تکاپوهای برادران رشیدیان در دوره اول نخست‌وزیری مصدق

مواجهه زاینر سوئیسی‌تبار با دولت مصدق

ازآنجاکه خط مشی سیاسی و اقتصادی مصدق مبنی بر استقلال کشور و عدم دخالت اجنبی، از همان آغاز فعالیت کابینه او، کاملا مشخص بود، از همان اوایل حضور او در منصب نخست‌وزیری، زاینر، متخصص و پژوهشگر ادیان شرقی بریتانیایی، روانه ایران شد
مواجهه زاینر سوئیسی‌تبار با دولت مصدق
با روی کارآمدن دولت ملّی‌گرا و ضد امپریالیسم محمد مصدق در اردیبهشت 1330ش، فعالیت اعضای خانواده رشیدیان هم، بعد از یک دوره رکود نسبی چندساله، وارد مرحله جدیدی گردید. ازآنجاکه خط مشی سیاسی و اقتصادی مصدق  مبنی بر استقلال کشور و عدم دخالت اجنبی، از همان آغاز فعالیت کابینه او، کاملا مشخص بود و این، در تضاد با منافع بریتانیا و عناصر وابسته به آن در داخل ایران قرار داشت؛ بنابراین، از ماه‌های نخستینِ دولت مصدق، انگلیسی‌ها و سرسپردگان آنان در داخل ایران، هدف خود را بر ناکامی دولت او و تخریب پایه‌های آن متمرکز نمودند. شاید بتوان گفت که نخستین فعالیت برجسته برادران رشیدیان، طی مقطع زمانی مورد بحث، همکاری با سیدضیاءالدین طباطبائی در راستای احیای حزب «اراده ملی» در شهریورماه 1330ش بود. [برای اطلاع بیشتر رک: طراحان صحنه دوم فعالیت سیاسی سیدضیاء چه کسانی بودند؟]
 
گفته می‌شود سیدضیاء با تشویق محمدرضا پهلوی و با مساعدت برادران رشیدیان، به منظور محتوا بخشیدن به ادعای خود مبنی بر جانشینی معتبر برای محمد مصدق و همچنین جداساختنِ بخشی از طبقه متوسط سنّتی از نهضت ملّی، مبادرت به چنین کاری نمود؛1 چرا که جنبش ملّی نفت که مدتی بعد نیز جبهه ملِّی ایران از آن سربر آورد و امپریالیسم خارجی و استبداد داخلی را به طور هم‌زمان مورد هدف قرار داده بود، با مشارکت دانشجویان، کارگران صنعتی، پیشه‌وران، مغازه‌داران، بازرگانان، روحانیان و زنان شهری بوده که از دو نیروی ناهمگرا، یکی طبقه متوسط سنتی و دیگری طبقه متوسط جدید تشکیل شده بود.2 اقدامی که البته، برای آرمان او در راستای نخست‌وزیری بی‌نتیجه بود؛ چرا که سید، در میان نخبگان سیاسی و حتی اذهان عمومی، به مثابه یک شخص مرتجع و انگلوفیل، به آن اندازه بدآوازه و دچار سوءشهرت بود که در آن برهه زمانی حساسِ رویارویی ایران با انگلیس، نتواند زمام امور دولت را در اختیار بگیرد.3
 
فعالیت اصلی برادران رشیدیان، طی نیمه نخست زمامداری دولت محمد مصدق، همراهی با رابرت چارلز زاینر4 علیه مصدق، و به عبارتی بهتر، تبعیت از این شخص انگلیسی سوئیسی‌تبار در راستای سست نمودن پایه‌های دولت ملّی و براندازی آن در ایران بود. انگلیسی‌ها که مدت‌ها قبل از آن، یعنی دهه 1290ش، شناختی نسبت به رویکرد فکری، نگرش سیاسی، و شخصیت مستقل مصدق داشتند و به‌علاوه فعالیت‌های سیاسی او در درون مجلس ملّی و خارج از آن را طی دهه 1320ش مشاهده کرده بودند، از همان اوایل حضور او در منصب نخست‌وزیری، به تکاپو افتادند و درصدد استفاده از تمامی امکانات خود به منظور ناکام کردن مصدق برآمدند؛ ازاین‌رو، زاینر روانه ایران شد. هدف او، برکشیدن و برپا نگاه داشتنِ مخالفان مصدق بود. فعالیت اصلی زاینر و شبکه رشیدیان از مرداد 1330ش شروع شد؛ زمانی که با عدم توافق دکتر مصدق با هیئت انگلیسی تحت سرپرستی استوکس، بریتانیا مطمئن گردید که مصدق، سازش‌ناپذیر و غیرقابل انقیاد است، تلاش‌ها برای بی‌ثبات کردن دولت ملّی گسترش یافت.5
 
بنابر ادعای یکی از مأموران عالی‌رتبه «اس.آی.اس»، برادران رشیدیان خصایص ممتازی داشتند که در راستای اجرای برنامه‌های ضدّ مصدقی انگلیسی‌ها، بسیار سودمند بودند: «گذشته از ثروتشان، آنها در دو مورد مهارت کافی داشتند: یکی اینکه به راحتی می‌توانستند در مجلس و بازار نفوذ کنند و دیگری که مهم‌تر است اینکه می‌توانستند مردم کوچه و بازار را که در حقیقت مهره بسیار مهمی در سیاست ایران بودند تجهیز نمایند. تظاهرات خیابانی معمولا جهت حوادث سیاسی را در ایران تعیین می‌کرد، ولی در سال‌های اخیر با عنایت حزب توده و کاشانی در سوق دادن این حوادث مخالف غرب نقش مؤثری ایفا کرده بود».6 گویا زاینر طی حدود یک سال حضورش در ایران، بیش از یک‌ونیم میلیون لیره استرلینگ هزینه کرد7 و این مبلغ هنگفت از طریق برادران رشیدیان، بین مخالفان مصدق توزیع گردید.
 
بنابر روایتی جالب از سوی یکی از عناصر اصلی سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا در آن برهه زمانی: تا آن وقت، مسئولیت من در قِبال برادران این بود که پول مورد احتیاج آنها را برای فعالیتشان تأمین کنم. این کار را با خرید ریال در بازار آزاد و رد کردن آن به زینر، که او هم آن را در اختیار برادران می‌گذاشت، انجام می‌دادم. یک شب زینر مریض بود و از من خواهش کرد که به جای او، رابط ایرانی را ملاقات کنم و پول را به او بدهم. محل ملاقات منطقه‌ای در خارج از تهران بود. وقتی که رابط ایرانی آمد بسیار متعجب شدم
 
اقداماتی که از سوی زاینر و رشیدیان‌ها در این راستا صورت گرفته، حجم زیادی از فعالیت‌ها و گروه‌ها را در گستره وسیعی از فضای سیاسی ایران دربرمی‌گرفت: «حمایت از سازمان‌ها و گروههای خاصِّ مخالف، رشوه دادن به مخالفان آشکار و پنهانی که می‌توانستند نقش موثّری ایفا کنند، پرداخت یارانه و کمک‌های دیگر به مطبوعات مخالف، بسیج سران اوباش، رهبران اصناف و دیگر کسانی که در بازار و در میان لایه‌های سنّتی جامعه نفوذ داشتند، محافظت از مخالفان سرشناس مصدق و کمک به حفظ و تقویت پایگاه حمایتی کسانی که مدعیان موثّری برای جانشینی او بودند مانند سیدضیاء، قوام و زاهدی».8 بنابر روایتی جالب از سوی یکی از عناصر اصلی سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا9 در آن برهه زمانی: «تا آن وقت، مسئولیت من در قِبال برادران این بود که پول مورد احتیاج آنها را برای فعالیتشان تأمین کنم. این کار را با خرید ریال در بازار آزاد و رد کردن آن به زینر، که او هم آن را در اختیار برادران می‌گذاشت، انجام می‌دادم. یک شب زینر مریض بود و از من خواهش کرد که به جای او، رابط ایرانی را ملاقات کنم و پول را به او بدهم. محل ملاقات منطقه‌ای در خارج از تهران بود. وقتی که رابط ایرانی آمد بسیار متعجب شدم؛ زیرا او همان کسی بود که روز قبل ریال را از او خریده بودم. بعد از بازگشت، این مسئله را برای زینر بازگو کردم و حماقت و خطر دو ارتباط متفاوت با یک شخص را به او گوشزد نمودم».10
 
نکته شایان ذکر این است که تکاپوهای زاینر و عمّال ایرانی‌اش برای سرنگونی مصدق، خارج از محدوده اختیارات سرویس اطلاعاتی انگلستان، و تحت نظارت مستقیم وزارت امور خارجه آن کشور قرار داشت11 و به اندازه‌ای محرمانه و سرّی بود که حتی بسیاری از مقامات بریتانیایی در تهران و لندن نیز از آن باخبر نبودند.12
 
به‌رغم سعی و اهتمام فراوانی که زاینر و رشیدیان‌ها در راستای تضعیف دولت مصدق داشتند، به خاطر اتحاد و همبستگی قابل ملاحظه‌ای که در بین افراد و گروه‌های تشکیل‌دهنده جبهه ملّی به‌وجود آمده بود، نتیجه‌ای عاید مخالفان نگردید، تا آنجا که واقعه 30 تیر 1331ش، مهر تأییدی بر ناکامی مخالفان و استحکام پایه‌های حکومت ملّی بود؛ ازاین‌رو، رابرت زاینر بعد از حدودا یک سال فعالیت، دچار یأس و ناامیدی گردید و در اوایل نیمه دوم نخست‌وزیری مصدق، ایران را ترک کرد. میزان این دلسردی و بدگمانی زاینر، به اندازه‌ای بود که او به این نتیجه رسید: فعالیت‌های مخفیانه برای سرنگونی مصدق بی‌فایده است.13
 
زاینر حتی نسبت به برادران رشیدیان14 و شبکه عوامل ایرانی تحت سرپرستی آنها، کاملا ناامید شده بود؛ بنابراین، پس از ترک ایران، مسئولیت مدیریت شبکه رشیدیان را به کریستوفر وودهاوس در سرویس اطلاعات مخفی انگلیس (ام.آی6) واگذار کرد.15 بنابر روایت همین شخص، راجع به اظهار رویکرد مأیوسانه رابرت زاینر از شبکه رشیدیان در ملاقات با وزیر امورخارجه وقت بریتانیا یعنی آنتونی ایدن: «... او ایران را چند هفته قبل از من ترک کرده بود و من متوجه نشده بودم که چقدر در مورد نقشه‌ای که خودش در شروع آن دست داشت بدبین بود. او گزارش بسیار مأیوس‌کننده‌ای در مورد توانایی "برادران" به ایدن داد و این برای من ناگوار بود. ازآنجاکه من خواهش کرده بودم زینر در این ملاقات به عنوان مرجع عالی درباره مسائل ایران شرکت کند، بنابراین قادر نبودم صحبت‌های مأیوس‌کننده او را رد کنم».16
 
برادران رشیدیان و رابرت چارلز زاینر
فعالیت اصلی برادران رشیدیان، در نیمه نخست زمامداری دولت مصدق، همراهی با رابرت چارلز زاینر، و به عبارتی بهتر، تبعیت از این شخص انگلیسی سوئیسی‌تبار در راستای سست نمودن پایه‌های دولت او و براندازی آن در ایران بود

پی نوشت:
 
1. فخرالدین عظیمی، حاکمیت ملی و دشمنان آن، تهران، نگاره افتاب، 1383ش، ص 81.
2. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا،  1377ش، ص 428.
3. مارک جی. گازیوروسکی و مالکوم برن، مصدق و کودتا، ترجمه علی مرشدی‌زاد، تهران، قصیده‌سرا، 1384ش، ص 67.
4. متخصص و پژوهشگر ادیان شرقی اهل بریتانیا که در دانشگاه اکسفورد تدریس می‌کرد. او اصالتا سوئیسی‌تبار بود و البته یک افسر عضو سازمان اطلاعاتی انگلستان نیز به‌شمار می‌رفت.
5. غلامرضا نجاتی، مصدق: سال‌های مبارزه و مقاومت، ج 1، تهران، مؤسسه فرهنگی رسا، 1377ش، ص 347.
6. سی. ام. وودهاوس، عملیات چکمه، ترجمه فرحناز شکوری، تهران، نشر نور‎، 1367ش، ص 22.
7. بنابر روایت، سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا، یعنی اینتلجنت سرویس، از آغاز دهه 1950م، ماهانه مبلغ ده‌هزار پوند استرلینگ معادل 28هزار دلار، به رشیدیان‌ها می‌پرداخت.
8. فخرالدین عظیمی، تأملی در نگرش سیاسی مصدق، تهران، خجسته، 1394ش، ص 175؛ گفته شده است که میزان معتنابهی از این پول‌ها، اغلب در قوطی‌های خالی بیسکوئیت جاسازی و بین مخالفین توزیع می‌گردید. مارک جی. گازیوروسکی و مالکوم برن، همان، ص 63.
9. این سازمان، به انگلیسی «Secret Intelligence Service» نامیده شده، و مخفّف آن نیز «اس.‌آی.‌اس» (SIS) است. سازمان یادشده، یکی از سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا و سازمان اصلی بریتانیا برای دریافت و تجزیه اطلاعات و عملیات مخفی در کشورهای خارجی است. این سازمان بیشتر به نام «اینتلیجنس سرویس» شناخته می‌شد. در بعضی منابع به آن «ام‌آی۶» نیز می‌گویند که کوتاه‌شده نام قدیمی‌تر آن ( Military Intelligence - section 6 ) است.
10. سی. ام. وودهاوس، همان، ص 24.
11. همان، ص 22؛ داریوش بایندر، ایران و سازمان سیا: بازنگری در سقوط دولت مصدق، ترجمه بهمن سراحیان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394ش، ص 163.
12. مارک جی. گازیوروسکی و مالکوم برن، همان، ص 63.
13. داریوش بایندر، همان، ص 163.
14. سابقه آشنایی و همکاری میان دو طرف، به اوایل دهه 1320ش می‌رسید. سی. ام. وودهاوس، همان، ص 22.
15. همان، ص 24.
16. همان، ص 36. https://iichs.ir/vdce.n8vbjh8zo9bij.html
iichs.ir/vdce.n8vbjh8zo9bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما