بی تردید نهضت «تحریم تنباکو»از بارزترین فرازهای جهاد ملت ایران با استعمار انگلیس وطبعا در عداد موضوعات جهادی دردوران ما به شمار می رود.درسالروز صدور فتوای تحریم تنباکو، با عالم فرزانه حضرت آیت الله سید رضی شیرازی نواده ارجمند آیت الله العظمی میرزا حسن شیرازی به گفت وگو نشسته ایم که نتیجه آن در پی می آید.
شایع بود که انگلیسیها میرزا را مسموم کرده اند!
□نهضت تنباکو در تاریخ معاصر ایران با نام میرزای شیرازی گره خورده است.به عنوان آغازین سؤال بفرمایید که زمینه های  فتوای تاریخی میرزا چگونه شکل گرفت؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. مرحوم میرزای نائینی فرزند فاضل و صالحی به نام میرزا علی آقا داشت که این قصه را از قول مرحوم پدرش نقل می‌کرد که: یک شب میرزای شیرازی شاگردانش را جمع می‌کند و می‌گوید می‌خواهیم برای تحریم تنباکو به تهران تلگراف بفرستیم و شما بروید و هر کدام متنی را تهیه کنید تا هر کدام بهتر بود همان را ارسال کنیم. همه شاگردان متنهایی را تهیه و به میرزای شیرازی می‌دهند. ایشان همه را می‌خواند و بعد از زیر تشک‌اش متنی را بیرون می‌آورد و قرائت می‌کند: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال توتون و تنباکو بایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است. الاحقر محمد حسن الحسینی».
میرزا حسن نائینی می‌گفت: میرزا پس از قرائت متن فرمود:« این تلگراف از ناحیه مقدسه امام زمان(عج) شرف صدور پیدا کرده است!» همگی با شنیدن این سخن اذعان می‌کنند فقط این متن باید ارسال شود و هر سخنی غیر از آن نابجاست.
سید محمد فشارکی در آن جلسه از میرزا می‌پرسد آیا این حکم فقط منحصر به ایران است یا همه کشورها را شامل می‌شود و ایشان پاسخ می‌دهد: فقط مختص ایران است!
 
□چه کسانی در قضیه فتوای تنباکو بر میرزای شیرازی تأثیر داشتند؟چون در این باره،ادعاهایی در برخی متون تاریخی مطرح شده است؟
در بعضی از کتابها نوشته شده است که سید جمال‌الدین اسدآبادی به میرزای شیرازی نامه نوشت و ایشان را تشویق کرد که این فتوا را بدهد و میرزا هم این کار را کرد. بنده لازم می‌دانم در این باره توضیحاتی بدهم. در هیچ جا سندی وجود ندارد که میرزای شیرازی به نامه‌های سید جمال جواب داده باشد. مرحوم سید جمال گلپایگانی از مرحوم میرزای نائینی نقل قول می‌کرد که: سید جمال چند روزی در سامرا در حجره من بود و تلاش زیادی کرد که با میرزا ملاقات کند، اما موفق نشد! احتمال دارد میرزای شیرازی همچنان که از منابع مختلف اطلاعات دریافت می‌کرد، از سید جمال هم اطلاعاتی دریافت کرده باشد، از جمله همین نامه‌ای که نقل می‌کنند سید جمال به میرزا نوشته است، اما تصمیم نهایی را خود میرزا گرفت. سید جمال بسیار اصرار داشت ملاقاتی با میرزا کند، اما میرزا هرگز اظهار تمایل نکرد و این ملاقات انجام نشد. مرحوم شیخ عبدالنبی از روحانیون برجسته تهران مدت پنج سال در سامرا در خدمت میرزا بود. ایشان از سامرا به ترکیه، مکه و استانبول می‌رود و در آنجا به سید جمال برمی‌خورد. سید جمال به او می‌گوید از میرزا بخواهد ناصرالدین‌شاه را تکفیر کند تا بشود او را از سلطنت عزل کرد. شیخ عبدالنبی از او می‌پرسد: «قرار است چه کسی جانشین ناصرالدین شاه شود؟» و سید جمال پاسخ می‌دهد: «من!» ایشان می‌پرسد: «و چه کسی قرار است از حکومت شما پشتیبانی کند؟» سید جمال می‌گوید: «سلطان عبدالمجید!» بنده خودم این نقل قول را از زبان فرزند مرحوم شیخ عبدالنبی نوری، فرزند شیخ بهاءالدین نوری شنیدم. شیخ عبدالنبی این پیغام را به میرزای شیرازی می‌رساند و ایشان می‌گوید:« تکفیر ناصرالدین شاه به صلاح مملکت و ملت نیست. اگر او برداشته شود، تسنن توسط حکومت عثمانی بر ایران مسلط می‌شود و تشیع را از بین می‌برد».
استنباط خودم از مطالعه تلگرافهایی که ناصرالدین شاه قبل از پیروزی نهضت تنباکو برای میرزای شیرازی می‌فرستاد،این است که هر چند میرزا احترام شاه را حفظ می‌کند، ولی شاه رعایت ادب نمی‌کند، ولی بعد از پیروزی نهضت شاه برای میرزا القاب زیادی را به کار می‌برد، اما میرزا مثل سابق با احترام، ولی بدون القاب جدید، پاسخش را می‌دهد! این واقعه نشان می داد که شاه دراین مقطع اخیر،به قدرت روحانیت بیشتر پی برده بود.
 
 
□آیا واقعا مرحوم میرزا از ناصرالدین شاه حمایت می‌کرد؟
خیر، ایشان هیچ‌وقت به‌طور مطلق از ناصرالدین‌ شاه حمایت نکرد، اما معتقد بود برای حفظ تشیع در ایران باید او را حفظ کرد.
 
□میرزای شیرازی عالم بزرگ و جلیل‌القدری بود، با این همه اقامت در سامرا را- که آن موقع دهی بیشتر نبود- به اقامت در نجف ترجیح داد. به نظر شما دلیل این موضوع چه بود؟
چند دلیل مهم دارد. اول اینکه محیط نجف یک محیط کاملاً شیعی بود، در حالی که سامرا سنی‌نشین بود. میرزای شیرازی با هجرت به سامرا و ارائه خدمات بزرگی چون ساختن مدرسه، پل، حمام، حسینیه و خانه برای طلاب و مدرسین، بین شیعه و سنی پل ارتباطی زد. با وجود مرقد مطهر و خانه امام حسن عسگری(ع) و آرامگاه مادر امام زمان(عج) در سامرا، میرزا توانست شیعیان را به هجرت و اقامت در این شهر تشویق کند. وقتی میرزا مدرسه علمیه‌ای را برای طلاب شیعه ساخت، اهل سنت هم به فکر ساخت مدرسه‌ای برای طلاب سنی افتادند و میرزا به آنها کمک کرد مدرسه‌شان را بسازند!
 
□ظاهراًدرآن دوره، بین اهل سنت و شیعیان برخوردهایی اندک هم پیش می‌آمد. در بررسی اسناد و مدارک به موردی از این دست هم برخورده‌اید؟
بله، یک بار یک طلبه سنی و یک طلبه شیعه با هم برخورد کردند. عده‌ای فرصت‌طلب هم که همیشه دنبال موقعیت برای سوء استفاده هستند، کسانی را تحریک می‌کنند که منزل میرزا را سنگباران کنند. شیوخ فرات که اغلب شیعه هستند برای میرزا پیام فرستادند که: برای مقابله با آنها هر دستوری بدهید اطاعت می‌کنیم! کاردار روس و انگلیس هم خواستند با میرزا ملاقات کنند، ولی او آنها را نپذیرفت و در عوض والی عثمانی را پذیرفت. والی پرسید: «تصمیم شما در باره کسانی که به منزل شما جسارت کرده‌اند چیست؟» میرزا پاسخ داد: «آنها فرزندان ما هستند و ما سعی خواهیم کرد آنها را با هم آشتی بدهیم!» پیرمردهای سامرا می‌گفتند ما آزادشده‌های میرزا هستیم، چون آن روز می‌توانست ما را مجازات کند، اما به‌جای آن با محبت و مهربانی گذشت کرد.
 
□نحوه رفتار میرزای شیرازی با مردم چگونه بود؟
میرزا فوق‌العاده متواضع و مؤدب بود. همیشه دوزانو می‌نشست و هیچ‌وقت تکیه نمی‌داد. در زهد و قناعت نظیر نداشت.
 
□ظاهراً از خلوص وتقوای ایشان،نیز آثار وکراماتی مشاهده شده است.دراین باره چه مواردی برای اشاره وجود دارد؟
یک بار در نجف به عیادت مرحوم آخوند ملا علی همدانی رفتم که بیمار بودند. وقتی رسیدم ایشان خواب بودند. مدتی ماندم تا بیدار شدند و احوالپرسی کردم. بعد هم بیرون آمدم. مرحوم آخوند ظاهراً مرا نشناخته بودند و از فردی که آنجا بود پرسیده بودند: «ایشان که بود؟» گفته بودند: «سید رضی شیرازی» مرحوم آخوند فرمودند: مرا صدا بزنند. برگشتم و ایشان گفتند: «به شما ارادت دارم، ولی خیلی وقت بود شما را ندیده و صدایتان را نشنیده بودم و شما را نشناختم. بنده در تهران در محضر شیخ عبدالنبی نوری تلمذ می‌کردم. ایشان یک بار تعریف کرد که در سامرا در خدمت مرحوم میرزا بودم و با پولی که از نور برایم می‌رسید، زندگی می‌کردم. یک سال پول نرسید و ناچار شدم قرض کنم. هنگامی که قرض خیلی به من فشار آورد، یک روز در حجره‌ام به محضر امام زمان(عج) گلایه کردم که ما مهمان شما هستیم. بسیار مقروض‌ام. چرا به وضعیت ما رسیدگی نمی‌کنید؟ و در همان حال به خواب رفتم. در خواب پیامبر(ص) را دیدم که فرمودند شیخ عبدالنبی! در کمد 120 تومان هست. بردار و قرضهایت را بده. از خواب بیدار شدم و در فکر بودم که نوکر میرزا به نام نصرالله آمد و گفت آقا با شما کار دارند. هوا بسیار گرم بود. همراه او به منزل میرزا رفتم و وارد زیرزمین شدم و همان صحنه‌ای را که در خواب دیده بودم دیدم. میرزا روی تشکچه‌ای نشسته بود و گفت: شیخ عبدالنبی! در کمد 120 تومان هست. بردارید و قرضهایتان را بدهید. رفتم و پول را برداشتم و می‌خواستم برای میرزا خوابم را تعریف کنم که گفت خداحافظ! بفرمایید. بفرمایید! و بیرون آمدم.»
میرزا احوالات عجیبی داشت. اهل سیر و سلوک و به طرز عجیبی متصل بود. از ایشان کرامات فراوانی را نقل کرده‌اند که به عقیده من به دلیل تقوا، اخلاص زیاد و ویژگیهای اخلاقی و علمی ایشان بوده است.
 
□این شبهه وجود دارد که میرزای شیرازی را مسموم کرده باشند. به نظر شما این گمان چقدر درست است و چه کسانی دست به این عمل زده‌اند؟
همه عمر میرزای شیرازی در مبارزه صریح و علنی با انگلیسیها گذشت، بنابراین بعید نیست آنها که او را مانعی بر سر راه منافع خود می‌دانستند، برای از بین بردن او دست به هر کاری زده باشند تا او را از سر راه بردارند.
این را از خواهر مرحوم میرزا عبدالله شیرازی شنیدم که در سامرا شایع شده بود میرزا را مسموم کرده‌اند. این را هم شنیده‌ام که مرحوم میرزا پس از موفقیت در قضیه تنباکو از شدت ناراحتی گریه کرده و گفته بود:« از امروز دشمن به قدرت سازماندهی و بسیج توده مردم توسط روحانیون پی برده است و از این به بعد برای نابودی آن به هر ترفندی متوسل خواهد شد».
 
□نظرحضرت امام در باره فتوای مرحوم میرزای شیرازی چه بود؟
اوایل انقلاب که گروه فرقان مرا ترور کرد، برای معالجه مجبور شدم به خارج بروم. موقعی که برگشتم به اتفاق سه نفر خدمت مرحوم امام(رحمه الله) رفتیم. ملاقات ما بیش از یک ساعت طول کشید. امام با من احوالپرسی کردند و فرمودند:« فلان نشریه نوشته فتوای تنباکو به دستور خارجیها بوده، ولی به اسم میرزا تمام شده است. اینها می‌خواهند با این همه خدمتی که روحانیت از موقع نهضت تنباکو تا به حال کرده است همه کارها را به نام دیگران تمام و به مردم ثابت کنند روحانیت تاکنون کاری برای آنها نکرده است، در حالی که نهضت تنباکو و همه نهضتهای مهم منتسب به روحانیت هستند». این خاطره به خوبی دیدگاه مرحوم امام را نشان می دهد.
□با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.    
https://iichs.ir/vdci.5apct1arvbc2t.html
iichs.ir/vdci.5apct1arvbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما