بارخوانی جلسه قرائت استعفانامه رضاشاه در مجلس شورای ملی؛

آخرین روز دیکتاتور

سرانجام در 25 شهریور1320 با فشار دولت‌های خارجی رضاشاه از سلطنت کناره‌گیری کرد. در همین روز در مجلس شورای ملی، محمدعلی فروغی (نخست‌وزیر وقت)، سیدیعقوب انوار و علی دشتی (نمایندگان مجلس شورای ملی وقت) سخنرانی کردند. نطق‌های فروغی، دشتی و انوار مشخصا استعاره‌ای از «رجال سیاست» و «وضعیت قدرت» در ایران دوره پهلوی است
آخرین روز دیکتاتور
 
درآمد
خلع یا کناره‌گیری، اخراج یا خروج، واژگانی متفاوت بلکه متضاد برای توصیف سقوط رضاشاه پس از اشغال ایران توسط متفقین است. انتخاب ما هر کدام از این واژه‌ها باشد از فضاحت نتیجه نمی‌کاهد. ایران اشغال شد. در این میان رضاشاه و ارتش او ــ که سال‌ها برای محافظت از کشور بیشترین بودجه را به خود اختصاص داده بود ــ در مقابل این تجاوز مقاومتی نکردند. سرانجام در 25 شهریور 1320، با فشار دولت‌های خارجی رضاشاه از سلطنت کناره‌گیری کرد. در همین روز در مجلس شورای ملی، محمدعلی فروغی (نخست‌وزیر وقت)، سیدیعقوب انوار و علی دشتی (نمایندگان مجلس شورای ملی وقت) سخنرانی کردند.[1] نطق‌های فروغی، دشتی و انوار مشخصا استعاره‌ای از «رجال سیاست» و «وضعیت قدرت» در ایران دوره پهلوی است. یکی خوش‌خیال به حسن عمل و رفتار متفقین، به قول و قرار‌های آنها با دولت ایران باور داشت، آن دو همچون ابن‌الوقت‌های تاریخ، فرصت را برای عقده‌گشایی غنیمت شمردند و علیه شاه ساقط‌شده افشاگری کردند. جلسه 115 دوازدهمین دوره مجلس شورای ملی، که در روز سه‌شنبه 25 شهريورماه 1320 برگزار شد، محل بروز نطق‌های آنها بود.
 
مجلس شورای ملی
 
استعاره اول: شاه دست‌نشانده و ظلم شاه سابق
در این جلسه محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر دوران اشغال، استعفا‌نامه رضاشاه را خواند و پیام محمدرضا پهلوی به مجلس را اعلام کرد. استعاره اول در این جلسه نطق محمدعلی فروغی در مقام نخست‌وزیر و مأمور انتقال قدرت بود. وی از زبان محمدرضا پهلوی از لزوم توجه به قانون اساسی گفت و اینکه «اگر در گذشته نسبت به مردم جمعا و فردا تعدياتى شده است از صدر تا ذيل مطمئن باشند كه اقدام خواهيم كرد از براى اينكه آن تعديات مرتفع [و] حتى‌الامكان جبران بشود».[2] جالب آنجا بود که در چنین جلسه‌ای به این مهمی نه شاه مستعفی و نه شاه منصوب هیچ‌کدام حضور نداشتند. استعفانامه هر دو شاه پیشین و پسین را فروغی خواند. انگار از همان روز اول هم قرار نبود شاه اراده‌ای داشته باشد. او در مهم‌ترین لحظه تصمیم و اراده غایب بود و در لحظه غیاب نیز غیرمستقیم به ظلم و تعدی روزگار پدرش اعتراف کرده بود. این مهم در مجلسی رخ داد که تا دیروز جز تأیید اراده شاه شأنی نداشت.
 
استعاره دوم: عدم نظارت مجلس
در جلسه یادشده، علی دشتی[3] ابتدای نطق خود را به تعارف گذراند و در ادامه آن مهم‌ترین چیزی که به ذهنش رسید آن بود که «در مدت تقريبا متجاوز از بيست سال اعليحضرت شاه سابق زمامدار مطلق و اختياردار بدون نظارت در تمام امور مالى و اقتصادى مملكت بودند».[4] در ادامه دشتی کنایه‌وار از خطر چپاول جواهرات سلطنتی در شرایط وقت گفت. فروغی جواب دشتی را داد و از حسن تدبیر خود برای این مسئله رونمایی کرد. مسئله مورد اشاره دشتی عدم نظارت بر شاه در دوران پهلوی اول بود. دشتی با چنین رویکرد سعی در تبرعه خود و مجلس در دوره یادشده داشت. واقعیت آن بود که اگرچه رضاشاه مهم‌ترین رکن قدرت در دوره یادشده بود، به‌هیچ‌وجه نمی‌توان از سهم نخبگان و رجالی همچون دشتی در دوره او غافل شد.
 
استعاره سوم: صداهای خاموش
بعد از سخن فروغی سیدیعقوب انوار[5] چنین نطق کرد: «الخير فيما وقع. يك پيشامدى واقع شده است كه ان شاء الله الرحمن اميدواريم اين پيشامد نيكى باشد و خير و سعادت ملت ايران در اين پيشامد باشد كه از تحت يك فشار خيلى ممتدى نجات پيدا كردند و من يك خوش‌وقتى دارم كه الان دارم در يك مجلسى صحبت مي‎كنم كه عموم نمايندگان مجلس مثل مجلس سابق يك روح اتحاد و يگانگى با پشتيبانى از كابينه و دولت دارند كه ان‌شاءالله اميدواريم تمام خرابي‌هاى سابق ما ترميم شود ... روزنامه‌هاى ما نبايد مثل مرغ منقارچيده در قفس آهنين باشند. تا كى بايد ملت ايران صدا نداشته باشد كه بگويد آقا ظلم خانه مرا خراب كرده است».[6] در این هنگام يك نفر از نمايندگان[7] بلند گفت: «هنوز مختارى سرجايش هست».[8] مراد این نماینده رکن‌الدین مختاری، رئیس کل شهربانی، بود که پرونده سنگینی در سرکوب هر نوع مخالفتی با رضاشاه و دولت پهلوی داشت. هنگامه خلع رضاشاه باعث شده بود دشتی و انوار، که سال‌ها مدیحه‌سرای رضاشاه بودند و مجلس را از کارکرد اصلی خودش خارج کرده بودند، اکنون از سودای کارکرد مجلس و خانه‌خرابی ظلم بگویند. اگرچه در همان لحظه هم خطر در کمین بود و آن نماینده‌ای که خطر حضور مختاری را گوش‌زد کرد از این منظر انوار را انذار داد. با وجود این رضاشاه، که خبر نطق انوار را شنید، به‌شدت برآشفت و طوفان خشم و غضبش از سخنان او بلند شد و تا آخرین دقیقه‌ای که ایران را ترک می‌کرد، به سیدیعقوب ناسزا می‌گفت.
 
استعاره چهارم: به خارجی‌ها و اشغالگران حسن‌ظن داشته باشید
فروغی، که متوجه نگرانی
دشتی و انوار و دیگر نمایندگان از بابت ظلم‌های پیشین و حضور متفقین در کشور شده بود، با خوش‌خیالی تمام گفت: «اينها (متفقین) براى مخاصمت نمى‌آيند، براى مقاصد خودشان نسبت به كارهاى كه دارند مي‌آيند و مي‌روند ... آقايان نمايندگان و مردم تصور مي‌كنند مقاصد خصمانه دارند آن اندازه كه به ما اطمينان داده‌اند و ما هم البته اين اطمينان [را] حاصل كرده‌ايم مطلب اين است، ولى باز مبادا مثل چند روز پيش مردم در طهران وحشت كنند و اسباب زحمت بر ما سخت شود، مشكلات براى ما ايجاد گردد. از اين جهت عرض كردم كه عموم ملت و عموم مردم مطلع باشند از اين جهت پريشان‌خاطر نباشند و به هراس نيفتند».[9] البته فروغی تا یک سال بعد هم زنده بود و برخی از فجایع حضور متفقین و اقدامات خصمانه آنان با ملت ایران را دید، اما وقتی رویکرد خصمانه آنها علیه ایران و اشغال خطه آذربایجان هویدا شد او در این دنیا نبود.
 
برآیند
آنچه از خلال جلسه یادشده مجلس شورای ملی به‌دست آمد، می‌تواند راه‌گشایی شناخت قدرت و رجل سیاسی در ایران دوره پهلوی باشد. نخست اعتراف به ظلم و تعدی دولت رضاشاهی توسط پسرش در آستانه رسیدن به قدرت بود. این مهم در جلسه‌ای رخ داد که هیچ یک از طرفین در آن حضور نداشتند و فروغی بود که از زبان هر دو سخن می‌گفت. در مهم‌ترین لحظه سیاست، مهم‌ترین عامل قدرت غایب بود و صدای او از حنجره دیگری درمی‌آمد. این امر استعاره‌ای از وضعیت قدرت در دوره پهلوی است.
 
کسانی که بیشترین مراودات با قدرت را داشتند. درست در لحظه شکست قدرت به عاملی علیه آن بدل شدند و درباره آن افشاگری کردند. بی‌شک بخشی از افشاگری علی دشتی و سیدیعقوب انوار ناشی از تغییر فضای سیاسی است و آنکه چون فرصت‌طلبان لحظه را غنیمت شمردند. با وجود این، اعتراف به ظلم‌های قدرت در دوره پهلوی توسط عوامل قدرت خود گویای وضعیت سیاسی ـ اجتماعی وقت است.
 
خوش‌بینی به دولت‌های خارجی و استعماری توسط محمدعلی فروغی با آن سابقه سیاسی بعید می‌نمود، اما در عمل چنین رخ داد و استعاره نهایی این جلسه به ظهور رسید. اینکه نخبگان ایران حتی در قامت فروغی نیز در فهم و تحلیل خود از رویکرد و اقدامات دولت‌های خارجی دچار فریب خواهند شد. هیچ نباید به دشمن خوش‌بین بود.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، نشر گفتار، 1372، ص 333.
[2]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 12، جلسه 115، سه‌شنبه 25 شهریور 1320.
[3]. علی دشتی ملقب به «پیر مطبوعات ایران» در شمار نویسندگان، روزنامه‌نگاران و بازیگران معروف عصر قاجار و پهلوی بود که به سال 1271ش، در کربلا به دنیا آمد. علی دشتی در کربلا، نجف و بغداد از آموزش‌های دینی برخوردار شد. دشتی در نوامبر 1916م/ آبان 1295ش، مصادف با دومین سال جنگ جهانی اول، همراه پدر و برادرانش به ایران بازگشت. مدتی در بوشهر توقف کرد، سپس به برازجان رفت. کودتای 3 اسفند 1299ش، برای دشتی همچون سایر فعالان سیاسی این دوره حبس به ارمغان آورد. او تا پایان دولت نودروزه سیدضیاءالدین طباطبائی همراه تعدادی از سیاسیون در باغ سردار اعتماد زندانی بود. علی دشتی پس از آزادی از زندان مدت نزدیک به سه ماه با حسین صبا، مدیر روزنامه «ستاره ایران» همکاری کرد و سردبیری روزنامه را برعهده گرفت. بعدا روزنامه «شفق سرخ» را مدیریت کرد. چندی نگذشت که با حادث شدن قضیه جمهوری، هواداری دشتی از رضاخان بیشتر و آشکارتر و شفق سرخ، پیشاهنگ معرفی جمهوری ترکیه به ایرانیان شد. او با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی همراه شد و چندین دوره نماینده مجلس شورای ملی بود.
رک: محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، ج 2، تهران، انتشارات خیام، 1338، ص 546؛ یحیی آرین‌پور، از نیما تا روزگار ما، ج 3، تهران، زوار، چ چهارم، 1382، ص 318.
[4]. روزنامه اطلاعات، 25 شهریور 1320، ص 1.
[5]. سیدیعقوب انوار اردکانی (1253-1334ش) معروف به صدرالعلماء، فرزند آسید خلیل واعظ بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتی در یزد به حوزه علمیه اصفهان و تهران رفت و تحصیلات خود را تا درجه اجتهاد ادامه داد و در زمره وعاظ قرار گرفت. سیدیعقوب در مشروطیت به مشروطه‌طلبان پیوست و پس از به توپ بستن مجلس، محمدعلی میرزا دستور بازداشت او را صادر کرد و او را به باغشاه بردند، انوار را پس از شکنجه بسیار فراوان از زندان رها ساختند. وی به تنکابن نزد مرحوم محمدولی‌خان سپهسالار رفت. سیدیعقوب در دوره چهارم از طرف مردم شیراز به مجلس راه یافت؛ در این دوران که مقدمات انقراض قاجاریه فراهم می‌شد، به دار و دسته سردار سپه نزدیک شد. انوار در دوره پنجم از طرف ایلات خمسه به مجلس راه یافت؛ برای سلطنت پهلوی و انقراض ایل قاجار کوشش‌های بسیاری کرد. سیدیعقوب انوار در ادوار ششم و هفتم نماینده شیراز در مجلس شد، چندسالی از وکالت محروم گردید که مجددا با کانون‌های قدرت هماهنگ شد و هنوز شاه از دروازه تهران خارج نشده بود که علیه رضاشاه سخن گفت و جمله معروف «الخیر فی ما وقع» را بر زبان آورد.
رک: منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران (از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، ج 1، تهران، فرهنگ معاصر، ‎۱۳۹۰، ص 236؛ باقر عاقلی، شرح‌ حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نشر گفتار، نشر علم، ‎۱۳۸۰، ص 239؛ محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، ج 1، تهران، اسلامیه، خیام، ‎۱۳۳۷، ص 356.
[6]. روزنامه اطلاعات، 25 شهریور 1320، ص 1.
[7]. نام این نماینده در مشروح مذاکرات مجلس نیامده است.
[8]. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 12، جلسه 115، سه‌شنبه 25 شهریور 1320.
[9]. روزنامه اطلاعات، 25 شهریور 1320، ص 1.
 
https://iichs.ir/vdchxvni.23n-qdftt2.html
iichs.ir/vdchxvni.23n-qdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما