یادها و یادمان‌هایی از سیره قضایی زنده‌یاد آیت‌الله محمد محمدی گیلانی

در تلاش برای برقراری «عدالت» از طریق «رأفت» و «رحمت»

آنچه پیش روی دارید، خاطرات شماری از همکاران زنده‌یاد آیت‌الله محمد محمدی گیلانی از وی، در دوران تصدی مسئولیت‌های قضایی است. این روایت‌ها از آن روی که نمایانگر سیره دینی و اخلاقی یکی از کارگزاران شاخص نظام اسلامی است، می‌تواند برای تاریخ‌پژوهان انقلاب و عموم علاقه‌مندان، مفید باشد.
در تلاش برای برقراری «عدالت» از طریق «رأفت» و «رحمت»
مقدمتا باید عرض کنم که مرحوم مغفور حضرت آیت‌الله محمدی گیلانی (رضوان‌الله تعالی علیه) حق بزرگی، به گردن همه مردم، به‌ویژه دوستان انقلابی دارند. معظم له فقیهی نامدار، فیلسوفی حکیم، حکیمی عارف، عارفی وارسته و انسانی شایسته بودند. ایشان اگر در قم می‌ماندند، با توجه به سوابق علمی و انقلابی، می‌توانستند یک مجتهد و یک مرجع تقلید باشند، لکن پس از انقلاب تشخیص دادند که لازم است در صف اول مبارزه با گروه‌های معاند و مخالف نظام جمهوری اسلامی قرار گیرند؛ لذا خالصانه به میدان آمدند و با حضور فعال و جهادی در دادگاه انقلاب، شورای نگهبان، دیوان عالی کشور و... زحمات زیادی کشیدند. نقش آیت‌الله گیلانی برای حضرت امام خمینی (قدس سره) همچون نقش مالک اشتر برای مولا علی (علیه‌السلام) بود.
 
آیت‌الله محمد محمدی گیلانی
 
اما یکی از خاطرات اینجانب، مربوط به خصلت بخشندگی و حفظ کرامت توسط معظم له نسبت به مردم خصوصا همکاران قضائی و اداری در دوره مسئولیتشان در دیوان عالی کشور می‌باشد. در دهه 1370 که فقیه زاهد حضرت آیت‌الله محمدی گیلانی (طاب ثراه) رئیس دیوان عالی کشور (به عنوان عالی‌ترین مرجع قضائی کشور بودند و بعد از آن دیگر هیچ وقت خلأ ایشان پر نشد) هرچند وقت یکبار، معظم له به لحاظ شرایط اقتصادی و وضعیت نامساعد معیشتی همکاران، مرحمت و کمک مالی به همکاران دیوان می‌کردند. اینجانب که مسئولیت حوزه دادستان کل در دادسرای دیوان را داشتم، به خدمت حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای نیّری، معاون اول محترم دیوان، رفتم و عنوان نمودم که چون دادسرای دیوان عالی نیز در معیّت دیوان و جزء آن می‌باشد، مناسب است کمک حضرت آیت‌الله شامل همکاران دادسرای دیوان نیز بشود. پس از آن همراه جناب آقای نیّری، به محضر معظم له مشرف شدیم. پس از طرح موضوع، با بزرگواری خویش درخواست را تقبل فرمودند و با تکریم همکاران محترم دادسرای دیوان، کمک ایشان به قضات و کارکنان دادسرای دیوان نیز تعلق می‌گرفت و این رفتار کریمانه در روحیه خدمتی همکاران تأثیر بسزایی داشت.
از دیگر خاطراتی که از معظم له دارم و تا پایان عمر برایم مهم و الهام‌بخش است، این است که در سنوات اولیه انتصاب اینجانب به سمت دادیار دادسرای دیوان عالی کشور، به نظرم در سال ۱۳۷۶، به محضر حضرت آیت‌الله محمدی گیلانی در دیوان عالی مشرف شدم. پس از احوال‌پرسی و ابراز لطف، سؤال فرمودند: چند سال دارید؟ من عرض کردم حدود چهل سال. توصیه فرمودند: «از امسال خیلی باید مواظب اعمال خود باشید؛ در روایات داریم که ملائکه مأمور ثبت اعمال انسان‌ها، تا چهل‌سالگی، در صورتی که گناهی سرزده باشد، در ثبت و ضبط آن تأنی نموده و فرصت می‌دهند که اگر مرتکب گناه توبه کرد، ثبت نشود، ولکن پس از چهل‌سالگی انسان، گناهان وی را بدون تأخیر و دادن فرصت بیشتر، در پرونده اعمال ثبت می‌نمایند و در این صورت پاک شدن گناهان از پرونده اعمال، شرایط سخت‌تری دارد...». این توصیه و نصیحت آن فقیه زاهد، برای همیشه برای اینجانب هشداردهنده و بازدارنده بوده و تأثیر بسزایی در زندگی من، به‌خصوص در رفتار قضائی‌ام داشته و دارد. خداوند احدیت روح پاک ایشان را با ائمه معصومین علیهم‌السلام محشور فرماید.
***
سخن گفتن از حضرت آیت‌الله محمدی گیلانی(ره) سخت و دشوار است. آیت‌الله گیلانی شخصیتی جامع‌الاطراف بود؛ مثلا اگر کسی وجهه و سمت قضائی ایشان را می‌دید، از لطافت رفتاری ایشان در معاشرت روزمرّه متعجب می‌شد. یا با آنکه یک فیلسوف تمام بود و میزان عقل را هرگز فرو نمی‌گذاشت، در سخنرانی‌هایش چنان با دل آدم کار داشت که هرگز فراموش نمی‌شد و هیچ‌گاه از «حق دل» فروگذار نمی‌کرد و البته پیش از آنکه مطلب را بر دل مستمعین بنشاند، خود از آن متأثر می‌شد. دوستانی که پای سخنرانی‌های ایشان نشسته‌اند شاهدان آن هستند. چشمانشان بَکّاء بود و این خصیصه را هیچ‌گاه فرو ننهادند. رفتار ایشان به واقعِ کلمه، «مکتبِ کرامت» بود. اگر اندکی تند می‌شد یا خرده‌ای می‌گرفت البته بحق، در نزدیک‌ترین فرصت دلجویی می‌کرد، آن‌چنان که طرف مقابل شرمنده می‌شد! حرمت کلان و خرد حتی کودکان را نگه می‌داشت. به کودکان همواره شخصیت می‌داد. اگر روزی و زمانی کمکی بر کسی می‌کرد، مصداق آن روایت بود که این دست از آن دست بی‌خبر می‌ماند!
با آنکه اینک ایشان از شخصیت‌های علمی، ملی و حتی فراملی بودند، هرگز زادگاهشان و اهالی آن را ــ که روستایی کوچک در حوالی رودسر بود ــ فراموش نکردند و در هر فرصتی یاور آنها می‌شدند. به واقع کلمه، رفتار ایشان از مصادیق و جلوه‌های «مکتب کرامت» بود. خدایشان قرین رحمت خاص خود فرماید، خاص الخاص... و دعای خیر ایشان را بر ما همچنان مستدام فرماید.
***
ضمن آرزوی علو درجات برای آن عالم جامع و وارسته از درگاه خداوند متعال، به موردی از رعایت اخلاق اسلامی و حفظ شأن و منزلت همکاران اشاره می‌کنم. در دوره ریاست معظم له بر دادگاه‌های انقلاب، ایشان به نحو هوشمندانه‌ای، نسبت به تخفیف مجازات و نهایتا آزادی یکی از زندانیان، اقدام فرمودند که در آن زمان، برای همکاران در دادسرا و دادگاه انقلاب، تا حدودی غیرمنتظره و سؤال‌برانگیز بود؛ گرچه با شناختی که از ایشان وجود داشت و اختیارات و توانمندی‌ای که داشتند، ماجرا به خوبی مدیریت شد. سال‌ها پس از این رویداد، در جلسه‌ای که در محضر حضرت آیت‌الله گیلانی، جمعی از دوستان و مسئولان حضور داشتند، به طرز بسیار ظریفی، به علت آن تصمیم اشاره فرمودند که برای ما جالب بود. معظم له اشاره کردند: در یکی از روزهایی که به قم مشرف شدند، حضرت آیت‌الله بهاء‌الدینی از ایشان خواسته‌اند زمانی که به محضر حضرت امام مشرف می‌شوند، تقاضای عفو نوه یکی از اعاظم حوزه‌های علمیه و از مراجع معظم تقلید را از محضر حضرت امام مطرح کنند. حضرت آیت‌الله گیلانی فرمودند: به محض بازگشت از قم، به محضر حضرت امام رسیدم و موضوع را از قول حضرت آیت‌الله بهاء‌الدینی مطرح کردم. حضرت امام فرمودند: شما اختیار کامل دارید به هر ترتیب که صلاح می‌دانید، نسبت به آزادی فرد مورد نظر اقدام کنید! اما من به احترام همکاران، ابتدا قدری از محکومیت وی را کاهش دادم و به‌تدریج و نهایتا بنا به مناسبت‌هایی، او آزاد شد. این خاطره از آن روی که ممکن است به رفع شبهه از ذهن بعضی از دوستان در این مورد خاص یا سایر مواردی که اقدامی حکیمانه از سوی آن بزرگوار صورت گرفته ولی حکمت آن برای همکاران روشن نبوده است، نقل شد. ان‌شاءالله روح آن عالم و حکیم فرزانه، با انبیا و اولیای الهی محشور گردد.
 
https://iichs.ir/vdcizuaz.t1a5p2bcct.html
iichs.ir/vdcizuaz.t1a5p2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما