عالم مجاهد حضرت آیت الله حاج سید علی شفیعی، از شخصیتهای پرآوازه استان خوزستان و از نمایندگان این استان در مجلس خبرگان رهبری به شمار می رود. ایشان در گفت وشنودی که پیش روی دارید، به تحلیل زمینه‌ها و پیامدهای انتخاب آیت الله مهدوی کنی به ریاست مجلس خبرگان پرداخته اند.
حضورش در هر عرصه ای، اطمینان بخش بود
□ بی تردید پذیرش ریاست مجلس خبرگان از سوی مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، از نقاط عطف زندگی ایشان و حتی از فصول شاخص تاریخ انقلاب به شمار می رود. از این روی و برای بازخوانی این فصل مهم، خدمت شما رسیدیم. اما قبل از آن مناسب است بفرمایید که  مبدأ آشنایی شما با ایشان از کجا و چه مقطعی بود و شخصیت ایشان را چطور دیدید و شناختید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمدوآله الطاهرین(ع).من در آغاز، آشنایی زیادی با ایشان نداشتم، چون فاصله مکانی ما زیاد بود. آشنایی من با ایشان، از پیروزی انقلاب انقلاب به این سو است. ولی از همان زمان که با ایشان آشنا شدم و در خدمتشان بودیم، انصافاً انسان متواضعی بود. منمیّتِ روحانیت و ادعایی نداشت، در حالی که فضل علمی و سوابق مبارزاتی با ارزشی داشت. یکی دو موردش را خدمتتان عرض می‌کنم. بنده چند سال قبل، تعدادی از تألیفات خود را خدمت ایشان فرستاده بودم. ایشان اعلام وصول و امضا کرده بود «برادر شما، محمدرضا مهدوی»...
 
□ عمدتاً همین‌طور امضا می‌کردند...
بله، این در حالی بود که بنده از نظر سنی، فرزند ایشان محسوب می‌شدم! اینکه بنویسد برادر شما، نهایت تواضع ذاتی ایشان را نشان می‌دهد.
موضوع دیگر این بود که در اهواز، جوانی داریم ــ البته حالا دیگر از دوره جوانی گذشته است ــ که در دوره ای، به علما نامه هایی می‌نوشت و از آنها استفتا می‌کرد، از جمله استفتائاتی از آیت الله مهدوی کنی کرده بود. ایشان در نوبت اول، به سؤالات ایشان جواب داده بود. در مورد دوم هم پاسخ داده و هم به او عتاب کرده بودند که: چرا از من سؤال می‌کنی؟ چرا نمی‌روی از مرجع تقلید خودت بپرسی؟ چه کار به من داری؟... ایشان جواب را داده بود، چون وظیفه شرعی جواب دادن است. اگر ما بودیم این کار را نمی‌کردیم که به طرف بنویسیم و بگوییم: برو از مرجع تقلیدت بپرس! تازه خوشمان هم می‌آمد از ما پرسیده‌اند و توجیه شرعی می‌کردیم که وظیفه‌مان است جواب بدهیم، ولی ایشان این کار را نمی‌کرد! ایشان چنین حالاتی داشت که انسان می‌توانست بر اساس آنها، بقیه معیارهای اخلاقی‌اش را نیز به دست بیاورد. در تهران با این تقوا و تدین زندگی کردن، کار ساده‌ای نیست. اگر در قم بود، می‌گفتیم: تقریبا همه مثل خودش هستند، اما در تهران با آن وسعت و گستردگی، کار سختی است. اعتقادی که حضرت امام و حضرت آقا به ایشان داشتند، به همین حالات و ملکات اخلاقی ایشان باز می‌گشت. من دو مورد از تکریم مقام معظم رهبری درباره ایشان را دیدم. هر دو مورد هم در جلسات دیدار آقا با اعضای خبرگان بود.  یک جلسه را هنوز آقا صحبتهایشان را شروع نکرده بودند، اما در یک جلسه اوایل صحبت بود که ایشان وارد شدند. آقا بلندگو را برگرداندند و ایستادند! آن‌قدر سر پا ایستادند تا آقای مهدوی کنی را آوردند، نشاندند و بعد آقا نشستند. این کاری بود که ما برای احدی از آقا ندیده بودیم. مورد اول هم مربوط به دوره ای بود که هنوز ایشان رئیس مجلس خبرگان نشده بودند. به یکی از دوستان گفتم: یا آقا در جوانی پیش آقای مهدوی درسی یا مقدماتی را خوانده‌اند و حق استادی را رعایت می‌کنند یا چیزهایی از ایشان دیده‌اند که ما خبر نداریم، والا به یکباره سکوت کردن و تمام قامت ایستادن و تا وقتی که ایشان ننشستند، ایستادن، امر بسیار مهمی است! به هر حال توجه و ارادت رهبری به ایشان هم، علاقه ما را زیادتر کرد.
یکی از فصول مهم زندگی مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی، پذیرش ریاست مجلس خبرگان در شرایطی خطیر بود. کاری هم بود که فقط از ایشان برمی‌آمد و اگر فرد دیگری بود، معلوم نبود که موفق شود.
 
 

□ از جلسه انتخاب ایشان به این سمت و حاشیه و متن آن، چه خاطره‌ای دارید؟
اگر اشتباه نکنم، ایشان در آن روزها در بیمارستان بود و ایشان را از آنجا به اجلاس مجلس خبرگان آوردند. مسئله کناره گیری آقای هاشمی رفسنجانی که مطرح شد، خود ایشان گفتند که: از روز اول نمی‌خواستم کاندیدا شوم و از همان موقع می‌گفتم اگر آقای مهدوی بیایند، من نیستم و کناره گیری می‌کنم! شاهد من هم آقای امامی کاشانی است... آقای امامی کاشانی هم پشت تریبون آمد و شهادت داد که بله، آقای هاشمی رفسنجانی به من گفت: اگر آقای مهدوی کنی ریاست مجلس را قبول کنند، کاندیدا نمی‌شوم! از آقای مهدوی سؤال شد: آیا ریاست را قبول می‌کنید؟ ایشان گفتند: بله. پیدا بود که قبلاً با ایشان صحبت شده بود. البته این در حالی بود که قبلاً ــ این را از قول یکی از اعضای خبرگان نقل می‌کنم ــ به ایشان گفته بودند: بیایید عضویت مجلس خبرگان را قبول کنید و ایشان فرموده بودند: اگر عضویت را بپذیرم، فردا می‌آیید بگویید بیا ریاست را بپذیر!.. به هرحال ما در آنجا، خدا را خیلی شکر کردیم که هم رئیس مجلس خبرگان عوض و هم این کار بسیار آبرومندانه انجام شد و آدمی با جایگاه و شأن آقای مهدوی کنی دراین جایگاه قرارگرفت.
 
□ همان‌طور که اشاره شد، آیت الله مهدوی در شرایطی خطیر ریاست مجلس خبرگان را پذیرفتند. شیوه ایشان در مدیریت این مجلس، با دوره قبلی چه تفاوتهایی داشت؟ ایشان به چه ترتیب مجلس را اداره می کردند؟
ریاست قبلی خبرگان، در ریز مسائل وارد می‌شد و کنترلر ویژه‌ای بود، ولی آقای مهدوی به آن شکل رفتار نمی کرد. قانون مجلس خبرگان می‌گوید: وقتی رسمیت جلسه اعلام شد، رئیس مجلس خبرگان باید صحبت کند.! آقای مهدوی صحبتهای خود را می‌کردند و بعد جلسه وارد دستور می‌شد. اداره مجلس را بیشتر منشیهای مجلس، یعنی آقایان دری و خاتمی انجام می‌دهند، لذا خود آقای مهدوی نیاز نبود زیاد صحبت و دخالت کنند. ایشان سخنان مفصل خود را، قبل از دستور بیان می‌کردند. سخنرانی رئیس مجلس خبرگان، عمدتاً وعلی القاعده  باید در محدوده مجلس خبرگان و ولایت فقیه باشد، ولی ایشان یک مقدار فراتر می‌رفتند و به عمده مسائل روز می پرداختند. خاطرم هست یک بار هم به کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال 92 گفتند: اگر خیلی شلوغ کنید، من هم می‌آیم! طنز بسیار لطیفی داشتند. در چند مورد هم، ایشان در یکی دو جلسه، از برخی اعضا که مسئولیتی داشتند و زود مجلس را ترک می کردند، انتقاد کردند. ایشان خطاب به این افراد گفتند: چرا این افراد، وسط جلسه بلند شدند و رفتند و چرا اجازه نگرفتند؟
 
□ این انتقادات در چه جلساتی مطرح شدند؟ جلسه خود خبرگان یا جلسات جنبی؟
بار اول در ضیافت شام رئیس مجلس خبرگان، این مطلب را فرمودند. یک بار هم پس از اینکه دیدند آن تذکر قبلی تاثیر نداشت، در جلسه مجلس گفتند. من بعداً در فکر رفتم که یادداشتی برای آقای مهدوی بنویسم که بالأخره باید قبول کرد که برخی افراد، مسئولیتهایی را پذیرفته اند و کارهایشان زیاد است و نمی‌تواند بنشیند، این یک مقدار را شما باید تحمل کنید و شأن شما نیست با مسائل جزئی درگیر شوید. با یک نفر مشورت کردم و ایشان  به شوخی گفت: این کار را نکن، اینها خودشان هوای همدیگر را دارند و می‌دانند چه جوری از پس هم بربیایند! روحانیون خودشان بلدند. تو ورود نکن. (باخنده)
 
 

□ جنابعالی در حاشیه جلسات، با ایشان صحبتی هم داشتید؟
کم پیش می‌آمد، چون بعضی از اوقات ایشان و قبل از پایان جلسه، ایشان به دلیل کسالت و با اتکاء به آیین‌نامه، بلند می‌شدند و تشریف می بردند. با این همه در چند مورد گفت وگوهایی پیش می آمد.آقایان هیئت رئیسه، اتاقی داشتند و در فواصل جلسات می‌رفتند و در آن اتاق استراحت می‌کردند. من هم عادت ندارم در این‌گونه اوقات، خودم را تحمیل کنم. فقط یک بار برای کاری نزد ایشان رفتم. ایشان اصرار کردند: بنشین، دیدم ممکن است هیئت رئیسه حرفهایی با خودشان داشته باشند و صحیح نیست بمانم. ضمن اینکه حال ایشان هم خیلی مساعد نبود. با سختی می‌آمد و حتی در ماشین کپسول اکسیژن داشت.
من حیث المجموع، مرد بزرگی بود. هم فقیه، هم اخلاقی و هم خوش‌سابقه در انقلاب بود و از هر سمت و شغلی که در مورد انقلاب پیش می‌آمد، ابا و امتناع نداشت. بنده در مراسم ترحیم ایشان در اهواز، به منبر رفتم و 20 مورد از حُسنهای ایشان را برشمردم. از اول انقلاب ریاست کمیته، وزارت کشور و هر کاری را که می‌دانست می‌تواند انجام بدهد دریغ نمی‌کرد. شخصیتی بود که حضورش در بسیاری از عرصه‌ها، می‌توانست برای خواص و نیز توده مردم، اطمینان بخش باشد و آرامش به ارمغان بیاورد. خدایش رحمت کند.
https://iichs.ir/vdch.6nxt23nzkftd2.html
iichs.ir/vdch.6nxt23nzkftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما