بررسی کنشگری اسدالله علم در قیام 15 خرداد 1342؛

راز علم در ۱۵ خرداد

قیام ۱۵ خرداد فصل نوینی در تاریخ ایران شد؛ جایی که کنشگری اسدالله علم بیش از یک نخست‌وزیر عادی بود. آیا او مهره‌ای مطیع در دست شاه بود یا استراتژیستی که تصمیماتش سرنوشت رژیم پهلوی را رقم زد؟
راز علم در ۱۵ خرداد
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ اسدالله علم را می‌توان از چهره‌های مشهور سیاسی نزدیک به پهلوی دوم دانست. علم در سال 1298 در خانواده‌ای با نسبی قجری در منطقه بیرجند به دنیا آمد. او که بارها اهمیت خود را در سپهر سیاسی ایران به محمدرضا پهلوی نشان داده بود، سیاستمداری وفادار به دربار پهلوی شناخته می‌شد. بایندر درباره او نوشته است: اسدالله علم در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، معتمدترین فرد به او بوده است.[1] دوستی شاه و علم، که از دوره جوانی آغاز شد، به علم این امکان را داد تا به مناصب کلیدی، از جمله وزارت کشور، وزارت کار، وزارت دربار و نهایتا نخست‌وزیری (1341-1342)، دست یابد. این عناوین به علم جایگاهی منحصربه‌‌فرد در ساختار قدرت سیاسی ایران بخشید. جایگاه علم نزد محمدرضا پهلوی به گونه‌ای بود که به خود حق می‌داد در تمام امور مداخله کند و حتی در مواردی به جای شاه تصمیم گیرد.[2]  
 
علم در دوره‌ای حساس از تاریخ ایران، یعنی زمانی که رژیم پهلوی در حال اجرای اصلاحات ارضی و برنامه‌های مدرنیزاسیون با عنوان «انقلاب سفید» بود، به نخست‌وزیری رسید. این اصلاحات، که با هدف تحکیم پایه‌های رژیم و کاهش نفوذ طبقات سنتی طراحی شده بود، با مخالفت‌های گسترده‌ای مواجه شد. قیام 15 خرداد 1342 یکی از این مخالفت‌ها بود که با اقدامات یکی از معماران اصلی سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم، یعنی اسدالله علم، سرکوب شد. در ادامه با تمرکز بر نسبت علم با قیام 15 خرداد، ابتدا رویدادهای منتهی به این قیام و سپس اقدامات مشخص او در سرکوب قیام 15 خرداد را بررسی می‌کنیم.
 


پشت نقاب اسدالله علم

 


برنامه‌های دولت علم و برخورد با مخالفان

 


تغییر تاکتیکی که زندگی اسدالله علم را دگرگون کرد

 
 
 
 
رویدادهای منتهی به قیام ۱۵ خرداد
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را می‌توان نتیجه تراکم تاریخی و انباشت نارضایتی‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دهه ۱۳۴۰ دانست؛ نارضایتی‌هایی که در بستر ساختار اقتدارگرای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شکل گرفت. بازگشت سلطه محمدرضا پهلوی با حمایت مستقیم آمریکا، آغازگر دورانی بود که در آن حکومت پهلوی کوشید از طریق مجموعه‌ای از اصلاحات دستوری، از جمله «انقلاب سفید»، پایه‌های مشروعیت و قدرت خود را بازتعریف و تحکیم کند. در این چهارچوب، اصلاحات ارضی و تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به‌عنوان نمادهای نوسازی شاهانه، معرفی شدند. با وجود ظاهر مدرن‌گرایانه این سیاست‌ها، بخش‌های گسترده‌ای از جامعه، به‌ویژه گروه‌های مذهبی و سنتی، آنها را تهدیدی علیه ارزش‌های بومی و دینی تلقی کردند.
 
اصلاحات ارضی که به‌ظاهر با هدف کاهش قدرت زمین‌داران بزرگ طراحی شده بود، در عمل پیوندهای سنتی و اقتصادی روستایی را از هم گسست و موجب مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها شد. این روند، نه‌تنها به تعمیق شکاف طبقاتی انجامید، بلکه نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی را در فضای شهری تشدید کرد. در کنار آن، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، با حذف شرط التزام به اسلام و امکان سوگند به کتاب‌هایی غیر از قرآن، با واکنش شدید علما و نیروهای مذهبی مواجه شد؛ تا آنجا که چهره‌هایی همچون امام خمینی، آن را اقدامی آگاهانه برای تضعیف مبانی دینی جامعه دانستند.[3]
 
اجرای این اصلاحات در فضایی که پس از کودتا به‌شدت بسته و سرکوبگر بود، به جای کاهش تنش‌ها، به گسترش واگرایی میان دولت و نیروهای اجتماعی انجامید. در واقع، تلاش حکومت برای پاسخگویی به نارضایتی‌های اقتصادی و سیاسی، بدون درک عمیق از زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، به افزایش شکاف میان رژیم و طبقات سنتی و مذهبی منجر شد. این شرایط، زمینه‌ساز شکل‌گیری حرکت اعتراضی گسترده‌ای شد که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به اوج خود رسید؛ رخدادی که می‌توان آن را فصل مهمی در مسیر تکوین انقلاب اسلامی به‌شمار آورد.
 


«بسترهای قیام 15 خرداد 1342، در آیینه خاطره‌ها» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن جمشیدی اردشیری


اولین گام‌های هژمونی مذهب در مبارزه

 


بهائیت در سرکوب قیام 15 خرداد چه نقشی داشت؟

 


قیام 15 خرداد فقط ناشی از سیاست‌های شاه در اوایل دهه 1340 نبود

 


چرا این قیام، دگرگون‌ساز شد؟
 


قیام 15 خرداد در آینه اسناد


جز به جزء قیام 15 خرداد 1342 از زبان یک شاهد عینی

 


گفتمان رژیم پهلوی در مصاف با قیام 15 خرداد

 


«هویت عوامل میدانی قیام 15 خرداد 1342» در گفت‌وشنود با اسدالله بادامچیان
 
 
تغییرات در سیاست‌های حاکمیت، به‌ویژه در عرصه اصلاحات ارضی، گویای چرخشی در رویکرد رژیم بود؛ چرخشی که به‌جای اصلاحات واقعی، بر تحکیم قدرت متمرکز شده بود. پس از کودتا، محمدرضا پهلوی با تکیه بر ارتش و نهادهای امنیتی، ساختار سیاسی کشور را به سمت یک دیکتاتوری سلطنتی سوق داد و ارتش، با برخورداری از امتیازات ویژه، ابزاری شد برای کنترل جامعه.[4] انتصاب سپهبد اسماعیل ریاحی به‌جای حسن ارسنجانی در وزارت کشاورزی نیز نشانه‌ای از تغییر تمرکز رژیم از اصلاحات به تحکیم قدرت در نواحی روستایی بود.[5] این سیاست‌ها نه‌تنها پیوند دولت با روستاها را تضعیف کرد، بلکه بر شدت نارضایتی‌های منطقه‌ای افزود.
 
اجرای سیاست‌های مدرنیزاسیون بدون لحاظ ارزش‌های دینی و سنتی، موجب شد گروه‌های مذهبی و نیروهای اجتماعی پیوندخورده با ساختارهای بومی، نسبت به رژیم واکنش‌های شدید نشان دهند. مقاومت علما در برابر لوایحی چون انجمن‌های ایالتی و اصلاحات ارضی، گویای وجود تقابل ایدئولوژیکی عمیقی بود که از دل آن، اعتراضات اجتماعی زاده شد.
 
در این میان، امام خمینی، رهبر فکری جریان معترض، بسیار تأثیرگذار بود. از اواخر سال ۱۳۴۱، ایشان با سخنرانی‌های صریح و انتقادی خویش در قم، آشکارا و علنی با سیاست‌های رژیم مخالفت کردند. حادثه حمله به مدرسه فیضیه در اسفند همان سال و بازداشت موقت ایشان، نقطه آغاز مرحله‌ای نو از مقابله با حکومت به‌شمار می‌آید، اما مهم‌ترین هنگامه، سخنرانی عاشورای ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ بود؛ زمانی که امام، ضمن انتقاد شدید از شاه و نفوذ آمریکا، بر وفاداری خود به قانون اساسی نیز تأکید کردند. بازداشت ایشان در همان شب، جرقه اعتراضات گسترده‌ای را در شهرهایی چون تهران، شیراز، کاشان و مشهد زد که با سرکوب شدید مواجه شد و صدها کشته بر جای گذاشت.[6]
 
به‌طور کلی امام خمینی نه‌تنها مشروعیت اصلاحات ارضی را زیر سؤال بردند، بلکه اساس نظام سلطنتی را نیز به چالش کشیدند. در سخنرانی عاشورا، ایشان شاه را مستقیم خطاب کردند و از او خواستند به علما احترام بگذارد، از کمک به اسرائیل خودداری کند و از سرنوشت پدرش عبرت گیرد.[7] افزون بر این، انتقادهای صریح ایشان گستره‌ای از مسائل سیاسی و اجتماعی را دربرمی‌گرفت: فساد گسترده اداری، تقلب انتخاباتی، سرکوب آزادی‌های مدنی، تضعیف دانشگاه‌ها، بی‌توجهی به مطالبات قشرهای مختلف اجتماعی مانند بازاریان، کارگران و دهقانان، رواج
مظاهر غرب‌زدگی، اعطای کاپیتولاسیون، و همچنین روابط پنهان با اسرائیل، گسترش دیوان‌سالاری ناکارآمد دولتی و... .[8]
 
قیام ۱۵ خرداد، در واکنش به بازداشت مجدد امام خمینی، به‌سرعت ابعاد ملی یافت. محمدرضا پهلوی، که اوضاع را از کاخ سعدآباد رصد می‌کرد، فرمان تیراندازی به معترضان را صادر کرد. پیامد این تصمیم، کشتاری سه‌روزه بود که به‌روایت برخی منابع، بین پنج‌هزار تا شش‌هزار کشته برجای گذاشت.[9] گرچه شاه در آن زمان از پشتوانه نظامی و سیاسی قوی برخوردار بود،[10] گستردگی اعتراضات، که با مشارکت گروه‌‌هایی چون طلاب، بازاریان و کارگران همراه بود، حکومت را بهت‌زده کرد. این قیام هرچند به‌صورت موقت سرکوب شد، پیامدی عمیق در دل تاریخ سیاسی معاصر ایران به‌جا گذاشت. قیام ۱۵ خرداد، آغازی برای جنبشی اسلامی ـ سیاسی بود که سرانجام در سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. در این میان، تصمیمات اسدالله علم، نخست‌وزیر وقت، در مدیریت و سرکوب بحران تعیین‌کننده بود.
 
نمایی از خیابان خیام در قیام 15 خرداد سال 1342
نمایی از خیابان خیام در قیام 15 خرداد سال 1342
شماره آرشیو: 1-118-141ق
 
سهم اسدالله علم در سرکوب قیام 15 خرداد
مهم‌ترین خدمت اسدالله علم به سلطنت و شخص محمدرضا پهلوی را می‌توان در اقداماتی دانست که در دوره نخست‌وزیری‌اش و به‌ویژه در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ انجام داد.[11] علم، که از سال ۱۳۴۱ به نخست‌وزیری منصوب شده بود، به دلیل نزدیکی ویژه‌اش به شاه و اختیارات گسترده‌ای که در ساختار قدرت داشت، مسئول مستقیم اجرای سیاست‌های سرکوب‌گرانه حکومت در این دوره بود. وفاداری بی‌قیدوشرط او به شخص شاه، در مواجهه با بحران سیاسی ۱۵ خرداد به‌خوبی نمایان شد.
 
اسدالله علم در حال دستبوسی محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 815-۴۵۱۳ش
 
در نخستین واکنش به گسترش اعتراضات مردمی، علم با اتخاذ رویکردی قاطعانه، دستور بسیج نیروهای نظامی و امنیتی را برای سرکوب سریع تظاهرات صادر کرد. با تشدید ناآرامی‌ها، او فرماندهان ارتش را فراخواند و از آنان خواست خیابان‌ها را «پاک‌سازی» کنند. ابتدا، فرماندهان ارتش با اشاره به اختیار قانونی نداشتن نخست‌وزیر برای صدور این فرمان، از اجرای دستور سر باز زدند، اما علم بلافاصله با شاه تماس گرفت و خواستار صدور فرمان مستقیم سرکوب شد. محمدرضا پهلوی نیز با واگذاری کامل اختیار به نخست‌وزیر، از او خواست غائله را پایان دهد. پس از دریافت چراغ سبز از سوی شاه، علم بار دیگر دستور سرکوب را تکرار کرد و این بار فرماندهان اطاعت کردند؛ سرکوب خونینی آغاز شد و خیابان‌ها در مدت کوتاهی به وضعیت «آرام» بازگشتند.[12]
 
این هماهنگی میان علم و ارتش، سلطنت را بار دیگر با اتکا به قدرت نظامی از سقوط احتمالی نجات داد. تیمسار وثیق نقل کرده است که علم در بحبوحه قیام ۱۵ خرداد به‌صراحت به او گفته بود: «تا ساعت 5 باید غائله را خوابانده باشی. من کاری ندارم کسی کشته بشود یا نشود، فقط کار را تمام کن».[13] در نقل‌قولی دیگر، قریب یادآور شده است که علم با صراحت تمام گفته بود: «به رئیس ستاد ارتش دستور داده‌ام که با اعزام نیرو جلوی قیام را بگیرند. افسر بفرستند یا سرباز، این کفن‌پوش‌ها را بکشند».[14]
 
اقدامات علم فقط به مدیریت میدانی بحران محدود نمی‌شد؛ او در پشت پرده نیز فعال بود؛ در گفت‌وگو با دربار، نهادهای امنیتی و همچنین مشاوران خارجی به‌ویژه نمایندگان آمریکا. علم با تأکید بر ضرورت حفظ ثبات سیاسی برای اجرای اصلاحات «انقلاب سفید»، تلاش کرد تا حمایت قدرت‌های غربی را برای اقدامات خود جلب کند. این حمایت، که به شکل کمک‌های مالی و نظامی آشکار شد، به رژیم این امکان را داد تا با اعتمادبه‌نفس و شدت بیشتری به سرکوب اعتراضات دست زند.
 
گفت‌وگوی اسدالله علم، نخست‌وزیر، با لیندون جانسون
گفت‌وگوی اسدالله علم، نخست‌وزیر، با لیندون جانسون،
معاون رئیس‌جمهوری آمریکا، در حاشیه یک میهمانی در تهران
شماره آرشیو: 135-794ع
 
قیام ۱۵ خرداد نه صرفا یک خیزش مذهبی بود، نه صرفا محافظه‌کارانه یا رادیکال و دموکراتیک، بلکه جنبشی مردمی بود که لایه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی را در بر می‌گرفت.[15] به همین دلیل، تصمیم رژیم برای سرکوب فوری آن با قاطعیت، نشان‌دهنده عزم حکومت برای جلوگیری از گسترش ناآرامی‌ها و بی‌ثباتی بود. حتی سیاست «سرکوب پیش‌دستانه» که با بازداشت امام خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ اجرا شد، نه تنها کارساز نبود، بلکه خشم عمومی را شعله‌ورتر کرد.
 
با این‌حال، علم که از پشتوانه اطلاعاتی ساواک بهره‌مند بود، تلاش کرد با شناسایی و بازداشت دیگر رهبران مذهبی و سیاسی، شبکه‌های اعتراضی را فلج کند. این اقدامات، بار دیگر موفق شد رژیم پهلوی دوم را از یک طوفان سیاسی دیگر که می‌رفت تا کار رژیم را برای همیشه یکسره کند، نجات داد.
 
نتیجه‌گیری
اسدالله علم یکی از مهره‌های کلیدی رژیم پهلوی بود که در سرکوب قیام 15 خرداد 1342 دست داشت. نزدیکی وی به محمدرضا پهلوی و تلاش او برای حفظ سلطنت، علم را به بازیگری بی‌بدیل در این مقطع حساس تبدیل کرد. اقدامات او، از بسیج نیروهای نظامی و امنیتی تا دستگیری رهبران مذهبی و مدیریت افکار عمومی، همگی با هدف حفظ ثبات رژیم و پیشبرد سیاست‌های مدرنیزاسیون طراحی شده بودند. بااین‌حال، این اقدامات، که در کوتاه‌مدت به مهار اعتراضات منجر شد، در بلندمدت شکاف میان رژیم و جامعه را عمیق‌تر کرد و زمینه‌ساز ظهور یک جنبش سیاسی و مذهبی در ایران شد که در نهایت به سقوط رژیم پهلوی انجامید.
 
تحلیل نسبت علم با قیام 15 خرداد نشان می‌دهد که او نه‌تنها مجری سیاست‌های رژیم بود، بلکه به‌عنوان یک استراتژیست سیاسی، تصمیماتی گرفت که بر مسیر تاریخ معاصر ایران تأثیرات به‌سزایی برجای گذاشت. وفاداری بی‌چون‌وچرای او به شاه، اگرچه در کوتاه‌مدت به تحکیم قدرت رژیم کمک کرد، در بلندمدت به دلیل نادیده گرفتن مطالبات اجتماعی و مذهبی، به تضعیف مشروعیت سیاسی رژیم منجر شد. قیام 15 خرداد، که با اقدامات سرکوب‌گرانه و خشن به رهبری علم مواجه شد، نه‌تنها پایان یک اعتراض، بلکه آغاز یک تحول عمیق در سپهر سیاسی ایران بود.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. داریوش بایندر، شاه، انقلاب اسلامی و ایالات متحده، ترجمه محمد آقاجری، تهران، انتشارات پارسه، 1399، ص 51.
[2]. مظفر شاهدی، اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1379، ص 503.
[3]. عباس خلجی، اصلاحات آمریکایی و قیام 15 خرداد، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 116.
[4]. جان فوران، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارت رسا، چ هفتم، 1377، ص 465.
[5]. اریک جیمز هوگلاند، زمین و انقلاب در ایران 1360-1340، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، انتشارات شیرازه، 1392، ص 117.
[6]. نیکی کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر قلم، 1396، ص 241.
[7]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، انتشارات نی، چ یازدهم، 1384، ص 524.
[8]. همان، ص 523.
[9]. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ چهارم، 1373، ص 273.
[10]. همان، ص 272.
[11]. ماروین زونیس، شکست شاهانه؛ روانشناسی شخصیت شاه، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات طرح نو، 1370، ص 245.
[12]. همان، صص 245-246.
[13]. فرهنگ مهر، مصاحبه با فرهنگ مهر، تاریخ شفاهی هاروارد، 1984، ق 9، ص 13.
[14]. هرمز قریب، مصاحبه با هرمز قریب، تاریخ شفاهی هاروارد، 1985، ق 2، ص 10.
[15]. محمدعلی کاتوزیان، همان، ص 273.
 
https://iichs.ir/vdcbggb5.rhb0apiuur.html
iichs.ir/vdcbggb5.rhb0apiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما