رویکرد دولت چین در قبال انقلاب اسلامی ایران؛

از احتیاط تا همگامی

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تحولی شگرف را در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی رقم زد. ایران که تا پیش از انقلاب، یکی از متحدان راهبردی آمریکا بود، با پیروزی انقلاب، «سیاست نه شرقی نه غربی» را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داد. یکی از کشورهایی که نمی‌توانست نسبت به این تحولات بی‌تفاوت باشد جمهوری خلق چین به رهبری حزب کمونیست بود
از احتیاط تا همگامی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تحولی شگرف را در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی رقم زد. درحالی‌که ایران تا پیش از انقلاب اسلامی یکی از متحدین راهبردی ایالات متحده محسوب می‌شد با پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی، «سیاست نه شرقی نه غربی» با تکیه بر اصل استقلال ملی سرلوحه سیاست خارجی کشور قرار گرفت. درواقع باید گفت که با پیروزی انقلاب اسلامی شاهد یک تحول ماهوی در سیاست خارجی ایران نسبت به جهان خارج بودیم و به نوعی یک تغییر پارادایمی و بنیادین در عرصه بین‌المللی برای ایران اتفاق افتاد.
 
در این میان یکی از کشورهایی که تحولات ایران را رصد می‌کرد جمهوری خلق چین به رهبری حزب کمونیست بود. این کشور هرچند در آن دوران، یعنی سال 1979م هنوز به یک قدرت جهانی تبدیل نشده بود و همچنان لقب فقیرترین کشور جهان سومی را یدک می‌کشید، نمی‌توانست نسبت به تحولات ایران بی‌تفاوت باشد؛ به‌ویژه که مائو، رهبر این کشور، تازه فوت کرده بود و حزب کمونیست به رهبری دنگ شیائوپینگ قصد داشت چین را وارد مرحله تازه‌ای از تاریخ خود سازد؛ مرحله‌ای که در آن چین از یک کشور فقیر به یک کشور ثروتمند و توسعه‌یافته بدل گردد. همین امر اهمیت ایران را نزد تصمیم‌گیران سیاست خارجی چین دو چندان می‌کرد؛ به‌ویژه که ایران با توجه به موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکش، یکی از کشورهای مهم منطقه خاورمیانه به‌شمار می‌آمد. علاوه بر این، هر دو کشور چین و ایران در تاریخ و به‌ویژه در چند قرن اخیر قربانی استعمار شده بودند و قدرت‌های بزرگ جهانی به دلیل منافع استعماری‌شان در مقاطع مختلف تاریخی به منافع این دو کشور آسیب زده بودند و این نوعی از تاریخ و درد مشترک را در ذهن‌ها تداعی می‌کرد.1  
 
در این میان، آنچه در محافل علمی و دانشگاهی کمتر بررسی و ارزیابی شده رویکرد دولت چین در قبال انقلاب اسلامی ایران و نظام برآمده از آن، یعنی جمهوری اسلامی، است؛ به‌ویژه که چین در سال 1978م با مرگ مائو، رهبر انقلابی‌اش، جهت‌گیری سیاست خارجی خود را متحول ساخت و نگاهی نو به جهان و به‌ویژه دنیای غرب عرضه کرد. بر این اساس، در سطور زیر تلاش شده است روابط ایران و چین و به نوعی رویکرد دولت چین در قبال انقلاب اسلامی بررسی شود.
 
دیدار هوگوفنگ با محمدرضا پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
دیدار هوگوفنگ با محمدرضا پهلوی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
 
مواضع چین در قبال ایران در بحبوحه انقلاب
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در اوت 1978م هوآگوئو فنگ ــ رئیس‌جمهور خلق چین ــ هم‌زمان با اوج‌گیری بحران سیاسی در داخل ایران برای همکاری متقابل میان تهران ـ پکن ضد اتحاد جماهیر شوروی به ایران دعوت شد و هنگام ورود به ای کشور، با استقبال سران رژیم پهلوی و شخص شاه مواجه  گردید. همین دیدار رسمی مقامات بلندپایه چین از ایران، به مانعی در توسعه روابط دو کشور بلافاصله پس از انقلاب تبدیل شد. درواقع هرچند به لحاظ ایدئولوژیک جمهوری خلق چین چندان نگاه مثبتی به دولت پهلوی نداشت، همین دیدار پیش از انقلاب، سوء‌ظن را در میان رهبران انقلابی ایران برانگیخت. این امر نشان می‌داد که چینی‌ها درک چندان درستی از سیر تحولات در ایران نداشتند و نمی‌دانستند موازنه قوا در ایران به چه سمت و سویی در حال حرکت است. به معنای دقیق کلمه باید گفت پیروزی انقلاب اسلامی ایران سیاستمداران چینی را همانند دیگر سیاست‌مداران دنیا غافلگیر کرد و آنها نتوانستند به‌درستی درک کنند چه رویدادهایی در ایران در حال وقوع است.2
 
مضاف بر این، رهبران سیاسی در پکن از سیر تحولات در ایران، که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد بسیار نگران بودند و با توجه به اینکه همه بحران‌های بین‌المللی، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه، را نتیجه ساختار نظام بین‌الملل و رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی تلقی می‌کردند، به‌سختی می‌توانستند بپذیرند که در کشوری در همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی، که حکومت آن متحد راهبردی آمریکا بود، تحولی بزرگ علیه منافع و اهداف واشنگتن روی دهد و مسکو در ایجاد و به نتیجه رسیدن آن تأثیری نداشته باشد.
 
مواضع چین پس از پیروزی
انقلاب اسلامی در ایران
اما با پیروزی انقلاب اسلامی چین رویکردی محتاطانه در قبال تحولات انقلابی در ایران در پیش گرفت. آنها که به احتیاط و دوراندیشی شهره هستند تلاش کردند نه علنا با انقلاب اسلامی مخالفت کنند و نه حمایت گسترده‌ای از آن به عمل آورند. بر این اساس بود که دولت چین پیام تبریک خود را به دولت انقلابی ایران ارسال کرد. بدین‌ترتیب جمهوری خلق چین، که یک نظام مارکسیستی بود، نظام جمهوری اسلامی ایران را که بر پایه آرمان‌های انقلاب اسلامی بود، به رسمیت شناخت. پس از آن بود که دولت چین از طریق دولت پاکستان دلایل دیدار رئیس‌جمهور چین از ایران در دوران پهلوی را توضیح داد.3
 
بااین‌حال، تسخیر لانه جاسوسی در تهران از عواملی بود که موجب شک و تردید همراه با نگرانی پکن شد. این مسئله به‌ویژه از آن رو اهمیت داشت که دولت انقلابی در چین به رهبری مائو جای خود را به دنگ شیائوپینگ داده بود و سیاست خارجی چین در حال تغییر پارادایمی و به دنبال بهبود هر چه بیشتر روابط با آمریکا بود. درواقع باید گفت که دو کشور در این مقطع مسیر کاملا متفاوتی را می‌پیمودند؛ ایران از یک‌سو به دنبال بازتعریف روابط خود با غرب و در رأس آن آمریکا بود و چین تصمیم گرفته بود درهای خود را به روی جهان باز کند. ایران در عرصه بین‌المللی به دنبال استقلال بود و چین قصد داشت مشکلات خود در دشمنی با شوروی را حل و فصل و روابط با آمریکا را سامان‌دهی کند و در سیاست ضد امپریالیستی خود، که نوک پیکانش متوجه ایالات متحده بود، تجدید نظر نماید.4
 
با وجود این، هنگامی که دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و آمریکا به دنبال تحریم ایران از طریق سازمان ملل بود، چین حاضر نشد با ایالات متحده آمریکا همراهی کند و با پیشنهادهای آمریکا در این زمینه مخالفت کرد. در واقع به دنبال تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام، دولت چین به صورت رسمی و علنی مخالفت خود را با این موضوع به دولت ایران اعلام کرد، اما حاضر نشد در تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران شرکت کند.5
 
در تهران نیز به دلیل خصمانه شدن روابط با ایالات متحده و همچنین آغاز هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران از نزدیکی و بهبود روابط دو کشور استقبال شد. علاوه بر همه اینها در چین تحول شگرفی رخ داده و سیاست خارجی این کشور به طور ماهوی تغییر پیدا کرده بود و پکن تلاش می‌کرد مسیر توسعه و ترقی را به‌سرعت بپیماید. همین امر سبب شد مراودات دو کشور به‌رغم مخالفت‌های آمریکا و تحریم‌های این کشور به‌ویژه در زمینه منابع انرژی توسعه پیدا کند. درواقع چین، که اقتصاد آن در مسیر توسعه قرار گرفته بود و به مواد اولیه و به‌ویژه منابع انرژی نیاز داشت، تلاش کرد از ایران به عنوان یکی از کشورهای تأمین‌کننده این منابع استفاده کند؛ درنتیجه جایگاه و اهمیت ایران علاوه بر موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن، به لحاظ اقتصادی نیز بیش از گذشته شد؛ درنتیجه فصل جدیدی در روابط پکن ـ تهران از این مقطع آغاز گردید که تا امروز ادامه دارد.6
 
در مجموع باید گفت که جایگاه انقلاب اسلامی در سیاست خارجی چین در مقطع منتهی به انقلاب ایران به سه دوره تقسیم می‌شود: دوره اول که محدوده زمانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی رژیم پهلوی را دربر می‌گیرد، به دلیل شناخت کافی نداشتن نسبت به تحولات انقلابی در ایران، دولت کمونیستی جمهوری خلق چین همچنان روی محمدرضا پهلوی و رژیمش حساب باز کرده بود، اما با سرعت گرفتن تحولات انقلابی در ایران و درواقع سرنگونی رژیم شاه نوعی از تردید و دودلی همراه با نگرانی نسبت به آینده ایران در میان رهبران سیاسی در پکن ایجاد شد؛ به‌ویژه که تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجی چین و به صورت خاص دنگ شیائوپینگ و وزیر امور خارجه‌اش، چئون لای، دقیقا در همین مقطع و با مرگ مائو چرخشی ماهوی را در سیاست خارجی چین به‌وجود آوردند و تلاش کردند روابط خود را با دنیای غرب و به‌ویژه آمریکا بهبود بخشند.
 
زنده‌یاد حبیب‌الله عسگراولادی و برخی اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در سفر به کشور چین به دعوت حزب کمونیست این کشور (دهه 1380)
زنده‌یاد حبیب‌الله عسگراولادی و برخی اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی
در سفر به کشور چین به دعوت حزب کمونیست این کشور (دهه 1380)
 
اما دوره سوم روابط ایران و چین به آغاز جنگ تحمیلی از سوی عراق بازمی‌گردد که طی آن روابط دو کشور بهبود یافت و تهران تلاش کرد در فضای تحریمی علیه انقلاب اسلامی، که توسط آمریکا مدیریت می‌شد، از چین استفاده کند و به نوعی چین نقش ضربه‌گیر را پیدا کرد. از سوی دیگر چین نیز که برنامه توسعه خود را دنبال می‌کرد و نیاز بسیاری به منابع انرژی داشت، به‌تدریج توسعه روابط خود با تهران را دنبال کرد. بدین‌ترتیب روابط دو کشور رو به بهبودی گذاشت و این توسعه تا جایی ادامه پیدا کرد که امروز از توافق 25 ساله میان دو کشور و ایجاد مناسبات راهبردی صحبت می‌شود.
 
پی نوشت:
1. محمد سمیعی و جین پنگ، «تحلیل نوع نگاه منابع چینی به انقلاب اسلامی ایران»، تاریخ‌نامه انقلاب اسلامی، سال اول، ش 2 (پاییز و زمستان 1396)، ص 95.
2. Mohsen Sahriatinia, “Iran-China Relations: An Overview of Critical Factors”, Iranian Review of  Foreign Affairs, Vol. 1, No. 4 (Winter 2011), p.59.
3. محمد سمیعی و جین پنگ، همان، صص 108-109.
4. همان، ص 109.
5. Mohsen Shariatinai, Ibid, p.60.
6. Yang Xing Li and Ji kai yung, XianDai ZhongGuo He YiLang GuanXi , The Press of Shishi, 2012, P.268.
https://iichs.ir/vdci35ar.t1azp2bcct.html
iichs.ir/vdci35ar.t1azp2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما