از محمدعلی‌میرزای ولیعهد تا محمدعلی‌شاه مخلوع

شاهی که پدرش منتقدش بود!

«تو ولیعهد باید کارهای بزرگ بکنی. نمی‌‌دانم چرا عقل خودت را مقهور و مغلوب طمع بیجا کرده‌‌ای و برای دو تومان عقلت می‌‌رود»؛ «مگر تو در تبریز نبودی و نمی‌‌دیدی که من چه وضع با مردم رفتار می‌‌کردم. مشغول عدل و انصاف و رعیت‌‌داری باش»
شاهی که پدرش منتقدش بود!

تولد
محمدعلی‌شاه پسر ارشد مظفرالدین‌شاه قاجار و تاج‌‌الملوک ملقب به «ام‌الخاقان»، دختر بزرگ میرزا تقی‌‌خان امیرکبیر، در سال 1289ق در تبریز متولد و در ولایتعهدی پدرش مظفرالدین‌شاه، که در تبریز اقامت داشت، در سال 1299ق ملقب به «اعتضادالسلطنه» شد و همیشه اوقات علاوه بر حکومت‌‌داری و رتق و فتق امور با جمعی از مشاوران وفادار خود که برخی از آنها وابسته به شاه و بعضی نیز از نزدیکان محمدعلی‌میرزا بودند، در آنجا با پدر خود می‌‌زیست.[1] او پیش از سلطنت، تحت تعلیم آموزگار روسی خود، سرگئی ماکوویچ شاپشال، زبان و فرهنگ روسی را آموخت. آشنایی با زبان روسی و نفوذ شاپشال بر محمدعلی‌میرزا، او را علاقه‌‌مند به روسیه کرد و عدم پذیرش نصیحت پدر خود در رعایت توازن سیاست خارجی بین روسیه و انگلیس، بعدها موجب اتفاقات ناگواری در مسئله مشروطیت شد. دراین‌باره مظفرالدین‌شاه در نامه‌‌ای به ولیعهد می‌‌نویسد: «ما به دوستی هر دوی این دو دولت، یعنی روس و انگلیس، ناگزیریم؛ ‌بنابراین به یک میزان، عدل هر دو طرف را نگاه دارید».[2]
 
شاپشال، معلم روسی محمدعلی‌شاه قاجار
شاپشال، معلم روسی محمدعلی‌شاه قاجار
شماره آرشیو: 6785-۱ع
 
اعلام ولیعهدی
شاهان قاجار می‌‌بایست از فرزندان و بازماندگان عباس‌‌میرزا، پسر فتحعلی‌شاه، باشند؛ چراکه «فرزندان عباس‌‌میرزا موقعیت برجسته‌‌ای در میان شاهزادگان داشتند و موقعیت یک شاهزاده قاجاری به ماهیت روابط او با شاه، سمت پدرش، پیشینه خانوادگی مادرش و دستاوردهای شخصی خودش بستگی داشت».[3] محمدعلی‌میرزا واجد تمام ویژگی‌‌های مورد نظر بود و به همین منظور به ولایتعهدی انتخاب شد. او صاحب دو همسر و چندین فرزند بود. همسر اول او ربابه خانم ملیحه‌‌السلطنه نام داشت که از او فرزندی با نام حسینعلی‌‌میرزا اعتضادالسلطنه برجای مانده است. ملکه جهان، دختر کامران‌‌میرزا و نوه ناصرالدین‌شاه، همسر دوم محمدعلی‌میرزا بود که از او صاحب شش فرزند شد که احمدمیرزا فرزند ارشد،‌ و پادشاه بعدی، یکی از آنان است.[4]
 
مظفرالدین‌میرزا قاجار در دوره ولایتعهدی به اتفاق فرزندش محمدعلی‌میرزا قاجار (اعتضادالسلطنه)
مظفرالدین‌میرزا قاجار در دوره ولایتعهدی به اتفاق فرزندش محمدعلی‌میرزا قاجار (اعتضادالسلطنه)
شماره آرشیو: 3251-۱ع
 
حکومت‌‌داری ولایت آذربایجان
بنا بر رسم قاجار، ولیعهد در «تبریز»، که «دارالسلطنه» نامیده می‌‌شد، اقامت داشت و اداره آذربایجان را با کمک مباشرانی به نام «پیشکار»، که در ساختار دیوانی و اداری ایران، هم‌تراز صدراعظم دانسته می‌‌شد،[5] به عهده می‌‌گرفت؛ البته محمدعلی‌میرزا اساسا به دلیل روحیه استبدادی، این اجازه را به پیشکاران زبده، باتجربه و البته اصلاح‌‌طلب نمی‌‌داد و آنها را مانعی برای اقتدار خود قلمداد می‌‌کرد.[6] به همین دلیل، در دوران ولایتعهدی او سه پیشکار تحول‌‌خواه چون امین‌‌الدوله، امیرنظام گروسی و نظام‌‌السلطنه مافی در فضای مشروطه در همراهی با مردم و مخالفت با ولیعهد، از این منصب برکنار شدند. شاه از وضعیت آذربایجان نگران بود و بارها با نگارش نامه به روش حکومت‌‌داری ولیعهد انتقاد کرده و او را نصیحت نموده بود.
 
از چند دستخط مظفرالدین‌‌شاه که خطاب به محمدعلی‌میرزا ولیعهد نوشته شده است می‌‌توان به این نکته پی برد که مظفرالدین‌شاه چندان روش محمدعلی‌میرزا در اداره امور آذربایجان را نمی‌‌پسندیده و او را مورد عتاب قرار می‌‌داد؛ برای نمونه او به ولیعهد می‌‌گوید: «نگذارید هر روز در رکاب ما تظلم شود»؛[7] «تو ولیعهد باید کارهای بزرگ بکنی. نمی‌‌دانم چرا عقل خودت را مقهور و مغلوب طمع بیجا کرده‌‌ای و برای دو تومان عقلت می‌‌رود»؛[8] «مگر تو در تبریز نبودی و نمی‌‌دیدی که من چه وضع با مردم رفتار می‌‌کردم. مشغول عدل و انصاف و رعیت‌‌داری باش».[9] بنابراین، در مجموع، روش نادرست محمدعلی‌میرزا در اداره آذربایجان را باید ریشه در روحیه استبدادی، قدرت‌‌طلبی و تربیت مدل روسی آموزگار او دانست که نمود آن در بحران «متمم قانون اساسی» و به توپ بستن مجلس دیده می‌‌شود.
  
محمدعلی‌‌شاه؛ واگرایی دربار از مجلس
فرمان مشروطه و مرگ مظفرالدین‌شاه، میراث ناگواری را برای محمدعلی‌شاه قاجار رقم زد؛ تا جایی که نه می‌‌توانست آن را بپذیرد و نه به انکار آن اقدام کند. دوگانگی ایجادشده بین دولت و مردم، زمینه نفوذ و دخالت قدرت‌‌های بزرگ روسیه و انگلستان را هموار ساخت و به‌تدریج روحیه استبدادی شاه را در ساختار قدرت، آشکار کرد. ولیعهد اگرچه
در ابتدا ضمن همراهی با مردم، گفت‌‌و‌‌گوهای همدلانه‌‌ای با رهبران مشروطه در زمینه «مشروطه» داشت، ولی دیری نپایید که نوعی تظاهر و تزویر به منظور یافتن فرصت مناسب برای سرکوب نهایی در او به‌وجود آمد. او در مراسم تاج‌گذاری در 28 دی‌ماه 1285، از نمایندگان مجلس شورای ملی دعوت به عمل نیاورد که از طرف مجلسیان نشانه بی‌‌اعتنایی شاه به مجلس و سوء نیت او به نهضت تعبیر شد.[10]
 
این بی‌‌اعتنایی باعث شد انجمن ملی تبریز طی تلگرافی خواستار اقرار کتبی محمدعلی‌شاه به مشروطه بودن حکومت شود و اعلام کند در هر ولایت و ایالتی، انجمن محلی برقرار گردد و از این به بعد هیچ وزیر افتخاری، به جز هشت وزیر مسئول در دایره دولت نباید به این ترکیب اضافه شود.[11] اما با تدوین متمم قانون اساسی، از مقام سلطنت در برابر حقوق ملت کاسته شد و مبنای قدرت حکومت، ناشی از اراده ملی و مجلس شورای ملی تعیین گردید. بنابراین، مقام سلطنت به مقامی «تشریفاتی» مبدل و اداره مملکت بر عهده قوه مجریه گذاشته شد. در این میان، جلسات سران ایل قاجار در خانه عضدالملک و نگرانی از اقدام ظل‌‌السلطان برای کسب قدرت سلطنت،‌ شاه را بیش از پیش نگران کرد.
 
به توپ بستن مجلس
فضای سیاسی این دوره بسیار آشفته، و جنگ قدرت، بسیار محتمل بود. محمدعلی‌شاه مترصد فرصتی برای برچیدن بساط مشروطه و منع هرگونه نوشتاری بود که به ارتقای آگاهی مردم و هرگونه انجمنی که به تقویت مشروطه منجر می‌‌شد. بهانه لازم با قصد ترور وی در 8 اسفند 1286 به‌دست آمد و از فردای آن روز، شاه مذاکرات پنهانی خود را با لیاخوف و مشاوران روس برای برخورد با مجلس و مشروطه‌‌طلبان آغاز کرد. او ابتدا گرمای تهران را برای سفر به «باغشاه» بهانه کرد تا جبهه خود را برای آمادگی نیروها و برآورد قدرت مخالفان مهیا سازد. او چند روز بعد دستخطی زیر عنوان «راه نجات و امیدواری ملت» چاپ و در شهر پخش کرد که باید گفت «آگهی جنگ» با مجلس و مشروطه بود. در جملات پایانی این دستخط آمده است: «کسی که از حدود خود تجاوز نماید مورد تنبیه و سیاست سخت قرار خواهد گرفت و مفسدین بدون هیچ وساطتی منکوب خواهند شد».[12]
 
محمدعلی‌شاه و عده‌ای از درباریان و شاهزادگان هنگام اقامت در باغ شاه، چند روز قبل از بمباران مجلس
محمدعلی‌شاه و عده‌ای از درباریان و شاهزادگان هنگام اقامت در باغ شاه، چند روز قبل از بمباران مجلس
شماره آرشیو: 2438-۱ع
 
محمدعلی‌شاه، که حدود بیست روز در باغشاه به‌سر می‌‌برد، در روز سه‌شنبه 2 تیر 1287 فرمان محاصره مجلس و مسجد سپهسالار را صادر کرد و نیروهای قزاق به فرماندهی لیاخوف به سازمان‌دهی پرداختند. قزاقان نمی‌‌گذاشتند کسی داخل یا خارج شود و جنگ با اولین تیر شروع شد و با به توپ بستن مجلس و شکست مشروطه‌‌طلبان پایان یافت. فردای آن روز شاه دستخطی به مشیرالسلطنه نوشت و گفت: «ما از امروز تا سه ماه مجلس را منفصل نموده تا انتخابات جدید برگزار شود».[13] با این پیشامد، کینه‌‌های دوساله محمدعلی‌شاه سر باز کرد و سبب شد او مخالفان خود را بکشد یا حبس یا تبعید کند. محمدعلی‌شاه به وعده خود عمل نکرد و پس از مهلت سه‌ماهه، در 2 مهرماه فرمانی جهت تمدید دوماهه جهت انتخابات صادر کرد. اما در نهایت با زمینه‌‌چینی‌‌های پنهانی و با فریبکاری در نشست 28 آبان 1287، از نخواستن مشروطه و بنیان‌گذاری مجلسی به نام «مجلس شورای کبرای دولتی»، که متشکل از درباریان، اعیان و بازرگانان بود، سخن راند.
 
از آن طرف، پایداری و مقاومت مجاهدان تبریز، فدائیان ارمنی، قیام رشت و ورود سردار اسعد و سپاهیان بختیاری به قم،‌ ورود مجاهدین به تهران و تسخیر شهر در روز 23 تیرماه 1288 به وقوع پیوست.
 
خلع از سلطنت؛ تبعید و مرگ
با ورود مجاهدین، محمدعلی‌شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و نهایتا توسط «مجلس عالی» از مقام سلطنت خلع و مجبور به ترک ایران شد. او پس از مدتی به توسط روس‌‌ها درصدد بازگشت و کسب مجدد قدرت برآمد،‌ ولی شکست خورد و ناامیدانه به اودسا برگشت. او مدت هفت سال در آنجا زندگی کرد و با تغییر رژیم تزاری، اودسا را به مقصد ایتالیا ترک نمود.[14]
 
محمدعلی‌شاه قاجار به اتفاق سلطان مجیدمیرزا و فخرالتاج معیری در ایام تبعید در بندر ادسای روسیه
محمدعلی‌شاه قاجار به اتفاق سلطان مجیدمیرزا و فخرالتاج معیری
در ایام تبعید در بندر ادسای روسیه
شماره آرشیو: 2424-۱ع
 
محمدعلی‌شاه مخلوع نهایتا، پس از شانزده سال آوارگی، عاقبت در ایتالیا، در 11 رمضان 1343ق/ 16 فروردین 1304، در 54 سالگی درگذشت و پیکر او به عتبات عالیات انتقال یافت و در کربلا، حرم امام حسین(ع)، به خاک سپرده شد.
 
مراسم تشییع جنازه محمدعلی‌شاه در یکی از خیابان‌های شهر ریمو ایتالیا
مراسم تشییع جنازه محمدعلی‌شاه در یکی از خیابان‌های شهر ریمو ایتالیا
شماره آرشیو: 3053-۱ع

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، ج 3، تهران، زوار، چ پنجم، 1378، ص 433.
[2]. محمدعلی میرزا ولیعهد و محمدعلی‌شاه مخلوع، همان، ص 35.
[3]. احمد اشرف و علی بنوعزیزی، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران، نیلوفر، چ دوم، 1388، ص 46.
[4]. جورج پرسی چرچیل، فرهنگ رجال قاجار، ترجمه غلامحسین میرزاصالح، تهران، زرین، 1368، ص 58.
[5]. موریس دوکوتز بوئه، مسافرت به ایران؛ دوران فتحعلی‌‌شاه قاجار، ترجمه محمود هدایت، تهران، جاویدان، 1365، ص 99.
[6]. مهدی قلی هدایت (مخبرالسلطنه)، خاطرات و خطرات؛ توشه‌‌ای از تاریخ شش پادشاه و گوشه‌‌ای از دوره زندگی من، تهران، زوار، 1389، ص 109.
[7]. محمدعلی میرزا ولیعهد و محمدعلی‌شاه مخلوع، همان، ص 30.
[8]. همان، ص 33.
[9]. همان، ص 34.
[10]. سیدمصطفی تقوی، فراز و فرود مشروطه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 104.
[11]. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، 1363، چ شانزدهم، صص 214-215.
[12]. همان، ج 2، ص 586.
[13]. همان، ص 658.
[14]. محمدعلی میرزا ولیعهد و محمدعلی‌شاه مخلوع، همان، ص 146.
https://iichs.ir/vdcbswb5.rhbafpiuur.html
iichs.ir/vdcbswb5.rhbafpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما