«رویدادهای انقلاب اسلامی از دریچه هنر کاریکاتور» در گفت‌وشنود با جواد علیزاده

پس از اعتصاب مطبوعات، دست کاریکاتوریستی را کشیدم که از خون شهدا مدد می‌گرفت

جواد علیزاده نامی آشنا و خاطره‌انگیز در عرصه کاریکاتور انقلاب اسلامی است. هم از این روی شنیدن خاطرات وی از دوران اوج‌گیری انقلاب اسلامی، شوق‌انگیز و جذاب به نظر می‌رسد. وی در گفت‌وشنود پیش روی، شمه‌ای از این یادمان‌ها را به روایت نشسته است.
پس از اعتصاب مطبوعات، دست کاریکاتوریستی را کشیدم که از خون شهدا مدد می‌گرفت
لطفا در آغاز این گفت‌وشنود، اشاره‌ای به زادگاهتان، سالی که به دنیا آمدید، شرایط محیطی نشو و نما و شروع تصویرگری داشته باشید تا سؤالات بعدی را مطرح کنیم.
من در سال 1331، در اردبیل به دنیا آمدم و به نوعی، زاده کوه سبلان و رود ارس هستم. طبیعت زیبای دیار شیخ صفی‌الدین اردبیلی و تنفس در فضای بکر آذربایجان، به خودی خود بارقه‌های هنر را در انسان شعله‌ور می‌کند. من هم از سنین کودکی، تصویرگری را شروع کردم. چهار پنج سال بیشتر نداشتم که به دلیل علاقه زیادم به نقاشی، در غیاب پدرم، سربرگ‌های اداری او را نقاشی می‌کردم. وقتی هم کاغذ کم می‌آوردم، روی در و دیوار نقاشی می‌کردم! به‌هرحال آغاز کار من، در دوره کودکی بود.
 
جواد علیزاده
 
از اولین کارهای حرفه‌ایِ مطبوعاتی‌تان برایمان بگویید. این نخستین‌ها، در کدام جراید و نشریات چاپ شد؟
از سال 1352 با مجله «کاریکاتور» همکاری می‌کردم. از سال 1356 تا 1360 با روزنامه «کیهان» و نشریات طنز از قبیل: «بهلول»، «دخو»، «مشغولیات»، «فکاهیون» و «کیهان کاریکاتور» کار کردم. در سال 1369، نشریه «طنز و کاریکاتور» را منتشر کردم.
 
در چه نمایشگاه‌هایی شرکت و چه جوایزی را دریافت کرده‌اید؟
در نمایشگاه‌ کاریکاتور آنگونا در ایتالیا در سال‌های 1389، 1391 و 1393، نمایشگاه آنگولت فرانسه در سال 1391، تولینوی ایتالیا در سال‌های 1391 و 1393، نمایشگاه فولینوی ایتالیا در سال 1394؛ همچنین داور نمایشگاه اسکوبیه در سال 1986، آنگلت فرانسه در سال 1992، مسابقه فروپاشی کمونیسم در سال 1371 و نمایشگاه بین‌المللی دوسالانه کاریکاتور تهران بودم. دیپلم افتخار و لوح تقدیر نمایشگاه توطئه شیطانی را هم دریافت کردم.
 
کاریکاتورهای انتقادی و انقلابی شما از چه دوره‌ای و در چه جریده‌ای منتشر شد؟
من از سال 1356، در روزنامه «کیهان» کاریکاتور می‌کشیدم. در آن دوران کیهان، صفحه‌ای به نام «افکار عمومی» داشت که معضلات اجتماعی و سیاسی در آن، در قالب کاریکاتور مطرح می‌شدند. یکی از برکات انقلاب اسلامی، همگام شدن هنرمندان با موج ظلم‌‌ستیزی و عدالت‌خواهی مردم بود و طبیعتا هر هنرمندی که نتوانست خود را با این موج همراه کند، از قافله عقب ماند و منزوی ‌شد!
 
روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را با چه خاطراتی به یاد می‌آورید؟
بعد از فاجعه 17 شهریور، مطبوعاتی‌ها به نشانه اعتراض به رژیم پهلوی، اعتصاب کردند که 63 روز طول کشید. دولت وعده‌هایی در زمینه آزادی مطبوعات و فضای باز سیاسی داده بود که به هیچ یک از آنها عمل نکرد و مطبوعات هم اعتصاب کردند. بعد از 63 روز، در 16 دی سال 1357، کیهان چاپ شد. دیدن صف‌های طولانی برای خریدن روزنامه، واقعا دیدنی بود. در آن روزها، تیراژ روزنامه کیهان به یک‌میلیون نسخه رسیده بود! یادم هست اولین کاریکاتوری که بعد از اعتصاب کشیدم، دست کاریکاتوریستی در حال کار بود که از خون شهدای انقلاب و 17 شهریور مدد می‌گرفت. چاپ این کاریکاتور، با استقبال عمومی مردم روبه‌رو شد و احساس غرور و شادی عمیقی را در من ایجاد کرد. بسیار خوشحال بودم که توانسته بودم با قلمم در پیروزی مردم و احساس دین و وظیفه‌ای که به آنها داشتم، مشارکت داشته باشم. بعد از پیروزی انقلاب، روی حروف (الف) کیهان، علامت پیروزی با یک دست را نقاشی کردم.
 
بد نیست یادی هم از کاریکاتوریست‌هایی کنید که در آن دوران فعال بودند.
بله؛ یکی از آنها مرحوم اردشیر محصص بود که به خارج کشور رفت و در آنجا برای صفحه افکار عمومی کیهان، کاریکاتور می‌فرستاد. دیگر افراد آقایان: غلامعلی لطیفی، بهمن رضایی، احمد عربانی، عبدی و... بودند که در روزنامه‌های آن روزها می‌توان آثارشان را یافت.
 
کدام یک از آثارتان در آن دوره، برای شما خاطره‌سازتر هستند؟
هنگامی که مجله «تایم»، حضرت امام را به عنوان مرد سال انتخاب و تصویر ایشان را پشت جلدش چاپ کرد، من هم تصویر امام و در کنار ایشان تصویر جیمی کارتر را به عنوان «نامرد سال» کشیدم! این طرح با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد و در بسیاری از ادارات، آن را به دیوارها نصب کردند. مردم هم در تظاهرات‌ها، روی پلاکاردهایشان، این تصویر را حمل می‌کردند. کاریکاتوری هم از نمایندگان مجلس شورای ملی کشیدم. نماینده‌ای پشت تریبون می‌گفت: «خیانت به ملت صحیح نیست!» و بقیه نمایندگان می‌گفتند: «صحیح است! صحیح است!»
 
و خاطره تلخ؟
در ماه‌های منتهی به انقلاب، با دوستان در سندیکای سابق نویسندگان جلسه داشتیم و درباره نحوه ادامه مبارزات بحث می‌کردیم. در حین همین جلسه بود که خبر آوردند: مأموران خیابان ویلا (استاد نجات‌اللهی) را بسته و با مردم به مقابله پرداخته‌اند. به دلیل مسدود بودن این خیابان، تنها کاری که از ما برمی‌آمد، این بود که روی کاغذهای بزرگ بنویسیم «مرگ بر شاه» و آن را زیر برف‌پاک‌کن‌های اتومبیل‌ها بگذاریم. حوالی ظهر بود که خبر دادند مأموران با تیر، استاد نجات‌اللهی را روی پشت بام وزارت علوم زده‌اند! این خبر برای شخص من، بسیار دردناک بود.
 
به نظر شما در فضای کنونی جامعه، کاریکاتور هنوز حال و هوای بهمن 1357 را دارد؟
به نظر من تحولی که انقلاب در تک تک ما به‌وجود آورد، به قدری عمیق و ماندگار بود که هنوز هم هنرمندان زیادی، به‌رغم برخی گلایه‌هایی که دارند مطرح می‌کنند، به آرمان‌های انقلاب معتقدند. ما امروز با تمام ضعف و کاستی‌ها، یک جامعه عدالت‌‌خواه و ظلم‌ستیز هستیم. به نظرم اگر کسی بخواهد کار کند، فضا برای کار فراهم است، اما بی‌صبری‌ها و سوء تفاهم‌ها، خیلی‌ها را مکدر کرده! مسئولین فرهنگی ما نباید از یاد ببرند که قشر روزنامه‌نگار و کاریکاتوریست، در پیروزی انقلاب نقش مهمی داشتند؛ لذا نباید به انتقادات آنها، با سوء‌ظن نگاه کنند. تنها با کنار زدن ابرهای کدورت است که می‌توانیم روزهای زیبای پیروزی را بار دیگر زنده کنیم.
 
و سخن آخر؟
به عنوان یک کاریکاتوریست و منتقد، معتقدم که اگر از کسی انتقاد می‌کنیم، باید نقد ما بدون غرض و منصفانه باشد و خودمان هم روحیه انتقادپذیری داشته باشیم. در نقد نباید یک‌طرفه به قاضی رفت. انصاف مهم‌ترین شرط نقد سالم است. اگر شخصی که مورد انتقاد قرار می‌گیرد، مطمئن باشد که منتقد قصد اصلاح دارد و نمی‌خواهد تخریب کند، قطعا از انتقاد نارحت نخواهد شد. حفظ اعتدال، ادب و انصاف، ضامن انتقاد سازنده و موجب پیشرفت هنر و مآلا جامعه خواهد بود.
 
https://iichs.ir/vdcf1mdy.w6devagiiw.html
iichs.ir/vdcf1mdy.w6devagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما