«حاشیه و متن کاندیداتوری شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی، برای اولین دوره از ریاست‌جمهوری» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد پروفسور احمد خلیلی

شناخت سریع بنی‌صدر، نمادی از عمق هوشمندی او بود

زنده‌یاد پروفسور احمد خلیلی، از دوستان و مراودان شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، در آلمان و ایران بود. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای کاندیداتوری آن بزرگ در نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری، تلاش‌های فراوانی انجام داد که نهایتا بی‌فرجام بود! خلیلی در گفت‌وشنود پی‌آمده، از اقدام خویش در آن دوره، روایتی ارائه کرده است.
شناخت سریع بنی‌صدر، نمادی از عمق هوشمندی او بود
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
جنابعالی به دلیل خویشاوندی نزدیک با زنده‌یاد آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، از اوان نوجوانی با شخصیت‌های مهم دینی، تاریخی و سیاسی زیادی مراوده داشته‌اید. با توجه به این تجارب، شخصیت شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مرحوم دکتر بهشتی، فوق‌العاده باهوش و زیرک بود و با اشاره‌ای، متوجه کل مطلب می‌شد و لازم نبود، زیاد برایش توضیح بدهید! بسیار دقیق و سریع‌الانتقال بود. من در ایرانی‌ها، کمتر دیده‌ام که دفترچه یادداشت داشته باشند و همه نکات را در آن یادداشت کنند، اما ایشان همیشه در جیبش، یک تقویم کوچک داشت و هر نکته‌ای که به نظرش جالب و مفید بود ــ غیر از قرار ملاقات‌ها و برنامه‌ریزی‌های دقیق خود ــ یادداشت می‌‌‌کرد. استعداد عجیبی در شناخت افراد داشت و خیلی زود، متوجه می‌شد که طرف چه در چنته دارد! شنیده‌ام که حتی خصوصیات افراد را هم در آن تقویم کوچکش یادداشت می‌کرد.
 
احمد خلیلی
 
آشنایی شما با شهید بهشتی، چگونه روی داد و تداوم یافت؟
در دوره‌ای که آیت‌الله میلانی، ایشان را برای اداره مسجد هامبورگ فرستاد، برادر من دکتر عباس خلیلی، در هامبورگ طبابت می‌کرد. من از طریق ایشان، با دکتر بهشتی آشنا شدم. بعد از پیروزی انقلاب هم، در دوره‌ای که ایشان مجلس خبرگان قانون اساسی را اداره می‌کرد، برای تعطیلات به ایران آمدم و تلفن زدم و گفتم: می‌خواهم برای دیدن شما بیایم. ایشان گفت: بین دو جلسه مجلس خبرگان بیایید! رفتم و دیدم منتظر من است. بنی‌صدر چند متری آن‌طرف‌تر نشسته و منتظر بود که با دکتر بهشتی صحبت کند. در آنجا متوجه شدم که دکتر با همان زیرکی اعجاب‌انگیزش، او را خیلی خوب شناخته و دستم آمد که با یک آدم عادی، سروکار ندارم! خود من امثال قطب‌زاده و بنی‌صدر را از پاریس می‌شناختم و به‌اصطلاح پرونده‌شان زیر بغلم بود، اما برایم عجیب بود که دکتر بهشتی، بدون آگاهی تفصیلی از سوابق آنها، چگونه به این شناخت عمیق رسیده است! همین، عمق هوشمندی و تیزهوشی او را نشان می‌داد.
 
شما شخص ابوالحسن بنی‌صدر را از چه مقطعی و چگونه می‌شناختید؟
زمانی که انگلیسی‌ها آیت‌الله کاشانی را از زندانی که در کرمانشاه داشتند آزاد کردند، ایشان می‌خواستند از آنجا به تهران بیایند که پدر بنی‌صدر ــ که از روحانیان سرشناس همدان بود ــ از ایشان دعوت کرد که برای میهمانی به منزلش بروند. من هم آیت‌الله کاشانی را همراهی می‌کردم و بنی‌صدر را برای اولین‌بار در آنجا دیدم. پدر بنی‌صدر در همدان، در نزدیکی املاک سپهبد زاهدی، املاکی داشت؛ به همین دلیل بعد از 28 مرداد، پدر و پسر به تهران آمدند تا آیت‌الله کاشانی را از مخالفت با زاهدی منصرف کنند! بنی‌صدر از یک طرف خودش را عضو جبهه ملی می‌دانست و از طرف دیگر می‌خواست آیت‌الله کاشانی را از مخالفت با زاهدی منصرف کند! این هم مدل مبارزاتی آقایان است! کلا آدم بی‌سواد و پرمدعایی بود که خیلی خودش را قبول داشت! در فرانسه هم که بود، درس درست و حسابی نخواند. همیشه عادت داشت بچه‌ها را دور خودش جمع کند و به شکلی سر کلاس نرود! دوازده سال در پاریس بود و باز هم، زبان فرانسه را درست یاد نگرفت!
 
شما که از سوابق تحصیلی بنی‌صدر خبر دارید، آیا او واقعا دکتر است؟
خیر؛ هر کسی هم که گفته است، حرف بی‌اساسی زده! پایان‌نامه همه کسانی را که در فرانسه درس می‌خوانند در جزواتی با نام خودشان چاپ می‌کنند. بگردید، ببینید نامی از او هست؟
 
ملاقات بعدی شما با شهید بهشتی، در چه زمانی بود و درباره چه موضوعاتی صحبت کردید؟
بار دوم ساعت 5 صبح بود که رفتم به مرکز حزب در سرچشمه. داشت نماز صبحش را می‌خواند. در گفت‌وگو، به ایشان پیشنهاد دادم: حالا که مجلس خبرگان کارش را تمام کرده و قانون اساسی هم نوشته شده و انتخابات ریاست‌جمهوری در پیش است، از کسانی که کاندید می‌شوند، بخواهید که درخواست‌هایشان را به مجلس خبرگان بدهند و آنها به عنوان نمایندگان مورد اعتماد مردم، رئیس‌جمهور را انتخاب کنند و انتخاب رئیس‌جمهور را به رفراندوم عمومی نگذارید! علت طرح این پیشنهاد، این بود که کسانی خود را کاندید کرده بودند که امکان رئیس‌جمهور شدن آنها نگران‌کننده بود! اگر مجلس خبرگان انتخاب رئیس‌جمهور را به عهده می‌گرفت، هر کسی جرئت نمی‌کرد کاندید شود و کسی هم نمی‌توانست روی حرف آنها حرف بزند! استدلالم برای دکتر بهشتی این بود که «اوضاع ایران در حال حاضر، اوضاع خاصی است. من تمام لحظات نهضت ملی ایران را از نزدیک تجربه کرده‌ام و می‌دانم یک لحظه غفلت یا تأخیر، کل زحمات یک ملت را به باد می‌دهد! حالا هم اگر انتخاب نادرستی صورت بگیرد ــ که با توجه به اوضاع و احوال، احتمالش بسیار بالاست ــ ملت هزینه بسیار سنگینی خواهد پرداخت». آقای بهشتی، خیلی دقیق به حرف‌هایم گوش داد، ولی چون خودش عملا رئیس مجلس خبرگان بود، نمی‌خواست این شائبه ایجاد شود که اعمال نفوذ کرده است! این مصلحت‌سنجیِ صحیحی بود، ولی به خسارت‌هایی که به بار آمدند نمی‌ارزید! حاصلش روی کار آمدن آدم بی‌سواد و پرمدعایی مثل بنی‌صدر بود که مطلقا شایسته به عهده گرفتن منصب دشوار ریاست‌‌جمهوری برای یک انقلاب نوپا نبود! به نظر من اگر خود دکتر بهشتی کاندید می‌شد، بی‌تردید رأی بالایی می‌آورد و آن اتفاقات ناگوار هم، برای کشور پیش نمی‌آمد.
 
به نظر شما علت دیدگاه امام خمینی، مبنی بر ممانعت روحانیان از کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری چه بود؟
مرحوم امام می‌خواستند این تصور پیش نیاید که روحانیان تمام این تلاش‌ها را کرده‌اند تا خودشان به منصب برسند، اما وقتی شنیدم که دکتر بهشتی به این دلیل نمی‌تواند کاندید شود، واقعا ناراحت و نگران شدم! از حق نباید گذشت که بنی‌صدر هم، از این شرایط نهایت استفاده را کرد و با تبلیغات و شگردهای عجیب و غریب، خودش را در بین کسانی که او را نمی‌شناختند و از سوابقش خبر نداشتند، جا انداخت! اما برای من، که از دوران دانشجوبی‌اش او را می‌شناختم و می‌دانستم چنته‌اش چقدر خالی است و هر چند دم از آزادی می‌زند، اما ذره‌ای به آزادی دیگران اعتقاد ندارد، حضور او هشداردهنده بود!
 
در آن دوره، شهید بهشتی به شما پیشنهاد همکاری نداد؟
چرا؛ ولی صراحتا به ایشان گفتم: «در جایی که رئیس‌جمهورش بنی‌صدر باشد، حتی یک لحظه هم نمی‌مانم! می‌دانم که این آدم مملکت را به خاک و خون می‌کشد!». واقعا هم اگر قدرت و نفوذ مرحوم امام نبود، بنی‌صدر و مجاهدین، نوعی تروریسم دولتی را علم می‌کردند، کما اینکه تا حدودی هم این کار را کردند! متأسفانه مرور زمان، صحت حدس‌های مرا اثبات کرد و وجود ارزشمند و بسیار مؤثری مثل دکتر بهشتی، به آن شکل فجیع از دست رفت! من دیگر تا وقتی که بنی‌صدر رئیس‌جمهور بود، به ایران نیامدم!
 
وقتی بنی‌صدر فرار کرد و مجددا به فرانسه برگشت، اوضاع او چگونه بود؟
او در آغاز، تصور می‌کرد به عنوان رئیس‌جمهور فراری، خیلی تحویلش می‌گیرند، اما دو سه مصاحبه با او انجام دادند و دیدند چنته‌اش خالی است و رهایش کردند! بعد هم که پناهنده شد و با حقوقی که به او دادند، امرار معاش کرد! دولت فرانسه به رؤسای جمهوری که به این کشور پناهنده شوند، حقوق می‌دهد!
 
شما در مجموع از شخصیت و کارنامه شهید بهشتی، چه ارزیابی‌ای دارید؟
به نظر من اگر دکتر بهشتی رئیس‌جمهور می‌شد، بسیاری از خسارت‌ها را تحمل نمی‌کردیم و این همه متضرر نمی‌شدیم و اوضاع سروسامان خوبی پیدا می‌کرد. او مرد فاضل، مدیر و کارکشته‌ای بود که با برنامه‌ریزی و دقیق کار می‌کرد. هرچند من پس از 28 مرداد و رفتن از ایران و تحصیل در فرانسه و سپس تدریس در دانشگاه سوربن، دیگر قصد نداشتم اشتغال سیاسی داشته باشم و از زندگی در پاریس راضی بودم، اما اگر دکتر بهشتی رئیس‌جمهور می‌شد، با طیب خاطر کار و زندگی‌ام را در پاریس رها می‌‌‌کردم و بدون دریافت یک ریال حقوق، به ایران می‌آمدم و هر کمک و مشورتی که از دستم برمی‌آمد، انجام می‌دادم. دکتر بهشتی، انصافا شخصیت بی‌نظیر و مدیر برجسته‌ای بود که توانست مجلس خبرگانی را که تمام بزرگان کشور اعم از روحانی و غیرروحانی در آن شرکت داشتند، به شایستگی اداره کند. فقدان این مرد بزرگ، حقیقتا آسیب جبران‌ناپذیری برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود.
 
https://iichs.ir/vdcgnz9x.ak9zz4prra.html
iichs.ir/vdcgnz9x.ak9zz4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما