نگاهی به روابط ایران و مسقط؛

عمان چگونه عمان شد؟

امروزه کشورهایی در جهان وجود دارند که بیشتر کارشناسان آنها را با نام دولت ذره‌ای یا دولت کوچک می‌شناسند. برخی از کشورهای حوزه حاشیه خلیج فارس از جمله این موارد محسوب می‌شوند. در این میان، شاید آنچه کمتر مورد نظر قرار گرفته روابط این کشورها با ایران و تأثیر متغییری به نام استعمار در طول چند قرن اخیر و به‌خصوص در دوران معاصر است
عمان چگونه عمان شد؟

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ امروزه کشورهایی در جهان وجود دارند که بیشتر کارشناسان آنها را با نام دولت ذره‌ای یا دولت کوچک می‌شناسند؛ کشورهایی که جمعیت اندکی دارند و میزان مساحتشان در مقایسه با سایر کشورها بسیار کم است. برخی از کشورهای حوزه حاشیه خلیج فارس از جمله این موارد محسوب می‌شوند. از جمله این کشورها می‌توان به کویت، بحرین، قطر و عمان اشاره کرد. به طور کلی این گونه کشورها به واسطه جمعیت اندک و مساحت کم تأثیرگذاری چندانی در تحولات جهانی ندارند. بااین‌حال، کشورهای حوزه خلیج فارس به واسطه منابع سرشار گاز و نفت می‌توانند نقش پررنگی در تحولات جهانی ایفا نمایند؛ به عنوان نمونه می‌توان به نقش عمان در به ثمر رسیدن برجام یا برگزاری بازی‌های جام جهانی توسط قطر اشاره کرد.
 
در این میان، شاید آنچه کمتر مورد نظر قرار گرفته روابط این کشورها با ایران و تأثیر متغییری به نام استعمار در طول چند قرن اخیر و به‌خصوص در دوران معاصر است. در واقع حضور قدرت‌های استعمارگر بود که باعث شد به‌تدریج بخش‌هایی از تمامیت ارضی ایران از دست برود. یکی از کشورهایی که در این زمینه جای بحث و بررسی بیشتر را دارد عمان است؛ به‌ویژه ازآن‌رو که عمان در طول چند دهه گذشته روابط خوبی با تهران برقرار کرده و برخلاف سایر کشورهای عربی مناسباتش با تهران چندان دچار فراز و نشیب نشده است. بر این اساس، تلاش خواهد شد تا روابط خارجی این شیخ‌نشین عربی حاشیه خلیج فارس با ایران و چگونگی مناسباتش با قدرت مسلط آن دوران در منطقه خلیج فارس، یعنی انگلستان، مورد ارزیابی قرار گیرد.
 
خلیج فارس و اهمیت راهبردی‌اش
تقریبا از آغاز قرن شانزدهم میلادی بود که اهمیت مناطقی مانند خلیج فارس آشکار شد. قدرت‌های استعمارگر اروپایی که در پی نزاع و رقابت با یکدیگر به توسعه نیروهای نظامی خود دست زده بودند رویای توسعه ارضی و آبی را در سر می‌پروراندند. این سیاست به‌‍خصوص با پیشرفت‌های این کشورها در زمینه ساخت کشتی‌های جنگی، توپ و قطب‌نمای مغناطیسی ابعاد گسترده‌ای به خود گرفت.
 
بی‌شک یکی از مناطقی که از دید این رهبران سیاسی و نظامی دور نمی‌ماند منطقه خلیج فارس بود؛ به خصوص که با تسلط بر این منطقه هر قدرت استعمارگری می‌توانست بر هندوستان سلطه یابد. آغازگر این روند کشور پرتغال بود که به عنوان اولین قدرت نوظهور اروپایی در اوایل قرن شاهزدهم با استفاده از درگیری شاه اسماعیل صفوی در نواحی شمالی ایران به عمان لشکرکشی کرد و با تصرف مسقط و صحار عملا کنترل و سلطه خود را بر این منطقه استیلا بخشید. از این مقطع به بعد بود که به مدت نزدیک به 150 سال پرتغالی‌ها توانستند بر خلیج فارس مسلط شوند. دامنه و گستره نفوذ پرتغال به اندازه‌ای گسترش یافت که بندرعباس و جزیره هرمز را نیز در بر می‌گرفت.[1]
 
عمان پیشاقاجاری
با به قدرت رسیدن شاه عباس در ایران و تمرکز بیش از پیش قدرت در دستان او به‌تدریج از نفوذ پرتغالی‌ها در حاشیه خلیج فارس کاسته شد. پادشاه ایران در ابتدا با کمک و یاری حکام محلی منطقه و در مراحل بعد با بهره‌گیری از رقابت انگلستان و پرتغال توانست بندرعباس، بحرین و در نهایت عمان را از سلطه لیسبون خارج سازد. اما به‌تدریج و ازآنجاکه مشی حکمرانی در ایران با خودکامگی گره خورده بود و با آغاز ضعف و زوال سلسله صفویه در دوران شاه سلطان حسین صفوی، حکام عرب از زیر سلطه و نفوذ دولت مرکزی مستقر در ایران بیرون آمدند و در بسیاری از موارد تجارت و حمل و نقل منطقه خلیج فارس را به دست گرفتند.[2]
 
بااین‌‎حال، این روند با روی کار آمدن نادرشاه افشار و با تحکیم سرزمین‌های ازدست‌رفته ایران و فتح هندوستان، تشکیل نیروی دریایی قدرتمند در خلیج فارس و رونق تجارت ایران در این منطقه تغییر کرد. نادر در ادامه بندر بوشهر را به عنوان مرکز ثقل نیروی دریایی خود در منطقه خلیج فارس قرار داد. او که به تأسی از قدرت‌های اروپایی توجه خاصی به توسعه قدرت دریایی داشت، بر تقویت نیروی دریایی ایران همّت گماشت و تا حدودی در این زمینه نیز موفق بود. نکته جالب توجه این است که هنگامی که شیخ‌نشین عمان از ایران برای سرکوب جنبش خوارج خورفکان کمک خواست نادرشاه از اعطای کمک دریغ نورزید و دولت عمان توانست آن غائله را سرکوب کند. از این مقطع به بعد عمان به نوعی از سیاست ایران تبعیت می‌کرد تا آنکه نادرشاه کشته شد و عمان به‌تدریج مسیر مستقلی در پیش گرفت. در عمان نیز با کنار رفتن رقبای سیاسی، خاندان آل بوسعید به قدرت رسید و توانست موقعیت خود را تحکیم و تداوم بخشد.[3]
  
مسقط در اوایل دوران قاجاریه
هم‌زمان با روی کار آمدن خاندان بوسعید در عمان، ایران دوران هرج و مرج را می‌گذراند. در واقع
از سال 1794م که خاندان بوسعید در مسقط به قدرت رسید مراکز متعدد قدرت در ایران به رقابت با یکدیگر می‌پرداختند. این امر باعث شد تمرکز ایران متوجه مسائل داخلی فلات قاره شود و از مسائل نواحی پیرامون همچون عمان به دور باشد. انگلستان، که حال دیگر یک امپراتوری و قدرت دریایی محسوب می‌شد، از این وضعیت استفاده کرد و توانست بر عمان، که رونقی به هم زده بود و در خلیج فارس موقعیت مناسبی داشت، سلطه پیدا کند. در واقع لندن بنا داشت خلأ قدرت در منطقه را خود پر کند و جای ایران را در میان شیخ‌نشین‌های خلیج فارس پر کند. بنابراین دولت انگلستان قدرت‌گیری و توسعه‌طلبی حاکم مسقط را که چشم به بنادر خلیج فارس از جمله هرمز، قشم، چابهار، بندرعباس و بحرین داشت و حتی آنها را تصرف کرده بود با نظر مساعد می‌نگریست. در نتیجه بریتانیا به مرور زمان روابط رو به گسترشی با این شیخ‌نشین حاشیه خلیج فارس برقرار کرد.[4]
 
این روابط با گذشت زمان رنگ تحت‌الحمایگی به خود گرفت؛ چنان‌که با امضای قرارداد 1789م میان سلطان بن احمد، حاکم مسقط، و حکومت هند شرقی انگلستان، این ابرقدرت در عمل عمان را تحت سلطه خود درآورد. تقریبا می‌توان گفت از همین مقطع زمانی بود که دوره طولانی سلطه انگلستان بر منطقه خلیج فارس و دریای عمان آغاز شد. هدف بریتانیا حفظ جایگاه خود در هند با تثبیت موقعیت در افغانستان و کرانه‌های شرقی ایران بود. بااین‌حال با به قدرت رسیدن آقا محمدخان قاجار و تثبیت قدرت در ایران، معادلات تغییر کرد. سلطان بن احمد، حاکم مسقط که نه تنها عمان بلکه مناطق وسیعی از جزایر ایرانی را در تصرف داشت، از شرایط جدید احساس خطر کرد و از طریق والی فارس خواستار اجاره برخی جزایر خلیج فارس شد. آقا محمدخان این پیشنهاد را قبول کرد و در ازای سالی شش‌هزار تومان جزایر قشم، بندرعباس و هرمز را به مدت 75 سال به وی واگذار نمود.[5]    
 
اما این پایان کار نبود و در دوره فتحعلی‌شاه حاکمان مسقط توانستند سلطه بیشتری بر منطقه پیدا کنند. ایران در این دوران درگیر دو جنگ با روسیه تزاری بود و کمتر فرصت رسیدگی به مسائل جنوب را داشت. بنابراین انگلستان فرصت را مغتنم شمرد و به ایران برای واگذاری بنادر جنوب به حاکمان عرب، فشار آورد که از آن جمله می‌توان به قرارداد اجاره گمرکات بندرعباس اشاره کرد.[6]
 
مسقط در دوره ناصرالدین‌شاه
با روی کار آمدن ناصرالدین‌شاه و توجه بیش از پیش به اهمیت خلیج فارس و دریای عمان برای ایران، عمان تلاش کرد هر چه بیشتر مناسبات خود را با بریتانیا توسعه دهد تا از آن قدرت به عنوان اهرم فشاری علیه ایران استفاده کند. بااین‌حال به واسطه تقویت نیروی دریایی ایران در این دوران بریتانیا کمتر توانست برای گرفتن امتیاز به قاجارها فشار وارد کند. در همین دوران بود که سلطان سعید، حاکم عمان، به تحریک لندن دست به تحرکاتی زد که با پاسخ قاطع مویدالدوله، حاکم فارس، مواجه شد و در نهایت وی توانست نیروهای سلطان عمان را شکست دهد و از بندرعباس بیرون کند. در پی همین شکست بود که سلطان مسقط از در دوستی با دولت ایران برآمد و بندرعباس، میناب و قشم را به مدت بیست سال از پادشاه وقت ایران، ناصرالدین‌شاه، اجاره کرد و خود را تابع سیاست دولت مرکزی ایران دانست.[7]
 
بندرعباس در دوره قاجار
بندرعباس در دوره قاجار
 
بااین‌حال، بریتانیا بیکار ننشست و دوباره به تحریک سلطان عمان مشغول شد و در سال 1854م بود که میان ایران و عمان درگیری به‌وجود آمد. در این نبرد نیز نیروهای ایران به رهبری میرزا آقاخان نوری، رقیب را در هم شکستند و بندرعباس، میناب و توابع آن دوباره تحت حاکمیت پادشاهان قاجار قرار گرفت. از طرف دیگر با مرگ سلطان سعید میان فرزندان وی بر سر قدرت درگیری به‌وجود آمد و این شیخ‌نشین دچار زوال شد.[8]
 
پادشاهی مسقط در اواخر دوران قاجاریه
این پایان کار نبود و در سال 1891م با قدرت‌گیری سید فیصل بن ترکی در مسقط، وی با انگلستان پیمانی منعقد کرد که بر اساس آن این سرزمین رسما و به طور عملی تحت سرپرستی دولت انگلستان قرار گرفت. با مرگ فیصل جنگ داخلی میان مراکز قدرت شروع شد که با وساطت انگلیسی‌ها در نهایت به مصالحه میان طرفین و امضای قرارداد معروف به سیب در سال 1920م منتهی شد. ایران در این مقطع زمانی حوادثی همچون انقلاب مشروطه را از سر می‌گذراند و به تعبیری پادشاهان قاجاریه به قدری ضعیف عمل می‌کردند که مناطقی همچون عمان و مسقط از سیطره آنها دور شده بود؛ روندی که تا پایان دوران شاهان قاجار ادامه پیدا کرد و زمینه افزایش نفوذ انگلستان در منطقه و تبدیل این کشور به قدرت مسلط منطقه را فراهم ساخت.[9]
 
پی‌نوشت‌‎ها:
 
[1]. کتاب سبز، سلطنت عمان، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1387، ص 114.
[2]. حمید اسدپور، تاریخ اقتصادی و سیاسی خلیج فارس، تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1387، ص 44.
[3] . کتاب سبز، همان، ص 114.
[4] . غلامعلی بایندر، خلیج فارس، تهران، بنیاد موقوفات دکتر افشار، 1388، ص 25.
[5] . پیروز مجتهدزاده، «ایرانیان در خلیج فارس»، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش 79-80 (1373)، ص 7.
[6] . محمدباقر وثوقی، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، انتشارات سمت، 1384، ص 381.
[7] . عبدالحسین نوایی، ایران و جهان، ج 2، تهران، هما، 1369، صص 385-386.
[8] . مرتضی دامن پاک جامی، «تاثیر ارتباطات تاریخی و فرهنگی بر روابط ایران و عمان»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش 57 (زمستان 1392)، ص 159.
[9] . محمدجعفر چمنکار، «بحران ظفار در واپسین دهه روابط خارجی ایران در عصر پهلوی»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش 5-6 (1379-1380)، ص 34.
https://iichs.ir/vdcjtoe8.uqextzsffu.html
iichs.ir/vdcjtoe8.uqextzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما