در نقد تئوری توطئه درباره سقوط شاه؛

دولت‌های خارجی چه دخالتی در سقوط شاه داشتند؟

جریان تئوری توطئه درباره سقوط رژیم پهلوی در قالب دو معنا ظهور می‌یابد: اول، احساس خطر کشورهای استعماری از رشد و توسعه رژیم پهلوی، باعث اقدام آنان در جهت سقوط شاه شد؛ دوم، اقدامات کشورهای استعماری در جهت سقوط رژیم پهلوی برای جلوگیری از شکل‌گیری یک نظام کمونیستی یا نظامی خارج از چهارچوب انتظارت امپریالیسم صورت گرفت
دولت‌های خارجی چه دخالتی در سقوط شاه داشتند؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سقوط رژیم پهلوی، چگونگی تحقق آن، نقش و سهم عوامل (گروه‌ها، جریان‌ها و افراد) مختلف در وقوع آن، همواره مورد توجه پژوهشگران عرصه تاریخ معاصر ایران بوده است. در این باب، سقوط رژیم پهلوی از منظر تئوری‌های مختلف بررسی شده است. با وجود این، مقاله حاضر همّ خود را متوجه تئوری توطئه کرده و درصدد است با بررسی این نظریه و ادله‌های مدعیان آن، میزان و نسبت سهم کشورهای خارجی (انگلیس و آمریکا) در سقوط شاه را روشن کند. توضیح و نقد تئوری توطئه، از آن روی که پاسخ به بخشی از پرسش‌ها و شبهات درباره انقلاب اسلامی است، اهمیت دارد و از این رهگذر سهم مهمی در تنویر افکار عمومی خواهد داشت.
 
۱. شناخت رخداد‌ها و تحولات اجتماعی و تاریخی مستلزم شناخت صحیح عوامل دخیل در آن تحولات است. عوامل گوناگونی در تحولات اجتماعی ایفای نقش می‌کنند. با وجود این، سهم هر یک از عوامل در رخداد اجتماعی، متفاوت است. به بیان دیگر، ضریب دخالت عوامل مختلف در رویداد تاریخی متفاوت است.
 
خیابان انقلاب تهران؛ نمایی از راه‌پیمایی بزرگ روز عاشورای حسینی(ع) در میدان آزادی تهران (سال 1357)
خیابان انقلاب تهران؛ نمایی از راه‌پیمایی بزرگ روز عاشورای حسینی(ع)
در میدان آزادی تهران (سال 1357)
 
2. انقلاب اسلامی از جمله رخدادهای تاریخ ایران است که سهم عوامل مختلف در وقوع آن حائز اهمیت است. وجه دیگر انقلاب اسلامی، سقوط رژیم پهلوی است. به بیان دیگر، عوامل دخیل در وقوع انقلاب اسلامی، باعث سقوط رژیم پهلوی شدند. با وجود این، از همان زمان وقوع انقلاب اسلامی، یک جریان توجیهی ظهور یافت که همه عوامل دخیل در انقلاب و سقوط پهلوی را نادیده می‌گرفت و انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی را حاصل اراده انگلیس و آمریکا می‌دانست. این جریان ذیل «تئوری توطئه» (conspiracytheory) قرار می‌گیرد. این نظریه درباره سقوط رژیم پهلوی در قالب دو معنا ظهور می‌یابد: اول، احساس خطر کشورهای استعماری از رشد و توسعه رژیم پهلوی، باعث اقدام آنان در جهت سقوط شاه شد؛ دوم، اقدامات کشورهای استعماری به منظور سقوط رژیم پهلوی برای جلوگیری از شکل‌گیری یک نظام کمونیستی یا نظامی خارج از چهارچوب انتظارت امپریالیسم انجام شد.
 
مطرح‌کننده معنای اول عموما سلطنت‌طلب‌ها و به طور خاص خانواده پهلوی هستند.۱ محمدرضا پهلوی در مصاحبه با یک نشریه آمریکایی و بعدها در کتاب «پاسخ به تاریخ»، به دسیسه آمریکا برای سقوط رژیمش و نقش انگلستان در این دسیسه اشاره کرد.۲ پس از آن، گروه‌های مختلف منتسب به این مشی و جریان، این تحلیل را بازتولید کردند. آنها در توجیه ادعای خود، به گزارش‌های شبکه‌ها و مطبوعات انگلیسی و آمریکایی استناد می‌کنند که هماهنگ با نیات نیروهای انقلابی عمل می‌کردند. ۳
 
محمدرضا پهلوی در حال انجام یک گفت‌وشنود تلویزیونی پس از فرار از ایران و در روزهای اقامت در پاناما
محمدرضا پهلوی در حال انجام یک گفت‌وشنود تلویزیونی
پس از فرار از ایران و در روزهای اقامت در پاناما
 
داعیه‌داران معنای دوم از تئوری توطئه درباره سقوط شاه، مارکسیست‌ها هستند. آنان متکی به تفکرات چپ، از روند تحولات منتهی به انقلاب ۱۳۵۷، انتظار تشکیل حکومتی سوسیالیستی یا کمونیستی داشتند. چپ‌ها منکر تلاش‌های اجتماعی گروه‌های مختلف مردم نمی‌شدند، اما سقوط شاه را دسیسه امپریالیسم در کنفرانس گوادلوپ برای جلوگیری از تشکیل جامعه کارگری می‌دانستند.۴ خارج از این دو دسته، عده‌ای از پژوهشگران۵ نیز به‌اشتباه در تحلیل عوامل دخیل در سقوط شاه، نقش رسانه‌های خارجی در تهییج مردم انقلابی را پررنگ کرده‌اند.
 
جان کلامِ جریان‌ها و گروه‌های مختلفِ سلطنت‌طلب آن است که در مسئله سقوط رژیم پهلوی، انقلاب حاصل تلاش و هم‌افزایی جریان اسلامی و گروه‌های اجتماعی دیگر نبود، بلکه این مهم را دو دولت انگلیس و آمریکا به منظور نیل به منافع خویش محقق کردند. با وجود این، جریان چپ داعیه‌دار تئوری توطئه، منکر تلاش‌های جریان‌های مختلف اجتماعی نیست، اما سرانجام امپریالیسم را عامل اصلی سقوط شاه می‌داند. امکانات رسانه‌ای این دو جریان و تبلیغ این تئوری توسط ایشان باعث شده است افراد مختلفی این تئوری درباره انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی را باور کنند.
 
توجه به نقش دولت‌های انگلیس و آمریکا در سقوط محمدرضا پهلوی و تأکید همواره بر آن، توسط گروه‌های مختلف سلطنت‌طلب و چپ‌ها، به معنای تقلیل تاریخ است. آنها با تأکید بر تئوری توطئه، تنها عامل سقوط رژیم پهلوی را اراده امپریالیسم معرفی می‌کنند. از نگاه ایشان، گویی مردم این سرزمین نمی‌توانند سرنوشت خویش را رقم بزنند. آنها نقش مردم را نادیده می‌گیرند. حتی چپ‌هایی که همواره بر عنصر توده تأکید می‌کنند در اینجا نقش توده مردم در تحولات اجتماعی را نادیده می‌گیرند  
3. توضیح داده شد که عوامل مختلفی در یک رویداد اجتماعی ـ تاریخی (انقلاب) دخیل‌اند. با وجود این، ضریب عوامل مختلف در این رخداد متفاوت است. توجه به نقش دولت‌های انگلیس و آمریکا در سقوط محمدرضا پهلوی و تأکید همواره بر آن، توسط طیف‌های مختلف سلطنت‌طلب و چپ‌ها، به معنای تقلیل تاریخ است. آنها با تأکید بر تئوری توطئه، تنها عامل سقوط رژیم پهلوی را اراده امپریالیسم معرفی می‌کنند. از نگاه ایشان، گویی مردم این سرزمین نمی‌توانند سرنوشت خویش را رقم بزنند. آنها نقش مردم را نادیده می‌گیرند. حتی چپ‌هایی که همواره بر عنصر توده تأکید می‌کنند در اینجا نقش توده مردم در تحولات اجتماعی را نادیده می‌گیرند. صاحبان تفکر توطئه، مدام این گزاره را تکرار می‌کنند: «کار، کار انگلیسی‌هاست.» و از این رهگذر، خطای روش‌شناختی دیگری را نیز مرتکب می‌شوند. آنها به جای آنکه به ابعاد مختلف جامعه وقت توجه و عوامل و ریشه‌های انقلاب را در داخل جست‌وجو کنند و از این باب به شناخت بهتر و دقیق‌تری از مردم و کشور برسند، با عنوان کردن یکه‌تازی بیگانگان در تحولات داخلی، در دام دیگری از تقلیل تاریخ ایران می‌افتند.
 
۴. سیاست کلی دولت آمریکا در قبال ایران همواره مبتنی بر حمایت از رژیم پهلوی بود. آمریکا توانسته بود از رهگذر تجهیز نظامی ایران، هم مشتری مناسبی برای تسلیحات خود بیابد و هم امنیت اسرائیل و منافع خویش در منطقه غرب آسیا را تأمین کند. این دولت اگرچه به تغییر مشی رژیم پهلوی نظر داشت، هیچ‌گاه تغییر این رژیم را در دستور کار نداشت. دولت آمریکا قبلا اصلاحات ارضی را برای دفع جنبش­های دهقانی، و انتخابات ملی آزاد۶ را برای راضی نگاه داشتن مخالفان ملی، به رژیم پهلوی دیکته کرده بود،۷ اما آمریکا تا آخرین روزهای رژیم پهلوی، حامی آن رژیم بود. سازمان‌های اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی آمریکا در تابستان ۱۳۵۷ وضعیت ایران را چنین ارزیابی کرده بودند: ایران در شرایط انقلابی و حتی شرایط ماقبل انقلاب نیز قرار ندارد.۸
 
حمله نیروهای حکومت نظامی به مردم تهران در میدان ژاله (شهدا)
حمله نیروهای حکومت نظامی به مردم تهران در میدان ژاله (شهدا)
شماره آرشیو: 14087-288م

حتی پس از قتل عام مردم در ۱۷ شهریور، کارتر با ارسال نامه‌ای رسمی، پشتیبانی آمریکا از شاه را یادآور شد.۹ شعار «شاه سگ زنجیری کارتر»، که بر در و دیوارها نوشته می‌شد، برداشت مردم از رابطه آمریکا و شاه را نشان می‌داد.۱۰ سفیران آمریکا و انگلیس متفقا به دیدار شاه رفتند و به او گفتند: کشورهای ما در کنار شما قرار دارند و از رژیم ایران پشتیبانی می‌کنند.۱۱ اساسا سرنگونی شاه برای کارتر فاجعه‌ای سیاسی به‌شمار می‌آمد.۱۲ پیش‌بینی آنها، ماندگاری محمدرضا پهلوی بر سریر قدرت تا یک دهه بعد بود.۱۳ اما تقریبا از اواسط آبان‌ماه ۱۳۵۷ نگاه آمریکایی‌ها و غربی‌ها به رژیم پهلوی تغییر کرد.
 
جیمی کارتر و محمدرضا پهلوی
25 آبان‌ماه 1357؛ کارتر عنوان نمود: خواهان ایران نیرومند تحت رهبری شاه هستم،
آمریکا نیازهای نظامی ایران را تأمین می‌سازد، اتحاد نظامی ایران و آمریکا خلل‌ناپذیر است
شماره آرشیو: 1-2558-11ع
 
در ادامه، کنفرانس گوادلوپ در ۱۵ دی ۱۳۵۷ (ژانویه ۱۹۷۹) نقطه عطف تغییر نگرش غربی‌ها نسبت به شاه شد. آنها روی کار آمدن حکومتی نظامی و خشن را برای سرکوب معترضان مطرح کردند. حضور ژنرال هایزر در ایران در این برهه برای تحقق چنین منظوری بود. وی مأموریت داشت یکپارچگی ارتش را حفظ و قدرت را به آن منتقل کند.۱۴
 
سران کنفرانس گوادلوپ
 
حمایت شبکه بی‌بی‌سی از انقلاب ایران، به طور سامان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده، یک افسانه بی‌اساس است. خود آنها هم در هفتادسالگی این شبکه، این قضیه را تکذیب کردند. در زمان انقلاب، بخشی از ایرانی‌های شاغل در بی‌‌بی‌سی، دانشجویان مخالف حکومت شاه بودند. از این عده تقریبا هیچ کدامشان تمایلات مذهبی نداشتند؛ اغلب چپ یا ملی‌گرا بودند و بیشترشان هم کارمند دائمی رسمی نبودند، اما مدیریت بی‌بی‌‌سی فارسی و سرویس جهانی آن شبکه، که تابع وزارت خارجه بریتانیا بود، رویکرد ضدشاه نداشت. واقعیت امر و چیزی که در اسناد مشخص است این است که بریتانیا به تغییر رژیم پهلوی در ایران راضی نبود و تا جایی که توانست تلاش کرد نظام پهلوی را در ایران حفظ کند.۱۵
 
5. با توجه به مطالب یادشده، چرا این دو جریان سلطنت‌طلب و گروهی از چپ‌ها همواره تأکید می‌کنند که سقوط رژیم پهلوی حاصل اراده آمریکا و انگلیس بود؟ عامل اصلی در طرح چنین ادعایی توسط پهلوی‌ها و سلطنت‌طلب‌هایِ مرید ایشان آن است که دولت آمریکا، بر خلاف شعارها و وعده‌های همیشگی خود مبنی بر حمایت همه‌جانبه از رژیم پهلوی، در آخر از حمایت محمدرضا پهلوی شانه خالی کرد و حتی هنگامی که دوره درمان محمدرضا پهلوی در آمریکا طول کشید، حاضر نشد اقامت او در این کشور را تمدید کند. انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها تا زمانی که شاه می‌خواست در ایران بر سر قدرت باشد، از او حمایت کردند. زمانی هم که او ایران را رها کرد، عقب ایستادند.۱۶ محمدرضا پهلوی هیچ‌‌گاه نتوانست واقع‌بین باشد. وی وقتی که در شدیدترین شرایط سیاسی قرار داشت، خودستایانه گفته بود: تنها «نیهیلیست»‌ها با وی مخالف‌اند.۱۷
 
استدلال چپ‌ها نیز بی‌ارتباط با غرب نبود. بعد از انقلاب، مهم‌ترین نکته‌ای که برای آمریکا و انگلیس اهمیت داشت ارتش ایران بود. آنها از نفوذ چپ‌ها در ارتش ایران و افتادن سلاح در دست آنها می‌ترسیدند. درواقع در این زمان مهم‌ترین دغدغه انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها حفظ ایران از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود. از طرف دیگر، در انقلاب اسلامی، جبهه ملی قدرت را به‌دست گرفت و عملا چپ‌ها به ساختار قدرت راه پیدا نکردند. چنین تلاقی‌ای باعث شده است نیروهایی چپ تصور کنند بین انقلاب اسلامی و غرب پیوندی وجود دارد.
 
جیمی کارتر و محمدرضا پهلوی
جیمی کارتر و محمدرضا پهلوی
 
نتیجه
با توجه به مطالب بالا، عوامل مختلفی در سقوط رژیم پهلوی دخیل بوده‌اند و تأکید صرف بر نقش آمریکا و انگلیس در سقوط پهلوی، از یک طرف، تقلیل تاریخ و افتادن در ورطه سطحی‌نگری است و از طرف دیگر، بررسی دقیق تاریخ منتهی به سقوط رژیم پهلوی نشان می‌دهد که دولت‌های آمریکا و انگلیس هیچ نقش تعیین‌کننده‌ای در سقوط شاه نداشتند و صرف انتشار دغدغه‌های انقلابیون ایران توسط رسانه‌های انگلیس و آمریکا در روزها و ماه‌هایِ منتهی به انقلاب اسلامی، به هیچ وجه به معنای تأثیرگذاری ایشان بر روند رو به نتیجه انقلاب نبود. بی‌شک همسویی بخشی از رسانه‌های غربی با انقلابیون در زمینه انتشار اطلاعیه‌ها و خبرهای مربوط به ایشان در اطلاع‌رسانی و شناخت انقلابیون تأثیر داشت، ولی در روند انقلاب نقش و سهم چشمگیری نداشت.
 
پی نوشت ها:
 
۱. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ج ۵، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۰، ص ۴۶۲.
۲. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، بی‌جا، ۱۳۵۸،‌ صص ۲۴۲-۲۷۴.
۳. همان، ص ۲۳۶؛ همچنین اشرف، خواهر محمدرضا پهلوی، و فرح دیبا، بیوه او، در مصاحبه‌هایی خود به‌کرّات بر این نکته تأکید کرده‌اند.
۴. مجاهد (ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران)، سال اول، ش ۲۲، ۱۶ بهمن ۱۳۵۸؛ محمد پزشکیان و دیگران، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن (ویراست سوم)، قم، انتشارات معارف، ۱۳۸۳، ص ۲۱.
۵. فرامرز رفیع‌پور، توسعه و تضاد، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۶، ص ۹۶.
۶. اسناد و منابع مختلف بر ناکامی تز فضای باز سیاسی کارتر گواهی می‌دهند؛ برای نمونه رک: عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، ۱۳۶۸، صص ۵۶۳-۵۶۵.
7. سیدمرتضی نبوی، «آمریکا، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی»، مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۷، ص ۱۳۸.
۸. محمدباقر خرمشاد، «رفتارشناسی آمریکا در قبال انقلاب اسلامی»، فصلنامه راهبرد، ش ۱۰ (۱۳۸۳)، صص ۳۱۳-۳۴۲.
۹. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۶۴۶.
۱۰. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۹۰، ص ۵۸۲.
11. «پشتیبانی مستمر انگلستان از دیکتاتوری پهلوی‌ها»، مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، همان، ص ۶۹۲.
۱۲. زبیگنیو برژینسکی، قدرت و اصول، ترجمه مرضیه ساقیان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۹، ص ۵۲۸.
۱۳. محمدباقر خرمشاد، همان، صص ۳۱۳-۳۴۲.
14. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص ۴۹۴ و ۴۹۵.
۱۵. «گفت‌وگو با مجید تفرشی، پژوهشگر آرشیو ملی بریتانیا»، شرق، سال هشتم، ش ۱۲۷۵، ۳۱ خرداد ۱۳۹۰، ص ۱۶.
۱۶. همان‌جا.
۱۷. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۹، ص ۲۸۱.
  https://iichs.ir/vdcew78w.jh87zi9bbj.html
iichs.ir/vdcew78w.jh87zi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما