«شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم و جریان‌سازی فرهنگی و سیاسی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین علی کورانی

ویژگی‌های شخصیتی و علمی او، شگفت‌انگیز بود

حجت‌الاسلام والمسلمین علی کورانی از فارغ التحصیلان اندیشمند و نامور حوزه علمیه نجف به شمار می رود. او را سابقه ای است دیرین با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم، که شمه ای از خاطرات آن را در گفت و شنود پی آمده بازگفته است. امید آنکه علاقمندان را مفید و مقبول آید
ویژگی‌های شخصیتی و علمی او،  شگفت‌انگیز بود
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
به عنوان پرسش آغازین، از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم آشنا شدید و این آشنایی و ارتباط، چه زمینه‌هایی داشت؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. من اهل منطقه جبل عامل در جنوب لبنان هستم و علوم حوزوی را در زمان رهبری مرحوم آیت‌الله سیدعبدالحسین شرف‌الدین موسوی عاملی شروع کردم، ولی در همان زمان از آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن حکیم تقلید می‌کردم. بنده در اوایل سال 1958م برای ادامه دروس حوزوی، وارد حوزه علمیه نجف اشرف شدم. در آن برهه همه شیعیان جهان از جمله طلاب لبنانی حوزه نجف، از آیت‌الله‌العظمی سیدمحسن حکیم تقلید می‌کردند. مادر شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم و برادرش علامه شهید سیدمهدی حکیم و برخی دیگر از فرزندان آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم، از شیعیان جبل عامل لبنان و از خاندان مشهور «آل بزی» بودند و به همین دلیل طلاب لبنانی حوزه علمیه نجف، به آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم گرایش خاصی داشتند. از میان فرزندان ایشان، شهیدان سیدمحمدباقر و سیدمهدی، با محافل گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ارتباط و در این زمینه‌ها بسیار فعال بودند. آیت‌الله سیدیوسف حکیم مردی اندیشمند و آرام بود و گاهی به جای پدر، امامت نمازهای جماعت ایشان را انجام می‌داد و کمتر در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت می‌کرد.
به‌هرحال من پس از رفتن به حوزه علمیه نجف، با آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم ــ که از فرزندان و اعضای برجسته و فعال بیت آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم بود ــ آشنا شدم، اما آشنایی بیشتر و عمیق ما، به شروع کلاس‌های حوزوی شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر برمی‌گردد؛ زیرا آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم در برپایی اولین کلاس‌های خارج فقه شهید آیت‌الله صدر، نقش ممتاز و پیشتازی داشت. این کلاس‌ها در سال‌های 1958 و 1959، با حضور معدودی از طلاب حوزه تشکیل می‌شدند و بزرگانی چون آیات: سیدمحمدباقر حکیم، شیخ مفید فقیه، شیخ عبدالعالی مظفر و... در آن شرکت می‌کردند. من در آن مقطع داشتم جلد دوم کتاب کفایه را می‌خواندم و طبعا در پی آن بودم که سطوح را تکمیل کنم و به همین دلیل در دوره آموزش سطوح، که آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم پایه‌گذاری کرده بود، با ایشان همکاری کردم.
هدف شهید از پایه‌ریزی این کلاس‌ها، تربیت روحانیان آگاه و قوی برای اعزام به مناطق مختلف عراق و کشورهای عربی بود. این کلاس‌ها به طور رسمی، در حوزه علمیه شروع شدند و من در خدمت آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم، از طلاب برای قبولی در این کلاس‌ها امتحان گرفتم. ایشان در آن دوره، بسیار فعال بود. هم در کلاس‌های درس آیت‌الله صدر شرکت می‌کرد و هم مقدمات و سطوح را به طلاب درس می‌داد و هم بر این دوره تحصیلی نظارت می‌کرد. ایشان فعالیت‌ها و کارهای زیادی را پیگیری می‌کرد و مأموریت‌های سیاسی و فرهنگی خارج از کشور را نیز، که پدرش آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم به وی واگذار می‌کرد،‌ به‌خوبی انجام می‌داد.
 
آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم

مناسب است که در این بخش از گفت‌وشنود، قدری به نوع تعامل آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم با حکومت‌های حاکم بر عراق توضیح دهید؟
به نظر من خط ایشان، یک خط اصلاح‌گرایانه بود. ایشان شیوه مراجع قبل را دنبال می‌کرد و طرحی برای براندازی حکومت و یا خلع ید از آنان نداشت؛ به همین دلیل هم، مثلا موقعی که ملک فیصل، پادشاه عراق، از نجف بازدید کرد، ایشان در بارگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) به دیدار او رفت و خواسته‌های مردم عراق را عنوان کرد. سال بعد که ملک فیصل دوباره به نجف آمد، ازآنجاکه ملک فیصل به خواسته‌های سال قبل ایشان وقعی ننهاده بود، از دیدار با او خودداری کرد و فرمود: «ما با آنها کاری نداریم و دکور بارگاه حضرت هم نیستیم، که در آنجا با ما به گفت‌وگو بنشیند!». رابطه مرحوم حکیم با حکومت‌های عراق، به این شکل بود که فقط خواسته‌های مردم را از آنان مطالبه می‌کرد و از آنها می‌خواست تا تنها منافع مردم را درنظر بگیرند. ایشان معتقد بود که نظام‌های سیاسی حاکم بر عراق، در حق مردم اجحاف کرده‌اند؛ به همین دلیل حرکت مرجعیت دینی در عراق، در قالب حرکتی اصلاح‌گرایانه و طالب رفاه مردم انجام می‌گرفت.
کودتای عبدالکریم قاسم در روز 14 ژوئیه سال 1958، با موج حمایت مردم عراق و کشورهای عربی روبه‌رو شد. چند ماه بعد از کودتا، آیت‌الله حکیم در یکی از بیمارستان‌های بغداد بستری شد و عبدالکریم قاسم به عیادت ایشان رفت. آیت‌الله حکیم به پاس قدردانی از او، برایش نامه‌ای نوشت و او را فرزند خود خطاب کرد و بعضی از خواسته‌های مردم را به او گفت. این شیوه همیشگی ایشان بود. بعد از گسترش گرایش‌های کمونیستی در عراق، شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر رهبری مبارزه با این موج را بر عهده گرفت. از آن پس بود که ضرورت کنار گذاشتن کمونیست‌ها از صحنه سیاسی عراق، در حوزه علمیه قوت گرفت و عده‌ای از علمای حوزه علمیه نجف، از این اندیشه حمایت کردند و براساس این دیدگاه «حزب الدعوه‌الاسلامیه» شکل گرفت.
 
نگاه شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم به نقش اجتماعی و سیاسی مرجعیت و روحانیت، در حال و آینده جامعه اسلامی چه بود؟
یکی از شاهکارهای آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم این بود که توانست بین تفکر اصلاح‌طلب پدرش و نگاه انقلابی استادش شهید آیت‌الله صدر، هماهنگی ایجاد کند. ایشان در این زمینه، تلاش‌های فراوانی را انجام داد. حتی توصیف یکی از ابعاد شخصیت این بزرگوار هم دشوار است، چه رسد به توصیف تمام ابعاد آن! من مدتی جلد دوم الکفایه را در نزد ایشان و منزلشان می‌خواندم و برایم سؤال بود که چرا ایشان در تابستان سوزان نجف، ساعت‌های بعدازظهر را برای وقت تدریس تعیین کرده است؟ ایشان می‌گفت که وقت دیگری برای تدریس ندارد و من به زیرزمین منزلش می‌رفتم و از محضرش درس می‌گرفتم. خانه ایشان مثل اکثر طلبه‌های حوزه، بسیار ساده بود. خاطرم هست که ایشان کودکانش را از خواب بیدار می‌کرد تا با هم درس بخوانیم. ایشان علاوه بر تدریس در حوزه علمیه، هفته‌ای دو روز هم در دانشکده اصول دین بغداد درس می‌داد. ماشین نداشت و چند بار ایشان را دیدم که با ماشین‌های کرایه به بغداد می‌رفت و تدریس می‌کرد و برمی‌گشت. بسیار فعال، بااستعداد، بانشاط و چند بعدی بود.
 
و پرسش آخر اینکه در شخصیت شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم، چه ویژگی‌هایی برجسته و جذاب می‌نمود؟
آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم فوق‌العاده نسبت به آینده خوش‌بین و انسان از خودگذشته‌ای بود. من دو بار، پای پیاده با ایشان به کربلا رفتم. پیاده‌روی تا کربلا، سه شبانه‌روز طول می‌کشد. در این سفرها، اوج ارادت ایشان به خاندان اهل‌بیت(ع) را درک کردم. ایشان با اینکه فرزند یک مرجع بزرگ تقلید بود، به تمام طلبه‌های عراقی، لبنانی، ایرانی و پاکستانی خدمت می‌کرد. عشایر میان راه وقتی متوجه می‌شدند که ایشان همراه ماست، به استقبالش می‌آمدند و او را در آغوش می‌گرفتند و از سخنانش بهره‌مند می‌شدند. البته ایشان علاقه نداشت خود را به کسی معرفی کند و از دیگران تمایزی داشته باشد، اما به‌هرحال عده‌ای ایشان را می‌شناختند و به استقبالش می‌آمدند. ویژگی‌های شخصیتی و علمی ایشان، فوق‌العاده شگفت‌انگیز بود. یکی از مهم‌ترین آنها، توانایی برقراری ارتباط با جریان‌ها و گرایش‌های فکری گوناگون بود. در مدت 25 سالی که در تبعید بود، زندگی خود را وقف جهاد و برای نجات عراق، طرح جامعی را تدوین و ارائه کرد. اگر در اوضاع سیاسی فعلی عراق نقصایصی دیده می‌شود، نتیجه نارسایی در اجرای این طرح است. در این طرح، شایسته‌سالاری و استفاده از استعدادها، خودمختاری و آزادی محدود استان‌ها و انتخاب نظام حاکم در عراق توسط خود مردم، پیش‌بینی شده است. ایشان با اینکه برپایی حکومت اسلامی را ضروری می‌دانست، در پیروی از خط‌مشی اصلاح‌طلبانه پدر و استاد، به آزادی عقیده و بیان مذاهب گوناگون اسلامی اعتقاد داشت و ایده‌های مدیریتی و حکومتی نوین پیشنهادی ایشان، در کشورهای عرب منطقه‌ بی‌نظیر است. آیت‌الله حکیم در سایه مرجعیت و در پرتو اندیشه‌های پویای شیعه زندگی کرده بود. این مرجعیت دارای سعه صدر گسترده برای پذیرش اندیشه‌ها و دیدگاه‌های مختلف و در پی ایجاد عدالت اجتماعی برای مردم بود. ایشان به‌رغم شرایط طاقت‌فرسایی که صدام برای خاموش کردن چراغ مرجعیت دینی در عراق ایجاد کرده بود و به‌رغم حساسیت‌ها و شرایط بین‌المللی، توانست از آرمان‌های اسلامی مردم دفاع کند و خود را در دل مردم زنده نگه دارد. این کاری است که مرجعیت شیعه در طول تاریخ، به‌ویژه در عصر چهره‌هایی چون علامه حلی، شیخ مفید و خاندان آل بویه در دورانی که حکومت را در دست داشت، انجام داد و آزادی بیان و ابراز عقیده سایر مذاهب اسلامی را به رسمیت شناخت.
https://iichs.ir/vdcfm0d0.w6djtagiiw.html
iichs.ir/vdcfm0d0.w6djtagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما