«سیره فردی و اجتماعی علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی» در گفت‌وشنود با دکتر علی‌اکبر باصری

ولایتمداری و حمایت از نظام اسلامی، خصیصه برجسته او بود

دکتر علی‌اکبر باصری گنابادی از نزدیکان زنده‌یاد علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی است که کتابی نیز درباره وی تألیف کرده است. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، به روایت پاره‌ای از خاطرات خویش از سیره فردی و اجتماعی آن بزرگ پرداخته و آنها را تحلیل کرده است. امید آنکه مقبول افتد
ولایتمداری و حمایت از نظام اسلامی، خصیصه برجسته او بود
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
با توجه به اینکه شما، علاوه بر علاقه شخصی به زنده‌یاد علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، با ایشان پیوند خویشاوندی هم داشتید، طبعا با ابعاد مختلف شخصیت ایشان، آشنایی مطلوبی دارید. به عنوان نخستین سؤال، چه ویژگی‌هایی را در ایشان برجسته‌تر از سایر جنبه‌ها می‌بینید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم علامه بهلول گنابادی (رضوان‌الله تعالی علیه)، یک شخصیت خدایی داشت و فوق‌العاده وارسته، زاهد و متواضع بود؛ به همین دلیل هم هر کسی با هر اعتقادی، وقتی اندکی با آن بزرگوار آشنا می‌شد، به‌شدت به ایشان علاقه‌مند می‌شد! ایشان در وضعیتی از دنیا رفت که جز یک دست لباس، چیزی از ایشان باقی نماند و این، بزرگ‌ترین درس عرفان عملی است! یک‌بار از ایشان پرسیدم: «از نظر شما شیعه واقعی کیست؟» فرمود: «کسی که غذایش، بیشتر از 200، 300 تومان (تک تومان) نشود!». ایشان این حرف را در سال 1378 زد و من هنوز هم نمی‌دانم که در آن سال، چگونه می‌شد با 200، 300 تومان، غذا تهیه کرد! البته ایشان دائم‌الصوم بود، ولی همان افطار هم، بیش از این می‌شود! در روزهایی که به لحاظ شرعی نمی‌شد روزه گرفت، می‌فرمود: «نیّت روزه نمی‌کنم، ولی چیزی هم نمی‌خورم!».
وقتی که ازدواج کردم، یک روز که ایشان به منزل ما می‌آمد، همسر من می‌گفت: خوب است در لیوان شیر حاج آقا، یک زرده تخم‌مرغ بیندازم که پیرمرد کمی جان بگیرد! من می‌‌گفتم: «خانم! ما را مدیون حاج آقا نکنید؛ چون همیشه سفارش می‌کند: بیشتر از یک نوع غذا نمی‌خورم!». به ایشان از هر لحاظ که نگاه کنید، الگو و اسوه است. یک‌بار یک تاکسی به ایشان زد و حاج آقا به راننده گفت: «زود برو و اینجا نمان؛ چون از کار و کاسبی‌ات می‌افتی؛ من خودم به بیمارستان می‌روم و خوب می‌شوم!».
 
علی‌اکبر باصری
 
زهد مثال‌زدنی علامه بهلول، در حالی بود که از محل وجوه شرعیه و نذورات، پول زیادی هم به دست ایشان می‌رسید؛ این‌طور نیست؟
بله؛ ایشان چون زیاد به دفتر مراجع می‌رفت، افراد زیادی وجوهاتشان را به ایشان می‌دادند که با خود ببرد. برای منبرها و سخنرانی‌ها، هر پولی که به ایشان می‌دادند، اصلا به میزان آن نگاه نمی‌کرد و همه را خرج فقرا و مستمندان می‌کرد! همیشه مبالغ زیادی به دست ایشان می‌رسید، ولی حتی یک ریال را هم برای خود برنمی‌داشت! بسیار مردمدار و مورد مراجعه ارباب حاجت بود. سؤال و درخواست هیچ کسی را هم بی‌پاسخ نمی‌گذاشت.
 
به نظر شما، چرا با وجود تفاوت سنی زیاد، جوانان به ایشان گرایش داشتند؟
چون متواضع، قابل دسترسی و بی‌آلایش بود و بین خود و مردم، هیچ واسطه‌ای قرار نمی‌داد. کاری به این نداشت که شما چه کاره یا دنبال چه هستید. رفتارش با همه، فروتنانه، محبت‌آمیز و بی‌ریا بود؛ برای همین حرفش اثر داشت. می‌‌گفت: «اگر کسی از من سؤال یا درخواستی می‌کند، موظف هستم جواب بدهم». به طور ویژه جوان‌ها با ایشان، بسیار احساس راحتی می‌کردند. به قدری شخصیت جذابی داشت که هیچ‌کسی با ایشان رودربایستی نداشت. مردم آن‌قدر با ایشان راحت بودند که فی‌المثل یک زن روستایی هم، در هر ساعتی از روز، به نزدشان می‌آمد و خواهش می‌کرد که ایشان در گوش فرزندش، اذان بگوید! افراد، با سواد و فرهنگ‌های مختلف، می‌توانستند با ایشان ارتباط برقرار کنند. هر کسی با هر میزان از توان ذهنی، علمی و سلیقه‌‌ای می‌توانست از مصاحبت با ایشان لذت ببرد. مرحوم بهلول سراپا جاذبه بود و دافعه کمی داشت. دافعه او هم در مواقعی بود که حکم خدا زیر پا گذاشته می‌شد.
 
امروزه یکی از مشکلات اعتقادی جامعه ما رواج عرفان‌های کاذب است. علامه بهلول در تقابل با این پدیده منفی، چه موضعی داشت؟
ایشان از دوره جوانی و بلکه نوجوانی، با صوفیه سر ستیز داشت و حتی پدرشان ناچار شد به دلیل خطری که از سوی صوفیان گنابادی، جان پسرش را تهدید می‌کرد، ایشان را از گناباد به سبزوار ببرد! امثال آقای بهلول باید به عنوان الگوی عرفان اصیل اسلامی و سردمدار یک جریان فرهنگی قوی، به جوانان معرفی شوند تا آنها در دام شیادان نیفتند! به نظرم اینها مثل نورافکن هستند که تاریکی‌ها را می‌شکافند و راه را باز می‌کنند. این‌گونه افراد باید در پازل فرهنگی ما، جایگاه ویژه‌ای داشته باشند تا جامعه دچار آفاتی چون عرفان‌های کاذب نشود.
 
داعیه ملاقات با امام غایب(عج) نیز رواج فراوانی یافته است. رویکرد علامه بهلول به این مسئله چه بود؟
اتفاقا بارها از ایشان می‌پرسیدند: آیا حضرت حجت(عج) را زیارت کرده‌اید؟ و ایشان فقط جواب می‌داد: «شما خوب باشید، ائمه(ع) به دیدن شما می‌آیند، خیلی‌ها بودند که ائمه(ع) را دیدند، ولی دشمن آنها شدند! دیدن امام که دلیل خوبی افراد نمی‌شود!». این جواب، درک بالا و صحیح و عرفان اصیل ایشان و احاطه بر مبانی و احکام دینی را نشان می‌دهد.
 
درباره نسبت «طی‌الارض» به خود، چه می‌گفتند؟
به شما این را عرض کنم که اگر کسی آمد و گفت: مرحوم بهلول به من گفته که طی‌الارض داشته است، بدانید که صددرصد دروغ می‌گوید! چون من بارها با ایشان سفر کردم و هرگز، چنین ادعایی را از ایشان نشنیدم. یک‌بار هم در سفر سوریه در خدمتشان بودم. پیش از آن، چند بار قصد زیارت حضرت زینب(س) را کرده بودم و پاسپورت و ویزای من هم آماده بود، اما قسمت نمی‌شد! این قضیه برای من عقده شده بود که چرا امکان این سفر فراهم نمی‌شود؟ یک‌بار از ایشان پرسیدم: به نظر شما، چرا نمی‌توانم به سوریه بروم؟ ایشان گفت: «یک سال هم نمی‌کشد که می‌رویم!». من گمان کردم متوجه حرفم نشده است، ولی حرفی نزدم، اما یک سال هم نکشید که بستگان ما، از گناباد اتوبوس گرفتند و راهی سوریه شدیم و در مرز بازرگان، مرحوم بهلول را دیدم و حیرت کردم!
 
ارزیابی شما از سوابق سیاسی علامه بهلول چیست؟
سابقه ایشان در مبارزه با رژیم پهلوی، از همه بیشتر و به قولی، ایشان تاریخ زنده یکصدساله معاصر بود! به نظر من اگر ایشان مبارزه سیاسی داشته و تن به مهاجرت و حبس در غربت داده و مدام از این کشور به آن کشور رفته و در تمام عمر با نحله‌های انحرافی مبارزه کرده و سختی کشیده و در برابر قلدری مثل رضاخان قدعلم کرده، تمام کارهایش شالوده دینی داشته است؛ بنابراین بعد عرفانی و دینی مرحوم بهلول را نمی‌توان از بعد سیاسی ایشان جدا کرد؛ چون ایشان هر کاری که می‌کرد، ناشی از دین و عرفان او و مبتنی بر موازین دینی و شرعی بود. مرحوم بهلول در مبارزه سیاسی هم، خدا را در نظر داشت. گفته شده که وقتی مرحوم شیخ محمدتقی بافقی خبر فاجعه گوهرشاد را شنید، بسیار متأثر شد و در عین حال گفت: «خوشحالم که بهلول، کاری را که من شروع کرده بودم، دنبال کرد!». به نظر من مرحوم بهلول، غواصی بود که در اقیانوس عرفان و خداشناسی، شنا کرد و گوهرهای بسیار به چنگ آورد. ایشان به عنوان یک روحانی، خود را سرباز امام زمان(عج) می‌دانست و هر کاری که از دستش برمی‌آمد، برای پاسداری از حریم تشیع انجام می‌داد. ایشان حتی در آن سن بالا، به جبهه‌های جنگ هم می‌رفت و یک‌بار خمپاره‌ای، از نزدیکی ایشان عبور کرد و محاسن ایشان سوخت! ایشان همواره، معیارها و اصول اسلامی را درنظر داشت و براساس آنها عمل می‌کرد.
 
از ارتباط ایشان با مقام معظم رهبری چه نکاتی می‌دانید؟
ایشان پس از رحلت حضرت امام، اطاعت از رهبر معظم انقلاب اسلامی را واجب می‌دانست. ولایتمداری یکی از ویژگی‌های برجسته ایشان بود. کسی که کل دارایی‌اش، لباس تنش هست و خانه و کاشانه‌ای ندارد و اهل گرفتن پست و مقام هم نیست، صرفا از روی اعتقاد حرف می‌زند و سخن می‌گوید. همیشه می‌گفت: «این نظام به کمک نیاز دارد و باید هر کاری از دستمان برمی‌آید، برای حفظ و حراست از آن انجام بدهیم».
 
https://iichs.ir/vdcivuar.t1au32bcct.html
iichs.ir/vdcivuar.t1au32bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما