بررسی دلایل فروپاشی سریع ارتش رضاشاه در شهریور 1320؛

علل ناکارکردی ارتش رضاخانی

یکی از دلایل اصلی شکست ارتش در شهریور 1320، مشکلات ساختاری آن بود. در دورن خود ارتش نیز این احساس وجود داشت که تأسیس این نهاد به‌ظاهر مدرن و پرسروصدا خروجی چندانی ندارد
علل ناکارکردی ارتش رضاخانی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ارتش به عنوان یکی از ارکان و عناصر اصلی سامان‌دهنده به دولت مدرن نقش مهمی در ثبات سیاسی و اجتماعی هر کشوری دارد. درواقع نیروی نظامی مقتدر به نظام سیاسی هر کشوری کمک می‌کند تا دامنه و گستره اقتدار و حاکمیت خود را در سراسر مرزهای سرزمینی‌اش بگستراند و نظم و آرامش را برای شهروندان به ارمغان آورد. این امر در مورد کشور ما نیز صدق می‌کند. در واقع تا قبل از دوران سلطنت رضاشاه و ایجاد ارتش مدرن و منسجم، بیشتر از نیروهای نظامی عشیره‌ای و قبیله‌ای و توان محلی در صورت لزوم استفاده می‌شد.
 
بااین‌حال چه شد که ارتشی که رضاخان و بعدا رضاشاه آن را پایه‌گذاری کرد، نتوانست سر بزنگاه به‌کار آید و در مقابل نیروهای متفقین کاری از پیش نبرد. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر به این مسئله پرداخته و دلایل شکست ارتش به‌اصطلاح پیشرفته ایران در قبال نیروهای خارجی ارزیابی شود. این امر به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که شیرازه نیروی نظامی ایران، که برای شکل‌گیری و توسعه آن هزینه‌های بسیاری شد، به فاصله چند روز از هم پاشید و نتوانست حتی مقاومتی هر چند کوتاه در برابر دشمن از خود نشان دهد.
 
شهریور 1320ش و حمله متفقین به ایران
روزهای آغازین شهریور 1320ش بود که نیروهای متفقین برای حمایت از اتحاد جماهیر شوروی در برابر آلمان هیتلری به مرزهای ایران حمله کردند. به معنای دقیق کلمه روز 3 شهریورماه بود که ایران توسط نیروهای متفق مورد هجوم قرار گرفت و اشغال شد. شمال کشور توسط روس‌ها به اشغال درآمد و قوای انگلستان از جنوب کشورمان را مورد تاخت و تاز قرار دادند. در این حمله که برای حمایت لجستیکی و پشتیبانی نظامی از مسکو صورت می‌گرفت حاکمیت ایران به‌رغم در پیش گرفتن راهبرد بی‌طرفی از سوی آن در جنگ و سیاست صبر و انتظار رضاشاه برای مشخص شدن پیروز جنگ، نقض شد. بااین‌حال ارتش مدرنی که رضاشاه ادعای آن را داشت و جدیدترین جنگ‌افزارها و تسلیحات را برای تجهیز آن از کشورهای مختلف خریداری کرده بود، در برابر تجاوز متفقین واکنش چندان جدی از خود نشان نداد و در نهایت متلاشی شد.1
 
نکته جالب این است که حتی بسیاری از نزدیکان رضاشاه و سران نظامی کشور نیز به میزان قدرت ارتش مدرن رضاشاهی پی برده بودند. می‌گویند روزی رضاشاه از سرلشکر جهانبانی، که از سران نظامی کشور و به نوعی اولین رئیس ستاد ارتش کشور بود، پرسید: نیروهای نظامی ما در مقابل قدرت‌های جهانی چقدر توان مقابله و رویارویی را دارند و تا چه حد می‌توانند در مقابل آنها مقاومت کنند؟ سرلشکر جهانبانی در واکنشی تأمل‌برانگیز گفت: به محض اینکه نیروهای خارجی حمله کنند، ارتش ایران از هم فرو خواهد پاشید و قشون ایران از بین خواهد رفت. رضاشاه نیز، که از این نظر سرلشکر جهانبانی عصبانی شده بود، دستور داد وی را برکنار و از ارتش اخراج کنند.2
 
مشکلات سازمانی ارتش
اما چه شد که در درون خود ارتش و در میان مقام‌های بلندپایه آن نیز چنین احساسی به‌وجود آمده بود؟ شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی شکست ارتش در این بزنگاه مهم تاریخی، مشکلات ساختاری آن با وجود تبلیغات بود. در واقع در دورن خود ارتش نیز این احساس وجود داشت که تأسیس این نهاد به‌ظاهر مدرن و پرسروصدا نیز خروجی چندانی ندارد.
 
سرتیپ حسین یکرنگیان، که او نیز از افسران بلندپایه ارتش در آن مقطع تاریخی است، گفته است به‌رغم همه سروصداها واحدهای ارتش چندان تجهیز نبودند؛ برای مثال، به‌رغم وجود 16 لشکر و 20 هواپیما در شمال کشور، برای هر سرباز حداکثر 100 فشنگ موجود بود یا حتی در استانی مثل اردبیل، هر سرباز تنها 36 فشنگ برای خرج کردن داشت و مسلسل‌ها نیز تنها برای نیم ساعت تیرندازی، فشنگ داشتند. لشکرها حتی برای یک هفته نیز خوار و بار و پشتوانه غذایی نداشتند و روزانه انبار غله دریافت می‌کردند. همین امر سبب شده بود که لشکر اردبیل در روز دوم جنگ، یعنی 4 شهریورماه، به دستور فرمانده لشکر، انبار غله شهر را تصرف کند و موجودی آن را بردارد. از نظر این فرمانده نظامی ارشد، سازمان لشکرها حتی برای زمان صلح نیز به صورت مناسبی سازمان‌دهی نشده بود و به جای آنکه لشکرهای مرزی کشور تقویت شوند، لشکرهای مرکز کشور تقویت و تسلیح می‌شدند؛ برای مثال درحالی‌که لشکر یک و دو مرکز به انواع تسلیحات همانند توپ‌های ضدتانک، مسلسل ضدهوایی و خمپاره‌انداز تجهیز شده بودند، لشکر سوم تبریز و لشکر چهارم ارومیه اصلا نمی‌دانستند
زره‌پوش و ضدتانک چه شکلی است و خمپاره‌انداز چه کاری انجام می‌دهد.3  
 
فساد در ارتش شاهنشاهی
فساد در ارتش از عوامل دیگری بود که سبب شد ارتش شاهنشاهی، که آن‌گونه درباره آن صحبت می‌شد و دستگاه تبلیغاتی رضاشاه از آن سخن می‌گفت، نتواند در مقابل حمله متفقین کار چندانی به پیش برد. در واقع وجود فساد در نظام اداری و تشکیلاتی ارتش سبب شد روحیه جنگاوری و فداکاری نیروهای نظامی در مقطع حساسی همچون حمله متفقین در سطح بسیار پایینی باشد و نیروهای نظامی با تمام وجود برای ارتش شاهنشاهی ایثار نکنند.
 
این مسئله هم در سطوح بالای ارتش و هم در سطوح پایین آن به چشم می‌خورد. در سطوح بالای ارتش و به‌ویژه در ستاد آن، که شخص رضاشاه نیز بر آن اشراف داشت، پارتی‌بازی و دادن رشوه به‌کرات و دفعات اتفاق افتاد. فقط محصلانی که سفارش شده بودند به خارج اعزام می‌شدند و در مورد محل و نحوه خدمت نیز دوستی و خویشاوندی و سفارش از مقام‌های بالا رعایت می‌شد. افسرانی که درستکار بودند و اهل رشوه و پارتی‌بازی نبودند در سطوح پایین نگه داشته می‌شدند درحالی‌که نورچشمی‌ها به درجات بالای ارتش می‌رسیدند و در بهترین مناطق کشور خدمت می‌کردند. در سطوح پایین و در شیوه سربازگیری نیز روشی غلط انجام می‌شد. سرتیپ حسین یکرنگیان می‌گوید چون افراد مشمول به خدمت احضار می‌شدند نوعی بغض و کینه در دل مردم نسبت به خدمت نظام‌وظیفه به‌وجود آمده بود و بیشتر افراد با جان و دل به کشورشان خدمت نمی‌کردند. مضاف بر این، آنان که وضعیت مالی مناسبی داشتند و می‌توانستند رشوه‌های کلان پرداخت کنند، فرزندان خود را از سربازی معاف یا در مناطقی به خدمت می‌فرستادند که بیشتر برایشان جنبه تفریحی داشت.4    
 
سان دیدن رضاخان از ارتش
شماره آرشیو: 130616-275م
 
وعده انگلستان به رضاشاه برای ترک مخاصمه
با وجود همه ضعف‌هایی که گفته شد از ذکر این نکته نیز نباید غافل بود که ظاهرا انگلستان به رضاشاه وعده‌هایی داده بود. در واقع انگلیسی‌ها برای آنکه در اراده شاه تردید ایجاد کنند به او وعده داده بودند که در صورت ترک مخاصمه و مقاومت نکردن در برابر آنها، سلطنت رضاشاه در خانواده پهلوی تضمین خواهد شد و فقط شاه باید خلق‌الساعه کشور را ترک کند و به خارج از ایران رود. این فرضیه به‌ویژه زمانی قوت بیشتری به خود می‌گیرد که بلافاصله بعد از حمله متفقین به کشورمان، به نیروهای نظامی دستور داده شد محل خدمت خود را ترک و پایگاه‌های نظامی را به حال خود رها کنند. این موضوع سبب شد نیروهای نظامی سردرگم شوند و ندانند که باید چه کار کنند؛ به‌ویژه که در زمینه لجستیک و پشتیبانی نیز با محدودیت روبه‌رو بودند و بسیاری از این نیروها گرسنه و آواره به طرف روستاهای اطراف گریختند.5
 
در همین ارتباط حسین فردوست در خاطرات خود درباره شهریور 1320 گفته است: «اگر رضاشاه می‌خواست واقعا مقاومت صورت گیرد، باید یک ستاد قوی تشکیل می‌داد و افسران باصلاحیتی که مطمئن بود سرسپرده انگلیس! نیستند در آن می‌گماشت. درحالی‌که خود او به‌خوبی می‌دانست اعضای ستاد کسانی نیستند که در مقابل انگلیس مقاومت کنند!».6
 
ترس از قوای روس و انگلستان
عامل دیگر که سبب شد ارتش شاهنشاهی نتواند در مقابل دشمن یارای مقاومت داشته باشد به ترس نیروهای نظامی کشورمان از نیروهای دو ابرقدرت روس و انگلستان برمی‌گردد. در واقع ترس کاذب و عدم اعتماد به نفسی در ارتش به‌وجود آمده بود که توان نظامی ایران یارای مقابله با قدرت‌های جهانی را ندارد و در برابر آنها شکست خواهد خورد. اهمیت این موضوع زمانی مشخص می‌شود که سه سرباز ایرانی که قصد تسلیم شدن در برابر دشمن را نداشتند و تا آخرین لحظه در برابر قوای روس مقاومت کردند توانستند نیروهای این کشور را برای دو روز از حرکت بر روی رود جلفا متوقف کنند. در نهایت امر نیز ارتش اتحاد جماهیر شوروی با استفاده از آتش توپخانه و تسلیحات سنگین توانست این سه سرباز را به شهادت رساند و مسیر خود را برای ورود به خاک ایران هموار کند. در واقع این اعتمادبه‌نفس را رضاشاه و امرا و فرماندهان ارتش در نیروهای تحت امر خود به‌وجود نیاورده بودند که باید تا آخرین قطره خود در برابر متجاوز ایستاد و هراسی به خود راه نداد.7  
 
قرارگاه فوج نصرت‌سوار در موقع پختن نان و استراحت نفرات
شماره آرشیو: 130345-275م
 
ارتشی برای سرکوب مردم
در پایان باید گفت که با توجه به عملکرد ارتش در دوران رضاشاه این نهاد بیشتر برای سرکوب مردم و شهروندان کشورمان تجهیز شده بود تا اینکه از آن بتوان در برابر دشمنان خارجی استفاده کرد. در واقع کارویژه ارتش بیش از آنکه ایجاد ارتشی نیرومند برای مقابله با حملات خارجی باشد به دستگاهی برای سرکوب رقبای سیاسی رضاشاه و توده مردم تبدیل شده بود.
 
پی نوشت:
 
1. هوشنگ انصاری، درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ چهانی دوم، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، ص 53.
2. جعفر پیشه‌وری، یادداشت‌های زندان، تهران، انتشارات پسیان، 1356، ص 18.
3. ارتش رضاشاه چگونه سقوط کرد؟/ توهم‌زدایی از یک غرور پوشالی (گفتگو)
http://tarikhirani.ir/fa/news/1204/ ارتش-رضاشاه-چگونه-سقوط-کرد-توهم-زدایی-از-یک-غرور-پوشالی
4. همان.
5. ریچارد استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، ص 34.
6. عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1395، ص 58.
7. شد جامه سربازی ما هم کفن ما، جام جم، ش 5465 (4 شهریور 1398). https://iichs.ir/vdcg7x9x.ak9zn4prra.html
iichs.ir/vdcg7x9x.ak9zn4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما