نیروهای مذهبی و تأسیس حزب رستاخیز ملت ایران؛

فرجام نظام تک‌حزبی مورد نظر محمدرضا پهلوی

پس از تأسیس حزب رستاخیز در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳، بسیاری از فعالان سیاسی ازجمله جریان مذهبی به مخالفت با آن برخاستند و در رأس آنها امام خمینی حکم تحریم عضویت در این حزب را اعلام کرد، اما رژیم پهلوی بیکار ننشست و در مواجهه با این اقدام، دست به یک توطئه زد
فرجام نظام تک‌حزبی مورد نظر محمدرضا پهلوی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدرضا پهلوی، از اواسط دهه 1350ش، نشان داد که او نیز همانند پدرش، شیوه دموکراتیک حکومت را برنمی‌تابد و تمایل دارد در میان مجموعه اجزای حاکمیت، رفیع‌ترین جایگاه را به خود اختصاص دهد. برمبنای همین تفکر بود که در واپسین روزهای سی‌وچهارمین سال سلطنتش، به عمر نظام دوحزبی و مشروطیت نیم‌بندی که در عرصه سیاسی، اجتماعی کشور، نفس‌های آخرین خود را می‌کشید، پایان داد و تأسیس حزبی واحد را اعلام کرد. این تشکل جدید که «حزب رستاخیز ملت ایران» نام گرفت، مأموریت داشت تمام مردم کشور را به نشانه وفاداری بدون قید و شرط نسبت به شاه در صفی واحد متحد سازد. اما این حزب از همان آغاز با واکنش‌ها و مخالفت شدید برخی گروه‌ها به‌ویژه نیروهای مذهبی مواجهه شد. در این نوشتار، مواضع جریان مذهبیِ مخالف حزب رستاخیز بررسی شده است.
 
حزب رستاخیز؛ دستاویزی برای فرمانروایی بلامنازعِ شاه
حزب رستاخیز ملت ایران به عنوان تنها حزب واحد فراگیر، به دستور محمدرضا پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ تشکیل شد. این در حالی بود که شاه تا سال ۱۳۵۳ از نظام دوحزبی حمایت می‌کرد و همواره به مخالفان سلطنت اطمینان می‌داد که به هیچ وجه قصد ایجاد نظام تک‌حزبی را ندارد،1 اما به‌تدریج با پشتیبانی‌های روزافزون قدرت‌های خارجی، به‌ویژه آمریکا و انگلستان، به این باور رسید که تحمل نظاره کردن فعالیت کمدی‌وار احزاب به‌اصطلاح سیاسی خودساخته‌اش نیز برای او دشوار شده است و در شرایط فرمانفرمایی بلامنازعش، دو حزب ملّیون و مردم، دست‌وپاگیر خواهند بود؛ به‌ویژه آنکه شرایط جدید، با افزایش ناگهانی بهای نفت، موجب شده بود شاه برای رسیدن به قله قدرت و نخوت وسوسه شود.2 ازاین‌رو در اسفند 1353، محمدرضا پهلوی ناگهان، به انحلال این احزاب فرمان داد و تأسیس حزبی واحد را اعلام کرد. هدف حزب رستاخیز تحکیم بنیان‌های حکومت پهلوی، نهادینه کردن سلطنت و تثبیت معیارها و الگوهای موردنظر شاه در کشور بود.
 
وفاداری به «نظام شاهنشاهی»، وفاداری به «انقلاب شاه و ملت» و وفاداری به «قانون اساسی مشروطه سلطنتی» شرط عضویت در حزب رستاخیز عنوان شده بود و از جانب دیگر عضویت در این حزب به‌مرور برای همگان اجباری شد تا جایی که شاه تأکید کرد: «کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی به اصطلاح خودمان: "توده‌ای"... او جایش یا در زندان ایران است... یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می‌خواهد برود؛ چون که ایرانی نیست...».3
 
بدین‌ترتیب، کسی که زمانی وجود یک حزب مطلق و دست‌نشانده در کشور را نشانه دیکتاتوری می‌دانست اکنون تثبیت قدرت خود را در نظام تک‌حزبی می‌جست. نکته شایان توجه این است که هیچ‌یک از مخالفان جدی رژیم پهلوی ــ از گروه‌های چپ و مارکسیست تا جریان‌های روشنفکری ملی و جریان مذهبی حتی به ظاهر هم درصدد تأیید حزب رستاخیز و عضویت در آن برنیامدند؛4 ازاین‌رو، حزب با مخالفت نیروهای مختلف و به‌ویژه نیروهای مذهبی روبه‌رو شد.
 
نیروهای مذهبی و تحریمِ حزب رستاخیز
حزب رستاخیز قرار بود در میان قشرهای مختلف مردم، اعضای فعال پیدا کند؛ به همین منظور در میان دانشجویان، بازاری‌ها، روحانیان، کارگران، کارمندان و سایر قشرهای مردم تبلیغات وسیعی شد، اما حزب نه تنها با استقبال مورد نظر روبه‌رو نشد، بلکه مخالفانی جدی نیز در سطح جامعه پیدا کرد که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از:
 
الف) علما و روحانیان:
تشکیل حزب رستاخیز واکنش شدیدی را در میان علما و مراجع حوزه‌‌های علمیه برانگیخت. حوزه علمیه قم در اعتراض به این حزب تعطیل شد و عملیات تعقیب و آزار علما و روحانیان توسط رژیم پهلوی شدت بیشتری یافت. برنامه‌های اسلام‌ستیزانه حزب سبب شد امام خمینی(ره) از تبعیدگاه خود در عراق از تمامی مؤمنان حقیقی بخواهد که از حزب رستاخیز دوری کنند.
 
از همین رو، بلافاصله پس از تشکیل حزب رستاخیز امام خمینی(ره)، که در تبعید (نجف) به‌سر می‌بردند، طیِ اعلامیه‌ای خطاب به ملت ایران حکم دینی عضویت در حزب رستاخیز را اعلام کردند: «... نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشن‌ترین موارد نهی از منکر است. درباره این حزب به‌اصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی، مخالف قانون اساسی و موازین بین‌المللی است و درهیچ یک از کشورهای عالم نظیر
ندارد ...».5
 
به گفته ایشان، این حزب «... نه تنها ناقض حقوق فردی و آزادی‌های مصرّح در قانون اساسی و حقوق بین‌‌المللی بود، بلکه همچنین می‌خواست تا اسلام را به نابودی بکشاند، کشاورزی را از میان ببرد، منابع ملی را در جهت خرید سلاح‌های بی‌مصرف به هدر دهد و کشور را به نفع امپریالیسم آمریکا تاراج کند».6
 
به دنبال انتشار حکم تحریم عضویت در حزب رستاخیز از سوی امام خمینی در شهرهای مختلف ایران، تمامی افرادی که از اندیشه‌های سیاسی و دیدگاه‌های مذهبی ایشان پیروی می‌کردند آن را بنایی برای رفتار خود در برابر حزب حاکم قرار دادند و از عضویت در آن اجتناب ورزیدند. علما و روحانیان طراز اول کشور مانند آیت‌الله مدنی، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله صدوقی، آیت‌الله قاضی طباطبائی و... ــ که تا این لحظه در این مورد سکوت کرده بودند ــ به صف مخالفان این حزب پیوستند و در مدت فعالیت آن به شیوه‌های گوناگون در مخالفت با این حزب و تقبیح آن کوشیدند.7
 
رژیم پهلوی در مواجهه با حکم تحریم عضویت در حزب رستاخیز از سوی امام، دست به یک توطئه زد. ساواک مأموریت یافت با توسل به حربه‌های تبلیغاتی و نسبت دادن این حکم به فرقه بهائیت، از تأثیر آن در میان مردم بکاهد، اما استقبال مردم و به‌خصوص دانشجویان از حکم امام خمینی، توطئه رژیم پهلوی را خنثی کرد. افزون بر این، در پی مخالفت‌های علما، رژیم پهلوی تعقیب و گریز، آزار و شکنجه روحانیان را در دستور کار خود قرار داد و چند تن از آنان از جمله آیات عظام بهشتی، منتظری، قمی، ربانی شیرازی، انواری و ... را دستگیر و روانه زندان کرد.
 
ب) بازاریان و اصناف:
علاوه بر علما، طبقه متوسط سنتی و به‌ویژه بازاریان به‌مثابه بخشی از جریان مذهبی نیز به صف مخالفان حزب رستاخیز پیوستند. این حزب از همان آغاز درصدد برآمد قدرت بازاریان سنتی را از بین ببرد؛ ازهمین‌رو شعبه‌هایی در بازار تأسیس کرد و کوشید رابطه میان بازار و روحانیت را قطع کند و به منابعِ مالی روحانیت دست یابد. شاه در برخی از برنامه‌های اقتصادی‌اش به‌صراحت نیّت خود را درباره بازاریان و تضعیف آنها بیان کرد و این قشر را آدم‌هایِ کهنه‌پرستی خواند که «به دلیل موقعیت و محلشان که سودهای کلان انحصاری برای آنها دارد، در برابر هر تغییر و تحول مقاومت می‌کنند».8 در ادامه‌ این فعالیت‌ها، حزب رستاخیز با تشکیل شوراهای صنفی، تعداد بسیاری از بازاریان را جریمه، تبعید و محکوم به زندان کرد. همراه این اقداماتِ حزب، روزنامه‌های منتسب به دولت به چاپ مطالبی از جمله تأکید بر لزوم ریشه‌کن کردن بازار و نابود کردن حجره‌هایِ پوسیده بازاریان و جایگزین کردن سوپرمارکت‌هایِ کارآمد با افرادی مجرب در مقابل نظام سنتی بازار اقدام کردند.9
 
اما سیاست‌هایِ بازارستیزانه حزب نه تنها در عمل، به اهداف خود دست نیافت، بلکه بازاریان را به‌شدت سیاسی کرد و آنها را بیش از پیش به روحانیان، که مخالفتشان را پیش از این در جریانِ انقلابِ سفید نشان داده بودند، متمایل ساخت. با حمایت تجار از روحانیان، که با رویکرد مذهبی به مبارزه با رژیم برخاسته بودند، منابعِ مالیِ لازم برای عمق‌بخشی به اعتراض‌ها فراهم شد.
 
بدین‌ترتیب، عملکرد و برنامه‌های حزب رستاخیز طی نزدیک به چهار سال، از یک‌سو سبب افزایش فاصله موجود میان مردم و حکومت و از سوی دیگر گسترش میزان نارضایتی‌ها در جامعه شد. به عبارت دیگر، دستاورد چهارساله فعالیت این حزب، انگیزه مردم برای پیوستن به جریان مذهبی و انقلاب علیه حکومت شاه را افزایش داد. 
 
محل ثبت نام داوطلبان حزب رستاخیز
شماره آرشیو: 1-1373-146ر
 
فرجام سخن
حزب رستاخیز به عنوان حزبی که شاه دستور تشکیل آن را داده بود از همان آغاز به عنوان یک مجمع قدرتمند ظاهر شده بود، بااین‌حال نتوانست مجموعه گروه‌های اجتماعی را از لحاظ فکری و سیاسی، زیر سلطه خود آورد. اگرچه گمان بر این بود که با تأسیس و فعالیت حزب رستاخیز، موقعیت شاه و حاکمیتش بیش از پیش تحکیم خواهد شد، اما برنامه‌ها و استراتژی‌های حزب با اعتراض مخالفان نظام سلطنتی و به طور خاص نیروهای مذهبی مواجه شد. واکنش‌های منفی جریان مذهبی نسبت به تأسیس حزب و عضویت در آن سبب عدم اقبال عمومی مردم به حزب و در درازمدت ناکامی نظام سیاسی در دستیابی به اهداف طراحی‌شده برای حزب و سرانجام شکستِ نظام تک‌حزبیِ مورد نظر محمدرضا پهلوی شد.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی،  1378، ص 541.
2. شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله)، ترجمه مرتضی ثاقبی‌فر، تهران، عطائی، 1380، صص 451-452.
3. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات طرح نو، 1370، ص 138.
4. فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران، وزارت اطلاعات، 1368، ص 134.
5. روح‌الله خمینی، صحیفه امام: مجموعه آثار امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1385، ص 358.
6. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 6، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 262.
7. مظفر شاهدی، حزب رستاخیز، اشتباه بزرگ: خودکامگی در ایران عصر پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1383، صص 355-361.
8. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 184.
9. یرواند آبراهامیان، همان، ص 656.
  https://iichs.ir/vdcbgsb5.rhb8apiuur.html
iichs.ir/vdcbgsb5.rhb8apiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما