افشاگری‌های ژرژ سرگئی یوویچ آقابکف با دولت و دولتمردان ایرانی چه کرد؟

پیامدهای انتشار خاطرات یک جاسوس

یکی از وقایع مهمی که در دهه آغازین حکومت پهلوی تأثیر بزرگی بر وضعیت سیاسی ایران برجای نهاد و سبب شد دولت ایران از روابط خود با روس‌ها بکاهد، انتشار خاطرات ژرژ سرگئی یوویچ آقابکف، مأمور عالی‌رتبه «گ.پ.اُ» بود
پیامدهای انتشار خاطرات یک جاسوس
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از وقایع مهمی که در دهه آغازین حکومت پهلوی (1309ش) تأثیر بزرگی بر وضعیت سیاسی ایران برجای نهاد و سبب شد دولت ایران از روابط خود با روس‌ها بکاهد، انتشار خاطرات ژرژ سرگئی یوویچ آقابکف، مأمور عالی‌رتبه «گ.پ.اُ» (سازمان امنیت شوروی) بود. ترجمه خاطرات او، که با توصیف شبکه مأموران نفوذی شوروی در ایران و چند کشور دیگر منطقه همراه بود، نخست در مطبوعات فرانسه به چاپ رسید. این ترجمه‌ها را سفارت ایران در پاریس به تهران فرستاد که در پی آن در دستگاه حکومت نوپای پهلوی آشوب به پا شد. این نوشتار بر آن است که روند حضور آقابکف در ایران، عملیات جاسوسی وی و پیامدهای افشاگری‌ اقدامات جاسوسی اتحاد شوروی برای دولت و دولتمردان ایران و حکومت اتحاد شوروی را بررسی کند.
 
ژرژ سرگئی یوویچ آقابکف کیست؟
گئورگی سرگئی ویچ آروتینوف با نام مستعار «آقابکف» در ژانویه 1895 در خانواده‌ای ارمنی مقیم شهر عشق‌آباد، مرکز ایالت ترکمنستان روسیه متولد شد.[1] مستندی از محیط زندگانی و خانوادگی آقابکف در دوران کودکی و نوجوانی در دسترس نیست. بنابر شواهد موجود، او در 22 سالگی، هم‌زمان با انقلاب اکتبر 1917م روسیه، به ارتش تازه‌تأسیس سرخ پیوست و بعد از سه سال تحمل سختی‌های فراوان، در اواخر سال 1920م به «چکا» یا همان سازمان امنیت حکومت کمونیستی منتقل شد.[2] در چکا او رابط بین رؤسای اداره و عوامل مخفی مأمور سرکوب راهزنان و نهضت‌های انقلابی منطقه اورال روسیه شد. در 1921م به سبب آشنایی با زبان ترکی و فارسی، از محل مأموریت خود به مسکو رفت و در اداره مرکزی چکا به سمت کارشناس زبان فارسی منصوب شد و در 1922م با هدف مبارزه با جنبش باسماچیان به بخارا رفت.[3]
 
هم‌زمان با سفر وی به آسیای مرکزی، تغییر و تحولاتی در سازمان امنیت حکومت کمونیستی روی داد؛ سازمان جدیدی به نام «گ.پ.ئو» تأسیس و چکا منحل شد و تمام اعضای آن به سازمان جدید
منتقل شدند.[4] عملکرد او در مأموریت بخارا موفقیت‌آمیز بود و سرانجام توانست با از میان برداشتن انورپاشا به مبارزات آنها خاتمه دهد. آقابکف در ازای این موفقیت، ترفیع درجه گرفت و در سال 1924م به افغانستان فرستاده شد. آقابکف بعد از دو سال خدمت در افغانستان و با کارنامه‌ای درخشان در سال 1926م برای برعهده گرفتن یک مأموریت جدید و مهم به مسکو فراخوانده شد. این بار محل مأموریت آقابکف ایران بود.
 
جاسوسی در لباس تجارت و امنیت
روس‌ها از سال‌های بسیار دور از طریق سازمان امنیت کشورشان جاسوسان و خبرچینانی در ایران داشتند؛ حتی سابقه برخی از این جاسوسان به دوره تزاری می‌رسید، اما شبکه جاسوسان و خبرچینان روس در ایران متمرکز نبودند و این به‌هم‌ریختگی در مراکز تصمیم‌گیری، سبب بروز پاره‌ای مشکلات در کیفیت فعالیت آنها در ایران می‌شد. روس‌ها برای حل این مشکل به فکر چاره افتادند. بر همین اساس آقابکف در دو مرحله مأموریت یافت که به وضعیت موجود رسیدگی کند. وی در مرحله اول، در ماه اوت ۱۹۲۶م (۱۳۰۴ش)، با عنوان «بازرس کل هیئت تجاری شوروی در ایران» به‌طور رسمی مأمور خدمت در ایران شد. او زیرنظر کازاس، رئیس کل گ.پ.ئو در ایران، کار می‌کرد و در اولین مأموریت خود برای سروسامان دادن به اوضاع تشکیلات امنیتی کشور متبوع خود به مشهد مسافرت کرد.[5] روس‌ها از سال‌ها پیش شبکه‌ای گسترده از جاسوسان، خبرچینان و مزدوران را در ایران با هدف جمع‌آوری اطلاعات محرمانه از ادارات دولتی و سفارتخانه‌های خارجی مقیم ایران تشکیل داده بودند. عمده‌ترین هدف روس‌ها از جاسوسی در آسیای میانه، خاورمیانه، شمال آفریقا و هندوستان زیرنظر گرفتن کلیه تحرکات سیاسی، نظامی و اقتصادی انگلستان در آن مناطق بود.
 
یکی از راه‌هایی که روس‌ها برای جاسوسی در ایران به‌کار می‌بردند استخدام افراد ایرانی شاغل در ادارات و وزارتخانه‌های مهم و حیاتی همچون وزارت پست و تلگراف و وزرات جنگ بود. وزارت پست و تلگراف از این جهت مهم بود که گویا در آن سال‌ها مراسلات سفارتخانه انگلستان در ایران با پست عادی جابه‌جا می‌شد و نه با پست سیاسی و دیپلماتیک. روس‌ها با پی‌بردن به این موضوع به سراغ برخی از کارمندان پستخانه دولتی ایران رفتند و توانستند عده‌ای از آنها را بفریبند و در ازای پول وادار به همکاری با خود کنند.[6]
 
یکی دیگر از راه‌های جاسوسی روس‌ها در ایران، بهره‌برداری از مؤسساتی بود که به منظور فعالیت‌های بازرگانی در ایران تأسیس کرده بودند. روس‌ها چندین شرکت بزرگ
و کوچک در ایران داشتند که شامل شرکت بازرگانی ایران و شوروی، شرکت بازرگانی تولید و صادرات ابریشم ایران، شرکت تجارتی پنبه ایران و شوروی، بانک ایران و شوروی، شرکت حمل‌ونقل ایران و شوروی، شرکت حمل‌ونقل اواطوریان، شرکت قند ایران و شوروی، شرکت نفت ایران و آذربایجان معروف به پرس آذنفت و شرکت نساجی ایران و شوروی و... می‌شد،[7] اما این شبکه گسترده از جاسوسان و خبرچینان متمرکز نبودند؛ به‌گونه‌ای که امور مربوط به ایالت خراسان و بلوچستان زیر نظر مستقیم مسکو اداره می‌شد و امور مربوط به گیلان زیر نظر باکو و امور مربوط به آذربایجان زیر نظر تفلیس اداره می‌شد.
 
در این میان، آقابکف با هدف منسجم‌ کردن و سروسامان بخشیدن به شبکه خود در ایران، به سمت رئیس کل گ.پ.ئو در ایران منصوب شد. وی توانست تشکیلات جاسوسی وسیع، منظم و منسجمی در خراسان، بلوچستان، آذربایجان، گیلان و بخش‌هایی از مرکز و جنوب ایران تشکیل دهد. عملکرد وی به گونه‌ای بود که هنگام پایان یافتن مدت مأموریتش در تهران (1307ش) وضع سازمان متبوعش را در ایران این‌گونه توصیف کرد:
«در حال حاضر تشکیلات سرویس مخفی گ.پ.ئو در ایران به حدی تکامل‌یافته که می‌تواند در صورت قطع روابط سیاسی و یا وقوع جنگ بین دو کشور مانند یک سازمان رسمی به ما خدمت کند. هم‌اکنون ایران برای ما مرکز جاسوسی هندوستان و عراق نیز می‌باشد و همان‌گونه که برلین مرکز گ.پ.ئو در اروپاست، تهران نیز مرکز گ.پ.ئو در غرب آسیا شمرده می‌شود و تهران برای ما حکم برلین ثانی است».[8]
 
خاطراتی که جاسوسان ایرانی را به دام انداخت
آقابکف پس از مدتی اقامت در مسکو، برای انجام مأموریتی جدید به ترکیه فرستاده شد. او پس از مدتی به خانمی انگلیسی به نام ایزابل استریتر، علاقه‌مند شد؛ به گونه‌ای که این امر اختلال بزرگی در کار و وظایف آقابکف ایجاد کرد.[9] هم‌زمان با این ماجرا، او تصمیم گرفت که از سیستم امنیتی شوروی جدا و به اروپا پناهنده شود. این نکته که چه عامل یا عواملی آقابکف را به فکر پناهندگی به اروپا انداخت به‌وضوح روشن نیست. بااین‌حال او در صفحات پایانی خاطراتش از سست شدن ایمانش به سیستم سخن گفته و اشاره کرده است که رفتار رؤسایش در مسکو به‌ویژه توجه آنها به ترفیع و کسب مقام آن هم در شرایطی که مردم کشورش در قحطی به‌سر می‎بردند و در حال مرگ بودند، باعث شد او به فکر جدا شدن از سیستم بیفتد و با انتشار خاطرات خود به افشاگری و هویدا ساختن پشت پرده روابط حاکم بر شوروی و فعالیت‌های جاسوسی آنها در نقاط مختلف اقدام کند.[10] افشاگری‌های آقابکف در مطبوعات به‌سرعت در اقصی نقاط دنیا منعکس شد. ایران جزء اولین کشورهایی بود که به انتشار خاطرات آقابکف واکنش تمایل نشان داد.
 
انتشار خاطرات آقابکف، در ایران نیز بازتاب یافت و در محافل دولتی سروصدای زیادی به پا کرد. اولین گزارشی که به وزارت خارجه ایران ارسال شد، نامه مورخ ۲۸ مهرماه ۱۳۰۹ش حسین علاء، سفیر ایران در فرانسه، بود. او در نامه یادشد ضمن مطلع کردن وزارت خارجه از مطالب روزنامه‌ها و با یادآوری این موضوع که در این یادداشت‌ها اسمی
هم از تیمورتاش برده شده، خواستار رسیدگی و پیگیری این مسئله در تهران شد.[11] بلافاصله با رسیدن گزارش‌ها به تهران، نظمیه و وزارت داخله دست به کار شدند و درصدد شناسایی و دستگیری مجرمان برآمدند،[12] اما از آنجایی‌که آقابکف در خاطراتش به جز یکی دو مورد، اشاره روشنی به نام جاسوسان و خبرچینان خود نکرده بود، ظن اولیه نظمیه به کمونیست‌های شناخته‌شده برای حکومت جلب شد و تصور کرد که چون این افراد کمونیست هستند قاعدتا می‌توانند با این موضوع در ارتباط باشند. به همین دلیل تصمیم گرفت با دستگیری و استنطاق از آنها اعضای شبکه جاسوسی را شناسایی کند. یکی از این افراد سیدجعفر پیشه‌وری بود که در دی‌ماه ۱۳۰۹ش دستگیر شد.[13]
 
به موازات تحقیقات پلیس اتفاقی روی داد که شاید بتوان آن را خوش‌شانسی نظمیه تعبیر کرد. در گیرودار دستگیری‌ها و بازجویی‌ها از افراد ناگهان خبری آمد که دوتن از اعضای اصلی شبکه جاسوسی آقابکف به نام‌های باقر امامی و باقر ایرانبان توسط نظمیه دستگیر شده و در بازجویی اسامی عده زیادی را افشا کرده‌اند. بدین ترتیب افراد شبکه جاسوسی آقابکف در ایران یکی پس از دیگری دستگیر شدند و پلیس به مدت یک‌سال بیش از چهارصد نفر را در این زمینه بازداشت کرد.[14] تیمورتاش به خاطر یا به اتهام همکاری با شوروی اعدام شد و آیرم به خاطر کینه‌اش به دولت شوروی از پله‌های ترقی بالا رفت.
 
فرجام سخن
انتشار کتاب آقابکف، در مجامع رسمی ایران تأثیر چشمگیری گذاشت و همه کسانی که به نحوی از آنان، در شرح مأموریت‌‌های آقابکف در ایران، یاد شده بود، تحت پیگرد قرار گرفتند و در نتیجه، در حدود 250 نفر در تهران، 130 نفر در خراسان و 50 نفر در آذربایجان دستگیر شدند. پس از بازجویی از این عده، همه به جز 32 نفر آزاد شدند که از این عده پس از محاکمه در دادگاه‌های نظامی، چهار نفر اعدام و بقیه به زندان‌های کمتر از پانزده سال محکوم شدند.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. Volodarsky, Boris (2013), “Unknown Agabekov”, Intelligence and National Security,Vol. 28, No. 6, pp. 890-909.
[2]. ژرژ آقابکف، خاطرات آقابکف، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، پیام، 1357، ص 23.
[3]. همان، صص 31-37.
[4]. همان، ص 18.
[5]. همان، صص 105 و 108.
[6]. همان، صص 101-110.
[7]. محمود طاهراحمدی، روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه برپایه اسناد وزارت خارجه ایران، تهران، وزارت امور خارجه، 1384، ص 18.
[8]. ژرژ آقابکف، همان، ص 216.
[9]. گردون بروک شفرد، مرغان طوفان، ترجمه م. شاد، تهران، امیرکبیر، 1357، صص 92-94.
[10]. ژرژ آقابکف، همان، صص 289-299.
[11]. اسناد وزارت خارجه ایران، 1309، پرونده27- 19/ 16.
[12]. کاوه بیات، فعالیت‌های کمونیستی در دوره رضاشاه، تهران، سازمان اسناد ملی، 1370، ص 62.
[13]. مهدی‌قلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، 1364، ص 469.
[14]. محمدحسین خسروپناه، سیدمحمدباقر امامی و کرژوک‌های مارکسیستی او، تهران، پردیس دانش، 1393، ص 20.
 
https://iichs.ir/vdcbfgb5.rhb08piuur.html
iichs.ir/vdcbfgb5.rhb08piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما