«جستارهایی در سیره سیاسی مرحوم حاج سید احمد خمینی» در گفت‌وشنود با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی

او واسطه امین امام و جریانات سیاسی بود

سید محمد کاظم موسوی بجنوردی از بیتی برخواسته است که با امام خمینی ارتباطی دیرین و نزدیک داشته‌اند. از همین‌روی از سیره امام و فرزند ارجمندش مرحوم حاج سید احمد خمینی، خاطراتی شنیدنی دارد. او در آستانه سالروز ارتحال یادگار گرامی امام و در گفت‌وشنودی که پیش روی دارید، به بیان پاره‌ای از خاطرات و تحلیلهای خویش از سیره سیاسی فرزند امام پرداخته است. امید آنکه مقبول افتد.
او واسطه امین امام و جریانات سیاسی بود
□ به عنوان آغازین سؤال بفرمایید آشنایی شما با مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی از چه مقطعی و در کجا آغاز شد و چگونه ادامه پیدا کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین(ع). پدربنده مرحوم آیت‌الله العظمی آقای آمیرزا حسن بجنوردی از دوران جوانی با حضرت امام(رضوان الله تعالی علیهما) دوست بودند و مخصوصاً پس از تبعید امام به ترکیه و نجف و سپس آغاز درس امام، این دوستی ــ که از قبل شکل گرفته بود ــ بسیار تنگاتنگ شد. اخوان بنده با امام و مرحوم حاج آقا مصطفی در ارتباط بودند و شاید بشود گفت نزدیک‌ترین خانواده در نجف به خانواده امام، خانواده ما بود. این دو خانواده بسیار به هم نزدیک بودند و با یکدیگر انس و الفت داشتند. البته من در آن دوره در زندان بودم و در دوره نخست‌وزیری بختیار، از زندان آزاد شدم. از وقتی که امام به ایران برگشتند و انقلاب به پیروزی رسید، با حاج احمد آقا ارتباط نزدیک داشتم. یادم می‌آید صبح بود و مشغول صبحانه خوردن بودم که از مدرسه رفاه به من زنگ زدند و گفتند: یاسر عرفات آمده است و حاج احمد آقا با شما کار دارد. به آنجا رفتم. اتاقی در کنار اتاق امام بود. مرا به آنجا هدایت کردند و رفتم و دیدم حاج احمد آقا ، یاسر عرفات و شهید محمد منتظری هستند. حاج احمد آقا قبلاً مرا به یاسر عرفات معرفی کرده بود، به همین دلیل او از جا بلند شد و تا جلوی در آمد و مرا بغل کرد و بوسید. حاج احمد آقا در آنجا خیلی به من محبت و شروع به تعریف از من در حضور یاسر عرفات کرد. پس از آن ما دیدارهای مختلفی داشتیم که بخشی از آنها کاری بودند. به عنوان مثال در زمینه آزاد کردن گروگانهای امریکایی، من با حاج احمد آقا در تماس بودم، چون مجلس هفت نفر از وکلا را انتخاب کرد که به قضیه گروگانها رسیدگی کنند...
 

 
□ گروگانهایی که پس از تسخیر سفارت آمریکا در اختیار نظام بود؟
بله، یکی از آن هفت تن از وکلا، من بودم و در این زمینه تماسهای متعددی با حاج احمد آقا داشتم و در این باره، با هم گفتگوهایی داشتیم. در زمینه ترجمه سخنرانیهای امام به زبان عربی، تماسهای منظمی داشتیم، چون حاج احمد آقا از من خواست تمام سخنرانیهای امام به زبان عربی ترجمه شوند و ما یک هیئت علمی درست کردیم که خود حاج احمد آقا در رأس آن هیئت علمی بود. این جلسه تشکیل می‌شد و طبعاً در تماس دائمی با حاج احمد آقا بودیم. یک‌سری مراودات تقریباً خانوادگی هم وجود داشت، به این معنا که به هر حال گاهی ما خدمت ایشان می‌رسیدیم و گاهی دعوت می‌کردیم و ایشان به منزل ما و یا دفتر دائره‌المعارف می‌آمدند. به هر حال ایشان نسبت به ما خیلی محبت داشت و ما هم خیلی به ایشان علاقه‌مند بودیم.
 
□ از مراودات کاری خودتان با ایشان چه خاطراتی دارید؟
خاطرات ما با ایشان خیلی زیاد است. وقتی استاندار اصفهان بودم، فرمانده نیروی هوایی به من زنگ زد. دوره بعد از حمله امریکا به طبس بود و شک و تردید نسبت به پروازها کلاً شایع شده بود. ابتدا استاندار کرمان به من زنگ زد و به شکلی خبر داد که هلیکوپترهای ناشناسی دارند به طرف اصفهان می‌آیند. بعد فرمانده نیروی هوایی ــ که فکر می‌کنم در آن موقع مرحوم سرهنگ فکوری بود ــ زنگ زد و گفت: چند هلیکوپتر ناشناس دارند به سمت اصفهان می‌آیند! بلافاصله فرماندهان نظامی و سپاه را خبر کردیم که چه کار باید بکنیم، چون شکاریهای F14 و نیروهای زیادی در اصفهان بودند و ما می‌ترسیدیم که اینها را بمباران کنند، چون دفاع آسمان ایران به هر حال، متکی به این سلاحها بود و اینها به اصطلاح سلاحهای استراتژیک ایران بودند. البته من که نظامی نبودم، ولی نظامیها را خبر کردیم که دقت کنند، چون به هر حال چنین خبری رسیده بود، منتهی این مسئله باعث شد تمام شهر اصفهان سنگربندی شود. به این معنا که آقای سالک فرمانده سپاه اصفهان، اطلاعیه‌ای داد. آقای رحیم صفوی در جلسه‌ای که برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شده بود، بودند. آقای سالک از تلویزیون استان اطلاعیه‌ای پخش کرد مبنی بر اینکه آماده باشید و آماده باش داد. در استانداری اصفهان یک مشاور امنیتی نظامی داشتم که به من گزارش داد: بعد از این اطلاعیه، تمام شهر سنگربندی شده است! چیزی نگذشت که حاج آقا احمد به من زنگ زد و پرسید: در اصفهان چه خبر است؟ ما داستان را برای ایشان تعریف کردیم و گفتیم: ما در این میان کاره‌ای نیستیم و این تصمیمی است که فرمانده سپاه گرفته است. خوشبختانه خبر درست از کار در نیامد و معلوم شد هواپیما یا هلیکوپتر خودی بوده است. منظورم این است که حاج احمد آقا در اداره کشور نقش بسیار مؤثری داشت و شاید نیم ساعت بعد از آماده‌ باشی که آقای سالک برای اصفهان داد، حاج احمد آقا زنگ زد و پرسید: اصفهان چه خبر است؟ و از خود من گزارش دقیق گرفت که تصمیم درستی گرفته شود.همیشه این‌طور بود. یکی از خصوصیات حاج احمد آقا این بود که گزارشها را خیلی دقیق و با جزئیات می‌گرفت. کوشش می‌کرد به کنه مسئله پی ببرد و آن را به اطلاع امام برساند و بگوید ریشه یا معنای این حرکت یا مسئله یا پدیده چیست؟ این از رفتارهای متعارف ایشان بود.
 
□ اساسا سیره سیاسی مرحوم حاج سید احمد خمینی بر چه مبانی و اصولی استقرار داشت؟ ایشان در عرصه سیاست پس از پیروزی انقلاب،چه نقش و جایگاهی داشت؟
در یک کلام باید گفت که مرحوم آقای حاج آقا احمد(رضوان الله تعالی علیه)، امین حضرت امام بود و این امانت را با وسواس حفظ و کوشش می‌کرد برای اداره کشور،مصالح مختلف را در نظر بگیرد. البته اداره کشور، نهایتا از سوی حضرت امام انجام می‌شد، منتهی این هدایت از طریق حاج احمد آقا صورت می‌گرفت. احمد آقا هم در مسائل بین‌المللی و هم در مسائل داخلی، بینش بسیار بازی داشت. تجربه اول بود که یک حکومت دینی با تمام مشکلاتی که داشت، در ایران پا می‌گرفت و حاج احمد آقا می‌کوشید بین نیروها و جناحها و بینشهای فقهی مختلف، هماهنگی به وجود بیاورد، چون این مسائل برای اداره کشور بسیار حساس و مهم بودند. ایشان از یک طرف، به حفظ امانت توجه زیادی داشت و کوشش می‌کرد آن‌طوری که امام می‌خواهد،  دستورات و راهنماییهایش منتقل شود و هم مصالح و مفاسد را در نظر می‌گرفت و به سمع امام می‌رساند و از این بابت نقش بسیار حساسی داشت. در عین حال از لحاظ شخصی، فرد  مهربانی بود و گاهی بسیار مظلوم واقع می‌شد. تمام این دشواریها را، به خاطر مصالح عالیه انقلاب و کشور تحمل و کوشش می‌کرد هماهنگی‌ای را که اشاره کردم، همیشه داشته باشد. تماسهای ایشان با افراد و نیروهای مختلف باعث می‌شد بتواند گزارشهای متقنی را به سمع امام برساند تا مسائل به شکل واقعی‌تر به امام برسد و ایشان بتواند راهنمایی و دستورات مقتضی را صادر کند و هم از این طرف می‌کوشید تا گروه‌های مختلف در خط امام را هماهنگ کند. بنابراین نقش بسیار حساسی داشت.
 
□ اشاره کردید به تلاش ایشان برای ایجاد وفاق داخلی در راستای پیشبرد مصالح نظام اسلامی. این تلاش چگونه و با چه رویکردهایی به انجام می رسید؟
ایشان در مسائل جهانی و بین‌المللی، در جایی که به امنیت ملی ارتباط پیدا می‌کرد، کوشش می‌کرد از هر گونه ایجاد بحران و تنش اجتناب کند. در مسائل داخلی هم می‌کوشید تنش و بحرانی در داخل به وجود نیاید، چون به هر حال دوران بسیار سختی بود. از یک طرف انقلابی صورت گرفته بود که یک انقلاب مردمی بود و به خاطر مردمی بودنش، نیروهای زیادی به میدان آمده بودند. وارد میدان شدن این نیروهای زیاد، مثل تیغ دو لبه است و به خاطر اینکه از سلایق مختلف هم هستند، مشکلات خاص خودش را ایجاد می کند. برداشتها متفاوتند و در عین حال، نیروی عظیمی هستندکه پشت انقلاب ایستاده‌اند، بنابراین شمشیر دو لبه به این معناست که هم مفید است و هم کنترل کردنش مشکل. به همین دلیل نقش ایشان بسیار حساس بود. از سوی دیگر ایشان مردم‌مدار و مردم دار بود و کمتر کسی با ایشان تماس می‌گرفت و راضی برنمی‌گشت. همواره سعی می‌کرد طرف را توجیه و خواسته او را به نحوی برآورده کند. تا جایی که در توانش بود، کمک می‌کرد مسائل و مشکلات حل شوند و هماهنگی لازم به وجود بیاید. به همین دلیل، برداشتم این است که فشار زیادی روی او بود. شاید به همین دلیل هم بود که در جوانی فوت کردند، چون فشار زیادی که به قلبشان وارد شد و عمر زیادی نکردند.
□ طبیعی بود که ایشان در وهله اول،به دلیل فرزند حضرت امام بودن در این جایگاه قرار داشتند. رابطه این دو را بایکدیگر چگونه دیدید وتوصیف می کنید؟
ایشان در مورد پدرشان مرحوم حضرت امام، علاوه بر مواردی که ذکر کردم، یک فدایی و واقعاً عاشق بود و بسیار هم کوشش می‌کرد از خط امام خارج نشود. طابق‌النعل‌باالنعل مطابق خواسته‌های امام حرکت می‌کرد. با رجال مختلف سیاسی و مذهبی در ارتباط بود که هر یک دیدگاهها و نظراتی داشتند و تمام این نظرات و دیدگاهها، به نحو قابل قبولی به امام منعکس می‌شدند. منتهی زحمتی که ایشان می‌کشید، این بود که این نظرات و دیدگاهها را دسته‌بندی و جمع‌بندی می‌کرد و نتیجه را در اختیار امام قرار می‌داد.
می دانید که هنوز چیزی از انقلاب نگذشته بود که جنگ شروع شد که یک جنگ طولانی بود .دراین جنگ هم شرق و هم غرب پشت صدام بودند و از او حمایت می‌کردند و عزمشان را جزم کرده بودند که انقلاب شکست بخورد، چون هم شرق و هم غرب، از این احساس خطر می‌کردند که یک انقلاب مردمی و دینی، پا به عرصه وجود بگذارد و پیروز شود و دستاوردهایی هم داشته باشد. این با تقسیم‌بندی جهان که بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمده بود، کاملاً منافات داشت. چون این پدیده جدیدی بود که در طرح شرق و غرب پیش‌بینی نشده بود. درآن دوره کشور ما در جنگ، از لحاظ تسلیحات و مهمات و قطعات یدکی برای هواپیماها و ماشین‌آلات جنگی، در مضیقه شدید بود. حاج احمد آقا در هدایت کردن این مسائل و ایجاد هماهنگیهای لازم بین نیروهای مختلف هم نقش بسیار برجسته‌ای داشت، چون نیروهای سپاه، بسیج و ارتش در جنگ دخیل بودند. از طرفی خود نیروی بسیج جنبه‌های مختلف داشت. نقش روحانیت در بسیج توده و تسلیح آنها توسط سپاه و برنامه‌ریزی برای تهیه تسلیحات، مهمات و اسلحه برای این نیروهای مردمی، کار بسیار پیچیده‌ای بود. فرماندهان سپاه و ارتش باید با هماهنگی کار جنگ را هدایت می‌کردند و طبعاً نقش حاج احمد آقا برای ایجاد هماهنگی بین امام به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح و فرماندهانی که مستقیماً دست اندر کار جنگ بودند، پیچیدگیهای خاص خودش را داشت.
از سوی دیگر در زمان جنگ، مواد مصرفی مردم آن‌قدر زیاد نبود که هر کسی بتواند به آنچه که نیاز دارد، دسترسی پیدا کند و سیستم کارآمدی به نام سیستم کوپن را در طول جنگ در سراسر کشور برقرار کردند و بدین ترتیب، حتی ضعیف‌ترین خانواده‌ها هم از لحاظ مالی درمانده نمی‌شدند و به حداقلی که لازم بود، دسترسی پیدا می‌کردند و این حتی برای دنیا هم بسیار شگفت‌انگیز بود. به خاطر اینکه ایران در حصر اقتصادی و از سوی شرق و غرب تحت فشار بود و نیروهای صدامی هم بی‌رحمانه فشار می‌آوردند و نیروهای مسلح ما هم پس از انقلاب، هنوز شکل واقعی خود را پیدا نکرده بودند. در ارتش جا‌به‌جاییهای زیادی انجام شده و فرماندهان و درجه‌دارهای فراوانی جا‌به‌جا شده بود. چون قبل از جنگ و اول انقلاب، به دلایل شرایط خاص آن دوره، نظارت کافی در فرماندهی نبود، به همین دلیل وقتی جنگ شروع شد، فقط نیروهای مردمی به فرمان امام به جبهه‌ها روی آوردند و جلوی دشمن را گرفتند. همه این مسائل، پیچیدگیهایی را به وجود می‌آورد که کار حاج احمد آقا را خیلی زیاد و پیچیده می‌کرد و فشار زیادی را روی ایشان وارد می‌آورد.
 

 
□ این فعالیت زیاد و پیچیده به چه معناست و چه شرایطی را برای ایشان ایجاد کرده بود؟
فشار به این معنا که به هر حال، رابطه همه نیروها، احزاب، گروه‌ها وقشرهای مختلفی که می‌خواستند امام را ببینند و راهنمایی بگیرند، به نحوی از طریق حاج احمد آقا انجام می شد، به همین دلیل مسئله رعایت امانت توسط حاج احمد آقا نقش کلیدی داشت. اینکه ما همیشه می‌گوییم حاج احمد آقا امین امام بود، این امانتداری نقش بسیار کلیدی و مهمی بود، چون اگر ایشان می‌خواست طبق سلیقه خودش عمل کند، طبیعتاً بسیاری از مسائل می‌توانستند راه دیگری بروند و ناهماهنگی به وجود بیاید، ولی ایشان با عشق، امانتداری و وفاداری‌ای که به امام داشتند، مورد اعتماد همه فرماندهان، سیاسیون و رجال مذهبی بودند و لذا رهبریها، هدایتها و فرماندهیهای امام به نحو احسن انجام می‌شدند. از لحاظ خصوصیات شخصی، حاج احمد آقا یک فرد دوست‌داشتنی بود. خانواده‌اش را بسیار دوست داشت. برای فرزندانش پدر خوب و برای همسرش شوهر خوبی بود و واقعاً تمام وظایف یک پدر مهربان را به‌رغم تمام مسئولیتهایی که داشت به‌خوبی انجام می‌داد، چون مسئولیت، در خون حاج احمد آقا بود و هیچ کاری را بدون بررسی، تأمل و غیر مسئولانه انجام نمی‌داد.
https://iichs.ir/vdce.z8nbjh8nw9bij.html
iichs.ir/vdce.z8nbjh8nw9bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما