روزهایی که بر ما میگذرد تداعیگر یاد و خاطره نماد عرفان و عبودیت و مرجع والامقام عالم تشیع، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمدتقی بهجت فومنی (قده)است. او در روزگار ما سمبل درآمیختن مکانت والای علمی و فقهی با فتوحات ارجمند روحانی بود. اینک به این مناسبت و برای نوشیدن جرعه ای از کوثر اندیشه و معنویت آن بزرگ، ساعتی با فرزند ارجمندش جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت به گفت وگو نشسته ایم که نتیجه آن را پیش روی دارید.
در غم همه مسلمانان شریک بود
□به عنوان سؤال نخستین، اگر بخواهید پدر را با چند عبارت توصیف کنید، آن چند عبارت کدامند؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الحمدلله رب‌العالمین و صلی‌الله علی محمد و آله الطاهرین(ع). به اعتقاد بنده خدای متعال هر چند قرن یک بار فردی را انتخاب و او را از لحظه تولد تا زمان رحلت هدایت می‌کند و مأموریتی را به دست او می‌سپارد، یعنی در واقع او را برمی‌گزیند و به او ندا می‌دهد تا عالمی باشد: افضل من انبیاء بنی‌اسرائیل! مرحوم ابوی چنین بودند، یعنی از همان دوران طفولیت در درس، رفتار و تفکر کم‌نظیر بودند.
 
□از سیر و سلوکی که منجر به پدید آمدن چنین انسان والایی شد برایمان بگویید. ایشان چه مسیری را پیموده بودند؟
ایشان سالها قبل از آنکه به سن بلوغ برسند، در اثر معاشرت با عالمی مهذب و وارسته راههای سلوک و صعود روحی را یافتند. سیروسلوک ایشان خیلی قدمت داشت.
 
□از چه وقت به تحصیل علوم دینی پرداختند؟
از 12 سالگی و پس از اینکه در مکتب با قرآن آشنا شدند. دوستان ایشان هنگامی که نبوغ فوق‌العاده ایشان را دیدند، پدر را تشویق کردند که برای ادامه تحصیل به عراق بروند. پدر هنوز 14 سال هم نداشتند که به کربلا رفتند و در حوزه کربلا از محضر مرحوم آیت‌الله حجت کسب فیض کردند و چنان نبوغ و درخششی از خود نشان دادند که مرحوم حجت فرموده بودند: «مرحبا به شاگردی که از استاد بهتر است!» در نوجوانی در مکتب مرحوم آقای قاضی تلمذ می‌کردند و روزی پس از حل یک مشکل علمی، مرحوم آقای قاضی به ایشان لقب «فاضل گیلانی» داده بودند.
 
□اشاره‌ای به دیگر اساتید ایشان هم داشته باشید.
مرحوم آیت‌الله شیخ محمدکاظم شیرازی که در واقع دقت علمی میرزای‌شیرازی را به ایشان آموخت. مرحوم آیت‌الله شیخ‌محمدحسین غروی‌کمپانی که نوآوری‌های مرحوم نائینی و جولان فکری آقاضیای عراقی و در مجموع استدلال قوی و تفکر مستدل و ژرف‌نگری را به ایشان منتقل کرد. به هرحال ظرایف و دقایق عقلی را از مرحوم غروی و نیز مرحوم بادکوبه‌ای، اشراف کامل بر همه ابواب فقه را از مرحوم آیت‌الله سید‌ابوالحسن اصفهانی و الهام الهی در نظر و رأی را از عارف بی‌بدیل مرحوم علامه سید‌علی قاضی‌طباطبایی دریافتند و همه را با استعداد عجیب خویش در هم آمیختند و حاصل زحمات این بزرگان بی‌نظیر را با سلوک و معرفتی که از کودکی آموخته بودند، به صورت بیان معارف دینی و ظرایف اجتهادی و تبحر در علوم ظاهر و باطن به منصه ظهور رساندند.
 
□به سیر و سلوک درونی و تبحر در علوم باطنی اشاره کردید. در این زمینه مصداقی هم یادتان هست؟
بله، ایشان در همان ایام پیش از بلوغ، چنان در مسیر سلوک و عرفان پیش رفته بودند که با اقتدا به فقیهی بزرگ در نماز در روز اول و دوم تشرف به حرم اباعبدالله(ع) توانسته بودند در اولین زیارت روضه سیدالشهدا، بلندای عرفانی آن فقیه بزرگ را کشف کنند و قبل از 14 سالگی در نماز صبح در حرم آقا سر از نهان‌خانه دل آن بزرگ درآورند و راز سر به مُهر ایشان را بفهمند! ایشان در حرم مولی‌الموحدین(ع) و در حضور عارفی کم‌نظیر، راههای آشکار و پنهان سلوک را با چنان سرعتی پیمودند که از همه اقران و حتی سابقین خود گوی سبقت را ربودند، به‌طوری که بسیاری از اقران و خواص ابوی در همان دوران جوانی کرامات و خوارق عادت بی‌شماری را از ایشان مشاهده کرده بودند.
 
□چه کسانی؟
یکی مرحوم آقا شیخ‌عباس قوچانی بزرگ بودند که از ایشان نقل شده است در مرحوم ابوی تا 20 عطیه الهی را می‌دانستند، اما در نگهداری سرّ ایشان عهد بسته بودند و فقط کوچک‌ترین آن عطایا را نقل کرده بودند که برای مرحوم ابوی، ماده حجاب نبود و روبه‌رو و پشت سر فرقی نداشت. آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی از آقای قوچانی پرسیده بودند آیا آشیخ محمدتقی بهجت سخن گفتن با مردگان را می‌داند؟ و ایشان پاسخ داده بودند: این‌طور چیزها برایش نخودچی کشمش است!
 
□به ویژگیهای شخصیتی آن بزرگوار هم اشاره کنید، در این مورد چه مواردی برجسته بودند؟
مرحوم ابوی فوق‌العاده متواضع، متین، آرام و عزتمند بودند. بسیار ژرف‌اندیش، دانا و در عین حال بی‌ادعا. بسیار آرام و موقر راه می‌رفتند، اما در احترام و برخاستن پیش پای دیگران بسیار سریع بودند. هیبت و شکوه خاصی داشتند و به آسانی دلها را می‌ربودند اما این همه ذره‌ای از بی‌آلایشی و سادگی ایشان نمی‌کاست. با همه فوق‌العاده مهربان بودند، گویی او تنها کسی است که در زندگی ایشان است و این حس را حتی کسانی هم که ایشان را دل‌آزرده کرده بودند، داشتند. بسیار از اینکه کرامتی را به ایشان منتسب کنند برمی‌آشفتند و تذکر می‌دادند. مستجاب‌الدعوه بودند و خداوند این نعمت را به ایشان عطا کرده بود. هرگز زیر بار اینکه کسی ایشان را مراد خود قرار دهد، نمی‌رفتند و همواره افرادی را که با این نیت به ایشان نزدیک می‌شدند از خود می‌راندند و به مبادی عالیه توجه می‌دادند و می‌فرمودند: «خداوند دعای بنده مؤمن خود را استجابت می‌کند، بسپارید تا برایتان دعا کنند.» همواره از دیده شدن پرهیز داشتند و می‌پسندیدند در میان مردم گم باشند. در این موضوع به‌قدری احتیاط داشتند که کرامات استادان خود را هم بیان نمی‌کردند که نکند کسی متوجه شود خود ایشان هم اهل کرامتند. همواره وقتی از ایشان درخواست می‌شد از عطایای الهی به خود بگویند، می‌فرمودند: «اگر خدا عطیه‌ای داد گفتنی و نوشتنی نیست! اگر لازم شده باشد، به زبان دیگری گفته‌ام.»
 
□اهل سیر و سلوک گاهی به تحصیل، درس و بحث توجه چندانی نشان نمی‌دهند، اما ایشان در این عرصه نیز کم‌نظیر بودند. علت چه بود؟
همین‌طور است. هیچ‌وقت سیر و سلوک مانع تحصیل ایشان نشد بلکه برعکس به‌قدری در تحصیل دقیق و کوشا بودند که شاید عده‌ای ایشان را فقط اهل درس و بحث می‌دانستند و در تمام علوم پیشتاز بودند. ایشان در بین افرادی که در درس مرحوم آیت‌الله بروجردی حاضر می‌شدند، به نقل از مرحوم آیت‌الله حاج شیخ‌مرتضی حائری، برجسته و یگانه بودند. ایشان همچون استادان بزرگ خویش عمیق و پرمحتوا سخن می‌گفتند، طوری که فقط معدودی از خاصّان و طلاب فاضل، سخن ایشان را درک می‌کردند.
 
□از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی ایشان می‌گفتید...
بله، ایشان با آنکه جایگاه علمی بسیار بالایی داشتند خود نیز می‌دانستند در بسیاری از زمینه‌ها مانند ندارند، اما چنان می‌نمودند که گویی طلبه‌ای بیش نیستند و چیز زیادی نمی‌دانند! به‌قدری فروتن بودند که درس، بحث و تدریس خود را همواره «مباحثه» می‌نامیدند و هیچ دوست نداشتند آن را تدریس بنامند! طلبه‌های خود را نیز هم‌مباحثه‌ایهای خود می‌دانستند و هرگز در عمرم کلماتی چون «درسم» و «شاگردم» را از ایشان نشنیدم.
همواره در حال ذکر و به یاد خدا بودند. لحظه‌ای آرام نداشتند، مگر در خواب. از لحظه‌لحظه زندگی خود به تمامی استفاده می‌کردند. با آن جایگاه علمی والا هرگز ادعایی نکردند و ذره‌ای خودنمایی در ایشان وجود نداشت. هرگز به دنبال مرجعیت و زعامت نبودند بلکه برعکس همواره تلاش می‌کردند دیگران از ایشان بگذرند و نامشان را نبرند.
 
□نحوه انتشار رساله عملیه ایشان هم این نکته را نشان می‌دهد. اینطور نیست؟
همین‌طور است. رساله عملیه ایشان 117 بار چاپ شده است که ایشان در هفت چاپ اول، حتی اسم و فامیل خود را هم روی جلد چاپ نکردند و در 110 چاپ دیگر هم در ابتدای نام خود کلمه «العبد» را گذاشتند! برای چاپ آن هم، مطلقاً از وجوه شرعی استفاده نکردند. آثار علمی دیگر خود را هم برای چاپ به هیچ ناشری ندادند و همواره می‌گفتند: «هنوز آثار بزرگان و علمای گذشته روی زمین مانده‌اند!» وقتی هم که بانی چاپ آثار ایشان بیش از حد اصرار کرد، فرمودند: «اول مرا بکشید، بعد آثارم را چاپ کنید!»
ایشان هر چه از نظر جایگاه علمی و سیر و سلوک مراتب بالاتری را درک می‌کردند، بر تواضع و فروتنی‌شان افزوده می‌شد و خود را از دیگران کوچک‌تر می‌دانستند، لذا به هر مجلسی که وارد می‌شدند، در جای بزرگان و علما نمی‌نشستند و بین مردم عادی می‌نشستند. هرگز هم به کسی «تو» نمی‌گفتند. بزرگی در باب ایمان راسخ و استوار ایشان می‌گفتند: «مرحوم آقای بهجت و مرحوم آقای خوانساری، 80 سال بر صراط مستقیم بودند و در ایشان میل و گرایش هم مهار شده بود، چه رسد به چرخش و اعوجاج!»
 
□از پرکاری مرحوم آیت‌الله بهجت هم بسیار گفته‌اند. برنامه روزانه ایشان به چه منوال بود؟
مرحوم ابوی حتی برای ثانیه‌هایشان هم برنامه داشتند. دائماً در حال کار، مطالعه، تدریس، نگارش، عبادت و انجام واجبات بودند، حتی پس از 90 سالگی هم از بسیاری از جوانان پرکارتر و تواناتر بودند. ایشان به‌قدری در مطالعه و تدریس جدی بودند که به‌رغم مخالفت‌های زیادی که با این کارشان می‌شد، در 95 سالگی درسی را به برنامه تدریس خود افزودند! برنامه روزانه ایشان به این شکل بود که 5/1 ساعت تا دو ساعت قبل از فجر از خواب بیدار می‌شدند و به عبادت، مناجات و قرائت قرآن می‌پرداختند. بعد هم برنامه روزانه ایشان شامل مطالعه، تدریس و نگارش آغاز می‌شد. در ظهر و عصر هم عبادات، نوافل و تعقیبات را انجام می‌دادند و معمولاً 5/2 ساعت برای نماز مغرب و حدود 5/3 ساعت برای نماز عشا در نظر می‌گرفتند. بین نماز صبح و ظهر هم قطعاً زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواندند و بین ساعات تدریس، مطالعه و نگارش هم مشغول ذکر بودند. ایشان معتقد بودند عبادات یاریگر مطالعات هستند و زمان آن را به یک‌پنجم تقلیل می‌دهند.
 
□به تعابیر لطیف ایشان از عبادات، به‌خصوص نماز هم اشاره‌ای داشته باشید.
اوج تواضع، بندگی و خشوع ایشان در محراب نماز جلوه می‌کرد. درباره نماز می‌فرمودند: «اگر سلاطین عالم، لذت نماز را بدانند، به دنبال لذایذ دیگر نمی‌روند!» در نماز ایشان نشانه‌های عجیبی دیده می‌شد. ایشان در نماز فشار زیادی را تحمل می‌کردند و عرق زیادی می‌ریختند! شوق وصال در تک‌تک رفتارهای ایشان هویدا بود. در سایر اعمال عبادی هم همینطور بودند. مثلاً در زیارت حضرت رضا(ع) ساعتها ایستاده زیارت می‌کردند و خستگی را نمی‌شناختند. فردی به ایشان اعتراض کرده بود و ایشان فرموده بود: «هنگام زیارت خود را در بهشت می‌بینم، چگونه از بهشت خارج شوم؟»
ایشان چهار ساعت بیشتر نمی‌خوابیدند که یک‌سوم آن هم به صورت نشسته بود! می‌فرمودند: «فلان آقا فقط دو ساعت در شبانه‌روز می‌خوابید. نمی‌دانم چگونه ولی می‌دانم سه ساعت شدنی است.‌» بسیار سخندان بودند و بسیار خلاصه و کوتاه سخن می‌گفتند و کلامشان بر دلها اثر می‌کرد. همیشه می‌گفتند: «طاقت سخن‌‌سرایی ندارم، اما خدا این توان را به من داده است که کتابی را در یک سطر بگویم!»
 
□نگاهشان به مسائل مردمان دیگر اقلیمها چگونه بود؟
گرفتاری مسلمانان را گرفتاری خود می‌دانستند و می‌فرمودند: «در شب قدر، کفار به دعا مستحق‌ترند تا مؤمنین، زیرا آنها گمراهند!» در غم همه شریک بودند و اگر خبر انفجار، جنگ یا مصیبتی را در جایی می‌شنیدند، انگار که نزدیکان خودشان دچار آن مصیبت شده‌اند، بسیار متأثر می‌شدند و خبر روی تدریس و مطالعه‌شان تأثیر می‌گذاشت.
 
□مرحوم آیت‌الله بهجت در فتواهایشان هم سخت نمی‌گرفتند. دراین باره چه تحلیلی دارید؟
خیر، ایشان قائل به رحمت بودند، نه زحمت، به همین دلیل فتواهایشان ساده و سهل بودند. زحمت را بر خود می‌داشتند و در همه عمر بیشتر احتیاط عمل می‌کردند تا به فتوا. علامه طباطبایی می‌فرمودند: «رفتار ایشان درس اخلاق است.» در همه عمر کرامات خود را انکار کردند و سخت اصرار داشتند تا زنده‌اند هیچ چیزی فاش نشود. روی این مسئله خیلی حساسیت داشتند.
 
□یکی از برجستگیهای شخصیتهای بزرگ دینی«ساده‌زیستی» است. از این ویژگی ایشان نیز مصادیقی را بیان بفرمایید.
مرحوم ابوی به هیچ‌وجه تکلف نداشتند و به‌قدری ساده‌زیست و آزاد بودند که در طول 16 سال اقامت در قم، 9 بار منزل عوض کردند که غالباً هم دو اتاق بیشتر نداشت! وقتی هم که قرار شد منزلی تهیه کنند، ارزان‌ترین آنها را در محدوده حرم پیدا کردند و 40 سال در همان منزل زندگی کردند. به‌شدت از تشریفات، استقبال و بدرقه بدشان می‌آمد. با اینکه بسیار علاقه داشتند به حج عمره و زیارت عتبات بروند، اما نرفتند و می‌فرمودند: «دوست دارم همچون یک طلبه بروم که آن هم میسر نمی‌شود.» در بی‌آلایشی همتا نداشتند، به‌گونه‌‌ای که بسیاری از بزرگان و علما باورشان نمی‌شد ایشان آیت‌الله بهجت باشند. فوق‌العاده به ظواهر بی‌اعتنا بودند و ساده‌پوشی‌شان تا بدان پایه بود که دیگران سعی می‌کردند تصویر نماز ایشان را به کسانی که از راههای دور به ایشان عشق می‌ورزیدند نشان ندهند، زیرا به خیال خام خود تصور می‌کردند لباسهای ایشان تراز نیست! ایشان همواره در حال مراقبه بودند و دیگران را نیز به این امر توصیه می‌کردند و خود لحظه‌ای از مراقبت دائم غافل نبودند. ایشان در عین حال که از نظر علمی در تراز فاضل‌ترین علمای شیعه بودند، از نظر پارسایی و تقوا نیز در بین مرجعیت شیعه سرآمد بودند و عبودیت خود را به پای هیچ چیزی فدا نکردند. برای شناخت ایشان باید فراوان تلاش کرد، زیرا ایشان در دوران حیات مانع از این می‌شدند که کسی به کنه فاضلی و شخصیت ایشان پی ببرد.
ایشان نه‌تنها برای روحانیت بلکه برای مرجعیت شیعه نیز سیره جدیدی را در دنیای معاصر بنا نهادند و نشان دادند همچون صدر اسلام باید بر دلها حکومت و در تمام ابعاد زندگی زاهدانه رفتار کرد. رفتار و سلوک ایشان اتمام حجتی برای طلاب و حتی بزرگان شیعه و همه مسلمانان بود. با توجه به اینکه ایشان همواره کرامات خود را مخفی نگه می‌داشتند، پی بردن به عمق افکار و رفتار ایشان ساده نیست و نیاز به اهتمام جدی دارد.



 
منبع : سایت جوان آنلاین
https://iichs.ir/vdcj.xetfuqe8hsfzu.html
iichs.ir/vdcj.xetfuqe8hsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما