نورالدین الموتی فرزند سید زمان، در سال 1280 در الموت قزوین تولد یافت. تحصیلات مقدماتی را در حوزه علمیه قزوین گذراند و چندی نیز به تعلیم معارف اسلامی در کسوت روحانیت پرداخت. در سال 1300 در وزارت معارف استخدام شد و در مدارس اسلامی قزوین تدریس کرد. در سال 1306 وارد کلاس قضایی علی‌اکبر داور شد و پس از فراغت از تحصیل به شغل قضاوت روی آورد و...
نورالدین الموتی
 
نورالدین الموتی فرزند سید زمان، در سال 1280 در الموت قزوین تولد یافت. تحصیلات مقدماتی را در حوزه علمیه قزوین گذراند و چندی نیز به تعلیم معارف اسلامی در کسوت روحانیت پرداخت. در سال 1300 در وزارت معارف استخدام شد و در مدارس اسلامی قزوین تدریس کرد.
نورالدین الموتی

در سال 1306 وارد کلاس قضایی علی‌اکبر داور شد و پس از فراغت از تحصیل به شغل قضاوت روی آورد و در سال 1311 کار دولتی را با سمت امین صلح ناصح تبریز در دادگستری آغاز نمود. بین سالهای 1307 و 1308 یکی از کسانی بود که برای اولین بار یک باب مدرسه 4 کلاسه در زوارک الموت به مدیریت شیخ حسین کیایی قزوینی تاسیس کرد.1
 
وی یکی از اعضای  گروه کمونیستی پنجاه و سه نفر حزب توده در زمان رضا خان بود که توسط شهربانی در سال 1316 دستگیر و زندانی شدند و قریب چهار سال با وضعیت نامساعدی در زندان به‌سر برد. در شهریور سال 1320 به دنبال سقوط رضا خان همراه با آزادی کلیه زندانیان، وی نیز از زندان استخلاص یافت 2 و پس از اینکه گروه 53 نفر حزب توده را تشکیل دادند، به حزب توده پیوست و علاوه عضویت در کمیته اجرایی حزب به سمت دبیرکل و عضویت کمیسیون نظارت و تفتیش برگزیده شد. در سال 1324 که او شانس عضویت در کمیته مرکزی را در سازماندهی جدید از دست داده بود، از حزب خارج شد و فعالیتهای سیاسی خود را کنار گذاشت. پس از کناره‌گیری از حزب توده توسط علی امینی قیمومیت وراث وثوق‌الدوله را بر عهده گرفت. الموتی در این کار جد و جهدی وافر توام با صداقت انجام داد و مورد توجه دکتر امینی قرار گرفت.3
 
در سال 1337 به مستشاری دیوان عالی ارتقاء مقام یافت و در سال 1340، هنگام نخست‌وزیری علی امینی ، وزارت دادگستری به وی سپرده شد. الموتی برای تصفیه دادگستری و مجازات کسانی که بیت المال را دستخوش شبیخون قرار داده بودند، دست به اقدامات حادی زد و در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام نمود که ریشه فساد و خیانت و دزدی و اعمال نفوذ را خشک می‌نماید و دست به خانه تکانی می‌زند. وی در این راستا چهار صد پرونده را رسیدگی و دستور توقیف و محاکمه مقامات مختلفی از جمله سپهبد علوی مقدم، سرلشکر ضرغام، سپهبد کیا، ابوالحسن ابتهاج، فتح‌الله فرود و محسن فروغی را صادر کرد. همچنین در برکناری سپهبد آزموده، دادستان و رئیس دادرسی ارتش نقش اساسی داشت و در یک مصاحبه مطبوعاتی به وی لقب "آیشمن ایران" داد. از دیگر اقدامات وی در دوران وزارت انتصابات پر سر و صدا در وزارت دادگستری بود.4 در همین سال بود که به همراه حسن ارسنجانی و عطاء‌الله خسروی، محمد شاهکار، شهاب‌ فردوس، جفرودی و نورالدین الموتی جبهه آزادی را تشکیل دادند که دوام چندانی نداشت. 5
 
با روی کار آمدن اسدالله علم و برکناری دکتر امینی، وی خانه نشین شد و مورد اعتراض شدید کسانی قرار گرفت که علیه آنها شمشیر کشیده بود. حتی کار قضاوت را نیز به او نسپردند و هر کس که با کارهای اصلاحی وی مخالف بود پیرایه‌ای به‌ او بستند و ذهن شاه را نسبت به وی بدگمان ساختند.
 
در سال 1344، سرانجام در همان دیوان کیفری که علیه دیگران از آن استفاده سیاسی می‌کردند چنان ناراحت شد که دچار حمله قلبی گردید و چندی بعد درگذشت. از وی تشییع جنازه مفصلی به عمل آمد و عده زیادی از مقامات قضایی جنازه وی را تشییع نمودند. کثرت شرکت کنندگان در مراسم تشییع و مجلس ختم وی به حدی بود که توجه شاه را جلب نمود و آن‌قدر وی را ناراحت کرد که در اولین مراسم سلام پس از ختم الموتی به محمد سروری رئیس دیوان کشور پرخاش نموده و از اینکه در مجلس ترحیم یک خائن به کشور حضور پیدا کرده و از وی تجلیل به عمل آورده بودند، وی را مورد شماتت قرار داد. 6
 
مشاغل مهم وی 7: کارمند دادگستری با پست امین صلح ناحیه تبریز (1311)، دادیار دادسرای بدوی نظامی، رئیس شعبه هشت دادگاه شهرستان تهران، رئیس کل دادگاههای شهرستان تهران (1325)، معاون اول دادسرای تهران، مستشار دادگاههای استان یک و دو، بازرس قضایی اداره نظارت، دادیار دادسرای انتظامی قضات، رئیس اداره کل تصفیه امور ورشکستگی، بازرس بازرسی کل کشور، مستشار دیوان ‌عالی کشور، وزیر دادگستری در دولت دکتر علی امینی (1340-1341)، وکیل دادگستری، کارمند علی‌البدل دادگاه شهرستان تهران، دادیار دادسرای بدوی نظامی، مستشار دادگاههای استان یک و دو .

پی نوشت:
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ضیاءالدین الموتی، قیام مسلحانه دهقانان الموت، تهران: [بی نا]، ‎۱۳۵۹، ص 16.
2. مصطفی الموتی، ایران در دوران پهلوی ، ج 9، (لندن، پکا، 1991)، ص 156.
3. حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج ‎۲، (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ‎۱۳۸۸)، ص 245. ‎
4. حبیب لاجوردی، خاطرات علی امینی، (تهران: گفتار، 1376)، ص 23.
5. مصطفی الموتی، همان، ص 119.
6. یادداشتهای یک روزنامه‌نگار: (تحولات نیم قرن تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری، به کوشش مختار حدیدی، جلال فرهمند، (تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ‎۱۳۸۱)، ج1، ص 358.
7. کیهان سال، ج 1، 1341، ص 916. https://iichs.ir/vdcjfieozuqet.sfu.html
iichs.ir/vdcjfieozuqet.sfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما