«یادها و یادمان هایی از ورود به عرصه تاریخ‌نگاری» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی

ساواک برخی آثارم را در فهرست کتب ممنوعه جای داده بود

با گذشت حدود چهل روز از رحلت مورخ فقید، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی، جامعه علمی و فرهنگی همچنان متأثر و متألم فقدان اوست؛ هم از این روی و در نکوداشت بیش از شش دهه تکاپوی فرهنگی ـ سیاسی آن نویسنده نامدار، گفت‌وشنودی با وی در معرفی آثار پرشمارش را به شما تقدیم می‌نماییم.
ساواک برخی آثارم را در فهرست کتب ممنوعه جای داده بود
جنابعالی به سبب کثرت و حجم نگارش کتب مختلف، جزء معدود افرادی هستید که همواره بر این امر اهتمام داشته‌اید. نخستین اثر خود را در چه سنی نوشتید و آیا نگارش کتاب و مقاله در میان حوزویان مرسوم بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. اولین نوشته من که چاپ شد، یک رساله 32 صفحه‌ای در شرح حال مرحوم والد بود که در سال 1332 در سالگرد رحلت ایشان و در زمانی که پانزده سال داشتم، در تبریز چاپ شد. پس از آن رساله‌ای نوشتم تحت عنوان «اسلام و دموکراسی» که ابتدا در سالنامه «گلستان»، نشریه انجمن تبلیغات اسلامی، و سپس به صورت مستقل منتشر شد.
اما در آن زمان نوشتن مقاله یا تألیف کتاب، نوعا در بین طلاب و فضاهای حوزوی رسم نبود، به طوری که وقتی با تأیید مرحوم آیت‌الله بروجردی، مجله «مکتب اسلام» به همت بزرگانی چون: امام موسی صدر، آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سبحانی، آیت‌الله نوری همدانی، استاد علی دوانی و... با سرمایه‌ عده‌ای از تجار تبریز چاپ شد، آقایان متهم شدند که «روزنامه‌نویس» شده‌اند! حتی وقتی که من به نجف رفتم و از کار آقایان تعریف کردم، بعضی از محترمین حوزه نجف نصیحتم کردند که از آنها اسمی نبرم؛ چون روزنامه‌نویس شده‌اند! من در این زمینه مشکل مضاعف داشتم. یکی اینکه اخوی من در تبریز با این موضوعات مخالف بود و من اخلاقا نمی‌خواستم ایشان را ناراحت کنم و دوم همان مشکل عام حوزه علمیه در باب روزنامه‌نویس شدنم بود!
 
سیدهادی خسروشاهی
 
در این زمینه آموزشی هم دیده بودید؟
خیر؛ به قول امروزی‌ها، کاملا خودجوش بود! البته بعدها آیت‌الله مکارم شیرازی در کتابخانه مدرسه حجتیه جلساتی را ترتیب دادند. همین‌طور مرحوم شهید آیت‌الله مفتح، جلساتی را برای طلاب حوزه برگزار کردند و برای تهیه مقاله یا رساله، آموزش‌هایی جزئی دادند. خود بنده هم برای طلاب جوان، جلساتی را برگزار کردم که در آنها مقالاتشان خوانده، ویرایش و سپس چاپ می‌شد.
 
اولین اثر مستقل شما که منتشر شد کدام کتاب بود؟
اولین اثر علاوه بر رساله شرح زندگی پدر و رساله اسلام و دموکراسی ــ که خودم در قم منتشر کردم ــ اثری را تحت عنوان «دو مذهب» منتشر کردم که بخشی از آن قبلا در سالنامه «مکتب تشیع» چاپ شده بود و بخش دومی را به آن افزوده بودم که ابتدا به صورت یک رساله هفتاد، هشتاد صفحه‌ایِ جیبی در قم چاپ شد و بعدها شرکت انتشار ــ که توسط مرحوم آیت‌الله طالقانی، مرحوم مهندس بازرگان و عده‌ای از دوستانشان در تهران تأسیس شده بود ــ تجدید چاپ شد. بعدها که حضرت امام در قیطریه در حصر بودند، من نسخه‌ای از این کتاب را توسط آیت‌الله سیدمحمد صادق لواسانی برایشان فرستادم. امام خمینی ضمن اعلام وصول کتاب، هدیه مختصر و یادداشتی را مبنی بر اینکه کتاب را خوانده و برای من دعا کرده بودند، توسط آقای لواسانی برایم فرستادند.
 
چه شد در کنار تالیف به ترجمه پرداختید؟
مرحوم استاد سیدغلامرضا سعیدی به چند زبان تسلط داشت و دائم ترجمه می‌کرد. ایشان هفتاد، هشتاد اثر ترجمه داشت، ولی تا آخر عمر حتی یک کتاب هم تألیف نکرد. یک روز از ایشان پرسیدم: شما چرا تألیف نمی‌کنید؟ ایشان پاسخ داد: «هدف من رساندن موضوع به مخاطب است. اگر بخواهم کتابی را تألیف کنم، دست کم دو سال طول می‌کشد، درحالی‌که ترجمه کتاب نهایتا پنج، شش ماهه تمام می‌شود و مقصود من هم که ابلاغ پیام است، برآورده می‌گردد. برایم هم مهم نیست که بگویند فلانی مولف نیست و مترجم است!». دیدم عجب حرف منطقی‌ای است؛ به همین دلیل به سراغ ترجمه کتاب رفتم. در آن ایام کتاب‌های زیادی از مصر به دستم می‌رسید و من هم مسائل مورد نیاز جامعه و جوانان را از بین آنها انتخاب و ترجمه می‌کردم.
 
آیا به زبان عربی تسلط داشتید؟
در سال 1332 که از تبریز به قم آمدم، زبان فارسی را هم بلد نبودم، چه رسد به عربی! فارسی من به‌اصطلاح کتابی بود و به درد محاوره یا نوشتن مقاله نمی‌خورد؛ بنابراین شروع کردم به یادگیری زبان فارسی و به موازات آن عربی را هم، از بنده خدایی به اسم سیدعلی صواف ــ که از بصره به حوزه علمیه قم آمده بود ــ یاد گرفتم. اکثر طلاب مدرسه حجتیه، آذری‌زبان بودند و این بنده خدا فارسی را که نمی‌دانست هیچ، ترکی را هم ابدا متوجه نمی‌شد! من هم از فرصت استفاده کردم و از او عربی یاد می‌گرفتم و به او فارسی یاد می‌دادم! دوستان فدائیان اسلام گاهی شوخی می‌کردند و می‌گفتند: فارسی یاد نگرفته می‌خواهی عربی یاد بگیری؟ من هم می‌گفتم: «چاره‌ای نیست؛ این آقا دیر یا زود از اینجا می‌رود؛ فارسی را بعدا می‌شود یاد گرفت، ولی بعید است دیگر کسی با این اشتیاق به من عربی یاد بدهد». به این ترتیب من مکالمه فارسی را بعد از مکالمه عربی یاد گرفتم! سیدصواف بعد از دو سه سال به عراق برگشت، ولی مصاحبت با او باعث شد که ترس من از عربی حرف زدن بریزد و با هر عرب‌زبانی که روبه‌رو می‌شدم، جرئت داشتم با او حرف بزنم!
 
اولین کتابی که ترجمه کردید کدام بود؟
کتاب «العداله الاجتماعیه فی الاسلام» شهید سید قطب بود که مشترکا با آیت‌الله محمدعلی گرامی ترجمه کردیم که در دو جلد توسط آقای حسین مصطفوی ــ که در نزدیکی مدرسه دارالشفاء قم کتاب‌فروشی داشت ــ چاپ شد و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. عنوان کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام» بود که به‌خصوص در محافل دانشجویی گل کرد و بارها تجدید چاپ شد. کتاب بعدی «اسلام العالمی و الاسلام» از شهید سید قطب بود که آن را با همکاری آیت‌الله زین‌العابدین قربانی ترجمه کردیم و شرکت انتشار چاپ کرد. عنوان این کتاب «اسلام و صلح جهانی» و مضمون آن بسیار تند بود. شهید سید قطب سلسله مقالاتی داشت که در قاهره با عنوان «دراسات الاسلامیه» چاپ شده بود. من مقالاتی را که در مورد اهداف اخوان‌المسلمین بود تحت عنوان «ما چه می‌گوییم»، به‌تدریج در روزنامه «ندای حق» چاپ کردم. البته بعدها به صورت مستقل چاپ شد. سال‌ها بعد شنیدم که برهان‌الدین ربانی، رهبر مجاهدین و رئیس جمعیت اسلامی افغانستان، گفته بود: ما این کتاب را در دانشگاه توزیع می‌کردیم و نزد هر کسی که پیدا می‌شد، رژیم داوودخان او را به شش ماه زندان محکوم می‌کرد و در واقع مانیفست جمعیت ما بود! شهید قاضی وقاد هم ــ که اهل تقریب بین مذاهب و از رهبران جهان بود و مخالفان افغان او را شهید کردند ــ می‌گفت: این کتاب مانیفست بچه‌ها در جبهه‌ها بود. همان‌طور که عرض کردم، کتاب در ایران هم مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت. بعد کتابی از محمد قطب، برادر شهید سید قطب به نام «انسان بین المادیه و الاسلام» را با عنوان «انسان بین مادی‌گری و اسلام» را ترجمه کردم. سپس مشغول ترجمه «الامام علی صوت العداله الانسانیه»  نوشته جرج جرداق شدم. این کتاب درواقع دایره‌المعارف علی‌شناسی بود و در پنج جلد منتشر شده بود. کتاب بسیار سنگینی بود که آن را به‌تدریج ترجمه کردم و مؤسسه فراهانی چاپ کرد. این کتاب مورد تأیید مرحوم آیت‌الله بروجردی و علمای نجف و دیگر بزرگان قرار گرفت.
 
آیا هیچ وقت در ارتباط با کتاب‌هایتان گرفتار ساواک هم شدید؟
فراوان! اولین مورد، همین کتاب «ما چه می‌گوییم» بود که ساواک موقع جمع‌آوری کتاب‌های برخی از آقایان، از جمله مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، آن را جزء کتب ممنوعه فهرست‌برداری و ضمیمه پرونده کرده بود! با توجه به مسائل آن ایام، من نامه‌های سیدجمال‌الدین اسدآبادی را ــ که بیشتر علیه ناصرالدین‌شاه بود ــ جمع‌آوری کردم و انتشارات دارالتبلیغ چاپ کرد. بعضی از دوستان به من اعتراض کردند: شما حضرت امام را وِل کرده و رفته‌ای به سراغ سیدجمال! من هم جواب می‌دادم: «دلم نمی‌خواهد بروم زندان تا بگویند فلانی اهل مبارزه است! شما هم کافی است در هر جای این کتاب، اسم ناصرالدین‌شاه را بردارید و به جایش بگذارید رضاشاه پهلوی یا محمدرضاشاه پهلوی تا معلوم شود که قضیه از چه قرار است و هر خواننده عاقلی خودش موضوع را متوجه می‌شود».
 
به دیگر آثارتان هم اشاره بفرمایید.
کتاب «توضیح درباره انجیل و مسیح» که ترجمه کتابی است از مرحوم آیت‌الله کاشف‌العظاء تحت عنوان «التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح». من معتقدم که دستگاه کلیسا، کلا عامل امپریالیسم است و به قول جواهر لعل نهرو، استعمار هر جا که خواسته وارد شود، اول کشیش‌ها را با انجیل فرستاده و بعد حمله سیاسی ـ نظامی کرده است. بنده پنج سال سفیر واتیکان بودم و هنگامی که برگشتم، کتابی درباره واتیکان و تشکیلات و مواضع و روش سیاسی آن در قبال مسائل بین‌المللی نوشتم و منتشر کردم. پس از پیروزی انقلاب و ترک‌تازی گروه‌های چپ و مارکسیست، دو کتاب از دکتر محمود مصطفی به نام‌های «اسلام یا مارکسیسم» و «افسانه اسلام چپ» را با توجه به نیاز روز چاپ کردم. مؤلف ابتدا مارکسیست بود و سپس به اسلام گروید و ده‌ها کتاب نوشت که من این دو را ترجمه کردم. دیگر کتاب «المهدی المنتظر عند اهل سنه و المنظر» نوشته شیخ عبدالمحسن عباد، نایب رئیس دانشگاه اسلامی مدینه، است که آن را تحت عنوان «مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت» منتشر کردم. کتاب «عبدالله بن سبا بین الواقع و الخیال» به زبان عربی و با استفاده از منابع اهل سنت و تحقیقات شخصیت‌هایی چون: دکتر علی الوردی، دکتر طه حسین و... و ایضا کتاب معروف علامه مرتضی عسگری است درباره افسانه ابن سبا. این کتاب در دورانی که در مصر بودم، در قاهره و سپس در تهران توسط مجمع‌التقریب چاپ شد. کتاب «شناخت آماری جهان اسلام» در واقع در اصل مقاله‌ای بود که به درخواست شهید آیت‌الله مطهری برای کتاب «محمد(ص) خاتم پیامبران» نوشته بودم و مقاله مفصلی بود و سپس آن را بسط دادم و تبدیل به این کتاب شد. ترجمه کتاب «اسلام و هیات» نوشته آیت‌الله سیدهبه‌الدین شهرستانی که محقق معاصر، سیداحمد اشکوری روی آن تحقیقات مفصلی انجام داده و برای بار ششم در عراق چاپ شده بود. جناب اشکوری آن را تکمیل و «بوستان کتاب» قم آن را در ششصد صفحه چاپ کرد. کتاب «تفسیر آیات مشکله قرآن» از افاضات آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی که چندین بار تجدید چاپ شده و درواقع تقریرات بحث‌های ایشان است با تفاصیلی که بنده با استفاده از منابع و تفاسیر معتبر بر آن افزوده‌ام. این کتاب درواقع پاسخ به تفسیر میرزا یوسف شعار چاپ تبریز است.
 
ظاهرا بخش مهمی از آثار جنابعالی، به نهضت‌های فکری و اجتماعی جهان اسلام مرتبط است. درباره این بخش هم توضیحاتی ارائه دهید.
ترجمه کتابی از دکتر اسحاق موسی‌الحسینی درباره اخوان‌المسلمین که قدیمی‌ترین کتابی است که تاریخ و اندیشه این حرکت را معرفی می‌کند. علاوه بر این، ترجمه کتابی درباره تاریخچه اخوان‌المسلمین نوشته پروفسور ریچارد میشل، استاد تاریخ دانشگاه میشیگان آمریکا، که من بعدها از روی ترجمه عربی آن توسط مهندس یوسف ندا، از اخوانی‌های فراری از مصر در دوره عبدالناصر، آن را ترجمه کردم.
کتابی از مرحوم دکتر کلیم صدیقی را تحت عنوان «اندیشه و عمل سیاسی مسلمین» منتشر کردم که بعدها در دو بخش مستقل تحت عنوان «نهضت‌های اسلامی و انقلاب اسلامی ایران» و «مسائل نهضت‌های اسلامی» در دو جلد توسط مؤسسه اطلاعات چاپ شد. کتاب «نهضت‌های اسلامی افغانستان» درباره حرکت‌های اسلامی در آن دیار که توسط دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه منتشر شد. کتاب «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» از شیخ راشد الغنوشی رهبر حرکت اسلامی النهضه التونس درباره امام و انقلاب که توسط مؤسسه اطلاعات چاپ شد. کتاب «حرکت اسلامی فلسطین» از آغاز تا انتفاضه که آغازش چاپ شد، اما متأسفانه انتفاضه‌اش تکمیل نشد. «حرکت اسلامی سودان» مجموعه بحث‌هایی درباره حرکت اسلامی سودان و اندیشه‌های شیخ حسن ترابی است. تألیف کتاب «الثوره الاسلامیه و الامبریالیه العالمیه» (انقلاب اسلامی و امپریالیسم جهانی) به زبان عربی درباره جنگ ایران و عراق. در این کتاب اثبات کرده‌ام که این صدام نیست که با ما می‌جنگد، بلکه امپریالیسم جهانی است. کتاب «نبرد اسلام در آفریقا» در دو جلد که مؤسسه نشر دارالتبلیغ چاپ کرد. کتاب «نبرد اسلام در آمریکا» درباره حرکت سیاه‌پوستان و عالی جاه محمد و مالکوم ایکس که مؤسسه نسل جوان چاپ کرد.
کتاب «دفاع از سیدجمال‌الدین حسینی» در پاسخ به اباطیل ابراهیم صفائی، مورخ دربار پهلوی که ادعا کرده بود: سیدجمال فراماسونر و عامل انگلیس بوده است! این بحث ابتدا در سالنامه «مکتب تشیع» چاپ شد و سپس تکمیل‌شده  آن را شرکت انتشار چاپ کرد. به دلیل علاقه به سیدجمال‌الدین اسدآبادی، نوشته‌های شخصیت‌های بزرگ درباره او را گردآوری و چاپ کردم. بیشترین مقالات تحقیقی درباره سیدجمال، از استاد سیدمحمد محیط طباطبائی، مورخ و پژوهشگر ارزنده معاصر، است. دارالتبلیغ این کتاب را چاپ کرد با عنوان «نقش سیدجمال‌الدین در بیداری مشرق‌زمین». دیگری تطبیق و اصلاح و ویرایش کتاب «مفخرالشرق» تألیف محمدامین مصری، ترجمه استاد سیدغلامرضا سعیدی بود که همراه با اندیشه‌های اقبال منتشر کردم. گردآوری جزوات و رساله‌هایی درباره «اندیشه‌های اقبال» همراه با مقاله‌های متفرقه خود او که تحت همین عنوان توسط کلبه شروق چاپ شد.
مورد دیگر، مجموعه مقالات و اسنادی درباره مبارزات شهید سیدمجتبی نواب صفوی و فدائیان اسلام بود که هر سال به تناسب سالگرد شهادت آنها، در روزنامه «اطلاعات» چاپ می‌شد و بعدها با بعضی از عکس‌ها و اسناد منحصربه‌فرد، در قالب کتاب چاپ شد. چاپ چند کتاب از آثار مرحوم حاج سراج انصاری با ویرایش و اصلاح بنده، از جمله کتاب «شیعه چه می‌گوید» که ابتدا در تبریز و سپس در قم چاپ شد. «نبرد با بی‌دینی» در پاسخ به کسروی، «دین چیست و برای چیست» که پس از فوت ایشان چاپ کردم.
 
بیشتر بخوانید:
طلاب جوان به فداییان اسلام گرایش زیادی پیدا کرده بودند
امام فرمود: مذاهب ساختگی، عمدتا توسط «نیمچه‌ملاها» ایجاد شده است!
  ظاهرا جنابعالی مدت‌ها بر جمع‌آوری آثار زنده‌یاد علامه سیدمحمدحسین طباطبائی متمرکز بودید. از این پژوهش دیرهنگام چه خاطراتی دارید؟
بنده مدت‌ها بود که روی مجموعه آثار علامه طباطبائی کار می‌کردم که در 24 جلد و به‌تدریج چاپ ‌شد. کتاب «شیعه» مجموعه بحث‌های علامه طباطبائی با هانری کوربن است که بنده و آیت‌الله احمدی میانجی توضیحاتی را بر آن نوشته‌ایم و ابتدا در سالنامه «مکتب تشیع» چاپ و پس از آن، بارها تجدید چاپ شد. رساله تشیع در دنیای امروز در واقع دنباله مذاکرات علامه طباطبائی با هانری کوربن است.
مجموعه مقالات و رسائل علامه طباطبائی را بنده از جاهای مختلف جمع‌آوری کردم و گاه حتی خود علامه هم نسخه‌ای از آنها را نداشتند! چند بار هم خود ایشان و شبانه تلفن زدند: آقای خسروشاهی! لای کتاب‌هایم یک مقاله پیدا کرده‌ام، اگر فردا از اینجا عبور کردید، این را هم بگیرید! من هم بدون فوت وقت همان موقع بلند می‌شدم و می‌رفتم محضرشان و آن نامه یا مقاله را می‌گرفتم!  سرانجام این مجموعه مقالات و نامه‌ها در دو جلد چاپ شدند. یقین دارم اگر تلاش بنده نبود، دست کم نُه دهم این نامه‌ها و مقاله‌ها از بین می‌رفت!
 
سیدهادی خسروشاهی
 
مجموعه مقالات بلند یا کوتاه جنابعالی هم، به تعداد زیادی بالغ می‌شود. برای انتشار آنها هم فکری دارید؟
مجموعه مقالات خود بنده در این مدت، یعنی از سال 1332 که شماره آنها از دستم در رفته، ولی بعد از تایپ معلوم شد که حدود دوهزار صفحه است که البته باید ویرایش و بازبینی شوند.
به این نکته هم اشاره کنم که در دوره‌ای هم، سردبیر یا مسئول مجلات «پیام شادی» و «نسل نو» بودم که توسط دارالتبلیغ برای کودکان و نوجوانان چاپ می‌شد. در آنجا هم داستان‌هایی برای کودکان ترجمه می‌کردم که با عناوین سفر به سوی ماه، خرگوش باهوش، شیر خودخواه و امثالهم، با عکس و نقاشی چاپ می‌شدند. کتاب «پیروزمندان» درباره ماجرای طارق و فتح اسپانیا که مؤسسه نسل جوان چاپ کرد. در آن دوران کتاب مهمی درباره زندگی پیامبر اکرم(ص) را هم برای نوجوانان ترجمه کردم که در مجله پیام شادی به طور مسلسل چاپ می‌شد و بعدها در کتابی با عنوان «قصه‌هایی از زندگی پیامبر(ص)» با نقاشی‌های زیبا توسط بوستان کتاب چاپ شد.
 
روی کدام یک از آثارتان بیشتر کار کرده‌اید؟
بیشتر روی مجموعه آثار علامه طباطبائی و مجموعه آثار سیدجمال‌الدین اسدآبادی.
 
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdcgzu9q.ak9zy4prra.html
iichs.ir/vdcgzu9q.ak9zy4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما