پیمان‌های اقتصادی و تسلیحاتی ایران و آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری نیکسون؛

رابطه ایران و آمریکا زیر سایه نیکسون

با روی کار آمدن ریچارد نیکسون، سی‌وهفتمین رئیس‌جمهور آمریکا، که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کمک زیادی برای بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت انجام داد، رابطه ایران و آمریکا شکل دیگری به خود گرفت
رابطه ایران و آمریکا زیر سایه نیکسون
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فصل جدیدی در رابطه ایران و آمریکا آغاز شد. محمدرضا پهلوی که آمریکا را منجی تاج و تخت خود می‌دانست، رابطه گسترده با آمریکا را آغاز کرد. محمدرضا پهلوی روز به روز به آمریکا نزدیک‌تر و وابسته‌تر می‌شد و مجری سیاست‌های امپریالیستی آن کشور در منطقه‌ غرب آسیا، یعنی خاورمیانه، شده بود. این موضوع در برهه‌های زمانی مختلف دارای تغییرات و فراز و نشیب‌هایی می‌شد؛ چون هر کدام از رؤسای جمهور آمریکا برای خود دکترین مشخصی در عرصه بین‌الملل داشتند و متناسب با آن حکام وابسته به خود را در سراسر جهان به انجام اقداماتی در آن چهارچوب تشویق می‌کردند. دهه 13۵۰، دکترین نیکسون حاکم بود.
 
دکترین نیسکون ـ کیسینجر
ریچارد نیکسون سی‌وهفتمین رئیس‌جمهور آمریکا از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴م بود. وی دوست قدیمی محمدرضا پهلوی بود. در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نیکسون معاون آیزنهاور (رئیس‌جمهور اسبق آمریکا) بود و کمک زیادی برای بازگشت شاه به قدرت انجام داد. بنابراین رابطه ایران و آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری نیکسون بی‌سابقه بود. در آن دوره، حاکمیت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا بر ایران در جهت عملی ساختن دکترین نیکسون ـ کیسینجر پررنگ است. هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی کاخ سفید و بعدها وزیر امورخارجه دولت نیکسون شد.
 
براساس این دکترین، آمریکا به جای اینکه مستقیما نیروهای خود را وارد کارزار کند، قدرت‌های منطقه‌ای را از جهت نظامی، سیاسی و اقتصادی کمک می‌کرد تا بتوانند از منافع آمریکا در منطقه حمایت کنند. از سوی دیگر، دکترین نیکسون مبتنی بر میلیتاریزه کردن کشورهای همسو با ایالات متحده و فروش بیشتر سلاح به آنان برای ایفای بهتر نقش خود در تأمین امنیت مطلوب آمریکا در اقصی نقاط جهان بود.
 
سیاست خارجی آمریکا در دوره نیکسون و استراتژی کیسینجر افزایش کمک‌های نظامی و تسلیحاتی به متحدان آمریکا بود. آمریکا بدون اینکه از تعهدات خود برای پشتیبانی از کشورهای دوست و متحد در برابر تهدید شوروی سر باز زند، قسمت عمده مسئولیت دفاع از خود در بحران‌های منطقه‌ای را بر دوش این کشورها می‌گذاشت و نقش آمریکا محدود به کمک‌های تسلیحاتی و اقتصادی بود.۱ اما این کشور می‌بایست کشوری باشد که از لحاظ اقتصادی قادر به پرداخت مخارج گزاف تسلیحاتی باشد.۲
 
از سویی، منافع شخصی نیز در توسعه روابط اقتصادی ایران و آمریکا نقش داشته است. شرکت سهامی شورلت ایران و شرکت سهامی موتور ایران با شراکت جنرال موتورز آمریکا شکل گرفت. شرکت سهامی باطری ای.ت.ت ایران با شراکت ای.ت.ت آمریکا ایجاد شد. شرکت سهامی جیپ و شرکت رامبلرا وتو نیز از شرکت‌های اقتصادی هستند که روابط شخصی نقش پررنگی در توسعه آنها داشت.۳
 
ژاندارم خلیج‌فارس
ریچارد نیکسون کشور ایران را به عنوان حافظ امنیت خلیج فارس انتخاب کرده بود. محمدرضا پهلوی نیز به عنوان دوست و متحد آمریکا در این منطقه نقش مهمی در تحقق اهداف منطقه‌ای آن کشور باید ایفا می‌کرد. استراتژی نیکسون در قبال حکومت ایران، در وهله اول این بود که حکومت شاه را به یک ژاندارم و عامل تضمین‌کننده ثبات در منطقه خلیج‌فارس تبدیل کند. برای این منظور در مرحله اول نیاز بود اقتصاد ایران به آمریکا وابسته و با نگرش آنان اصلاح شود.
 
در آن دوره سیاست آمریکا اعطای نقش ژاندارمی منطقه به محمدرضا پهلوی بود که هدف آن تبدیل شاه به قدرت اول نظامی منطقه برای حفظ امنیت مورد نظر آمریکا در خاورمیانه بود که دوران قدرت نیسکون و کیسینجر است.
 
سیاست دو ستون
برای اجرای دکترین نیکسون، دو کشور ایران و عربستان انتخاب شدند، اما در اصل ایران مدنظر بود. کارشناسان امور کشورهای عربی در وزارت امورخارجه آمریکا با توجه به عدم اعتماد سنتی و بدگمانی اعراب نسبت به ایران، مثلا در مورد اصرار کشورهای عرب برای نامیدن خلیج فارس به خلیج عربی هشدار دادند که کشورهای عرب در برابر نزدیکی بیش از حد آمریکا به ایران واکنش نشان دهند. بنابراین سیاست معروف به دو ستون ابداع شد و مقامات سیاسی آمریکا در اظهارنظرهای رسمی خود چنین عنوان کردند که ایران و عربستان دو ستون دفاع از امنیت خلیج فارس هستند.۴
 
معاهدات با ایران
ریچارد نیکسون در ۱۳۵۱ به ایران آمد. سفر وی نقطه عطفی در برنامه تسلیحاتی ایران بود. نتیجه این سفر باز گذاشتن دست محمدرضا پهلوی برای خرید سلاح پیشرفته غیر از سلاح‌های هسته‌ای بود. هنوز دو ماه از این سفر نگذشته بود که ایران سلاح‌هایی به مبلغ ۲/۱ میلیارد دلار به آمریکا سفارش داد. تا آن زمان این بزرگ‌ترین معامله‌ای بود که یکجا صورت گرفته بود و شامل ۱۷۵ فروند جت جنگنده، پانصد بالگرد و تعداد زیادی موشک زمین به هوا می‌شد.۵ درکل، ایران روی کاغذ به زرادخانه عظیم تسلیحات و به تعبیر هوادران سلطنت به پنجمین قدرت نظامی دنیا و صاحب مدرن‌ترین نیروی دریایی و هوایی تبدیل شده بود.
 
هوشنگ انصاری، وزیر دارایی و امور اقتصادی (۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۶ش)، نقش مهمی در وابستگی اقتصاد ایران به ایالات متحده بازی کرد. جیمز بیل می‌نویسد: «هوشنگ انصاری در هنگام تصدی پست وزارت موفق شد با هنری کیسینجر، وزیر امورخارجه آمریکا، قرارداد پانزده‌میلیارددلاری امضا کند و همچنین با قراردادهای بازرگانی و نظامی با آمریکا و ملاقات‌هایی که با هنری کیسینجر داشت، اعلام کرد که ایران به ارزش ده‌میلیارد دلار از آمریکا اسلحه خواهد خرید»  
هنری کیسینجر وزیرخارجه نیسکون تلگرافی به محمدرضا پهلوی زد و خواستار وسیع شدن مناسبات همه‌جانبه ایران ـ آمریکا گردید. وی در ۱۳۵۲ به ایران آمد و کمیسیون مشترک اقتصادی ایران ـ آمریکا تشکیل شد. در آن کمیسیون، ریاست هیئت آمریکایی با هنری کیسینجر و ریاست هیئت ایرانی با هوشنگ انصاری بود.
 
در کمیسیون مشترک اقتصادی ایران ـ آمریکا مقرر شد حجم تجارت غیرنفتی دو کشور در پنج سال آینده به بالاترین سطح ممکن برسد و در زمینه انتقال تکنولوژی و کمک‌های فنی به ایران متشکل از کمیته‌های پنج‌گانه اقتصادی و مالی، نیروی انسانی، کشاورزی، انرژی و کمیته علوم و آموزش و پرورش نیز توافقاتی انجام شد.۶ دومین اجلاس آن کمیسیون در واشنگتن تشکیل شد. در آن یک موافقت‌نامه پانزده‌میلیارد دلاری امضا شد.۷
 
هوشنگ انصاری، وزیر دارایی و امور اقتصادی (۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۶ش)، نقش مهمی در وابستگی اقتصاد ایران به ایالات متحده بازی کرد و مناسبات مالی و اقتصادی ایران ـ آمریکا را گسترده‌تر کرد. جیمز بیل می‌نویسد: «هوشنگ انصاری در هنگام تصدی پست وزارت موفق شد با هنری کیسینجر، وزیر امورخارجه آمریکا، قرارداد پانزده‌میلیارددلاری امضا کند و همچنین با قراردادهای بازرگانی و نظامی با آمریکا و ملاقات‌هایی که با هنری کیسینجر داشت، اعلام کرد که ایران به ارزش ده میلیارد دلار از آمریکا اسلحه خواهد خرید».۸
 
سفر بعدی کیسینجر به ایران نیز برای تقویت همکاری‌های اقتصادی و تسلیحاتی بین دو کشور بود. وی در این سفر موفق شد با عقد قرارداد جدیدی، ایران را به صورت یکی از شرکای بزرگ اقتصادی آمریکا درآورد. پیش‌بینی می‌شد طبق این قرارداد حجم مبادلات دو کشور تا پایان دهه 13۵۰ بالغ بر چهل میلیارد دلار شود. نکته بارز در تمامی این قراردادها غلبه مندرجات نظامی بر دیگر موارد بود؛ چرا که در آن زمان حدود ۲۷ درصد از کل بودجه ایران صرف امور نظامی می‌شد و با افزایش بودجه نظامی ایران به میزان چهار برابر در فاصله سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷م، هزینه‌های نظامی ایران هم به میزان چهار برابر افزایش یافت. در این مدت، حدود یک‌سوم کل صادرات اسلحه آمریکا به ایران فرستاده می‌شد.۹
 
آمریکا علاوه بر فروش تسلیحات به ایران با استخدام کارمند جهت آموزش سلاح نیز سود می‌برد. از سویی، وزارت انرژی آمریکا آموزش کارمندان ایرانی در زمینه علوم و مهندسی هسته‌ای را به عهده داشت.
 
سرانجام دکترین نیکسون
اتخاذ این سیاست توسط محمدرضا پهلوی و ارتباط بیشتر با آمریکا، هر روز مشکلات بیشتری برای ایران و حکومت پهلوی به‌وجود می‌آورد. با افزایش قیمت نفت، تهران کانون هجوم دلالان اسلحه و نمایندگان بیشتر کارخانه‌های تسلیحاتی آمریکا شده بود. قراردادهایی به مبلغ چهار میلیارد دلار بین ایران و شرکت‌های تولید تسلیحات به امضا‌ رسید. بنا بر آمار ارائه‌شده توسط وزارت دفاع آمریکا، مبلغ کل فروش جنگ‌افزارهای آمریکایی به ایران در فاصله سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ بالغ بر ۱۴/۴ میلیارد دلار بود.۱۰
 
محمدرضا پهلوی بسیار فراتر از نیاز واقعی کشور به دنبال افزایش قدرت نظامی بود. این کار، برای ملت ایران جز هزینه‌های گزاف و بیهوده دستاوردی نداشت، اما برای حکومت خودش، تداوم بقا و حفظ موجودیت و برای آمریکا، رسیدن به اهداف خود در منطقه بدون پرداخت هزینه و کسب درآمد بود. افزایش بهای نفت و خروج دلارهای آمریکایی برای نفت وارداتی عدم موازنه پرداخت شدیدی در بازرگانی خارجی آمریکا به‌وجود آورد که می‌بایست با تلاش در افزایش صادرات جبران شود و صادرات اسلحه یکی از راه‌های جبران این کسری موازنه بود.۱۱  
 
در کل، نیکسون و کیسینجر می‌خواستند اولا کمک تسلیحاتی را مبدل به فروش اسلحه کنند و ثانیا از این طریق پول‌های نفت را به آمریکا بازگردانند و از نظر اقتصادی و ارزی اوضاع کشورشان را بهبود بخشند.۱۲ در اصل، بازنده اصلی این دکترین محمدرضا پهلوی و کشور ایران بود.
 
محمدرضا پهلوی به اتفاق ریچارد نیکسون (رئیس‌جمهور آمریکا) در محوطه کاخ سفید
محمدرضا پهلوی به اتفاق ریچارد نیکسون (رئیس‌جمهور آمریکا) در محوطه کاخ سفید
شماره آرشیو: 2202-115ز

پی نوشت:
 
۱. علی‌رضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره‌ پهلوی، نشر صدای معاصر، ۱۳۸۶، ص ۱۹۹.
۲. علی‌رضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، نشر سمت، ۱۳۸۳، ص ۳۶۶.
۳. یوسف ترابی، روابط ایران و آمریکا، تهران، نشر عروج، ۱۳۷۹، ص ۱۴۶.
۴. باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، نشر آشتیانی، ۱۳۶۳، ص ۱۰۳.
۵. علی‌رضا امینی، همان، ص ۲۰۱.
۶. یوسف ترابی، همان، صص ۲۵۸ ـ ۲۵۹.
۷. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر البرز، ۱۳۷۵، ص ۴۲۵.
۸. جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده جهانشاهی، تهران، نشر فاخته، ۱۳۷۱، ص ۲۸۶.
۹. باری روبین، همان، ص ۱۲۲.
۱۰. حمیدرضا ملک محمدی، ژاندارم و ژنرال، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶، ص ۱۶۰.
۱۱. علی‌رضا امینی، همان، ص ۲۰۳.
۱۲. همان، ص ۲۰۱. https://iichs.ir/vdca0on6.49n6e15kk4.html
iichs.ir/vdca0on6.49n6e15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما