نگاهی به چگونگی شکل‌گیری کشور عراق؛

تأسیس کشوری بر مبنای مرزهای قابل مناقشه

کشور عراق در سال 1920 پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و در فرایندی تأسیس شد که محصول عواملی چند و بر مبنای مرزهایی قابل مناقشه بود
تأسیس کشوری بر مبنای مرزهای قابل مناقشه
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کشور عراق در سال 1920 پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی تأسیس شد؛ فرایندی که محصول عواملی چند بود که شاید اثرگذارترین آن نقش انگلیس بود؛ کشوری که منافع خود در خاورمیانه را در وجود یک رقیب قدرتمند همچون عثمانی نمی‌دانست. این نوشتار برای فهم این مسئله نگاهی دارد به روند تأسیس عراق تا با بررسی نقش انگلیس، زوایایی از تاریخ آن مقطع را هم روایت کند.
 
عراق؛ از استعمار تا جنگ
بین‌النهرین طی قرن‌های متمادی محل کشمکش و کانون رقابت‌های قدرت‌های بزرگ بود. در سده‌های نهم و دهم صفویان در ایران و عثمانی‌ها در فلات آناتولی نمایندگان تداوم این کشمکش تاریخی بودند، اما جنگ جهانی اول سرنوشت جدیدی برای عثمانی، یکی از رقبای این منطقه، رقم زد.
 
عراق، که از گذشته به دلیل اهمیت فوق‌العاده‌اش مورد توجه استعمارگران بود، از اواخر قرن شانزدهم میلادی به بهانه‌هایی همچون تجارت و جهانگردی تحت نفوذ انگلیس درآمده بود. حتی انگلیس، نمایندگی کمپانی هند شرقی را در بصره تأسیس کرده بود. تا شروع جنگ جهانی اول در 1914م، انگلیسی‌ها به‌طور غیرمستقیم در امور عراق دخالت می‌کردند و حتی در دوران ضعف عثمانی‌ها بعضی از والیان عراق با توصیه سفیر بریتانیا در استانبول و کنسول آن کشور تعیین می‌شدند. بااین‌حال، انگلیس از قدرت یافتن رقبای خود در عراق نگران بود و به همین خاطر با برنامه احداث راه‌آهن بغداد ـ برلین توسط آلمان‌ها مخالف بود و مانع اجرای آن نیز شد.[1]
 
با وقوع جنگ جهانی اول (1914-1918م) دولت عثمانی یکی از بازیگران اصلی جنگ به‌شمار می‌آمد که در جبهه متحدین آلمان و اتریش علیه متفقین وارد جنگ شد. همین هم بهانه‌های لازم را برای اشغال عراق به انگلیس داد. ارتش انگلیس در نوامبر 1914م بصره را به تصرف درآورد. به‌ترتیب الاماره در 3 ژوئن 1915م و ناصریه در 20 ژوییه 1915م اشغال شدند. در کوت نیز جنگ سختی میان عثمانی‌ها و نیروهای انگلیسی روی داد و به شکست انگلیسی‌ها منجر شد، ولی آنها دوباره به تجدید قوا پرداختند و در 11 مارس 1917م بغداد را اشغال کردند. آنها شهرهای سامرا، الرمادی و موصل را یکی پس ‌از دیگری اشغال و در عراق قوانین مستعمره هند را وضع و بسیاری از سران عشایر و فرماندهان عرب را به هند، سیلان و مصر تبعید کردند. مردم عراق نیز جمعیت‌ها و سازمان‌های استقلال‌طلبی را تشکیل دادند و حتی گروهی از افسران عراقی با ارسال یادداشتی خواستار حکومت در عراق شدند، ولی جوابی از انگلیس نگرفتند.[2] 
 
پایان جنگ و تأسیس عراق
با شکست متحدین در جنگ جهانی اول، فرانسه و انگلیس به‌عنوان برندگان اصلی جنگ به تقسیم و تصاحب مناطق جنوبی و خاورمیانه‌ای این امپراتوری پرداختند. دولت انگلیس، که از مدت‌ها قبل با اشغال بین‌النهرین، حضور خود را در آن قطعی کرده بود، در اعلامیه‌ای در ژوئن 1918م خطاب به شخصیت‌های عرب از تشکیل حکومتی جدید در این سرزمین‌ها خبر داد؛ سرزمین‌هایی که به زعم آنان، بر اثر کوشش ارتش‌های متفقین از سلطه ترک‌ها آزاد شده بودند.[3]   
 
همچنین بر اساس ماده 22 میثاق جامعه ملل یک سیستم قیمومت زیر نظر قدرت‌های پیروز جنگ در سرزمین‌های اشغال‌شده برقرار ‌شد.[4] در کنفرانس صلح پاریس در سال 1919م نیز کلیات نظام قیمومت بر سرزمین‌های مزبور تصویب شد.[5]  
  
در نهایت در 27 آوریل 1920م کنفرانس شورای عالی صلح متفقین در سان رمو تشکیل شد و سیستم قیمومت بر خاورمیانه را بدین صورت تصویب کرد که عراق و فلسطین به‌طور رسمی زیر قیمومت بریتانیا و سوریه و لبنان زیر قیمومت فرانسه قرار گیرند.[6] از همان زمان تا کنفرانس قاهره در ژانویه 1921م، اداره عراق نخست توسط افسران و کارمندان انگلیسی ـ هندی حکومت بریتانیا در هندوستان انجام می‌شد.[7] در ماه‌های بعد نیز در حیطه مسئولیت رئیس ستاد کل نیروهای بریتانیایی مستقر در بین‌النهرین باقی ماند که توسط معاونش (مأمور عالی‌رتبه کشوری) اعمال می‌شد.[8]  
 
ژنرال آیرون ساید و ژنرال هالدین در درون قایق رود دجله در بغداد، بعد از کودتای 1299
ژنرال آیرون ساید و ژنرال هالدین در درون قایق رود دجله در بغداد، بعد از کودتای 1299
شماره آرشیو:1942-۱ع
 
بین سال‌های 1918 تا 1920م، انگلیس نگران چگونگی رویارویی با امواج انقلاب اکتبر 1917م شوروی بود و این مسئله در اولویت این کشور قرار داشت. در چنین وضعیتی نبود یک استراتژی واحد در برابر سرنوشت بین‌النهرین و مشخص نشدن تکلیف نهایی آن، مشکلات دیگری برای سیاستمداران انگلیسی ایجاد کرده بود. علاوه بر این دستگاه‌های مختلف حکومتی و نظامی بریتانیا از جمله وزارت امور خارجه، وزارت مستعمرات و حکومت بریتانیایی هند درباره روش اداره عراق با یکدیگر رقابت داشتند. در این میان استیلای یک دولت غربی بر بخشی از سرزمین اسلام نیز زمینه کشمکش‌های جدیدی را ایجاد کرده بود. از سویی نیز انگلیس به‌خوبی می‌دانست جمعیت چشمگیری از ایرانیان در بین‌النهرین حضور دارند. پیوستگی مذهبی اهالی این منطقه با مردم ایران موجب شده بود انگلیس بر ظرفیت نفوذ ایران در آن منطقه حساب باز کند. از این منظر ایران می‌توانست در بازگرداندن آرامش و جلوگیری از قیام شیعیان علیه انگلیسی‌ها
در بین‌النهرین به دولت انگلیس کمک کند. به‌هرحال، مراجع تقلید مقیم عتبات و حوزه‌های علمیه توانایی بسیاری در تحرک شیعیان داشتند و این توانایی خود را پیش‌تر در انقلاب مشروطه ایران به اثبات رسانده بودند، اما در عمل، به‌دنبال تصمیم کنفرانس سان رمو در رسمیت بخشیدن قیمومت انگلیس بر عراق در آوریل 1920م، علما و مراجع تقلید به این تصمیم اعتراض کردند و تداوم اعتراض آنها به قیام ژوئن 1920م به رهبری آیت‌الله شیرازی منتهی شد. پس از درگذشت آیت‌الله شیرازی نیز شیخ‌الشریعه اصفهانی رهبری این قیام را برعهده گرفت تا ظرفیت نفوذ ایران آن‌چنان که انگلیس محاسبه کرده بود، در راستای منافع این کشور تحقق نیابد و خود به مانعی برای آن بدل شود؛ بنابراین ناتوانی یا نبود عزم جدی دولت ایران در کمک به حکومت انگلیسی بغداد در محدود ساختن یا جلوگیری از شروع این قیام، تصور انگلیسی‌ها را از میزان توانایی ایران دراین‌باره مخدوش کرد.[9] انگلیس هم برای مقابله با قیام مردم، نیروی بیشتری را از مستعمره هند به عراق آورد تا در نهایت پس‌ از شش ماه این قیام را سرکوب کرد.[10] دو ماه پس از سرکوبی قیام نیز سرپرسی کاکس از تهران راهی بین‌النهرین شد و به جای آرنولد ویلسون، حاکم انگلیسی عراق، قرار گرفت. مدت کوتاهی بعد در 11 نوامبر 1920م، زیر نظارت او نخستین کابینه و دولت عراقی توسط محمد گیلانی تشکیل شد.[11] 
 
فصل جدید استعمار
با کنفرانس قاهره در مارس 1921م فصل جدیدی در رفتار و سیاست‌های انگلیس در خاورمیانه آغاز شد.[12] این کنفرانس به تعیین سیاست خاورمیانه‌ای آن کشور پرداخت. در این کنفرانس حمایت از تمامیت ارضی کشور عراق[13] و برقراری رژیم سلطنتی به رهبری ملک فیصل، یکی از پسران شریف مکه، تأیید شد.[14] در همین راستا نیز قرار شد پس از انجام همه‌پرسی، ملک فیصل به پادشاهی عراق برسد. این همه‌پرسی در اواسط سال 1921م زیر نظر نماینده و کمیسر عالی انگلیس سر پرسی کاکس انجام شد.[15] در نتیجه در 23 اوت همان سال، ملک فیصل پادشاه عراق شد.[16] برای تعیین رابطه بین سلطنت جدید و انگلیسی‌ها نیز معاهده‌ای میان عراق و انگلیس امضا شد که بر مبنای آن، خطوط کلی ارتباط آن دو کشور با یکدیگر در چهارچوب سیستم قیمومت جامعه ملل تعریف ‌شد و سیاست خارجی عراق به‌طور کامل در کنترل انگلیسی‌ها قرار گرفت. افزون بر آن، تمامیت ارضی قلمرو عراق نیز توسط انگلیسی‌ها تصدیق شد.[17] 
 
ایران و تأسیس عراق
تأسیس عراق هم‌زمان با آغاز مسیر شاهی برای رضاخان میرپنج در ایران بود. هرچند ایران همچون عراق، مستعمره انگلیس نبود و نشد، اما ایران نیز تحت نفوذ انگیس قرار داشت و حتی این کشور یکی از بازیگران جدی در به قدرت رسیدن رضاشاه و تحولات آن دوران ایران بود. انگلیس با مداخله در سپهر سیاسی و زد و بندهای سیاسی برای به قدرت رساندن افراد مورد اعتماد خود به تقویت نفوذ خود در ایران می‌پرداخت. عراق هم که تحت قیمومیتش بود و از این منظر حاشیه امنی برای منافع خود در منطقه ایجاد کرده بود.
 
پس از تأسیس عراق، ایران هرچند در ظاهر با کشور عراق همسایه بود، در عمل با انگلیس و همه امکاناتش مواجه بود. مذاکرات میان ایران و عراق توسط سفارت انگلیس در تهران و کمیسر عالی انگلیس در بغداد پیش می‌رفت. حتی تا چندی پس از گشایش سفارتخانه عراق در تهران در سال 1308ش، همچنان روال یادشده رعایت شد و تنها برای حفظ تشریفات، مسائل مورد مذاکره به حکومت و دولت عراق اطلاع داده می‌شد. تنها از اوایل 1310ش به بعد مذاکرات مستقیم میان مقامات دو کشور انجام شد، اما باز هم سفارتخانه‌های انگلیس در تهران، بغداد و لندن تأثیر مهمی بر ترتیب مذاکرات دوجانبه ایران و عراق داشتند.[18] شاید بتوان گفت با تأسیس عراق تحت قیمومیت انگلیس، دایره فشار بر ایران تنگ‌تر و این واقعه عاملی برای نفوذ بیشتر و جدی‌تر انگلیس  بر ایران شد.   
 
رضاشاه و ملک فیصل اول، پادشاه عراق، سوار بر اتومبیل در حال عبور از میدان حسن‌آباد (سال 1311)
رضاشاه و ملک فیصل اول، پادشاه عراق، سوار بر اتومبیل در حال عبور از میدان حسن‌آباد (سال 1311)
شماره آرشیو: 130423-۲۷۵م
 
فرجام بحث
هم‌زمانی تأسیس عراق با روی کار آمدن رضاخان در ایران با برنامه‌ریزی انگلیسی‌ها مصادیقی از افزایش نفوذ انگلیس در منطقه در آن مقطع تاریخی است. فرایند تأسیس عراق نشان‌دهنده نقش فعال و مؤثر انگلیس است و به عبارت دیگر می‌توان تأسیس پادشاهی عراق را محصول سیاست‌های استعماری انگلیس دانست. تأسیس این کشور بر مبنای مرزهایی قابل مناقشه و در نظر نگرفتن تنوع قومی و مذهبی میراث مداخله قدرتی خارجی در منطقه‌ای پرتنش است که پیامدهای آن از همان ابتدا دامنگیر ایران شد.

پی‌نوشت‌ها
------------------------------------------------
[1] . عبدالغفور دورانی، عراق، ندای اسلام، سال ششم، ش 1 (بهار 1384)، ص 56.
[2] . همان‌جا.
[3] . حمید احمدی، ریشه‌های بحران در خاورمیانه، تهران، کیهان، 1369، صص 350-351.
[4] . همان، ص 172.
[5] . آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مسائل مرزی ایران و عراق و تأثیر آن در مناسبات دو کشور، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 108.
[6] . حمید احمدی، همان، ص 174.
[7] . ژان پی‌یر دیرینیک، خاورمیانه در قرن بیستم، ترجمه فرنگیس اردلان، تهران، جاویدان، 1368، صص 137-138.
[8] . استیون همزلی لانگریک، تاریخ سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی عراق 1900-1950، ترجمه علی درویش، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1376، صص 200-201.
[9] . مسعود کوهستانی‌نژاد، «روابط ایران و عراق در نیمه نخست سده بیستم از ابتدا تا شناسایی عراق توسط ایران 1308-1929»، نشریه تاریخ روابط خارجی، ش 19 (تابستان 1383)، صص 15-16.
[10] . عبدالغفور دورانی، همان، ص 56.
[11] . مسعود کوهستانی‌نژاد، همان، ص 17.
[12] . خاطرات سری ژنرال آیرونساید، ترجمه احمد تدین و داود حیدری، تهران، رسا، 1373، صص 64- 264.
[13] . درک کینان، کردها و کردستان، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه، 1372، ص 98.
[14] . حمید احمدی، همان، صص 173-174.
[15] . ژان پی‌یر دیرینیک، همان، ص 138.
[16] . استیون همزلی لانگریک، همان، ص 245.
[17] . مسعود کوهستانی‌نژاد، همان، ص 18.
[18] . همان‌جا.
https://iichs.ir/vdcfcyd0.w6djyagiiw.html
iichs.ir/vdcfcyd0.w6djyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما