ساواک به روایت اسناد لانه جاسوسی

نگاه سفارت ینگی‌دنیا به ساواک چگونه بود؟

ساواک یا سازمان امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه، در سال 1335 و با تصویب قانون آن در سال 1336، رسما آغاز به کار کرد. در اسناد جاسوسی آمریکا، بارها به عملکرد این نهاد امنیتی اشاره شده است و ازهمین‌رو با خوانش این اسناد می‌توان به رویکرد این کشور نسبت به ساواک پی برد
نگاه سفارت ینگی‌دنیا به ساواک چگونه بود؟
 
پس از اتفاقات و تحولات سیاسی 1332، شاه و دربار، تلاش‌های مستمری در جهت از بین بردن قدرت‌های مخالف و ایجاد ساختی متمرکز و مطلقه به کار بردند. بر این اساس، محمدرضا پهلوی، حکومت دیکتاتورمأبانه خود را از طریق ایجاد نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و جاسوسی قوی تثبت و تحکیم نمود و به تأسیس نهادهایی چون ساواک مبادرت ورزید. ساواک با اختیار تام و کامل، وظیفه شناسایی مخالفان و دستگیری آنان را بر عهده داشت. البته این نهاد اطلاعاتی قدرتمند، در شناسایی هر آنچه می‌توانست قدرت سیاسی شاه و رژیم را خدشه‌دار نماید نیز فعال بود و مانع از فعالیت آزاد افراد، گروه‌های سیاسی و مطبوعات می‌گردید.
 
ساواک با بسیاری از نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب نیز در ارتباط بود و از آنها بهره می‌گرفت. البته در مقابل، عملکرد این دستگاه اطلاعاتی برای غرب به‌خصوص آمریکا نیز مهم بود؛ ازاین‌رو شاهد هستیم که در اسناد جاسوسی آمریکا، بارها و بارها به عملکرد ساواک اشاره شده و بدان پرداخته شده است. با این مقدمه، به تبیین ساواک، وظایف و عملکرد آن با توجه به منابع موجود از جمله اسناد لانه جاسوسی پرداخته می‌شود.
 
ساواک و تأسیس آن
ساواک یا سازمان امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه، در سال 1335 با کمک آمریکا و اسرائیل تأسیس شد و با تصویب قانون آن در سال 1336، رسما آغاز به کار کرد. این نهاد امنیتی، درواقع ترکیبی از سازمان‌های سیا (CIA) و اف.بی.آی (FBI) و ان.اس.ای (NSE) و شورای امنیت ملی بوده و بنا بود به عنوان چشم و گوش شاه استفاده ‌شود.1 این نهاد دوره اول خود را با ریاست بختیار و با سرکوب شدید مخالفان آغاز نمود. درواقع «نخستین دوره ساواک، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران آمریکایی است که در رأس آن مهره مورد نظر آمریکا، یعنی تیمور بختیار، قرار دارد. در این دوره ساواک در واقع فاقد هرگونه سازمانی است و با حدود ۱۵۰ پرسنل وظیفه تثبیت رژیم محمدرضا را به عهده دارد».2
 
در دوره دوم که با ریاست سرلشکر حسن پاکروان در سال 1340 هم‌زمان است، دوره‌ای است که سازمان به‌تدریج و در ادامه فعالیت‌های خود از هر گونه عناصر ضد رژیم تصفیه شد و افرادی مطیع و وفادار به شاه و رژیم جایگزین آن شدند؛ چنان‌که می‌توان برکناری تیمور بختیار را نیز در همین راستا دید. با استناد به برخی از منابع موجود، گفته می‌شود بختیار با همدستی کسانی چون خسرو خان از حامیان مصدق، درصدد قدرت‌یابی و کودتا علیه شاه بود؛ چنان‌که برخی منابع معتقد بودند «خسروخان مدعی است که با تیمور بختیار رابطه نزدیک برقرار کرده است و آنها امیدوارند از نفوذ وی در میان افسران ارتش ایران استفاده کرده بتوانند رژیم کنونی را از بین ببرند».3 اما در نهایت شاه با برکناری او و بختیار از ساواک، راه را بر هرگونه خطری بست. این دوره از نظر فعالیت‌های ساواک نیز سرآغاز تحولات جدیدی است؛ زیرا به‌رغم آنکه عملیات شناسایی و دستگیری مخالفان در دوره اول نیز به صورت گسترده انجام می‌شد، تحت تأثیر برخی از تحولات در دهه 1340ش، کارکرد ساواک تغییر کرد و شناسایی مخالفان بسیار سخت‌تر از گذشته ادامه یافت.
 
عملکرد ساواک در برخورد با مخالفان
آغاز دهه 1340ش را می‌توان دوره شروع مخالفت‌های اعتراض‌آمیز مردم به‌خصوص روحانیون به رهبری امام دانست که موج دستگیری‌ها از سوی ساواک و برخورد با روحانیون را به دنبال داشت. «از اوایل دهه ۱۹۶۰ و به‌خصوص پس از قیام سال ۱۹۶۳ به رهبری آیت‌الله خمینی ساواک به‌تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شد و بخش عمده‌ای از آن به صورت یک پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم درآمد. روش‌های خشونت‌آمیز در ساواک که ابتدا به‌وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال بختیار اعمال می‌شد، در ابعاد وسیع‌تری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال گردید.»4
 
پرویز ثابتی، مسئول اداره کل سوم ساواک و یکی از رؤسای ساواک تهران، ... به موضوع کنترل ساواک بر روحانیون پرداخته و آورده است: ما می‌دانستیم که خطر روحانیون افراطی در مملکت هست. اصلا در ساواک یک بخش مربوط به روحانیون داشتیم.  
گذشته از برخورد خشونت‌آمیز با مخالفان که بخش گسترده‌ای از آن در مقابله با روحانیون صورت می‌گرفت، نهادها و اداراتی در ساواک به وجود آمد که وظیفه اصلی آنان زیر نظر داشتن روحانیون به خصوص امام خمینی بود. پرویز ثابتی، مسئول اداره کل سوم ساواک و یکی از رؤسای ساواک تهران، در این رابطه در گفت‌وگویی با عنوان «علل و عوامل فروپاشی حکومت پهلوی» به موضوع کنترل ساواک بر روحانیون پرداخته و آورده است: «ما می‌دانستیم که خطر روحانیون افراطی در مملکت هست. اصلا در ساواک یک بخش مربوط به روحانیون داشتیم. روحانیونی مانند (امام) خمینی و صادق روحانی و قمی و منتظری تحت مراقبت بودند».5
 
ساواک به بهانه‌های مختلف مخالفان را دستگیر می‌کرد و اگر به فرد یا گروهی سوءظن داشت با حربه‌های گوناگون به خدشه‌دار کردن منزلت و شخصیت آنان در میان مردم مبادرت می‌کرد؛ چنان‌که گاه، برخی از مأموران ساواک با متهم نمودن برخی از روحانیون به کارهایی خلاف واقع به شکنجه و یا تخریب آنان می‌پرداختند، اما بعدها مشخص می‌شد که این اقدام تله‌ای بیش نبوده و تنها در راستای مقاصد سیاسی صورت گرفته است. در برخی از اسناد به نمونه‌هایی از این دست اشاره شده است و جالب است که آن اسناد نیز به بی‌گناهی متهم اذعان داشته‌اند. در نمونه‌ای که در یکی از اسناد آمده است گفته شده «یک مأمور ساواک کشیده‌ای به یک ملا زد و بعدا ادعا کرد که او دو بطری شراب با خودش داشت در صورتی که او کاری نکرده بود».6 البته علاوه بر روحانیون سایر نهادها و گروه‌ها نیز زیر تیغ تیز نظارت و کنترل ساواک قرار داشتند که در بیشتر مواقع با توسل به زور، شکنجه و گاه «خبرچینی» انجام می‌گرفت. البته گاه برخی از وظایف و اقدامات ساواک در راستای نمایش‌های دروغین جهت بزرگ‌نمایی شاه و اقدامات او بود.
 
خبرچینی و نظارت بر مطبوعات
ساواک با روش‌های مختلفی به ارعاب مخالفان و به دست آوردن اطلاعات از مردم می‌پرداخت. علاوه بر روش‌های معمول شکنجه و قتل، استفاده از خبرچین‌ها از دیگر روش‌های خاص ساواک در کسب اطلاعات بود؛ چنان‌که طبق برخی از آمارها، تعداد خبرچین‌های ساواک در سال 1349 بین بیست تا سی‌هزار نفر نیز برآورد شده است؛7 البته گاه برخی از افراد سیا نیز مأمور ایفای این نقش، یعنی خبرچینی، بودند و همین عامل باعث شده بود بسیاری از مردم، به آمریکایی‌های حاضر در ایران، نگاهی تردیدآمیز داشته باشند. بازتاب این تردید و ترس را می‌توان به عنوان نمونه‌ در ملاقات مهندسی به نام توکلی با یک آمریکایی به نام استمپل دید. «در سراسر ملاقات آشکار بود که سوءظنی اساسی از طرف توکلی در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است و یا جاسوس سیا، وجود داشت.»8
 
ساواک از هر طریقی به شناسایی مخالفان اقدام می‌کرد و از روش‌هایی برای تطهیر چهره شاه و کمرنگ نشان دادن میزان مخالفت‌های مردمی استفاده می‌کرد. بر این اساس «یکی از مسئولیت‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ساواک، این بود که مراقب باشد روزنامه‌های ایران، شاه و انقلاب سفید او را ستایش کنند. کارکنان ساواک از مدت‌ها قبل به ناشران این روزنامه‌ها اطلاع داده بودند که فعالیت‌های زوج سلطنتی باید همه‌روزه تیتر صفحه اول باشد و دست کم یک عکس از فعالیت‌های آنها نیز نشان داده شود؛ لذا، روزنامه‌ها ناگزیر بودند بیانات و اخبار فعالیت‌های شاه را بدون توجه به ارزش خبری آن چاپ کنند»؛9 ازاین‌رو مطبوعات، کتب، نویسندگان و حتی ناشران به‌شدت تمام تحت کنترل شاه قرار داشتند و طبق ضوابط اجباری آن فعالیت می‌کردند. ساواک به روزنامه‌ها در مورد مقالاتشان رهنمود می‌دهد و در مورد افرادی که مقاماتی کسب می‌کردند تحقیق می‌کرد.10
 
سخن نهایی
ساواک، یکی از قدرتمندترین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی شاه بود که در همه جا حضور داشت و در طول فعالیت خود بسیاری از مخالفان رژیم را شناسایی و دستگیر نمود. این سازمان با ارتباطات گسترده و پیچیده خود با نهادهای مشابه غربی همچون سیا و موساد، از همکاری آنان در اجرای اهداف و عملیات خود بهره‌ می‌گرفت. این ارتباط به حدی گسترده و پیچیده بود که حتی شاه نیز در اواخر حکومت خود در توهماتی توطئه‌نگرانه به فعالیت‌های آن مظنون شده بود و ساواک و سیا را عامل براندازی خود تلقی می‌کرد؛ درحالی‌که واقعیت آن است که ساواک تا آخرین لحظه حیات سیاسی خود به شاه و رژیم وفادار بود و در محاسباتی اشتباه، نتوانست مخالفان واقعی رژیم را شناسایی کند و با آنها مقابله نماید.
 

ماریون (همسر سناتور جاویتس) در گفت‌وگو با پرویز راجی، حمایت نظامی آمریکا از ایران را حمایت این کشور از ساواک و شکنجه‌گری توصیف کرده بود
نمایی از شکنجه در حیاط کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک

پی نوشت:
1. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 274.
2.حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1382، ص 543.
3. اسناد لانه جاسوسی، ج 6، ص 369.
4. رابرت هایزر، خاطرات ژنرال هایزر، مأموریت در تهران، تهران، ترجمه علی‌اکبر عبدالرشیدی، تهران، اطلاعات، 1365، ص 70. 
5. عرفان قانعی‌راد، در دامگه حادثه، بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی (گفت‌وگویی با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک)، ناشر شرکت کتاب، 1390، صص 159- 160.
6. اسناد لانه جاسوسی، ج 3، ص 213.
7. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 257؛ رک: سمیه فاضلی، پایان‌نامه بررسی تحولات دربار پهلوی دوم و نقش آنها در سقوط آن رژیم با تکیه بر کتب سیاست‌گذاران غربی، 1391، ص 66.
8. اسناد لانه جاسوسی، ج 3، ص 101.
9. ماروین زونیس، شکست شاهانه: ملاحظاتی درباره سقوط شاه، ترجمه اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران، نشر نور، 1370، چ دوم، صص 116- 117.
10. اسناد لانه جاسوسی، ج 1، ص 275. https://iichs.ir/vdce.o8vbjh87p9bij.html
iichs.ir/vdce.o8vbjh87p9bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما