نگاهی به زندگی حسین فردوست؛

چشم و گوش شاه

در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، او نه فقط صمیمی‌ترین دوست شاه به‌شمار می‌آمد، بلکه تا به آن حد به خانواده وی نزدیک شده بود که با شاه و ملکه بر سر یک میز غذا می‌خورد و محرم اسرار محمدرضا و رابط او در مخفیانه‌ترین ارتباطات نیز به‌شمار می‌آمد. در واقع او چشم و گوش شاه شده بود و محمدرضا بیشترین اعتماد را در بین نزدیکان به او داشت
چشم و گوش شاه
 
دوران کودکی و جوانی
حسین فردوست در 2 اسفندماه سال 1296ش در تهران به دنیا آمد. وی از دوران کودکی به عنوان دانش‌آموز دبستان نظام وارد کلاسی شد که رضاخان برای ولیعهدش محمدرضا در نظر گرفته بود. رضاخان که تمایل داشت فرزندش دوست و همبازی درس‌خوانی داشته باشد توجهش به فردوست جلب شد و این گونه بود که او توانست به‌نوعی به دربار راه پیدا کند. در واقع از همین جا بود که بستر برای فردوست فراهم شد تا وارد عرصه سیاسی شود. بدین سان فردوست از کودکی نزدیک‌ترین دوست محمدرضا پهلوی و محرم اسرار وی شد. هنگامی که ولیعهد برای تحصیل به له روزه به سویس رفت فردوست تنها هم‌کلاس او بود که به صورت رسمی با محمدرضا اعزام شد و در مدت اقامت وی در سوئیس، نزدیک‌ترین فرد و صمیم‌ترین دوست محمدرضا به‌شمار می‌آمد. در واقع در سال‌های حضور در سوئیس، رابطه متقابل و دوستی این دو چنان عمیق شد که گویی فردوست جزء مکملی از شخصیت محمدرضا و زندگی وی است.[1]
 
در دوران تحصیل در کالج نظامی وی همراه محمدرضا بود و از او دور نشد. حسین قصد تحصیل در رشته پزشکی را داشت، اما به توصیه رضاشاه در کنار محمدرضا ماند و وارد عرصه نظامی‌گری شد. در نهایت با صعود محمدرضا پهلوی به سلطنت، فردوست همچنان در کنار او بود و این رابطه چنان شد که شاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» تنها کسی را که دوست خود معرفی کرد فردوست بود: «در آن موقع دوست صمیمی من پسری بود به نام حسین فردوست که پدرش ستوان ارتش بود. حسین در دوران تحصیل در سوئیس هم با من هم‌درس بود و بعد با درجه سرهنگی، سمت استادی دانشکده افسری را عهده‌دار شد و هم‌اکنون نیز در گارد شاهنشاهی مشغول به انجام خدمت و وظیفه است».[2]
 
حسین فردوست در کنار جلال آهنچیان
حسین فردوست در کنار جلال آهنچیان
شماره آرشیو: ۱۴-۱۲۱-آ
 
رئیس دفتر ویژه اطلاعات
در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، فردوست نه فقط صمیمی‌ترین دوست شاه به‌شمار می‌آمد، بلکه تا به آن حد به خانواده وی نزدیک شده بود که با شاه و ملکه بر سر یک میز غذا می‌خورد و محرم اسرار محمدرضا و رابط او در مخفیانه‌ترین ارتباطات نیز به‌شمار می‌آمد. در واقع او چشم و گوش شاه شده بود و محمدرضا بیشترین اعتماد را در بین نزدیکان به او داشت. به همین خاطر بود که بالاترین و در واقع مهم‌ترین مسئولیت‌های سیاسی و امنیتی را شاه به حسین فردوست واگذار می‌کرد. او که به‌تدریج به درجه ارتشبدی نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی رسید، از سال 1338ش که دفتر ویژه اطلاعات در کنار دست دفتر شاه در دربار شاهنشاهی ایجاد شد، ریاست آن را به دست گرفت و تا پایان عمر در این سمت باقی ماند. عمده وظیفه این دفتر، تبیین و ارائه عصاره مختصر و مفید گزارش‌ها، اطلاعات، اخبار و تحلیل‌های مختلف و مفصل دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و نظامی مختلف به طور منظم به شخص محمدرضا پهلوی بود.[3]
 
در واقع فردوست در رأس مهم‌ترین ارگان اطلاعاتی رژیم پهلوی، یعنی دفتر ویژه اطلاعات که سازمان اطلاعاتی شخص شاه به‌شمار می‌آمد، بر کل سیستم سیاسی و اطلاعاتی کشور و حتی بر ساواک نظارت داشت و رابطه شخصی شاه را با مهم‌ترین ارگان‌های اطلاعاتی هم‌رده و هم‌رتبه برقرار می‌ساخت و تلاش می‌کرد نظمی میان آنان برقرار سازد.[4]
 
مسئولیت در ساواک
پس از تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) سپهبد تیمور بختیار ریاست آن را بر عهده گرفت. اما  شاه به‌تدریج از جاه‌طلبی‌ها و بلندپروازی‌های بختیار نگران شد و وی را پس از سه سال ریاست بر سازمان در سال 1339ش کنار گذاشت. وقتی شاه در آستانه سال 1340ش دومین رئیس ساواک را سرلشکر حسن پاکروان قرار داد، حسین فردوست را نیز به قائم‌مقامی ریاست ساواک انتخاب کرد تا وی هم‌زمان دو سمت امنیتی را عهده‌دار باشد. در واقع از این مقطع به بعد فردوست هم ریاست دفتر ویژه اطلاعات را بر عهده داشت و هم قائم‌مقامی سازمان اطلاعات و امنیت و این امر از آن رو بود که وی گوش و چشم محمدرضا پهلوی به‌شمار می‌آمد و به وی به‌شدت وفادار بود. فردوست در کنار سایر مسئولیت‌های خود، تا سال 1352ش در سمت قائم‌مقامی ساواک باقی بود.[5]
 
اتومبیل و تندیس حسین فردوست در حیاط کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
اتومبیل و تندیس حسین فردوست در حیاط کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک

خود فردوست در کتاب خاطراتش مسئله را به این شکل مطرح کرده است که شاه به وی می‌گوید ازآنجاکه ساواک مسائل و مشکلات بسیاری دارد و به مرکزی برای سوءاستفاده تبدیل شده است نیاز به قائم مقام دارد. در ادامه محمدرضا به وی می‌گوید: درست است که از نظر اداری و سازمانی
نفر اول سازمان نیستی، اما به کار مسلط هستی و از گرده افسران، خوب کار می‌کشی؛ به همین دلیل است که برای ساواک انتخاب شدی. شاه در ادامه می‌گوید کار خود را در سمت قائم‌مقام از همین فردا شروع کن و در مدت بیست روز گزارشی برای من تهیه و آن را ارسال کن.[6]  
 
ریاست سازمان شاهنشاهی تا انقلاب 
اواخر اردیبهشت 1347ش و در دوره بیست‌ودوم مجلس شورای ملی، قانون تشکیل سازمان بازرسی شاهنشاهی به تصویب مجلس شورای ملی و مجلس سنا رسید و در خردادماه همان سال محمدرضا پهلوی آن را امضا کرد. البته این سازمان در سال 1337ش و بدون ساختار قانونی ایجاد شده بود، اما بعد از ده سال قانون تشکیل آن در دو مجلس به تصویب رسید. هدف سازمان نیز از همان ابتدا به طور کامل مشخص بود و کنترل و نظارت بر فعالیت و عملکرد دستگاه‌های دولتی وظیفه اصلی آن تلقی می‌شد. به تعبیری هدف از تشکیل چنین سازمانی کسب و جمع‌آوری اطلاعات از اوضاع سیاسی و اجتماعی و در اصل اداری کشور بود. اولین رئیس این سازمان نیز سپهبد مرتضی یزدان‌پناه بود که بعد از فوتش در سال 1351ش، حسین فردوست جایش را گرفت و ریاست سازمان بازرسی شاهنشاهی را نیز به فهرست مسئولیت‌های خود افزود و تا پایان نظام سلطنت در این مقام باقی ماند.[7]
 
سازمان زیر نظر شخص شاه قرار داشت و رئیس آن، حسین فردوست، فقط به شخص شاه گزارش می‌داد. سازمان همچنین بر اعمال و رفتار وزرا و سایر مسئولان ادارات نظارت می‌کرد و برای اجرای مقاصد و وظایف خود به بازدید هر وزارتخانه یا ارگان دولتی که صلاح می‌دید می‌رفت.[8]
 
به نقل از خود فردوست سازمان بازرسی شاهنشاهی از چنان قدرتی برخوردار بود که می‌توانست کارمند دولت را تا رده فرماندار در یک منطقه بدون مشورت با وزیر مربوط برکنار کند.[9] فردوست در دوره ریاست خود بر این سازمان عریض و طویل، بسیاری از نیروها را تصفیه و حتی افسران قدیمی را بیرون کرد و به جای آنها افرادی را به کار گماشت که به آنها اعتماد داشت. او تعدادی از قضات را نیز به کادر سازمان اضافه کرد و بازرسی از وزارتخانه‌ها و ارگان‌ها را به‌‎شدت به کنترل خود درآورد. سازمان مدعی بود هرجا فسادی اتفاق می‌افتد با آن مبارزه می‌کند. درست است که در رژیم پهلوی فساد بسیار گسترده بود، اما آنچه سازمان بازرسی شاهنشاهی انجام می‌داد به نظر بیش از مبارزه با فساد، مبارزه درون قدرت بود. این سازمان در مواقعی حتی با دولت وقت به ریاست امیرعباس هویدا نیز درگیر می‌شد و به نوعی در کار دولت کارشکنی می‌کرد.[10] 
 
حسین فردوست در دوره ریاست خود بر سازمان بازرسی شاهنشاهی چشم خود را به روی خیلی از تخلفات و دست‌‎اندازی نزدیکان و دوستان محمدرضا پهلوی بست و تا آنجا که می‌توانست این پرونده‌ها را پیگیری نکرد. به همین دلیل وقتی بعد از انقلاب، برخی از مدیران این سازمان دستگیر و محاکمه شدند عامل این فساد و تباهی را فردوست می‌دانستند که در خط‌دهی به امور مداخله مؤثری داشت.[11]
 
فردوست در بحبوحه انقلاب
در میان سلطنت‌طلبان شایع بود که حسین فردوست در بی‌طرفی و در واقع تسلیم شدن ارتش شاهنشاهی به مردم انقلابی سهم مؤثری داشته است. بر اساس این شایعه‌ها محمدرضا پهلوی بسیار ناراحت شد و اصلا انتظار نداشت که شخصی که این همه به او نزدیک بود و سمت‌های مختلفی را در دوره سلطنتش به‌دست گرفته بود به او و نظام تحت امرش خیانت کند،[12] اما واقعیت این بود که ارتش شاهنشاهی نه با تصمیم کسانی چون فردوست که با حمایت توده مردم انقلابی و تدبیر امام خمینی ناچار به اعلام بی‌طرفی شده بود.
 
مرگ فردوست
حسین فردوست پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت پنهانی در ایران ماند و به زندگی ادامه داد. در نهایت نیروهای اطلاعاتی و امنیتی وی را در سال 1362ش در خانه پدری‌اش دستگیر و روانه زندان کردند. پس از دستگیری، وی شروع به نوشتن خاطرات خود کرد و به همین دلیل امروز از او کتاب خاطراتش به جا مانده است. او چهار سال را در زندان سپری کرد تا اینکه در نهایت در سال 1366ش و در اردیبهشت این سال بر اثر سکته قلبی درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[13] بدین‌ترتیب عمر یکی دیگران از مردان و نزدیکان محمدرضا پهلوی به پایان رسید.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1371، ص 17.
[2]. محمدرضا پهلوی، ماموریت برای وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350، صص 86-87.
[3] . حسین فردوست، همان، صص 17-18.
[4] . همان، ص 18.
[5] . فراز و فرود زندگی ارتشبد فردوست، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ قابل دسترسی در:
https://irdc.ir/fa/news/7752
[6] . حسین فردوست، همان، ص 408.
[7] . مظفر شاهدی، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 98.
[8] . مارک ج. گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1373، ص 320.
[9] . حسین فردوست، همان، ص 653.
[10].  باقر عاقلی، نخست‌وزیران ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات جاویدان، 1374، ص 58.
[11].  محمود طلوعی، داستان انقلاب، تهران، نشر علم، 1370، ص 618.
[12].  فراز و فرود زندگی ارتشبد فردوست، همان.
[13]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده حسین فردوست، شماره پرونده: 2412.
https://iichs.ir/vdcjmve8.uqeimzsffu.html
iichs.ir/vdcjmve8.uqeimzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما