مروری بر نظریه‌پردازان حامی ارتش و دولت رضاشاه؛

از ملکم تا داور!

در آستانه کودتای 1299، به سبب اوضاع آشفته کشور، ایجاد ارتش نوین و قدرتمند شعار بسیاری از گروه‌ها بود. همین گروه‌ها بودند که برای تحقق برنامه‌ها و دیدگاه‌های خود، حمایت از کودتا و تقویت ارتش را در برنامه خود قرار دادند و به سبب انگیزه‌هایی که داشتند به قدرت‌گیری پهلوی اول کمک کردند. رضاخان در صعود از قزاقخانه به پادشاهی در بستری که این جریان بدان شکل داده بود حرکت می‌کرد و بعد از رسیدن به پادشاهی نیز با جناح‌های متضاد و متعددی از این جریان اتحاد سیاسی برقرار کرد
از ملکم تا داور!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ایجاد ارتش نوین و روندی که بعدها به روی کار آمدن دولت مطلقه پهلوی منتهی شد هم‌زمان با حمایت آشکار دولت بریتانیا، از حمایت ضمنی جریان تجددخواه غرب‌گرای داخلی نیز برخوردار بود؛ گروهی که در نهایت قربانی سیاست‌های خود شدند.
 
اندیشه تشکیل ارتش منظم و دائمی در پی جنگ‌های ایران و روسیه، در ذهن عباس‌میرزا شکل گرفت. او اولین پایه‌های شکل‌دهی نظری و عملی ارتش نوین را در ایران طراحی کرد، اولین محصلان ایرانی را برای تقویت ارتش به اروپا فرستاد، به منظور استخدام مستشاران خارجی در روزنامه‌های مطرح اروپا آگهی استخدام چاپ کرد1 و آن‌قدر به شکل‌گیری ارتش نوین در رسیدن به اهداف خود باور داشت که با کمک سربازان اسیر روسی در جنگ‌های ایران و روسیه، به‌رغم احتمال خیانت آنها، فوج جدیدی به نام «بهادران» تأسیس کرد.2
  با اینکه اندیشه تشکیل ارتش منظم و دائمی در بطن اصلاحات عباس‌میرزا قرار داشت، شکست‌های نظامی ایران از روسیه و مشکلات متعددی که شاهان قاجار را درگیر کرده بود موجب به محاق رفتن اندیشه ایجاد ارتش نوین در میان نخبگان دربار شد. البته این اندیشه در ذهن متفکران خارج از دربار استمرار یافت. از دوره فعالیت عباس‌میرزا تا پهلوی اول به مرور برخی از متفکران و نظریه­پردازان مطرح که عمدتا عضو جریان­های غرب­گرای حامی شکل­گیری یک دیکتاتور نظامی در ایران بودند، شعار ایجاد ارتش نوین و قدرتمند را سر دادند. با وجود این، افراد و گروه‌های حامی تحقق این اندیشه، انگیزه‌های متعددی داشتند و همه آنها را نمی‌توان حامیان دیکتاتوری رضاخان توصیف کرد. در ادامه با معرفی برخی از این افراد، اندیشه آنها درباره شکل‌‎گیری اندیشه نوین بازخوانی و بررسی شده است.
 
الف) میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله میرزا ملکم‌خان از جمله روشنفکرانی بود که به دنبال زوال جامعه ایران و برای پایان دادن به اوضاع کشور، در تئوری‌پردازی خود به ارتش و لزوم شکل‌گیری ارتش ملی و قدرتمند توجه داشت و از پیشگامان این گروه به‌شمار می‎آمد. برای یافتن بحث ارتش یا قوای نظامی در آرای او باید به «کتابچه غیبی» یا «دفتر تنظیمات»ش مراجعه کرد که طرح و اندیشه ایجاد ارتش دائمی و حرفه‌ای در چهارچوب دولت مطلقه را ارائه داده است؛ دولتی که در آن، هم اختیار وضع قانون و هم اختیار اجرای آن در دست پادشاه است، اما این اختیار از طریق دو دستگاه کاملا مجزا، یعنی اجرا و تنظیم، اعمال می‌شود. گفتنی است ملکم بخشی از اندیشه خود، به‌ویژه آن قسمت را که به ضرورت وجود ارتش دائمی در قالب حکومت نظم‌یافته بر اساس قانون اختصاص دارد، تحت تأثیر تحولات نظامی عثمانی نوشته است.3
 
میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله
میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله
شماره آرشیو: 4821-۴ع
 
ب) ارتش در اندیشه حامیان رضاخان در آستانه کودتای 1299، به سبب اوضاع آشفته کشور، ایجاد ارتش نوین و قدرتمند شعار بسیاری از گروه‌ها بود. همین گروه‌ها بودند که برای تحقق برنامه‌ها و دیدگاه‌های خود، حمایت از جریان کودتا و تقویت ارتش را در برنامه خود قرار دادند و به سبب انگیزه‌هایی که داشتند به قدرت‌گیری پهلوی اول کمک کردند. رضاخان در صعود از قزاقخانه به پادشاهی در بستری که این جریان بدان شکل داده بود حرکت می‌کرد و بعد از رسیدن به پادشاهی نیز با جناح‌های متضاد و متعددی از این جریان اتحاد سیاسی برقرار کرد. در همین راستا رضاخان در سال 1924م/ 1303ش موفق شد با حزب تجدد (متشکل از روشنفکران غرب‌گرا) و گروه رادیکال‌تر دیگری مانند سوسیالیست‌ها ائتلاف کند و با بهره‌گیری از شعارها و نظریات آنها به اقدامات خود مشروعیت دهد.4
 
1. حزب تجدد:
حزب تجدد یکی از چهار حزب اصلی ابتدای دوره حکومت رضاخان بود که اغلب از روشنفکران جوان و تحصیل‌کرده اروپا و طرفداران حزب دموکرات سابق تشکیل شده بود. این حزب با کمک رضاخان اکثرت کرسی‌های مجلس شورای ملی پنجم را به‌دست آورد. مؤسسان این حزب را می‌توان علی‌اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش و سیدمحمد تدین دانست. حزب تجدد در کنار تشکیل یک ارتش نوین خواستار «جدایی دین از سیاست، ایجاد ارتش قوی، سیستم اداری کارآمد، پایان دادن به امتیازات اقتصادی، صنعتی کردن ایران، جایگزین کردن سرمایه داخلی به جای سرمایه خارجی، تبدیل عشایر به کشاورز، پیشرفت نظام مالیات بر درآمد، ایجاد تسهیلات آموزش همگانی از جمله برای زنان، ایجاد امکانات برای شکوفایی استعدادها، و ترویج زبان فارسی در سراسر ایران به جای زبان‌های محلی» بود.5
 
2. حزب ترقی:
حزب ترقی حزبی به رهبری عبدالحسین تیمورتاش و با گرایش‌های فاشیستی بود که به عنوان حزبی جعلی ساخته حکومت شناخته می‌شد و هدف خود را فعالیت در جهت «اجرای منویات ملوکانه» رضاشاه تعریف کرده بود. این حزب براساس الگوی حزب ملی فاشیست موسولینی و حزب جمهوری‌خواه خلق آتاتورک سازمان‌دهی شده بود و از حامیان تقویت ارتش و نیروهای نظامی در کشور به‌شمار می‌آمد. برخی مدعی‌اند روشنفکران حامی این حزب در ابتدا زمانی که پشت رضا پهلوی (یک افسر قزاق) جمع شدند، دولت مورد نظر خود (یا تحقق اهداف جنبش مشروطه‌خواهی) را در موفقیت او می‌دیدند.6 رضاخان قبل از تاج‌گذاری، با حیله‌های سیاسی و بزرگ‌نمایی این ترس که نبود یک رهبر قوی به آنارشی منتهی خواهد شد، حتی بسیاری از مخالفانش را نیز به سوی خود جذب کرد؛ هرچند بعد از تاج‌گذاری، روند دولت‌سازی او مسیر متفاوتی را پیمود. در هسته برنامه‌ها و اقدامات رضاخان برای نوسازی (مدرنیزاسیون) و تمرکزگرایی این اعتقاد عمیق قرار داشت که «یک ارتش قدرتمند تنها وسیله نجات کشور از وضعیت حاضر است».7
 
عبدالحسین تیمورتاش
عبدالحسین تیمورتاش
شماره آرشیو: 1308-۱ع
 
3. سیدمحمد تدین:
سیدمحمد تدین یکی از معروف‌ترین نمایندگان مجلس چهارم، که به واسطه سخنوری و نفوذ اجتماعی طرفداران متعددی یافته بود، به یکی از مهم‌ترین حامیان رضاخان تبدیل شد. او، به عنوان نماینده طرفدار رضاخان، خواهان اصلاحات و تغییراتی از جمله ایجاد یک ارتش ملی نوین و حکومت مرکزی مقتدر، صنعتی شدن سریع کشور، آموزش و پرورش اجباری و جدایی دین از سیاست بود.
 
سیدمحمد تدین
سیدمحمد تدین
شماره آرشیو: 650-4ع
 
4. سیدحسن تقی‌زاده:
سیدحسن تقی‌زاده از نمایندگان مجلس مشروطه اول بود. وی پس از اختلافات سیاسی میان مشروطه‌خواهان و ترورهای سیاسی تهران، به آلمان رفت و تا پیش از به قدرت رسیدن رضاخان، در دهه 1290ش، سردبیر نشریه «کاوه» در آلمان بود. یکی از اهداف تقی‌زاده و همفکرانش، تأکید بر اهمیت تشکیل ارتش ملی و قانون خدمت سربازی برای ساختن ایران جدید بود. نشریه کاوه در سرمقاله‌های متعدد، که عمده آنها را تقی‌زاده، البته به صورت ناشناس، می‌نوشت، بر تقویت قوای نظامی ایران و تأثیر نیروی نظامی مدرن بر توسعه کشور تأکید می‌کرد و ایجاد این نظم نظامی را تنها در گرو حکومتی مقتدر می‌دانست.8
 
سیدحسن تقی‌زاده
سیدحسن تقی‌زاده
شماره آرشیو: 6810-1ع
 
5. محمدعلی فروغی:
یکی از روشنفکران تأثیرگذار عصر پهلوی، محمدعلی فروغی بود. وی در تهران متولد و از اواخر سلطنت ناصرالدین‌شاه به عنوان مترجم دولتی در دستگاه دیوانی استخدام شد و به عنوان مدرس دارالفنون و مدرسه سیاسی، نماینده مجلس، وزیر عدلیه و یک روشنفکر اثرگذار، از سرمایه فرهنگی خاصی برخوردار بود. فروغی و اندیشه‌های او به‌قدری با تحولات نظامی پهلوی اول انطباق و نزدیکی دارد که شاید بتوان ادعا کرد به‌واقع رضاشاه رویای تجددخواهانی چون فروغی برای ایجاد دولت مقتدر مرکزی، ارتش مدرن، دانشگاه، نظام حقوقی جدید، آموزش همگانی، راه‌سازی، و شکل‌دهی دولت ـ ملت را با کمک خود آنها محقق ساخت.9
 
6. حسین کاظم‌زاده ایرانشهر:
حسین کاظم‌زاده سردبیر نشریه «ایرانشهر» در برلین بود و با مقالات او فضای ذهنی ایرانیان در آغاز دهه 1300 برای باستان‌گرایی و توجه به تجدد و پذیرش برخی از اقدامات رضاخان فراهم شد. کاظم‌زاده نیز هدف موردنظر خود را تنها با ظهور فردی اقتدارگرا محقق‌شدنی می‌دانست؛ ازهمین‌رو، هم‌زمان با اعلام جمهوری توسط سردار سپه، وی از این ایده استقبال کرد.10
 
حسین کاظم‌زاده ایرانشهر
حسین کاظم‌زاده ایرانشهر
شماره آرشیو: ۱۶۸۰-۴ع
 
7. علی‌اکبر سیاسی و محمود افشار:
دکتر علی‌اکبر سیاسی و دکتر محمود افشار از جمله غرب‌گراها و تحصیل‌کرده‌های خارج از کشور بودند که گروهی موسوم به «باشگاه ایران جوان» را ایجاد و از رضاخان و اندیشه شکل‌گیری ارتش نوین حمایت کردند. با توجه به فعالیت این افراد، دوره پهلوی اول، دوره نهادسازی شبه‌مدرن و مدرن‌سازی دولتی در ایران است. این تحولات و اقدامات را روشنفکرها نظریه‌پردازی می‌کردند و نظامی‌ها به پیش می‌بردند. به ادعای محمود افشار، این دوره حاصل اتحاد «قلم و شمشیر» برای مدرن‌سازی ایران و تکوین هویتی نو بر پایه ملّیت و ملت‌گرایی بود.11
 
محمود افشار
محمود افشار
شماره آرشیو: 3572-۵ع
 
8. احمد کسروی:
کسروی نیز در این مقطع با بسیاری از نظریه‌پردازان ناسیونالیست مانند محمود افشار و مجله «آینده» ارتباط داشت و با اندیشه‌های خود به تقویت ارتش و استقرار دولت پهلوی کمک کرد. ضمن اینکه بعدها مانند سایر حامیان رضاشاه، شکافی اساسی در نگاه کسروی با دولت در برخی حوزه‌ها و اقدامات بروز کرد، اما کسروی دیکتاتوری موجود را بر نبود آن ترجیح می‌داد.12
 
9. احمد فرهاد:
احمد فرهاد از نویسندگان «نامه فرنگستان» و حامیان دولت مطلقه و لزوم ایجاد ارتش قدرتمند در ایران بود. او مقالات متعددی در توجیه نظری نظام وظیفه اجباری رضاخان دارد. به اعتقاد فرهاد هر حکمی در دوره سربازی واجب‌الاطاعه بود.13
 
10. مرتضی مشفق کاظمی:
مرتضی کاظمی معروف به مشفق کاظمی نیز از فارغ‌التحصیلان دارالفنون بود که بعدها در برلین از نویسندگان نشریه نامه فرنگستان شد. مشفق تحت تأثیر روند نوسازی غرب، مقالات تندی در نقد سنّت‌ها و عقب‌ماندگی‌های ایران نگاشت. مشفق کاظمی با تأکید بر ظهور »دیکتاتور عالِم» برای تغییر معتقد بود وجود دیکتاتور توسعه و پیشرفت کشور را تسریع می‌کند. ادعا می‌شود در سال 1300 زمانی که اعضای «انجمن ایران جوان» به سرپرستی علی‌اکبر سیاسی به دیدار رضاخان رفته بودند، کاظمی نیز حضور داشت و در این دیدار بود که رضاخان با مرام سیاسی جمعیت ایران جوان و آرزوی آنها برای ترقی ایران آشنا شد و گفت: «حرف از شما، ولی عمل از من خواهد بود... به شما اطمینان، بلکه بیش از اطمینان، به شما قول می‌دهم که همه این آرزوها را برآورم و مرام شما را که مرام خود من هم هست، از اول تا آخر اجرا کنم».14
 
11. علی‌اکبر داور:
علی‌اکبر داور نیز که از فارغ‌التحصیلان دارالفنون بود، در دیدگاه‌های خود از ایجاد یک ارتش قدرتمند حمایت کرده است. داور ازجمله افرادی بود که پیشنهاد فرماندهی کل قوایی برای رضاخان را پیگیری می‌کرد و زمینه‌های پذیرش آن را در میان نخبگان و جامعه فراهم کرد. او معتقد بود که یگانه راه حل مشکلات مملکت، دولت است و بر اقتدار و کارآمدی دولت در ایران تأکید می‌کرد. 15
 
علی‌اکبر داور، محمود جم و محمدعلی فروغی
علی‌اکبر داور، محمود جم و محمدعلی فروغی
شماره آرشیو: 1398-1ع
 
پی نوشت ها:
 
1. حاکم الگار، دین و دولت در ایران: نقش علما در دوره قاجار، ترجمه دکتر ابوالقاسم سری، چ دوم، تهران، انتشارات توس، 1369، ص 121.
2. عبدالرزاق نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه، با توضیحات غلامحسین زرگری‌نژاد، ص 216.
3. مجموعه آثار میرزا ملکم‌خان (قسمت اول)، محمدمحیط طباطبائی، تهران، انتشارات علمی، بی‌تا، صص 51-52.
4. Ali Ansari, Modern Iran since 1921: The Pahlavis and After, Harlow, Longman, 2003, 35-36.
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1378، چ چهارم، ص ۱۱۱.
6. M. Reza Ghods, “Nationalism and Reza Shah,” Middle Eastern Studies 27, no. 1 (Jan, 1991), 35-45; http://www.jstor.org/stable/4283413 (accessed September 25, 2010).
7. M. Reza Ghods, Iran in the Twentieth Century: A Political History, Boulder, Lynne Rienner Publishers, 1989, 93-94.
8. کاوه، 1921، ش 9 و 3 (1916)، ش 4، صص 2-3.
9. «نامه ذکاءالملک به تقی‌زاده»، به نقل از: سیاست‌نامه ذکاءالملک، به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایون‌پور، نشر کتاب روشن، ص ۹۹.
10. حسین کاظم‌زاده ایرانشهر، ایرانشهر، ش 6 (1305).
11. محمود افشار، آینده، 1304، صص 4-6.
12. احمد کسروی، دادگاه، تهران، نشر کوشاد، ص 61.
13. نادر انتخابی، ناسیونالیسم و تجدد در ایران و ترکیه، تهران، نگاره آفتاب، 1390، ص 15.
14. علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، چ دوم، تهران، اختران، 1387، ص 60.
15. علی‌اکبر داور، «بحران»، آینده، 1305، صص 8-9.
  https://iichs.ir/vdcb0gb5.rhbgapiuur.html
iichs.ir/vdcb0gb5.rhbgapiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما