازای ریال‌های دریافتی، 40 درصد ارز تضمینی و 60 درصد شمش طلا به ایران تحویل دهد.
 
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، به دلیل ارزهای داده‌‎شده به شوروی، ایران مبلغ بیست‌میلیون دلار از شوروی مطالبه داشت که براساس توافق یادشده، می‌بایست دوازده‌میلیون دلار آن به‌صورت شمش طلا به ایران پرداخت می‌شد. وزن خالص طلای یادشده یازده‌میلیون و نودوشش‌هزار گرم و سی‌سانتی گرم بود.[2]
 
با وجود كمك‌های ایران به شوروی در زمان جنگ، و به‌رغم نیاز شدید آن به این پول در دوره پسا جنگ به‌ویژه در زمان تحریم ایران توسط انگلستان و غرب بر سر ماجرای ملی شدن صنعت نفت و نیازهای حیاتی دولت مردمی مصدق، دولت شوروی از پرداخت این یازده تن طلای ایران سرباز زد، ولی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار دولت موسوم به دولت کودتای زاهدی طی توافقات انجام‌شده و دست یازیدن به برخی مطامع ارضی و تجاری، که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، این طلاها را به ایران تحویل داد.[3]
 
دلایل استنکاف شوروی از تحویل طلای ایران چه بود؟
شوروی نیز مانند دیگر ابرقدرت‌های آن زمان از شکل‌گیری دولت‌هایی که بر آرمان‌های استقلال‌طلبی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم خود تأکید داشتند واهمه داشت. طبیعی بود که دولت ملی‌گرای مصدق نیز برای سیاست نفوذ شوروی، که در رقابت با قدرت‌های دیگر، مطامع مرزی، اقتصادی و سیاسی خود را داشت، دولت مطلوبی به‌شمار نمی‌آمد. سیاست موازنه منفی مصدق در مقابل سیاست موازنه مثبت شاه و دولت‌های پس از کودتا نیز مؤید همین بود؛ به این معنی که اگر ایران خواهان قطع دست انگلستان از منابع ایران است، هیچ‌گاه آن را به قدرت‌های دیگر بدون تأمین حداکثری منافع و تضمین استقلال کشور واگذار نخواهد کرد.
 
با توجه به همین موضوع، با بررسی شواهد، هیچ گونه نشانه‌ای مبنی بر اینکه شوروی مایل به پیروزی ایران در مقابل غرب در مسئله ملی شدن نفت در برابر استعمار انگلستان و همراهی آخر کار آمریکا باشد، دیده نمی‌شود؛ زیرا همان‌گونه که اشاره شد، یک ایران مستقل و نیرومند را مغایر با اهداف و منافع خود ارزیابی می‌کرد.
 
از سویی دیگر بر هیچ پژوهشگر تاریخ معاصر پوشیده نیست که شوروی جریان نفوذ خود در ایران را از مسیر وابسته خود در ایران، یعنی حزب توده، پیگیری می‌کرد و بسیاری از موضع‌گیری‌های حزب توده را باید هماهنگ با دستورات کلان شوروی ارزیابی کرد. شاید بر همین اساس بود که حزب توده، در اوج مبارزات مردم ایران علیه چپاول انگلستان، مصدق و جبهه ملی را نماینده امپریالیسم معرفی می‌کردند.
 
بنابراین طبیعی بود که شوروی دولت مصدق را که ظاهرا از سوی شاه ایران تنفیذ شده بود و مهر تأیید مردم ایران را هم داشت، نماینده واقعی ایران برای تحویل یازده تن طلای ایران قلمداد نکند.
  
شوروی اصالتی برای مبارزه مصدق قائل نبود و با وجودی که پس از مرگ استالین روس‌ها در پی ترمیم روابط خود با ایران بودند، از اجابت خواسته مکرر مصدق برای تحویل طلای ایران سرباز زدند و در این راه، عملا در کنار رقبای خود در ایران، یعنی آمریکا و انگلیس، ایستادند؛ به‌گونه‌ای که فضای بازی که مصدق به جهت جلب دوستی شوروی، برای حزب توده ایجاد کرد نیز تأثیری بر تصمیم شوروی‌ها نگذاشت.[4]
 
ملاقات ایوان سادچیكف، سفیر شوروی در ایران، با محمد مصدق نخست‌وزیر
ملاقات ایوان سادچیكف، سفیر شوروی در ایران، با محمد مصدق نخست‌وزیر
شماره آرشیو: 1439-۴ع
 
به گفته دکتر عنایت‌الله رضا، عضو سازمان افسران توده، زمانی که ایران از شوروی خواست که یازده تن طلای ایران را تحویل دهد «جوابی که به او می‌دهند این است که این طلاها متعلق به مردم ایران است و به دولتی داده خواهد شد که نماینده واقعی مردم ایران باشد».[5]
 
حقیقت این است که شوروی از نگاه به غرب شاه ایران به خاطر وحشت از کمونیسم ــ که خطر
اصلی سلطنت وی بود ــ آگاهی داشت و در ماجرای آذربایجان نیز از قوام و مقاومت مجلس شورای ملی و مردم ایران در برابر خواسته‌های خود ازجمله امتیاز نفت شمال شكست خورده و در یکی از حوادث نادر ایران و یک بار هم شده قافیه را به ایران باخته بود؛ بنابراین همواره از اندک اهرم‌های فشار باقی‌مانده در دست خود برای سفت كردن جای پایش در ایران به‌راحتی نمی‌گذشت.
 
شوروی قبل از مصدق نیز با پیش کشیدن اختلافات مرزی ازجمله درخواست واگذاری قریه فیروزه و املاک اطراف آن، از تحویل طلاهای توافق‌شده در اسفند 1321 استنكاف می‌ورزید؛ به‌گونه‌‎ای كه به‌رغم روی خوش نشان دادن به دولت رزم‌آرا و نظر مساعد نشان دادن نسبت به تحویل طلاها در صورت حل اختلافات مرزی، درنهایت با وجود توافقات جدی و نیز اعزام گروهی برای تعیین مرزهای بین دو کشور، که بهانه روس‌ها برای تحویل طلاها بود، در نهایت این مهم در دوره رزم‌آرا، که وی بسیار خوش‌بین به سرانجام رسیدن این مهم بود، چنین اتفاقی رخ نداد.[6]
 
در دولت زاهدی نیز شوروی‌ها فقط پس از موافقت مجلس ایران با واگذاری قریه فیروزه و املاک اطراف آن به شوروی و نیز توافق‌های بازرگانی و سیاسی دیگر در خرداد 1334، طلایی را که حق مردم ایران و حاصل چاپ اسکناس و در نتیجه کاسته شدن از ارزش پول ملی و قحطی به نفع قوای اشغالگر متفق برای اشغال ایران و نیز حمل کالاهای استراتژیک نظامی و غذایی برای نجات شوروی از دست آلمان نازی بود، در مرز جلفا به ایران تحویل دادند.[7]
 
نقش حزب توده
تردیدی نیست که حزب توده خواسته یا ناخواسته با طرفداری از آرمان‌های شوروی در ایران و انتقاد از مصدق و نیز متشنج کردن اوضاع کشور به‌ویژه پایتخت، عملا در تضعیف دولت مصدق به نفع آرمان‌های جهانی کمونیسم بسیار مؤثر واقع شد. حتی تردیدی نیست که شوروی در جریان فعالیت‌های قوام و نهایتا پایمردی مصدق و مجلس مبنی بر تصویب قانونی برای غیرقانونی کردن هرگونه امتیاز به بیگانگان ــ كه در حقیقت خواسته شوروی برای امتیاز نفت شمال را نشانه رفته بود ــ در دوره نخست‌وزیری ساعد مراغه‌ای، از ایران و شخص مصدق دل خوشی نداشت،[8] ولی آیا شوروی قصد داشت با تضعیف مصدق و درنتیجه حاکمیت در ایران، آرمان‌های کمونیسم وحزب توده را برای تسلط بر ایران و تشکیل دولتی دست‌نشانده در کشورمان جامه عمل بپوشاند؟
 
بی‌تردید چنین اتفاقی آرمانی و خوشایند آنها بود، ولی آیا می‌توان گفت هدف از فشارها بر مصدق و تحویل ندادن طلای ایران همین مسئله، یعنی به حاکمیت رساندن حزب توده، بوده است؟ به‌رغم دشوار بودن پاسخ به این پرسش، شواهد نشان می‌دهد نیّت و آرمان ارکان حزب توده از تضعیف مصدق همین مسئله بوده است.
 
رادیو فرقه دموکرات در آذربایجان شوروی در زمان دولت مصدق همواره برنامه‌هایی علیه دولت ایران تهیه و پخش می‌کرد. آنها در پاسخ برخی از همفکران خود که چرا با مصدقی که مشغول مبارزه با امپریالیسم است مخالفید به‌صراحت اعلام می‌کردند که ما مصدق را نابود می‌کنیم و «بعد خودمان می‌رویم حکومت تشکیل می‌دهیم».[9]
 
فرجام سخن
دعوای طلا میان ایران و شوروی، که در تاریخ معاصر گاهی به‌اشتباه دعوای نحوه ارسال آن به ایران و با عنوان استرداد یاد می‌شود، حاصل یک توافق بانکی میان ایران و شوروی بود. یکطرف این توافق، یعنی ایران، از سر اجبار و برای تأمین هزینه‌های نیروهایی كه كشورش را اشغال كرده بودند مبالغی پول در اختیار طرف دوم توافق قرار داد به این شرط كه در ازای آن طلا و دلار دریافت كند، اما بعد از جنگ، به‌رغم اصرار ایران و درگیری دولت مصدق با امپریالیسم انگلستان، شوروی كه شعارهای ضد امپریالیستی‌اش گوش جهان را كر كرده بود، به جای قرار گرفتن در کنار ایران با تحویل یازده تن طلای ایران، که در یک قرار داد رسمی تأیید شده بود، درعمل با خودداری از تحویل آن در کنار انگلستان قرار گرفت.
 
شوروی درصدد بود با مقاومت در برابر خواست ایران به هدف‌های سیاسی، اقتصادی و مرزی خود ازجمله تصرف قریه فیروزه جامه عمل بپوشاند. آنها با اطلاع از موضع موازنه منفی مصدق و درگیری‌اش با غرب در ماجرای ملی شدن صنعت نفت در اوج جنگ سرد، که با شعارهای شوروی کمونیستی و حزب توده همخوانی داشت، درخواست‌های مصدق را برای تحویل طلاها برای نجات اقتصاد و دولت ملی عملا بی‌پاسخ گذاشتند. جامه عمل پوشاندن به اهداف حزب توده، که همواره به عنوان حافظ منافع شوروی در ایران عمل می‌کرد، نیز یکی از دلایل شوروی برای تحویل طلاهای ایران بود.
 
پی نوشت
---------------------------------------------------------
[1]. شادی حاجی‌زاده سعدآباد، «مطالبات ایران از شوروی در جنگ جهانی دوم (یازده تن طلای ایران)»، پژوهش‌نامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، سال نهم، ش 1 (بهار و تابستان 1399)، صص 73-92.
[2]. رک: تقی شیردل، «گفتمان دولت شوروی در برابر ملی شدن صنعت نفت»، تاریخ نوبهار، ش 10 (1394).
[3]. فرج‌الله میزانی، افسانه‌های طلای ایران، تهران، چاوشان نوزایی کبیر، 1392، ص 3.
[4]. بابک امیر خسروی، نظری از درون به حزب توده، تهران، اطلاعات، 1375، ص 387.
[5]. عنایت‌الله رضا، «همسویی شوروی با انگلستان در مخالفت با نهضت ملی ایران»، فصلنامه مؤسسه تاریخ معاصر ایران، ش 2.
[6]. هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی (1300-1357)، تهران، نشر پیکان، ص 127.
[7]. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1356-1320، تهران، انتشارات سمت، 1384، ص 380.
[8]. جمشید ضرغامی، دولت‌های عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بی‌تا، صص 20-251.
[9]. عنایت‌الله رضا، همان.
https://iichs.ir/vdccisqi.2bq008laa2.html
iichs.ir/vdccisqi.2bq008laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما