علی دشتی و جمهوری‌خواهی رضاخان؛

شفق سرخ در خدمت تغییر نظام

دشتی در سرمقاله‌ای با عنوان «سلطنت و دیانت» دو نظام سلطنتی و جمهوری را از منظر اسلام با هم مقایسه کرد. وی نظام جمهوری را به هیچ روی مغایر با اسلام نمی‌دانست و در عین حال آن را نزدیک‌ترین نظام به اندیشه‌های سیاسی شیعه و دربردارنده جنبه‌های مثبت و مفید مشروطه می‌دانست. دشتی با طرح مثال‌های تاریخی از پادشاهان مستبد، نظام سلطنتی را مخالف دین مبین اسلام معرفی می‌کرد. درواقع او توجیه‌گر جمهوری‌خواهی رضاخان شده بود
شفق سرخ در خدمت تغییر نظام
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از کودتای ۱۲۹۹ و انتخاب رضاخان به نخست‌وزیری، مسئله جمهوری‌خواهی در کشور مطرح شد. تأسیس نظام جمهوری در کشور مخالفت‌ها و موافقت‌های جریان‌های سیاسی آن دوره را برانگیخت. یکی از موافقان اصلی جمهوری‌خواهی علی دشتی، مدیرمسئول روزنامه «شفق سرخ»، بود که از جمهوری رضاخانی دفاع و آن را تبلیغ می‌کرد.
 
جمهوری‌خواهی رضاخان
رضاخان، پس از کودتای 1299 و انتخاب شدن به نخست‌وزیری در آبان 1302، فعالیت‌های خود را برای انحلال نظام سلطنتی قاجار شدت بخشید. او برای رسیدن به قدرت مطلقه به جمهوری‌خواهی متوسل شد تا با حمایت نیروهای نظامی، نمایندگان مجلس پنجم، روشنفکران و مطبوعات وابسته بتواند نظام قاجار را ساقط کند. رضاخان طی دستورالعملی به سران قشون و نیروهای نظامی از آنها خواست که از  مدیران نشریات بخواهند مردم را علیه قاجاریه تهییج کنند و به ذکر معایب این سلسله و محاسن جمهوری بپردازند.1
 
علی دشتی و جمعی از روزنامه‌نگاران و مدیران جراید کشور (سال 1298ش)
علی دشتی و جمعی از روزنامه‌نگاران و مدیران جراید کشور (سال 1298ش)
شماره آرشیو:‌ 2927-۱ع
 
در قضیه جمهوری‌خواهی، بسیاری از روشنفکران در مطبوعات و جراید جمهوریت را تبلیغ می‌کردند و سعی در انقراض سلطنت قاجار داشتند. یکی از روشنفکران حامی جمهوری رضاخانی، علی دشتی، مدیرمسئول روزنامه شفق سرخ بود. دشتی و سایر نویسندگان به پشت‌گرمی رضاخان، با نگارش مقالات تحلیلی، خطابه و اشعار حماسی و انتشار تلگراف ایالات و ولایات، رضاخان را به مثابه یک منجی ستایش می‌کردند و از محسنات جمهوری‌خواهی سخن می‌گفتند و با هدف تغییر سلطنت، نظام سلطنتی قاجار و پادشاهی احمدشاه را نقد می‌کردند.
 
الف) نقد مشروطیت
بحران‌ها، ناامنی، وضعیت بد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به‌وجودآمده پس از مشروطه باعث شد دشتی و برخی دیگر از روشنفکران آن دوره، دوره مشروطه و دستاوردهای آن را زیر سؤال برند.
 
به اعتقاد دشتی، مشروطه زمانی اتفاق افتاد که مردم بر اثر جهل عمومی حاکم، کوچک‌ترین اطلاعی از حقوق خود و میزان انحطاط کشور نداشتند. برخلاف انقلاب فرانسه، که بسترهای فکری و فرهنگی داشت و متفکران آن دیار قبل از انقلاب، مردم را با حقوق طبیعی خود آشنا و زمینه‌های انقلاب سیاسی را مهیا کرده بودند، در ایران پیش از مشروطه، تحول عمده فکری و فرهنگی رخ نداده بود؛ به همین دلیل انقلاب پایه‌های مستحکمی نداشت و به اصلاحات اساسی منجر نشد. از نظر دشتی، وابستگان دربار قاجار بودند که خود را در میان سران انقلاب و گردانندگان مشروطه جای دادند و زمام امور را به‌دست گرفتند. دشتی در روزنامه شفق سرخ به خوش‌باوری آن دوره روشنفکران ایران خورده می‌گرفت که گمان می‌کردند صرفا با دستخط مشروطه، کارها اصلاح می‌شود؛ درحالی‌که چنین نشد و انقلاب مشروطه فقط ظواهر را تغییر داد و به هیچ تغییر اساسی و بنیادینی منجر نشد.2
 
ب) نقد سلطنت قاجار
یکی از نقدهای اصلی دشتی، نقد نظام سلطنتی قاجار بود. وی نظام سلطنتی و پادشاهی را به دلیل آنکه به شیوه‌ای موروثی امکان فرمانروایی می‌بخشید و مردم در انتخاب پادشاه نقشی نداشتند نقد می‌کرد. دشتی نظام سلطنت را مانع اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور معرفی می‌کرد و معتقد بود نظام جمهوری به دلیل گزینش نخبگان، بهترین گزینه جانشین نظام سلطنتی و عامل پیشرفت و توسعه کشور است.3
 
 علی دشتی به اتفاق سرپاس مختاری
علی دشتی به اتفاق سرپاس مختاری
شماره آرشیو: 1461-۱ع
 
این روزنامه‌نگار عصر کودتا، در کنار سلطنت، برنامه و عملکرد دولت‌‎های پس از مشروطه را نیز زیر تیغ نقد خود قرار می‌داد.4  وی در سرمقاله‌ای با عنوان «ملت چه می‌خواهد؟» از دولت درخواست کرد به مطالبات جامعه گوش دهد و خواسته آنها برای رفع مشکلات اقتصادی، اجرای عدالت، ایجاد امنیت و... را برآورده کند.5
 
ج) حمایت از استبداد منور و نخست‌وزیری رضاخان
دشتی در روزنامه «شفق سرخ» ضمن ناکام شمردن مشروطه به گونه‌ای وانمود می‌کرد که کشور در آستانه تجزیه شدن قرار دارد و استقلال آن دارد از دست می‌رود. او و سایر روشنفکران با مطرح کردن «استبداد منور» تنها راه برون‌رفت از چنین وضعیتی را حمایت از فردی دیکتاتور و ایجاد حکومت مرکزی مقتدر می‌دانستند که با زور همه کارها را به پیش برد و به این بحران‌ها خاتمه دهد.6
 
این روزنامه‌نگار تنها راه نجات کشور را منحصر به روی کار آمدن رضاخان می‌دانست و ازهمین‌رو از نخست‌وزیری رضاخان حمایت کرد. وی معتقد بود که با حاکمیت قاجارها اجرای اصلاحات در کشور محال است؛ درنتیجه اوضاع باید دگرگون شود و این امر موکول به اراده‌ای قوی است؛ اراده‌ای که در رأس قدرت قرار گیرد و با قدم‌های ثابت و بی‌تزلزل به طرف اجرای اصلاحات حرکت کند.7
 
دشتی در بسیاری از شماره‌های روزنامه شفق سرخ، تلگراف‌های بسیاری از مردم ایالات و ولایات خطاب به مجلس و دولت را که در آن، خلع قاجاریه و تأسیس نظام جمهوری درخواست شده بود، منتشر می‌کرد. دشتی ضمن انتشار این تلگراف‌ها، با نوشتن توضیح تکمیلی، مردم و مجلس و سایر کارگزاران را تهییج و این درخواست‌ها را تأیید می‌کرد. ... به نظر می‌رسد متن بسیاری از تلگراف‌ها را نه مردم بلکه خود عوامل رضاخان و مطبوعات حامی آنها می‌نوشتند و به اسم مردم ارسال می‌کردند  
احمدشاه به‌اجبار در ۳ آبان ۱۳۰۲ش فرمان ریاست‌الوزرایی رضاخان را صادر کرد و طی دستخط دیگری سفر قریب‌الوقوع خود به اروپا را به اطلاع مردم رساند.8  علی دشتی پس از آن، در یادداشتی با عنوان «زمامداری سردار سپه» انتخاب رضاخان به ریاست‌الوزرایی را تبریک گفت و این انتخاب را اقدامی درست و ارزنده دانست. وی دراین‌باره نوشت: «بالاخره در نتیجه افکاری که در رأس آرزوی ملی ما موجود است، آقای سردار سپه به مسند زمامداری جلوس کرد... به دلایل قطعی آقای سردار سپه یک قائد توانا و ثابتی است{که} لیاقت و انرژی خود را همان‌قدر که در نظم لشکر و امنیت بلاد به خرج داد، من بعد در رفع اضطرارات شاقه ملک و ملت مصروف می‌سازد... ما باید آقای سردار سپه را به اتفاق و اتحاد تجلیل کنیم و در تبعیتش قدم برداریم؛ چنانچه حد مانع است».9
 
د) تبلیغ و حمایت از جمهوری‌خواهی
1. نقد مسافرت‌های احمدشاه به خارج از کشور
پس از انتخاب رضاخان به رئیس‌الوزرایی و مسافرت احمدشاه به خارج از کشور، دشتی تا آنجا که در توان داشت شاه قاجار را تخریب کرد. یکی از انتقادات وی به احمدشاه مربوط به مسافرت‌های زیاد و طولانی‌مدت این شاه قاجار به فرنگ بود. علی دشتی در یکی از شماره‌های روزنامه شفق سرخ عکسی از احمدشاه با لباس اروپایی و کلاه شاپو منتشر کرد. انتشار این عکس با هدف نشان دادن وطن‌گریزی و تفریح‌طلبی و بی‌علاقگی وی به کشور بود. وی در زیر این عکس طی یادداشتی تفصیلی اعلام کرد که احمدشاه به جای رسیدگی و ساماندهی امور آشفته کشور، دلداده خوشگذرانی و عیاشی در اروپاست و اعقاب او نیز ارمغانی جز سرافکندگی و انحطاط روزافزون ایران عرضه نکرده‌اند. علی دشتی با اشاره به اینکه برخی درباریان شروع به انتشار «اوراق محقر» علیه «صیحه حق جمهوری» کرده‌اند، سکوت درباره احمدشاه را خیانت دانست و افزود: اگر او نماد مقام سلطنت است پس دیگر برای سلطنت عظم و اهمیتی نمانده است. وی از مردم خواست دیگر تعلل نکنند و به رژیم سلطنت قاجاریه پایان دهند.10
 
2. دفاع از جمهوری‌خواهی
در اوایل دولت رضاخان، یک فرد نظامی به نام مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) نیز با الغای خلافت عثمانی و اعلام جمهوری در ترکیه به ریاست‌جمهوری رسید. با انقراض نظام خلافت در ترکیه، رضاخان فرصت بی‌نظیری برای انقراض سلطنت قاجار و انتقال قدرت به‌دست آورد.
 
در ۲۶ دی ۱۳۰۲، علی دشتی با نقل خبری از روزنامه وقت، چاپ استانبول، با عنوان «جمهوریت در ایران. رضاخان رئیس‌الوزرا می‌خواهد مصطفی کمال ایران بشود» غوغای جمهوریت را شروع کرد. او با اشاره به موقعیت سیاسی رضاخان در ایران، خروج احمدشاه از کشور و اقدام رئیس دولت در ممانعت از رفتن ولیعهد به آذربایجان مدعی شد که محبوبیت رضاخان در ایران بیشتر از کمال پاشا در ترکیه است.11
 
ازآنجاکه در این برهه، زمزمه‌های مخالفت جمهوریت با دیانت مطرح شد، دشتی در سرمقاله‌ای با عنوان «سلطنت و دیانت» دو نظام سلطنتی و جمهوری را از منظر اسلام با هم مقایسه کرد. وی نظام جمهوری را به هیچ روی مغایر با اسلام نمی‌دانست و در عین حال آن را نزدیک‌ترین نظام به اندیشه‌های سیاسی شیعه و دربردارنده جنبه‌های مثبت و مفید مشروطه می­دانست. دشتی با طرح مثال‌های تاریخی از پادشاهان مستبد، نظام سلطنتی را مخالف دین مبین اسلام معرفی می‌کرد.12 درواقع او توجیه‌گر جمهوری‌خواهی رضاخان شده بود.
 
بخشی از روزنامه شفق سرخ در بحبوحه جمهوری‌خواهی
 
3. انتشار مطالب روزنامه‌ها، تلگرافات ایالات و ولایات، تبلیغ کنسرت‌های موسیقی، تئاتر و شعرخوانی در حمایت از جمهوری‌‎خواهی رضاخان
 
یکی دیگر از فعالیت‌های علی دشتی، انتشار مطالب روزنامه‌های خارج کشور درباره جمهوری‌خواهی رضاخان در نشریه شفق سرخ بود. در یکی از شماره‌های نشریه، مطلبی از جریده البلاغ، شماره 2592، منتشرشده در سوریه را چاپ کرد.13 براساس مطلب دیگری که در شفق سرخ چاپ شده بود جریده بمبئی «کرونیکل» مورخ 6 ژانویه 1924 (1302ش) در صفحه 11 مطلبی با عنوان «موسولینی مسلمان یا صدراعظم جدید ایران» به قلم آرتور مور منتشر کرده بود.14
 
یکی دیگر از فعالیت‌های این روزنامه‌نگار حامی رضاخان در تبلیغ جمهوریت، انتشار تلگرافات مردم ولایات بود. دشتی در بسیاری از شماره‌های روزنامه شفق سرخ، تلگراف‌های بسیاری از مردم ایالات و ولایات خطاب به مجلس و دولت را که در آن، خلع قاجاریه و تأسیس نظام جمهوری درخواست شده بود، منتشر می‌کرد. دشتی ضمن انتشار این تلگراف‌ها، با توضیح تکمیلی، مردم و مجلس و سایر کارگزاران را تهییج و این درخواست‌ها را تأیید می‌کرد.15 به نظر می‌رسد متن بسیاری از تلگراف‌ها را نه مردم بلکه خود عوامل رضاخان و مطبوعات حامی آنها می‌نوشتند و به اسم مردم ارسال می‌کردند. عوامل سیاسی و نظامی رضاخان، بسیاری از چهره‌های محلی معتمد خود را وا داشتند تلگراف‌هایی در حمایت از جمهوری‌خواهی به مجلس و مطبوعات مخابره کنند و به تلگرافخانه‌ها دستور اکید دادند که بابت این تلگرام‌های سیاسی هیچ وجهی دریافت نکنند.16 رضاخان و عوامل وابسته به وی در بسیاری از شهرستان‌ها جمعیتی موسوم به «کمیسیون مختلط نهضت ملی» به‌وجود آوردند. در رأس این کمیسیون رؤسای ادارات و افراد متنفذ منطقه بودند که گروه‌های مختلف مردم محلی را به تلگرافخانه می‎بردند و تلگراف‌هایی با هدف حمایت از جمهوری‌خواهی خطاب به مطبوعات، مجلس و دولت مخابره می‌کردند.17
 
بخشی از روزنامه شفق سرخ در بحبوحه جمهوری‌خواهی
 
دشتی همگام با انتشار تلگراف‌ها، اخبار مربوط به گردهمایی‌ها، میتینگ‌ها و تظاهرات خیابانی در دفاع از جمهوری‌خواهی را پوشش می‌داد. محافل فرهنگی و هنری حامی رضاخان نیز با اجرای کنسرت‌های موسیقی، اجرای تئاتر و نمایش‌نامه‌ها، شعرخوانی‌ها جمهوریت را ستایش می‌کردند.18 دشتی همچنین با انتشار آگهی برگزاری جلسات تئاتر «رستاخیز پادشاهان» و میتینگ «کنفرانس فلسفه جمهوریت» و بیانیه جمعیت اجتماعیون، همچنان تلاش می‎کرد بر طبل جمهوری‌خواهی و زیرسؤال بردن سلطنت قاجار بکوبد.19عارف قزوینی، شاعر تجددگرا و موسیقی‌دان بنام دوران خویش، از سوی دولت، محافل هنری جمهوری‌خواهی را گرم نگاه می‌داشت.20
 
شکست جمهوری‌خواهی
پس از شکست جمهوری‌خواهی، دشتی همچنان تلگراف‌های جمهوری‌خواهی مردم را با عناوینی چون «صیحه جمهوری از ولایات»، «قیام عمومی برای جمهوریت» و... در شفق سرخ منتشر می‌کرد. البته رضاخان موقتا و به‌ظاهر از جمهوری‌خواهی دست کشید، اما نقشه اصلی او خلع سلطنت از قاجاریه بود که توانست با کمک و حمایت بی‌دریغ محافل فکری و سیاسی هوادار خود و از جمله علی دشتی به آن دست یابد.
 
پی نوشت:
 
[1]. اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 35و34-1532-145د
2. حسین آبادیان، «نظریه‌پردازان استبداد منور»، فصلنامه مطالعات تاریخی، س ۱، ش ۲ (بهار ۱۳۸۳)، صص ۱۳1-۱۳2؛ شفق سرخ، ش ۷، ۲۸ حوت (اسفند) ۱۳۰۰، ص ۱.
3. شفق سرخ، ش ۲۲۱، ۱۶ حوت ۱۳۰۲، ص ۱.
4. همان، ش 73، 8 میزان 1301، ص 1.
5. همان، ش ۷، ۲۸ حوت ۱۳۰۰، ص ۱.
6. همان، ش 253، 15 سرطان ۱۳۰۳، ص 1.
7. همان، ش 187، ۲ عقرب 1302، ص ۱.
8. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج ۲، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵9، ص ۴۱۳.
9. شفق سرخ، ش 18۹، 7 عقرب (آبان) 1302، صص 1-۲.
10. همان، ش 211، 23 دلو 1302، ص ۱.
11. همان، س ۳، ش 200، ۲۶ جدی (دی) ۱۳۰۲.
12. همان، ش ۲22، 19حوت ۱۳۰۲، صص 1-2.
13. همان، ش ۲۱7، 7 حوت 1302، صص 3-4.
14. همان، ش 218، 9 حوت 1302، صص 1-3.
15. همان، ش 224، 23 حوت 1302، صص 2-3.
16. حسین مکی، همان، ج 2، ص 392.
17. ابراهیم صفایی، زندگینامه سپهبد زاهدی، تهران، علمی، 1373، ص 38.
18. عباسقلی گلشائیان، گذشته‌ها و اندیشه‌های زندگی یا خاطرات من، تهران، انیشتین، 1377، ص 93.
19. شفق سرخ، ش 225، 26 حوت 1302، ص 1.
20. همان، ش 220، 14 حوت 1302، ص 1؛ شفق سرخ، 21/ 12/ 1302.
  https://iichs.ir/vdcd9n0f.yt0nn6a22y.html
iichs.ir/vdcd9n0f.yt0nn6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما