«جناح چرچیل در انگلستان، کارساز کودتا در ایران» در گفت‌وشنود با خسرو معتضد

انگلیس با کودتا همکاری نکرد، بلکه همه‌کاره آن بود!

اینکه اندیشه کودتای 3 اسفند 1299، در کدامین بخش از حاکمیت انگلستان ساخته و پرداخته شد، از محورهای پژوهش درباره این رویداد قلمداد می‌شود. در گفت‌وشنود پی‌آمده، خسرو معتضد، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، دراین‌‎باره سخن گفته است.
انگلیس با کودتا همکاری نکرد، بلکه همه‌کاره آن بود!
در دو دهه اخیر، تلاش شده است که کودتای رضاخان، یک کودتای ملی، مستقل و خودمختار قلمداد و نقش انگلستان در این زمینه، یکسره نادیده گرفته شود! افرادی بی‌توجه به اسناد موجود، مدعی شده‌اند که رضاخان به‌یکباره، احساس وظیفه و کودتا کرد و هیچ یک از دول خارجی، از جمله انگلیسی‌ها ــ که در آن دوره در ایران فعال مایشاء بودند ــ از این ماجرا اطلاع نداشتند! استنادشان هم، تنها به برخی اسناد وزارت خارجه انگلستان و مکاتبات آنهاست که افرادی مثل لُرد کرزن، متولی آن هستند و نه امثال چرچیل، که کودتا با فکر آنها عملی شد. این انگاره نوظهور را قدری برای ما عیارسنجی کنید.
به نام خدا. به نظر من انگلیسی‌ها درست می‌گویند که اصطلاحی دارند به این مضمون: Little Knowledge ، یعنی معلومات کم! برخی از کسانی که در این زمینه صحبت می‌کنند، مشکل معلوماتِ کم دارند! یک کسی، یک روز بلند می‌شود و مدافع رضاخان می‌شود! یقه چاک می‌زند و جلو می‌آید و بدون مطالعه و از روی احساسات، حرف‌هایی می‌زند و عده‌ای هم ممکن است به او گوش ‌دهند! مردم یک‌سری مشکلات دارند و در چنین شرایطی، ممکن است تحریک هم بشوند! در واقع چنین افرادی، از مشکلات و شرایط دشوار زندگی مردم، سوء‌استفاده می‌کنند! این در واقع، نوعی خیانت به تاریخ و دکان و دستک شخصی درست کردن است! مشکلات امروز ما، نباید موجب شود که مردم را به گذشته‌ای غلط و مذموم، ارجاع و آن را تماما سفید نشان دهیم!
 
خسرو معتضد
 
واقعیت این است که مسئله سلطنت هم، دیگر در دنیا تمام شده است! اگر دقت کنید، چند تا سلطنتی هم که در دنیای امروز باقی مانده‌اند، اصلا کاره‌ای نیستند! یعنی شما الان در انگلستان، حضور ملکه الیزابت را چندان احساس نمی‌کنید! یا مثلا هر چه به ذهن خود فشار بیاورید، نمی‌توانید پادشاه دانمارک را اسم ببرید! جالب است که معلوم شد پادشاه اسپانیا ــ که خیلی هم آدم حسابی به نظر می‌رسید ــ دارد پول‌شویی می‌کند و الان فرار کرده و به ابوظبی رفته! یعنی لو رفت که پول‌هایی را که به صورت رشوه می‌گرفته، به حساب خانمی در سوئیس می‌ریخته و پلیس سوئیس هم، آنها را کشف کرده! آن خانم را محاکمه کردند و این بدبخت هم، از سلطنت استعفا داد و به ابوظبی رفت و الان دارد شبی سیزده‌هزار دلار، خرج اقامت در آنجا را می‌دهد! پسرش فلیپه خوان هم، به او می‌گوید که «نیا؛ من نه ارث تو را خواستم، نه خودت را!» بنابراین این صحبت‌ها در دوره‌ای که داریم در آن به‌سر می‌بریم، مضحک به نظر می‌رسد. شما نگاه کنید که در عصر حاضر، کدام سلسله پادشاهی برگشته؟ یک نفر را بفرمایید؟ وقتی صدام حسین سقوط کرد، گفتند: پرنس علی هاشمی در لندن، برای قبول سلطنت عراق آماده است! به این خبر همه خندیدند!
اخیرا در تلویزیون دیدید و بازتاب زیادی هم داشت که من با آقایی مناظره داشتم. به قدری knowledge و اطلاعات ایشان کم بود که تعجب کردم! مخاطبان هم همین‌طور. جالب است عده‌ای هم به دلیل همین دانش کم، می‌گویند: شب خوابیدیم، صبح بلند شدیم و دیدیم رضاخان کودتا کرده! باید مطالعه کرد و دید علل واقعه چیست؟ این جریان اصلا چرا اتفاق افتاد؟ ما برای فهم واقعیت ماجرا، باید به سال 1918 برگردیم. جنگ جهانی تمام شده و یک قدرت عجیب به نام شوروی، دارد از خوقند، تاشکند، بخارا، سمرقند و... به هندوستان نزدیک می‌شود! باکو چه وضعی دارد؟ گرجستان چطور؟ جمهوری‌های شمال، یعنی گرجستان، ارمنستان، قفقاز، یکی یکی دارند سقوط می‌کنند! ارتش انگلستان خسته است! مادران انگلیسی، به پارلمان انگلیس رفته‌اند و می‌گویند: «بچه‌های ما را برگردانید، اینها پنج، شش سال است که در جبهه بوده‌اند. ما شش سال است که بچه‌‌هایمان را ندیده‌ایم...». صورت‌جلسات مجلس لردها دراین‌باره موجود است. بنابراین انگلیسی‌ها می‌خواهند از منطقه خارج بشوند؛ چون به همه مقاصدشان رسیده بودند. بعضی‌ها می‌گویند: انگلیسی‌ها به مقصود نرسیدند، که تلقی غلطی است. شرکت نفت انگلیس و ایران، در اختیار شیخ خزعل است و قرارداد چهل‌ساله هم بسته و البته بدهی هم دارد و هیچ تصورش را هم نمی‌کرد که انگلیسی‌ها، او را کنار بگذارند! حتی می‌خواست برای خودش، یک عربستان دوم درست کند! دیدم یک بی‌سوادی تعریف کرده که: شیخ خزعل قهرمان ملی است! این صحبت‌ها چیست؟ او رفته و نشسته و در کنفرانس لیگ عرب، با آل‌سعود و دیگران صحبت کرده بود و واقعا هم چنین تصمیمی داشت! از طرف دیگر، اسماعیل‌آقا سیمیتقو، شکم زنان شیعه را پاره می‌کرد و می‌گفت: «این بچه شیعه است و باید او را از وسط دو شقّه کرد!». در چنین شرایطی، مادران انگلیسی هم می‌گویند: «ما نمی‌خواهیم بچه‌هایمان، به خاطر ایرانی‌ها کشته شوند! ایرانی‌ها بروند هر بلائی که می‌خواهد سرشان بیاید، به ما چه ربطی دارد؟».
 
این شد که کار به دست جناح چرچیل افتاد؛ این‌طور نیست؟
بله؛ جناح چرچیل و تندروها. شما باید شرایط سال 1918 را نگاه کنید. کشورها دارند یکی پس از دیگری، متلاشی می‌شوند! امپراتوری عثمانی، تکه‌تکه شده است! قبلا هم در قرن نوزدهم، تضعیف شده بود. حالا عراق جدا و مستعمره انگلیس می‌شود. سوریه و لبنان، مستعمره فرانسه می‌شوند. فلسطین، جزء متصرفات انگلستان می‌شود. ترکیه به گالیپولی و آناتولی محدود می‌شود. امپراتوری باعظمت رومانوف در شمال ایران، از بین می‌رود. اتریش ـ هنگری، یک کشور عظیم با حدود 70، 80 میلیون کیلومتر مربع، تکه‌تکه و تبدیل به یک کشور 83 هزار کیلومتری می‌شود! در واقع همه دنیا، دارد تکه‌تکه می‌شود! حالا انگلیسی‌ها، مانده‌اند که با ایران چه کار کنند؟ ایران بغل‌دست شوروی است و از این جنبه، درباره آن حساسیت زیادی وجود دارد. نهایتا می‌روند پیش احمدشاه، بلکه از این طریق موفقیتی پیدا کنند. داخل پرانتز بگویم که بعضی‌ها، سعی می‌کنند از احمدشاه، یک چهره مشروطه‌خواه و آزادی‌خواه ارائه بدهند. من دراین‌باره تردیدهایی دارم. این بیچاره مریض بود و انواع بیماری‌ها را داشت. حتی بیماری‌های ژنتیکی داشت! فیلم‌هایی که از او مانده را ببینید. در چهره و در نوع دست دادن‌هایش، هیچ احساسی دیده نمی‌شود! نهایتا دیدند او به دردشان نمی‌خورد! حتی برادرش محمدحسن‌میرزا هم، به دردشان نمی‌خورد! با خود گفتند: چه کار کنیم؟ نهایتا به یک سید زرنگ، روزنامه‌نگار، پشت‌هم‌انداز و دارای قدرت تبانی بالا، به نام سیدضیاءالدین طباطبائی برمی‌‌خورند‌! این آدمی بود که در هیجده‌سالگی، در شیراز روزنامه درمی‌آورد. عنصر زرنگی بود. از کارسازان قرارداد 1919 است. تقریبا تمام کارهای قرارداد 1919 وثوق‌الدوله در قلهک، با سیدضیاء بود. مدتی را هم در فرانسه به‌سر برده بود. به ایران برمی‌گردد و با انگلیسی‌ها هم قاتی است. یکی از کسانی که شاهد کودتا بود، ماژور مسعودخان کیهان بود. او استاد جغرافیای من بود و مرا هم خیلی دوست داشت. در سال 1346، مصاحبه‌ای با او کردم که در مجله «ترقی» چاپ شد...
 
او درباره کودتا چه می‌گفت؟
می‌گفت: اصل کار، با اسمایت بود. ایرانی‌ها می‌گویند اسمایس، که غلط است. اسمایت (Smiths) درست است. به من می‌گفت: «منطق انگلیسی‌ها این بود که شما این همه دنبال عثمانی‌ها و آلمان‌ها رفتید، به چه نتیجه‌ای رسیدید؟ بیایید و به ما ملحق بشوید، ما فاتح جهان هستیم، ما شما را نجات می‌دهیم...» همان کلاهی که بر سر مشیرالدوله گذاردند و گفتند: «ما افغانستان را به شما برمی‌گردانیم...» و آخر هم، هیچ چیزی دستش را نگرفت! سیاستمداران انگلیسی در آن دوره، بسیار آدم‌های سیاسی بودند و به ما، با نگاه تحقیرآمیز نگاه می‌کردند.
 
خسرو معتضد
 
در آن دوره انگلیسی‌ها، در منطقه فعال ما یشاء بودند و هم از این روی، چنین حرکتی نمی‎‌توانست از دامنه رصد و اقدام آنها دور مانده باشد. این‌طور نیست؟
قطعا؛ چند روز پیش یکی می‌گفت: کودتای انگلیسی سوم حوت! من در جواب او گفتم: انگلیس با کودتا همکاری نکرد، بلکه همه‌کاره آن بود! پلیس غرب، پلیس جنوب، پلیس شمال آقای آرمیتاژ اسمیت، ناظر امور مالی، ژنرال دیکسون، فرمانده ارتش، همه با چه دولتی مرتبط بودند؟ قزاق‌ها حقوقشان را از چه کسی می‌گرفتند؟ از ارتش انگلیس و بانک شاهنشاهی! بنابراین اینها در ایران، همه‌کاره بودند؛ به همین دلیل بود که به خاطر همسایگی با کمونیست‌ها، آلترناتیوی را در ایران قرار دادند! انگلیسی‌ها صددرصد در کودتا نقش داشتند، منتها نه از طریق سفارت انگلیس، چون کرزن به نورمن می‌گوید: مگر تو در آنجا مرده‌ای؟ چرا هیچ خبری به من نمی‌دهی؟ کودتا از طریق وزارت جنگ و چهره‌هایی از قبیل چرچیل کارسازی شد. https://iichs.ir/vdcevp8z.jh8ozi9bbj.html
iichs.ir/vdcevp8z.jh8ozi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما