«نظری بر پیشینه تعاملات سیاسی نهضت آزادی با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری» در گفت‌وشنود با اصغر جمالی فرد

برای بازرگان، پذیرش پیروزی انقلاب غیر قابل باور بود!

مهندس اصغر جمالی فرد از فعالان مبارزات انقلاب در اروپاست که در دوران اقامت امام خمینی در نوفل‌لوشاتو، به آن دهکده رفت‌وآمد داشت. علاوه بر این، او از محققان تاریخ انقلاب نیز هست و دراین‌باره بسیاری از اسناد شفاهی و مکتوب را مرور کرده است. با وی درباره پیشینه تعاملات سیاسی نهضت آزادی با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری (که 14 فروردین سالمرگ اوست) سخن گفته‌ایم که نتیجه آن را پیش روی دارید.
برای بازرگان، پذیرش پیروزی انقلاب غیر قابل باور بود!
پیشینه اتصال و مراودات گروه موسوم به نهضت آزادی با آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری، پرسش آغازین ما در این گفت‌وگوست. شواهد و اسناد دراین‌باره چه می‌گویند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بر حسب اسناد، آیت‌الله شریعتمداری در دوران پس از کودتای 28 مرداد، مدت کوتاهی در تهران اقامت می‌کند و در این دوره با اعضای جبهه ملی و بعدها نهضت آزادی، از جمله مهندس بازرگان آشنا می‌شود. به مرور زمان این رابطه از استحکام بیشتری برخوردار می‌شود. هنگامی که آیت‌الله العظمی بروجردی در سال 1340 از دنیا می‌روند، جبهه ملی حمایت خود را از آیت‌الله شریعتمداری اعلام می‌دارد. از آن پس هم اعضای جبهه ملی هرگاه به قم می‌آمدند، قطعا با آقای شریعتمداری دیدار می‌کردند. این همگونی فکری و عملی، تا پایان عمر بین آنها ادامه داشت.
 
اصغر جمالی فرد
 
به نظر شما این صمیمیت و نزدیکی از چه چیزی بود؟
هم نهضت آزادی و هم آیت‌الله شریعتمداری قائل به حفظ سلطنت در چهارچوب قانون اساسی مشروطه بودند و همین اشتراک مشی، آنان را به هم نزدیک می‌کرد. هم آیت‌الله شریعتمداری، هم جبهه ملی و هم گروه‌ها و افراد همفکر و همسو با آنها، در پی انجام برخی رفرم‌های حداقلی و البته در شیوه حکومتی پهلوی دوم ناممکن، از جمله برگزاری انتخابات آزاد، رعایت آداب و ظواهر دینی، آزادی مطبوعات و از این دست بودند و هر هدفی بالاتر از این را دست‌نیافتنی و غیرعقلانی می‌دانستند.
 
بر خلاف رهبر انقلاب که این تلاش‌ها را بیهوده و ناممکن می‌دانستند؟
دقیقا؛ به همین دلیل هم هست که وقتی مهندس بازرگان در نوفل‌لوشاتو به دیدار حضرت امام می‌رود، به ایشان می‌گوید که ایران مبتنی بر سه رکن، شاه، ارتش و آمریکاست. شما می‌گویید شاه برود. اولا که او رفتنی نیست؛ ثانیا اگر هم برود با ارتش و آمریکا چه خواهید کرد؟ مهندس بازرگان و همفکرانش معتقد بودند که شاه باید بماند، اما فقط سلطنت کند و حکومت نکند.
 
آیت‌الله شریعتمداری هم همین اعتقاد را داشت؟
بله؛ ایشان هم همین موضع را داشت. یکی از نزدیکان ایشان به وی می‌گوید: برای اینکه از حرکت امام و مردم عقب نماند، خوب است که در یکی از اعلامیه‌هایش علیه شاه موضع‌گیری کند. آیت‌الله شریعتمداری می‌گوید: آقای خمینی و پیروانش دارند اشتباه می‌کنند و حتما شکست خواهند خورد؛ بگذارید آیندگان بگویند که در بین اینها دست کم یک آدم عاقل وجود داشت!
 
به این ترتیب شما مهندس بازرگان را نماینده تفکر آیت‌الله شریعتمداری می‌دانید؟
خیر؛ اساسا نماینده خود آیت‌الله شریعتمداری می‌دانم که در آبان سال 1357 به توصیه وی به فرانسه رفت تا از طریق دکتر یزدی با حضرت امام ملاقات کند و در جریان مواضع و برنامه‌های ایشان قرار بگیرد و نهایتا گزارش آن را به آیت‌الله شریعتمداری بدهد. آن‌طور که در همان دوره و بعدها منتشر شد، بازرگان در ملاقات با امام خمینی گفته بود: بهتر است در حال حاضر لبه تیز حمله را متوجه استبداد کنیم، نه استعمار، اما امام که به پیروزی انقلاب اطمینان قلبی داشتند، کلا آمریکا را برخلاف مهندس بازرگان و همفکرانش در حد و اندازه‌ای نمی‌دیدند که بتواند روی حرکت پرشتاب انقلاب تأثیر تعیین‌کننده‌ای داشته باشد.
 
واکنش بازرگان در قبال موضع‌گیری قاطع امام خمینی چه بود؟
او پس از دیدار با امام خمینی اعلام کرد: ایشان به‌قدری به شیوه مبارزاتی و پیروزی انقلاب مطمئن است که دارد درباره پس از پیروزی صحبت می‌کند! برایش پذیرش پیروزی انقلاب غیر قابل باور بود.
 
یکی از تأثیرگذارترین افراد در روند مدیریت انقلاب و برنامه‌ریزی‌های منسجم و کارآمد، شهید دکتر بهشتی است. در روزهای ناامیدی مهندس بازرگان از پیروزی انقلاب، ایشان چه نقشی را ایفا می‌کرد؟
شهید بهشتی در پاریس که بود دو اقدام بسیار مهم انجام داد: ابتدا در ملاقات با حضرت امام تلاش کرد نقش جامعه روحانیت مبارز را در ترکیب شورای انقلاب پررنگ‌تر و برجسته‌تر کند؛ زیرا پس از پیروزی انقلاب، عملا قرار بود که این شورا مملکت را اداره کنند؛ لذا با سعی و تلاش شهید بهشتی، اکثر اعضای شورای انقلاب از همفکران وی بودند.
اقدام مهم دیگر شهید بهشتی همراه کردن مهندس بازرگان و همفکران او با امام خمینی بود. در آن مقطع مهندس بازرگان و دکتر یزدی هم برای ملاقات با امام به پاریس آمده بودند. آنها می‌خواستند امام خمینی را قانع کنند که شورای سلطنت سرجایش باشد و یک انتخابات آزاد هم صورت بگیرد و مبارزات تا همین جا خاتمه پیدا کند. بعد هم امام به ایران بیایند، اما امام خمینی با قاطعیت پاسخ داده بودند که رژیم شاهنشاهی باید کلا از بین برود و از آنها هم خواستند به عنوان رهبران نهضت آزادی، علیه رژیم سلطنتی اعلامیه بدهند. مهندس بازرگان و همفکرانش از بین رفتن رژیم سلطنتی را ساده‌اندیشی می‌دانستند و معتقد بودند که چون سابقه کار سیاسی دارند و با چم و خم سیاست آشنا هستند، تنها راه نیل به پیروزی همان راهی است که آنها اعلام می‌کنند.
 
نظر شهید بهشتی درباره این نحوه تفکر مهندس بازرگان چه بود؟
ایشان می‌گفت: یک شب تا صبح، با مهندس بازرگان بحث و تلاش کردم او را متقاعد کنم. معتقد بود که باید دست از سر سلطنت برداشت. من با حرف‌‌هایش موافق نیستم، اما می‌بینم که صداقت دارد و از سر دلسوزی این حرف‌ها را می‌زند. زمانی که مهندس بازرگان و نهضت آزادی قبول نکردند که علیه رژیم سلطنتی و شاه اعلامیه بدهند، امام خمینی اعلام کردند که مجددا آنها را نخواهند پذیرفت. شهید بهشتی به‌شدت از این بابت نگران شد و تلاش کرد با ملاقات و صحبت با سران نهضت آزادی، آنان را قانع کند که راه امام بهتر به نتیجه می‌رسد. بازرگان به انگلستان می‌رود و سپس بار دیگر به پاریس برمی‌گردد و درخواست ملاقات با امام را می‌کند، اما امام او را نمی‌پذیرد.
 
اصغر جمالی فرد
 
ظاهرا مرحوم حاج احمد آقا در ملاقات 29 مهر 1357 مهندس بازرگان با امام خمینی حضور داشتند. ایشان در آن دوره درباره مفاد آن جلسه چه می‌گفتند؟
آن‌قدر که در خاطرم هست و البته بعدها خود ایشان هم دراین‌باره صحبت کردند و در مجموعه آثارشان هم ثبت شده است، می‌گفتند: «در آن جلسه من بودم و دکتر یزدی و مهندس بازرگان. امام طبق معمول با قاطعیت گفتند که رژیم شاهنشاهی باید ساقط شود، شاه باید برود و باید جمهوری اسلامی محقق شود. همه اینها را هم باید صریح و بی‌پرده به مردم گفت که در نهضت انحرافی به‌وجود نیاید. مهندس بازرگان همان حرف همیشگی‌اش را می‌زد که نظام شاهنشاهی بر سه رکن شاه، ارتش و آمریکا متکی است. بنابراین ما باید طبق سیاست گام به گام، ابتدا شاه را مجبور کنیم که سلطنت کند و نه حکومت. سپس به آگاه‌سازی ارتش بپردازیم که در دفاع از شاه وارد عمل نشود. بعد هم به‌تدریج نفوذ آمریکا را در ایران کم و سپس قطع کنیم. امام می‌گفتند: آمدیم و به شاه گفتیم که سلطنت کند و او هم قبول کرد. مردم هم صحنه را ترک کردند و به خانه‌هایشان برگشتند و شاه دوباره اعمال گذشته‌اش را تکرار کرد. آیا شما تضمین می‌‌دهید که بشود مردم را دوباره به میدان آورد؟ آنها معتقد بودند که با ارتش نمی‌شود در افتاد، اما امام می‌گفتند: باید سران و خائنین ارتش را کنار گذاشت، ولی بدنه ارتش از مردم و با مردم هستند...». بعد هم همان‌طور که اشاره کردم، مهندس بازرگان به لندن رفت و در آنجا مصاحبه و بر مواضع خود اصرار کرد که موجب مشاجره و انتقاد شدید دانشجویان شد. سپس پس از چند روز از پاریس برگشت و توسط دکتر یزدی درخواست ملاقات با امام خمینی را کرد و امام گفتند: اول باید آنچه را گفتم تأیید و امضا و اعلام کنند، بعد او را می‌پذیرم. مهندس بازرگان از نظر خود برنگشت و بدون ملاقات با امام، به تهران برگشت. جناح انقلابی‌تر نهضت آزادی در خارج از کشور، طی اعلامیه‌ای مواضع امام خمینی را پذیرفتند، ولی نهضت آزادی در تهران اعلام کرد که این اعلامیه ربطی به مواضع رسمی نهضت آزادی ندارد.
 
ظاهرا امیرانتظام هم در پاریس با امام خمینی دیدار کرده بود. از این دیدار چه می‌دانید؟
خود امیرانتظام در خاطراتش می‌نویسد که برای رسیدگی به کارهای دفترش در اروپا به آنجا می‌رود و در نوفل‌لوشاتو، توسط ابراهیم یزدی موفق می‌شود با امام خمینی ملاقات کند. امام از اوضاع تهران از او می‌پرسند و امیرانتظام پاسخ می‌دهد: هر روز زدوخورد و تیراندازی است و دامنه تظاهرات هر روز گسترده‌تر می‌شود. او حدود نیم ساعت با امام خمینی صحبت می‌کند و سپس به تهران باز می‌گردد. در فرودگاه شارل دوگل پاریس، مهندس بازرگان هم در بین مسافران بوده است. آنها در معیت هم به تهران برمی‌گردند. در تهران حکومت نظامی بوده و فقط اتومبیل‌های مجاز حق عبور از خیابان را داشته‌اند. اتومبیل حامل مهندس بازرگان با ماشینی تصادف می‌کند، اما فقط جراحت کوچکی در پیشانی ایشان ایجاد می‌شود. امیرانتظام که در ماشین پشت سری بوده، ایشان را سوار ماشینش می‌کند و به خانه می‌رساند. امیرانتظام در آن دوره وزنی نداشت که کنش و واکنش‌های سیاسی او مهم تلقی شود.
https://iichs.ir/vdciuvaz.t1auu2bcct.html
iichs.ir/vdciuvaz.t1auu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما