«عوامل توفیق شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی» در گفت‌وشنود با دکتر سیدمحمدرضا بهشتی

مخالفان دریافته بودند که ایشان، آینده را خوب پیش‌بینی می‌کند!

در باب عوامل توفیق شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، فراوان سخن گفته شده است. بااین‌حال نزدیکی فرزند به پدر، موجب شده است دراین‌باره، به نکات و خاطراتی اشاره کند که کمتر مورد توجه دیگران قرار گرفته است. این سومین گفت‌وشنودی است که با دکتر سیدمحمدرضا بهشتی، در این تارنما منتشر می‌شود.
مخالفان دریافته بودند که ایشان، آینده را خوب پیش‌بینی می‌کند!
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
قبل از طرح سؤالاتی درباره شیوه‌های مبارزاتی، تربیتی و مدیریتی شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد بهشتی، بفرمایید پیش از هر چیز، ایشان را با چه خصالی به یاد می‌آورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در پاسخ به سؤال شما، سعی خواهم کرد از اسطوره‌سازی پرهیز کنم؛ چون شهید آیت‌الله بهشتی به‌شدت از این کار پرهیز داشتند و می‌گفتند: «با این شیوه، امکان الگو بودن افراد را از بین می‌بریم و چهره‌های موفق را از دسترس عامه مردم دور می‌کنیم! انسان با کسی می‌تواند رابطه برقرار کند که دست کم با او احساسات و دغدغه‌های نسبتا مشترکی داشته باشد».
اما من، از اینکه فرزند چنین پدری بوده‌ام و بیش از دو دهه از عمرم را با ایشان سپری کرده‌ام، خود را فرد خوشبختی می‌دانم؛ چون این امکان برایم فراهم شد که با انسان برجسته‌ای در ارتباط باشم. من در کنار مرحوم بهشتی، چنان از نظر فکری اقناع می‌شدم که در جاهای دیگر، خیلی کم پیش می‌آمد که نکته جدید و بدیعی را پیدا کنم! ایشان بهترین مشاور در زمینه‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی‌ بودند. هرگز نظر خود را تحمیل نمی‌کردند و رفتارشان، بسیار خیرخواهانه و دلسوزانه بود. نظم پدر، بی‌نظیر بود و همه چیز زندگی ایشان، حساب و کتابِ دقیق داشت. خیلی‌ها از وقت‌شناسی پدر آزرده‌خاطر می‌شدند، اما به‌تدریج به آن عادت می‌کردند! همه می‌دانستند که بدون وقت قبلی، نمی‌توانند با ایشان ملاقات کنند. گاهی پیش می‌آمد که افرادی بدون برنامه و گرفتن وقت قبلی، می‌آمدند. پدرم می‌گفتند: «بروید و بگویید فلانی در خانه هست، ولی نمی‌توانند شما را ببیند، لطفا وقت بگیرید و بیایید!». برای ما خیلی دشوار بود که این کار را بکنیم، ولی افراد در طی زمان درمی‌یافتند که باید برنامه‌هایشان را با نظم پدر تطبیق بدهند. وقتی خودم را در این سن ــ که بیش از حیات پدرم هست ــ با ایشان مقایسه می‌کنم، می‌بینم چه تفاوت عظیمی بین ما هست و این جز حاصل همان اعتقاد راسخ و عمیق ایشان، به راهی که انتخاب کرده بود و نظم و برنامه‌ریزی دقیق برای رسیدن به هدف، نیست.
 
سیدمحمدرضا بهشتی
 
شهید آیت‌الله بهشتی هنگام شهادت، سن چندان زیادی نداشتند. چگونه به این میزان از پختگی و تجربه رسیده بودند؟
مرحوم بهشتی تجارب سال‌های نهضت ملی ایران و وقایع تاریخی بعدی را با دقت نظر و به شکلی کامل، درک کرده بودند و حضور در بیش از بیست کشور و اقامت در بعضی از آنها و ارتباط دائمی با اقشار و فرهنگ‌های گوناگون، به ایشان وسعت نظر و افق دید بالایی داده بود. حتی در کشورهای دیگر از جمله آلمان و لبنان، افرادی هستند که با چند جلسه گفت‌وگو با ایشان، سخت تحت تأثیر منش و شخصیت ایشان قرار گرفته بودند. به نظر من یکی از ویژگی‌هایی که سبب شد ایشان به آن درجه از پختگی و آگاهی برسند، نقدپذیری ایشان بود. پدر به ما و به دیگران، به راحتی اجازه نقد می‌دادند و دشمن سرسخت مرید و مرادی و سرسپردگی بودند و می‌گفتند: «تابعیت محض از دیگری، هر قدر هم که انسان بزرگی باشد و جایگاه والایی داشته باشد، از شأن انسان می‌کاهد! هر انسانی آزاد است که با بهره‌مندی از هوش و استعداد و عقل خدادادی خود، راه را از چاه تشخیص بدهد و البته در این راه، از تفکرات و تجارب دیگران بهره‌برداری کند». به‌هرحال در یک زندگی کوتاه 53 ساله، تنها موقعی می‌شود به این عمق از تفکر و آگاهی رسید که زندگی هدفمند همراه با تلاش برای کسب آگاهی و دانش عمیق داشته باشید و در تمام مواقع، انصاف و اعتدال را از دست ندهید.
 
ملاک‌های شهید بهشتی برای ارزیابی و احیانا گزینش افراد چه بود؟
مرحوم بهشتی در شناخت افراد، بسیار هوشمند و زیرک بودند. ایشان در دفترچه‌های یادداشتشان، بعد از چند ملاقات با هر فرد، به شکل مختصر ویژگی‌های او را یادداشت می‌کردند و می‌نوشتند که به نظرم فلان فرد، به درد فلان کار می‌خورد! ایشان نقاط قوت و ضعف افراد را یادداشت می‌کردند، اما نقاط قوت افراد، برایشان مهم‌تر بود و روی آنها تأکید داشتند. به دلیل گستردگی روابط و دقت در اوضاع و احوال افراد مختلف، به‌سرعت تشخیص می‌دادند که هر کسی، به درد چه کاری می‌خورد. ایشان با هر کسی در حد توانایی خودش، تعامل داشتند و با حداقل مشترکات، می‌توانستند همکاری با افراد را شروع کنند. همیشه هشدار می‌دادند که اگر در ارتباط با افراد، دنبال اشتراک صددرصدی باشید، مشخص است که دنبال مرید می‌گردید و این نگاه خطرناک است! به همین دلیل به راحتی می‌توانستند با افراد تواناتر از خود کار کنند و نه تنها موضع‌گیری نمی‌کردند، بلکه با شوق و شادمانی فردی که در پی آموختن است، همکاری با او را می‌پذیرفتند! ایشان حقیقتا به شعار جاذبه در حد اعلای ممکن و دافعه در حد ضرورت اعتقاد داشتند. ایشان ویژگی‌های مثبت را حتی در دشمنان خود تحسین می‌‌کردند. در دوران مسئولیت ایشان در دستگاه قضایی، صبح‌ها با هم از خانه بیرون می‌رفتیم. من به مدرسه می‌رفتم و ایشان به دادگستری. پشت چراغ قرمز میدان هفت تیر، نوجوانی می‌ایستاد و روزنامه «مجاهد» را می‌فروخت و زمستان و تابستان هم، برایش فرقی نداشت! همیشه هم فریاد می‌زد: «خیانت‌های بهشتی!» پدرم می‌گفتند: «نوجوان و جوان، باید این‌جور باانگیزه، جدی و باپشتکار کار کند! او در مسیری که انتخاب کرده، بسیار جدی است و از این جنبه جالب توجه است!».
علم‌آموزی و کسب معرفت توسط افراد هم، برایشان بسیار مهم بود. مرحوم آقای اژه‌ای، شوهر خواهرم، در زمانی که در اتریش درس می‌خواندند، با دانشجویان سروکار داشتند. بعضی از دانشجویان تصور می‌کردند: اگر به پدرم گفته شود که آنها دارند علیه رژیم شاه فعالیت می‌کنند، پدر به آنها کمک‌هزینه تحصیلی بیشتری می‌دهند، درحالی‌که درست برعکس بود! ایشان می‌گفتند: «کسی که رفته درس بخواند، باید کارش را درست انجام بدهد»؛ به همین دلیل به کسی که خوب درس می‌خواند، ماهی سه‌هزار شیلینگ کمک مالی می‌کردند.
 
با توجه به متانت و رفتار معتدل شهید بهشتی، به نظر شما علت ایجاد جنگ روانی گسترده و شایعه‌پراکنی‌ها علیه ایشان چه بود؟
مخالفان مرحوم بهشتی، ایشان را قبل از انقلاب هم می‌شناختند، اما توانایی‌های بالای ایشان، پس از انقلاب در مسئولیت‌های مختلف، به‌ویژه اداره مجلس خبرگان، بروز و ظهور زیادی پیدا کرد و مخالفان دریافته بودند که ایشان، کسی است که قدرت مدیریتی و تشکیلاتی بالایی دارد و آینده را هم خیلی خوب می‌بیند! برای خیلی‌ها قابل تحمل نبود که مناصب کلیدی انقلاب به ایشان سپرده شود و از عهده همه آنها هم، به‌خوبی برآید؛ به همین دلیل افراد و گروه‌هایی که می‌دانستند با وجود ایشان، بسیاری از توطئه‌هایشان نقش برآب خواهد شد یا دست‌کم به مقاصدشان نخواهند رسید، چنان تبلیغات سنگینی را علیه ایشان به راه انداختند که حتی برخی از نزدیکان ایشان دچار تردید شدند! ترور شخصیت ایشان بیشتر توسط برخی روحانیانی که به جایگاه و توان مدیریتی ایشان غبطه می‌خوردند، نیروهای چپ و مخصوصا سازمان مجاهدین خلق ــ که در آن دوره، میان جوانان طرفدار داشتند ــ صورت گرفت.
 
آیا هیچ‌وقت شهید بهشتی را با دیگر متفکرین نظام‌ساز مقایسه کرده‌اید؟
من همیشه سعی کرده‌ام براساس آنچه از مرحوم بهشتی آموخته‌ام، آدم بی‌طرف و واقع‌بینی باشم. البته این کار به شکل صددرصد ممکن نیست، ولی می‌شود دست‌کم برای رسیدن به آن تلاش کرد. هرگز قصد مقایسه نداشته‌ام؛ چون به‌هرحال هر کسی، نقاط قوت و ضعفی دارد. نکته مهم در زندگی یک فرد، اندیشه‌های اوست که در مورد پدرم، علاوه بر اندیشه‌پردازی، سلامت نفس و اعتدال ایشان بسیار مهم بود. انسان‌ها می‌آیند و می‌روند؛ آنچه باقی می‌ماند و شامل مرور زمان نمی‌شود، اندیشه و تفکر است. نگاه منصف و معتدل ایشان، ارزشمندترین میراث ایشان برای فرزندان و کسانی است که همواره در پی ارتقای جامعه، به سطحی والاتر و متعالی‌تر هستند.
 
به عنوان پرسش آخر، ظاهرا شما و برادر و خواهرهایتان، از آقازادگی به‌اصطلاح مرسوم آن، سهمی نبرده‌اید؛ این‌طور نیست؟
من حتی در زمان حیات مرحوم بهشتی هم، هیچ‌گاه در مناصب رسمی، که به نوعی شائبه وابستگی به ایشان را به اذهان متبادر می‌ساخت، مشغول به کار نشدم! در دوره‌ای که ایشان در دادگستری بودند، خیلی‌ها اصرار می‌کردند که به آنجا بروم، ولی می‌دیدم که تبعات منفی این کار، بسیار بیشتر از فواید احتمالی آن است. البته در حزب جمهوری و روزنامه آن، به شکل غیررسمی فعالیت‌هایی داشتم، اما شغل اصلی من دبیری بود و در دانشگاه هم، پزشکی می‌خواندم.
 
https://iichs.ir/vdccsxqi.2bqxx8laa2.html
iichs.ir/vdccsxqi.2bqxx8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما