زنده یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، در آیینه روایت یک دوست دیرین

او مجمعی از کمالات و فضیلت‌ها بود

آنچه در پی می‌آید، بیانات حضرت آیت‌الله العظمی حسین نوری همدانی، در دیدار با اعضای بیت آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است. ایشان در گفتار پی‌آمده و با اتکا به خاطرات چند دهه دوستی خویش با آن مرجع راحل، به بازنمایی برخی از ویژگی‌های شخصیتی وی پرداخته‌اند. امید آنکه علاقه‌مندان را، مفید و مقبول آید
او مجمعی از کمالات و فضیلت‌ها بود
آیت‌الله العظمی حسین نوری همدانی
 
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
 بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
 اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام عَلی بَشیرِ النَذیر وَ سرِاجِ المُنیر، سَیِّدنا و نَبیِّنا ابِاالقاسِم مُحَمَّد«ص» و علی اَهل بَیته الطّاهِرینَ الطَّیِبینَ المَعصومین«ع»، سِیَّما بقیه اللهِ فی الارضین.
روایات متعددی درباره فقدان علما ذکر شده‌اند. از امام صادق(ع) نقل شده است که «ما مَن أحَدَ یَموت مِن المؤمنین أحبّ إلی ابلیس مِن مَوتِ عالم» ابلیس دوست دارد که عالِم دین از دنیا برود. چرا؟ چون علما علیه شیاطین، کارهای بسیار بزرگی را انجام می‌دهند.
مرحوم آیت‌الله علوی گرگانی، شاید بیشتر از همه آقایان، با بنده ارتباط داشتند. از همان ابتدا که به قم آمدند، بنده بحثی داشتم، که ایشان با محبت در آن شرکت می‌کردند. پدر ایشان، آقای سیدسجاد علوی هم، یک بار که به قم آمده بودند، من خدمتشان رسیدم و خلاصه همیشه در ارتباط بودیم. فضائل زیادی در وجود ایشان جمع بود. از خصائص ایشان، زهد و بی‌اعتنایی به دنیا، عبادت‌ها و توجهات ایشان به ذوات معصومین(ع)، خدمت به مردم و نظام اسلامی بود.
 
آیت‌الله حسین نوری همدانی
 
ضرورت حفظ بیت آیت‌الله علوی گرگانی
 همان‌طور که در پی رحلت آیت‌الله صافی گلپایگانی و وقتی که آقازاده ایشان با عده‌ای به اینجا آمدند، گفتم: من معتقدم مرجعی که از دنیا می‌رود، باید بیت او محفوظ بماند. این‌طور نیست که بگوییم: او که از دنیا رفت و همه چیز تمام شد! انسان از دنیا، فقط با خودش یک کفن می‌برد و بقیه هر چه که هست، به وراث منتقل می‌شود؛ بنابراین وقتی عالمی از دنیا می‌رود، فرزندان و شاگردان او وظیفه دارند بیت او را با همان عظمت، برپا نگه دارند. مردم مدت‌ها از علم، زهد، سخنان و کتاب‌های ایشان استفاده کرده‌اند. مردم مسلمان و معتقد، که یک‌مرتبه از یک عالم صرف‌نظر نمی‌کنند. باید بیت آن عالم، با عظمت باقی بماند و فرزندانش، در آنجا جلوس داشته باشند و همان رویه ایشان حفظ شود و مردم بیایند و بحث و وعظ و مجالس روضه آن، همچنان ادامه پیدا کند. شما باید سعی کنید که این بیت را با همان عظمت و مزایا حفظ کنید. بحمدالله ایشان فرزندان و بستگان زیادی دارند: «بَقِیهُ السَّیفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَکثَرُ وَلَدا». این مزیتی است که خداوند متعال به ایشان عنایت فرموده است. از این مزیت باید استفاده شود و درس و بحث و اخلاق و عزاداری اهل‌بیت(ع)، به همان شیوه سابق، در این بیت برقرار باشد. اگر لازم باشد، بنده هم در خدمت هستم؛ چون همه ما یک هدف داریم، که اعلای کلمه اسلام و قرآن است. شما سعی کنید آثار ایشان را حفظ و تکمیل کنید. علما که از دنیا می‌روند، بعضی از نوشته‌های ناتمامشان باقی می‌ماند. اینها را تکمیل کنید و اگر چاپ نشده‌اند، چاپ کنید. الحمدلله تعدادتان هم کم نیست و می‌توانید این کار را انجام دهید. بنده هم به عنوان یک خدمت‌گزار، در خدمت شما هستم و اگر نوشته‌ و خدمتی لازم باشد، انجام خواهم داد. خود من هم وصیت کرده‌ام که اینجا مال من نیست، متعلق به امام زمان(عج) است و حسینیه‌اش، باید به همین ترتیب بماند و درس و بحث و تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه، در آن برقرار باشد.
 
آغاز آشنایی با آیت‌الله علوی گرگانی
همان‌طور که در آغاز کلام و اجمالا اشاره کردم، بنده در مسجد عشقعلی در چهارمردان، مکاسب می‌گفتم و ایشان موقعی که به قم آمدند، در آن درس حضور پیدا کردند. اخلاق و تواضع ایشان، بسیار بالا بود و  از آن زمان، خیلی با هم رفیق شدیم. یک روز به من گفتند: پدر من آقای آسید سجاد علوی، به قم آمده‌اند و خیلی دلشان می‌خواهد که شما را ببینند. همراه با ایشان، خدمت آقای آسید سجاد رفتیم. به‌هرحال ارتباطات بنده با آیت‌الله علوی گرگانی، خیلی قوی بود. ایشان به خاطر تواضعی که داشتند، تا آخر عمر و هر وقت که با هم روبه‌رو می‌شدیم، محبت زیادی می‌کردند. چون همسایه هم بودیم، گاهی ایشان برای ملاقات ما می‌آمدند و گاهی هم من خدمت ایشان می‌رفتم، این مراودات مکرر انجام می‌شدند. آن بزرگوار ویژگی‌های اخلاقی ارزنده‌ای هم داشتند؛ مثلا چون ایشان روی زمین می‌نشست، هر کسی هم که خدمت ایشان می‌رفت، روی زمین می‌نشست! ایشان تواضع و کمالات فراوانی داشتند و شما به عنوان فرزندان و اعضای بیت ایشان، باید آنها را حفظ و به مردم منتقل کنید.
 
سابقه حضور تبلیغی در گرگان
من بارها به گرگان، مسافرت تبلیغی داشته‌ام. یک‌بار در ماه محرم، به گرگان رفتم و مرا به مدرسه سردار هدایت کردند. در آنجا فردی به نام آقا شیخ رضا حضور داشت، که به عنوان مدرس معروف بود. رفتم و دیدم که رسائل درس می‌دهد. اتفاقا بحثی را داشت می‌گفت که من تازه پیش مرحوم آیت‌الله داماد خوانده بودم. من هم نشستم و بین درس، اشکال کردم و ایشان جواب داد و خیلی هم خوشش آمد. بسیار مرد متواضع و باکمالاتی بود. پس از درس، خادم را خواست و گفت: ایشان میهمان من است، در حجره‌ای به ایشان جا و صبحانه و ناهار بدهید، تا او را در جای خوبی، به منبر بفرستیم! دوسه روز، در آنجا بودم. یک روز آمد و گفت: عده‌ای از منطقه نومل در نزدیکی گرگان آمده‌اند و کسی را برای منبر می‌خواهند، خوب است که شما به آنجا بروید. ما رفتیم و شب رسیدیم. ما را بردند به منزل کدخدا. از ما پذیرایی کردند و گفتند: برو منبر، تا ببینیم چطور منبر می‌روید؟ من رفتم و در نهایت هم، روضه شهادت حضرت مسلم(ع) را خواندم. گفتند: صحبت‌هایت خوب است، ولی صدا نداری! (با خنده). نهایتا هم اظهار کردند: این ده، سی خانواده دارد و در هر منزلی، باید یک بار منبر بروی! صبح روز اول محرم، با کدخدا راه افتادیم. چهار پنج منزل را که رفتم، خسته شدم! به‌هرحال مدت کوتاهی در آن ده بودم و مجددا به گرگان برگشتم. خاطرات آن سفر طولانی است و من، اجمالی از آن را خدمتتان عرض کردم.
خداوند ان‌شاءالله مقام آیت‌الله علوی گرگانی را، که عالی است، متعالی کند و به شما هم صبر و اجر بدهد و سلامت باشید. والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.
  https://iichs.ir/vdceev8w.jh8z7i9bbj.html
iichs.ir/vdceev8w.jh8z7i9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما